ولادیمیر Koshevoy: "هر کسی که من با منحنی آینه ای ناقص دیده ام"

Anonim

همانطور که ولادیمیر Koshevoy خود می گوید، او ممکن است بر روی صفحه نمایش نگاه و نوشتن با یک مرد خوش تیپ، و یک کوپلی طبیعی طبیعی است. بنابراین، هنرمندان و شخصیت های تصفیه شده را با یک روان شکسته بازی می کند. گاهی اوقات نیز در یک شخصیت متصل می شود. محبوبیت نبود، اما پس از "جرم و مجازات" به او ضربه زد، او شروع به جلوگیری از برقراری ارتباط با مردم کرد و حتی تصمیم گرفت که حرفه را برای مدتی ترک کند. در مورد چگونگی مقابله با مشکلات در ارتباطات و ایجاد روابط خانوادگی هماهنگ، در مصاحبه ای با مجله اتمسفر.

- ولادیمیر، انجمن اول، که با نام خانوادگی Koshevaya بوجود می آید، هدایت جوان افسانه ای است.

- شما می دانید، من یک داستان کاملا خیره کننده در این موضوع داشتم. در حال حاضر هر کس در یک صف الکترونیکی عوارض می شود. و تصور کنید: یک دفتر پست خالی بزرگ در سنت پترزبورگ، هیچ کس در لابی. من شماره بلیط E 282 را گرفتم. رتبه بندی نمایش داده می شود: 101، B 289. هیچکس به نظر نمی رسد. من به پنجره افتادم: "برای خدمت به من، لطفا هیچ کس." - "صبر کنید تا صف." و در فاصله، جایی که آنها بسته ها را مرتب می کنند، دو Aunts در جهت من لمس می کنند، چیزی درباره چیزی شبیه سازی می کند. من فکر می کنم: شاید آنها تماس بگیرند. و در اینجا یکی از آنها مقاومت نمی کند: "ما می دانیم که بازیگر شما فیلم های خود را دیدید، اما من نمی توانم نام خانوادگی شما یا Cottovsky یا Petlura را به یاد داشته باشم." من می گویم: "من یک گربه هستم." - Zina، این از جنگ جهانی دوم است! " (خنده حضار)

- داستان خنده دار. آیا تا به حال از رابطه با اولگ کوشف خواسته اید؟

- به طور مداوم و من جواب می دهم: من پسر او هستم در واقع، من پدر اولگ کوشوا را دارم، من ولادیمیر اولگوویچ هستم. بنابراین، همانطور که مادربزرگم گفت، من حتی دروغ نمی گویم. پدرم اولگ کوشوا است. بسیاری معتقدند

- شما یک سلسله نظامی دارید احساس کمی کوچک سفید، از آن را به ادامه ادامه دهید؟

- نه، شاید من رونن را احساس نمی کردم. البته، مسئولیت این بود که سعی داشت بر من بپیوندد، برای یک مدرسه نظامی کنار گذاشت، مجبور شدم خودم را با پوستم بیرون کنم. احتمالا، پس از آن، پدرم را ناامید کردم، زیرا او مطمئن بود که من سلسله را با برادرم ادامه خواهم داد. اما برادر نیز نمی خواست به ارتش تبدیل شود، بنابراین من تنها نیستم. اکثر مردم مرحله کشت را از بین می برند، به پدران و کودکان درگیری می رسند. و من یک استثنا نیستم آنچه اتفاق افتاده حتی می تواند یک کنفرانس نامیده شود، بلکه سوء تفاهم بود. من می خواستم ثابت کنم که دیدگاه من حق وجود دارد. من خودم را کاملا کاملا درک می کنم، صحبت کردن با کودکان، چقدر دشوار است که آنها را متقاعد کنیم. شما باید بتوانید از وضعیت خودداری کنید. کودک باید بداند که او آزادی انتخاب را داده است، حتی اگر کبودی و ضربه های خود را دریافت کند.

ولادیمیر Koshevoy:

"من هیچ گونه نگرانی انجام نمی دهم. در خانه ما فرهنگ شخصیت شخصیت ولادیمیر Koshevoy نداریم "

عکس: Egor Komarov

- برای شما، تایید مهم از والدین نبود؟

- نه هرگز. تمایل به شنیدن من وجود داشت. من به نظر آنها احترام می گذارم، اما من هستم.

- پدر یک نمونه مرد برای شما بود؟

- قطعا. و اکنون می فهمم که، در واقع، حرفه ما یکسان است. و پدرم آن را درک می کند. در اصل، هر حرفه بر اساس نظم و انضباط، مسئولیت و پذیرش کامل در کسب و کار خود است. من از رشته نظامی فرار کردم، زمانی که من شانزده سال هفده ساله بودم، و اکنون "من ساختم" خودم هستم ، چون من در یک کشور وحشتناک هستم و اگر امروز من متن را یاد نگیرم، پس من به شریک شرمنده خواهم شد، زیرا من نقش نقش را نمی دانم. بنابراین، رشته داخلی نیز از پزشکان و هنرمندان و روزنامه نگاران وجود دارد.

- احتمالا هنوز هم به ویژگی های شخصیت بستگی دارد، مردم خلاق اجازه می دهند خود را نگران باشند.

- من هیچ نگرانی نمی کنم در خانه ما ولادیمیر Koshevoy، هنرمند شخصیتی نداریم. من همچنین غذاهای من و من به فروشگاه برای محصولات می روم - تاج از سر من سقوط نمی کند. و این واقعیت که شخصیت خلاقانه من به این معنا نیست که من نباید با مسائل خانوادگی مقابله کنم. من در ابرها سرزنش نمی کنم و به خوبی می دانم که چه چیزی در فروشگاه ها هزینه می شود و تفاوت قیمت مواد مخدر در داروخانه ها از زنجیره های مختلف خرده فروشی چیست؟

"اما زمانی که شما در حال آماده شدن به نقش چالش برانگیز هستید، آیا به یک فضای شخصی نیاز ندارید؟" من نمی خواهم در آن لحظه تمام شود، چه کسی دخالت می کند؟

- آبیاری - نه. من بهتر خواهد شد آن را بر روی مجموعه، زیرا نیروها نیز در OP مورد نیاز است. من به طور مشابه دیدم، تنها یک بار از ساشا عبدالف، و اولین آشنایی ما بود. ظاهرا، او به این نقش تنظیم شده بود، و کسی که در آن زمان در آن زمان به صحنه رسید. و سپس او ka-a -king snapped، من حتی شروع کردم. به من گفته شد: نگران نباشید، او خیلی شارژ می شود. من احتمالا دیوانه می شود اگر آنقدر گیر کرده بود. هنگامی که من نیاز به تمرکز بر نقش ها، من بی سر و صدا در گوشه کور، اما من همه را در این روند شامل نمی شود.

- بازگشت به همان "گارد جوان"، اگر همه چیز با قهرمانان سال های گذشته روشن بود - آنها از کشور دفاع کردند، آینده ای روشن را ساختند، این واقعیت که با قهرمانان فعلی، آنها چه هستند؟

- به نظر من به نظر می رسد که قهرمان زمان ما در حال حاضر تشکیل شده است، ما تقریبا آن را لمس می کنیم. نیاز به کیفیت طبیعی انسان وجود دارد. ما می خواهیم یک فرد مناسب و معقول را بر روی صفحه نمایش ببینیم، که می تواند رد شود. برای این، این امر به عنوان قهرمان ستیزه جویان لازم نیست، با ماشین اجرا می شود و در گانگسترها شلیک می کند. برای مثال، قهرمان یک دکتر "آمبولانس" در "Arrhythmias" است. و قانون می تواند در توانایی تأکید بر، به منظور کشیدن دست در زمان.

ولادیمیر Koshevoy به عنوان یک روانشناس

ولادیمیر Koshevoy به عنوان یک روانشناس

عکس: قاب از سری "مامان"

- در حال حاضر در کانال تلویزیونی "صفحه اصلی" شما یک پروژه "مامان" دارید، جایی که شما فقط چنین فردی را که گوش می دهید بازی می کنید، مشاوره می دهد - یک روانشناس. چقدر عمیقا به موضوع افتاد؟

"با توجه به طرح، با کمک قهرمان من، بیننده تاریخچه شخصیت اصلی ایمان را تشخیص می دهد. شخصیت من در سراسر فیلم در حال تلاش برای کمک به او در درک وضعیت دشواری است که در آن سقوط کرد. اما روش او این است که بیشتر در مورد مشکل مواجه شود که بیمار به صحبت کردن و به لطف مسائل پیشرو خود به تصمیم مورد نظر آمد. او به بیمار فرصت می دهد تا مشکل خود را ببیند و درک کند که چگونه بهتر است. ما کل فیلم را برای کار قهرمان من رومی می بینیم و عملا او را به عنوان یک فرد نمی دانیم. او، به عنوان یک کفش کارگر بدون بوت، زمانی که به بیمار خود می آید به اعتراف در عشق: حرفه ای بزرگ یک فرد بسیار نامطمئن در زندگی است. برای من بسیار جالب بود که در آن چنین انتقال پیدا کنم.

- شاید شما برخی از تکنیک های خاصی را که در برقراری ارتباط برقرار کرده اید، تسلط دارید؟

- به نظر می رسد که توانایی گوش دادن - کیفیت مادرزادی، برای یادگیری این نمی تواند باشد. شما احتمالا می دانید که در اولین شکل گیری من یک روزنامه نگار هستم. و من به خوبی اولین مصاحبه من با Leah Ahacedzhakova به یاد داشته باشید. پیش از آن، برخی از تناقض ها وجود داشت - یک روزنامه نگار به او نرسیده بود. و هنگامی که ما در نهایت با Leiai Medzhidovna ملاقات کردیم، من نیاز به گوش دادن به مونولوگ عاطفی، طولانی و کاملا منصفانه در این موضوع داشتم، مردم غیرقابل انکار چه هستند و همه چیز بدتر شده است. و من متوجه شدم که اگر اکنون من آن را می گیرم و سعی می کنم حداقل یک کلمه را در دفاع از همکارانم وارد کنم، ما مکالمه ای نخواهیم گذاشت. لای مجیدینا به من آموخت که شما ابتدا باید به یک فرد صحبت کنید و سپس سؤال کنید.

- در زندگی عادی، آیا می توانید به کسی که با مشاوره کمک می کنید کمک کنید و اغلب شما را مورد توجه قرار می دهید؟

- بله، با سن، من شروع به اطلاع آن کردم. هر کس فکر می کند من چیزهای زیادی را می دانم، در واقع من فقط نوعی از ... هوشمند دارم. امتیاز اینجا خریداری شد من یک داستان خنده دار دیگر را به یاد می آورم. من اخیرا در اتوبوس سوار شدم، من یک لایحه هادی را به من می دهم، و او هیچ تحویل ندارد. و من گفتم: بله، لطفا این بیست روبل را ترک کنید. سکوت و سپس: "اوه، هنرمند تئاتر متقاعد کننده، عینک صعود کرد!" بنابراین عینک تصویر را ایجاد می کند. همانطور که در فیلم "ایوان Vasilyevich تغییر حرفه": اسلاید ابرو خود را! نگاهی شدید خواهد بود. و اینجا - بر روی عینک قرار دهید، برای هوشمندانه بروید.

- شما علاقه مند به گوش دادن به مردم هستید؟

- پیدا کردن هر کسی اگر یک زن از بانک تماس بگیرد تا وام را در شرایط مطلوب یا کارت طلا ارائه دهد، البته، من به او گوش نمی دهم.

- منظور من به اندازه کافی نزدیک مردم است.

- و این ارزش ارتباطات است. چرا دوستان ما به یکدیگر گوش می دهند. من فکر می کنم شما می توانید زمان را در شبکه های اجتماعی صرف نکنید، اما با دوستان یک لیوان ودکا با روح صحبت کنید. در حال حاضر، حتی کودکان با والدین صحبت نمی کنند. من یک داستان زیبا دیگر در مورد آشنایانم دارم که دخترش در یک شهر دیگر زندگی می کند. آنها در اسکایپ ارتباط برقرار می کنند. و سپس مادر چیزی را توضیح می دهد، توضیح می دهد، و سپس در خشم گریه می کند: "داشا، شما به من گوش نمی دهید!" و او سر خود را از مانیتور بالا می برد: "من کاملا کامل هستم!"

ولادیمیر Koshevoy:

"هر کس فکر می کند که من می دانم بسیاری از چیزها، در واقع، من فقط نوعی از ... هوشمند"

عکس: Egor Komarov

- یک راه بسیار رادیکال برای متوقف کردن چت.

- بله، صحبت کردن در حال حاضر - یک کار بزرگ است.

"من حتی می توانم بگویم، آن را به یک لحظه بد تبدیل به تجربیات خود را به عزیزان خود را.

- بنابراین، بنابراین، یک روانشناس نیاز به امروز است.

- در اینجا او قهرمان زمان ما است!

- کاملا امکان پذیر. فردی که می داند چگونه می تواند گوش دهد و به وحشت های زندگی شما کمک کند تا به توزیع معقول از گنجاندن عاطفی تبدیل شود. پیدا کردن و تعیین اینکه چنین مشکلی وجود دارد. و از آنجا که من می توانم به کسی درباره او بگویم، به این معنی است که در حال حاضر کمتر است. اگر می توانم به دوستم اعتراف کنم، من در شب غذا می خورم، شاید بعد از آن، من خیلی ترسناک نخواهم بود تا به درمان گروهی بروم، جایی که من هماهنگی های تاسف آور و تستن را ببینم، که در شب نیز خورده می شوند. و حداقل برای من حداقل از این واقعیت آسان تر خواهد بود که من تنها نیست ... چرا من این مثال را با وعده های غذایی انتخاب کردم، نمی دانم.

- من فکر نمی کنم شما در شب بخوابید.

- من می خورم بستنی. من یک هنرمند را توصیه کردم: برای حفظ خلق و خوی خوب، شما باید بستنی بخورید. من باور دارم.

- در مصاحبه ای، شما گفتید که بازی Skolnikov، سپس به روانشناس تبدیل شده است تا با شرایط من مقابله کند.

- مشکل Raskolnikova این بود که او مردم را از طریق دیدند و متوجه شد که تعداد کمی از مردم می توانند واقعا دوست داشته باشند. و من نیز به عنوان یک پسر "KA" تبدیل شدم، که هر فردی را که ناقص بود، به عنوان یک منحنی آینه دید. و من می خواستم به او در مورد آن بگویم. و چه کسی این درست را نیاز دارد؟ بنابراین، من زندگی نکردم.

- پس از جلسات احساس بهتر شد؟

"نه، من چندین متخصص را تغییر دادم تا زمانی که کسی را پیدا کنم که به من کمک کرد با من مقابله کرد." خوب، این همان جستجو برای دندانپزشک یا آرایشگاه شما است که باید راحت باشد. به این معنا که او واقعا مشکل را حل خواهد کرد، و نه فقط از شما پمپ کردن.

- آیا چیزی وجود دارد که اکنون از زندگی شما جلوگیری می کند؟

- مطمئن. من یک فرد زنده هستم، هر روز او چیزی را برطرف می کند. در حال حاضر، برای نقش در عملکرد جدید، زبان گرجستان باید آموزش داده شود. آیا می دانید چقدر سخت است به من داده شده است! گاهی اوقات شما حتی نمی توانید تصور کنید که چگونه به درستی کلمه تلفظ می شود.

- من فکر کردم شما چیزی را شخصی تر به اشتراک بگذارید ...

- نه، خدا را شکر، در حال حاضر من در هماهنگی زندگی می کنم، من برای مدت طولانی هیچ مشکلی با خودم ندارم. قبلا، آنها - ترس و عدم تمایل به برقراری ارتباط با مردم بودند.

- چه فکر می کنید، و شبکه های اجتماعی به نحوی کمک می کنند؟

- ترفندها و خطر در دنیای مجازی برای شخصیت های خود اختصاص داده شده وجود دارد. آنها در زندگی واقعی ارتباط برقرار می کنند، و در اینجا آنها می توانند پشت آواتار ها و عکس های خوش تیپ دیگران پنهان شوند. اما در نتیجه، این مسئله را حل نمی کند، برعکس، وابستگی به شبکه های اجتماعی وجود دارد. من فکر می کنم مسئله انطباق اجتماعی بسیار شدید خواهد شد زمانی که تولید نسل فعلی کودکان را افزایش می دهد، که امروزه ابزارها را از بین نمی برد.

- شما یک عملکرد جالب در Exupery را برنامه ریزی کرده اید، جایی که شاهزاده کوچک یک وبلاگ نویس بود ...

- کاملا درست است امیدوارم پلت فرم مناسب را برای قرار دادن عملکرد پیدا کنید. این باید یک پلت فرم باشد، بسیار نزدیک به بیننده است تا بازیگران بتوانند به سالن اجتماعات بروند. من کمی از فیلم منحرف شده ام، و این یک ایده خوب در مورد شاهزاده کمی بود. در داخل هر یک از ما یک کودک زندگی می کند، و شبکه های اجتماعی نیز نوعی سیاره هستند. اما پس از آن قهرمان باید بیرون برود و با افراد واقعی ملاقات کند. بسیار آسان بود برای exupery - برای خروج از شبکه اجتماعی و نگاه به چشم فرد نشسته در مقابل، به نظر می رسد بسیار دشوار است.

- آیا تا به حال وبلاگ نویسی کرده اید؟

- نه. اما یکی از دوست دختر من گفت: "Kosheva، همه چیز به مدت طولانی در Instagram بوده است. اگر شما آنجا نیستید، شما در همه جا نیستید. " و من شروع به ظهور در اطراف، برخی از جالب توجه، از نظر من، تصاویر. اما دوست دختر بی قرار من هنوز ناراضی بود: معلوم می شود که من آن را به طور نامنظم انجام می دهم، شما باید حداقل سه پست را در روز برای حداقل منتشر کنید. نه، اخراج من کارهایی دارم که باید انجام بدهم.

- اما شما Instagram دارید، نظرات حضور دارید. بازخورد را ترساند؟

- نه. شما می دانید، من می خواستم پس از شروع به بازی در تئاتر، با مردم ارتباط برقرار کنم. مخاطبان پس از عملکرد به من آمدند، و من متوقف شدم که از آنها می ترسم. در واقع، من یک حادثه بسیار ناخوشایند داشتم. در حال حاضر پس از نخستین جلسه "جرم و مجازات" به من در مجموعه، یک نجیب زاده سالخورده به من همراه همراه با لباس پوشیدند. پرسید: "آیا شما Skolnikov را بازی کردید؟" - "من". و سپس او را به چهره من می اندازد. بنابراین اگر ما در مورد مشکلات روانشناختی صحبت کنیم، این ترس از ارتباطات بود، زیرا متوجه شدم: من می توانم در هر زمان در شما تفریق کنم.

- او چه چیزی دوست نداشت؟

"متاسفم، اما من این سوال را نفی نکردم و با او گفتگو کردم." اما پس از "بازیکن" در BDT، زمانی که مردم می خواستند برخی از تصورات خود را به اشتراک بگذارند، من دیگر از گوش دادن به آنها رد نشد. چیزی حتی به یاد می آورد. به عنوان مثال، یک دختر گفت: "اوه، شما به نظر می رسد بسیار بالا در مرحله بسیار بالا، اما در زندگی کوچک است." بدیهی است، او پیکربندی کرد تا نوعی غول پیکر را ببیند و بیرون آمد ... I. من علاقه مند به خواندن نظرات در شبکه های اجتماعی هستم. اگر چیزی دوست ندارد یا کسی در Hamski رفتار نمی کند، من فقط آن را مسدود می کنم.

- در اینجا آنها، Charms Communication Virtual Communication: من شما را خاموش می کنم! و قبل از آن، هنرمندان نمی دانستند کجا از طرفداران در ورودی بروند.

- بله، و من حتی زمانی پیدا کردم که نامه ها را در Lenfilm آورده ام. این فقط پس از "جرم و مجازات" بود. مردم تا به حال تنبل نبوده اند تا آنها را بنویسند ... "چگونه آنها را به صفحه اجازه داده شد، خیلی وحشتناک". (خنده حضار) به دلایلی، آنها واقعا می خواستند نظر خود را در مورد شخص من بیان کنند. برخی از این پیام ها برای مدت زمان نگهداری ذخیره شده اند، سپس آن را انداختند.

- با این حال، شما می توانید بسیاری از اینستاگرام را یاد بگیرید. به عنوان مثال، شما یک عکس با یک دختر به نام ساشا دارید. این چه کسی است؟ فرزند دختر؟

- نه، این یک دختر نیست، خواهرزاده.

- شما چیزی درباره خانواده صحبت نمی کنید ...

- خانواده وجود دارد، بچه ها هستند. وقتی زمان می آید، من در مورد آن خواهم گفت. و اکنون معتقدم که کودکان باید یک زندگی عادی داشته باشند. من خیلی گناهکار هستم که برادرزاده های آرتمکا و ساشا را مجبور به نمایش در تلویزیون و عکسبرداری کردم، کاملا شانس.

- در یک مصاحبه، شما به نحوی پذیرفته اید که با هنرمندان بسیار دشوار است، زیرا آنها خودخواه هستند.

"البته، اسکار وایلد فوق العاده گفت که هنرمند یک رمان با خود است."

- ظاهرا، و این مشکل حل شد.

- بله، مدیریت شده است. (لبخند می زند.)

- بنابراین شما چنین فردی را پیدا کردید که شما را با تمام سوسک ها پذیرفته اید؟

- نه بلافاصله، البته. (لبخند می زند.) اما این اتفاق افتاد.

- آیا شما آمده اید که مردم شما را در تصویر ایجاد شده در سینما درک می کنند؟

- البته، آنها اغلب می گویند: آه، این خیلی به سختی است! من توضیح می دهم که من این را دوست ندارم، اما این نقش سوء استفاده می شود. تماشاگران همه چیز را درک می کنند که بر روی صفحه نمایش اتفاق می افتد بسیار صادقانه و اعتماد به نفس است، فکر می کنم که اگر در فیلم شما یک ضعف را بازی می کنید، پس در زندگی یکسان است. اما من قبلا استفاده کردم، من آن را به طور معمول درک می کنم.

ولادیمیر Koshevoy:

"صحبت کن اکنون یک کار بزرگ است"

عکس: Egor Komarov

- و در نگاه اول، آیا شما درک می کنید چه نوع انسان در مقابل شما؟

- بله، و من فکر می کنم که حرفه ای اقدام به توسعه این کیفیت کمک می کند. ما احساس می کنیم مردم - با آنها شما می توانید باز، بدون هیچ کس. وقتی به اتاق می روم، بلافاصله می بینم: بله، این مرد من است، اما با بهتر شدن بهتر نیست. اگر چه هیچ کدام از آنها هنوز کلمات را نمی گویند. انرژی، احتمالا احساس می کنید. و در چشم شما می توانید بسیاری را درک کنید.

- انرژی بسیار مهم است، اما هنوز چیزهای خانگی وجود دارد که ما نمی توانیم قبول کنیم.

- هنگامی که ما در عشق هستیم، سعی می کنیم لطفا به یک فرد با بهترین حزب خود تبدیل شویم. اما بعد از مدتی ما استراحت می کنیم و متاسفم برای بیان، خروپف و دسته بندی. شما باید از طریق این مرحله از چرخش بروید، و سپس، در واقع، رابطه واقعی آغاز می شود.

"در اینجا شما گفتید که در خانواده هیچ فرهنگی هنرمند Koshevoy وجود ندارد." یا شاید من یک رابطه خاص را بخواهم؟

- نه هرگز. من با یک عکس با دیمیتری Svyatozarov از اولین خدمه فیلم ما ارائه شد، بنابراین من خواسته بودم او را در آن اتاق که به ندرت بروم، آویزان کنم. من نمی خواهم به آن نگاه کنم. و نه به این دلیل که من Svyatozarov را دوست ندارم. (خنده حضار)

- آیا شما در خانه هستید، که دوست دارید انجام دهید؟ من یک بازیگر را می شناسم، که در مقابل نخست وزیر، کف را شستشو می دهد - به نظر می رسد که او به خوبی عمل می کند.

- نه، چنین چیزی در زندگی من وجود ندارد. Premiere هنوز هم منتقل خواهد شد، نه هر جا. در اصل، من نمی ترسم هر کاری را در اطراف خانه انجام دهم، می توانم همه را انجام دهم.

- شما اغلب نقش های افراد پیچیده، Aris Toccrats را دریافت می کنید. چقدر مهم است زیبایی شناسی، راحتی؟

- برای پانزده سال گذشته من برای هتل ها جسورانه هستم، و البته، من احساس می کنم احساس خانه. بنابراین، من دوست ندارم زمانی که تخت در اتاق تمیز می شود - لطفا به عنوان آن را ترک کنید. زیبایی شناسی ... من نمی دانم، در حال حاضر من تعمیرات در آپارتمان، بیایید ببینیم که چه خواهد شد. او شروع به توجه کرد که من عاشق عتیقه بودم. احتمالا این سن است. (لبخند می زند.)

ادامه مطلب