الیزابت بویارسکایا: "من هرگز برای لوکس عشق ندیدم"

Anonim

برای سی سال، او چنین رکوردی از آثار جدی و در سینما و در مرحله ای است که تقریبا همه را در کشور ما می داند، به سخنرانان جذاب نیست. حق خود را به محل کار در فروشگاه بازی Lisa Boyarskaya طولانی ثابت شده است. او طرفدار کسب و کار خود، کمال گرا به مغز استخوان است، اما خدمات مطلق این حرفه، بقیه زندگی را برای او پوشش نمی دهد، که در آن محل اصلی توسط خانواده اشغال می شود و هنوز فضای و برای دوستان وجود دارد ، مسافرت، خیریه و توسعه خود.

"لیزا، شما مدت ها گفتید که شما در دو شهر زندگی می کنید و اکنون زمان بیشتری را در مسکو صرف می کنید، در صحنه های دو تئاتر بازی کنید. در حال حاضر مسکو را در نظر بگیرید؟

- هنگامی که یک سال و نیم پیش، از من خواسته شد: "کجا هنوز یک خانه هستید - در سنت پترزبورگ یا در مسکو؟" - من پاسخ دادم که آنجا، و در اینجا، و در حال حاضر من قطعا می توانم بگویم: در مسکو. و حتی این خوشحال است. برای مدت طولانی من گفتم: "من به خانه می روم، و این به معنای - به سنت پترزبورگ. با این حال، خانه باید جایی که شوهر و کودک باشد. و برای من راحت تر شد، آرام تر و طبیعی تر بود. و من رانندگی می کنم یا به والدین من مراجعه می کنم. من در نهایت، با تمام فریبکاران و معایب آن، مسکو را پذیرفتم. ما یک کودک در اینجا به باغ می رود، و من قبلا توسط ماشین اداره می شود. (لبخند می زند.) رانندگی، من دوازده ساله هستم، اما در مسکو تمام وقت از شوهرش خواست تا من را حمل کند یا از یک تاکسی استفاده می کنم. و اگر پیش از این برای من دعوت به تئاتر مسکو، یک استثناء به قوانین بود، در حال حاضر من خوشحال خواهم شد که برای چیزی جالب توجه باشم. اما قلب من با خیال راحت در یک تئاتر دراماتیک کوچک دروغ می گوید - من بسیار با او ارتباط برقرار می کنم، با استاد من، با همکارانم، با همکارانم، که من معتقد هستم این ایده است که به طور ناگهانی تئاتر را ترک می کند، به ذهنم نمی آید. زندگی به دو شهر، و من کمتر با حداکثر با حداکثر دیده ام، و در حال حاضر ما اغلب صبح و سه نفری شبانه صرف می کنیم. من سعی می کنم از کار شنبه و یکشنبه آزاد شوم، و اگر فیلمبرداری وجود نداشته باشد، من خانواده منحصر به فرد هستم. ما با توجه به زمان سال سرگرمی می کنیم، و اکنون فرصت های زیادی برای کودکان وجود دارد که بسیاری از ما برای ما جالب هستند. ما آن را نوشیدیم، سپس به جایی می رویم، سپس در تئاتر یا موزه ها به سیرک برویم.

- Andrei هر گونه منافع خود را قبلا نشان داده اند؟

"او واقعا اره را دوست دارد." به اندازه کافی عجیب و غریب، اگر چه ممکن است به طور طبیعی در سن او، نه تئاتر جذب نمی شود، نه سیرک - همه چیز که با صحنه متصل است، او خیلی دوست ندارد، حتی از بین می رود. (می خندد.) می گوید: "من تئاتر را دوست ندارم، من موسیقی با صدای بلند را دوست ندارم، من دوست ندارم زمانی که آنها با صدای بلند صحبت می کنند." اما گاهی اوقات می توان آن را در سینما گذاشت، و برای موزه های تعاملی جالب است، جایی که می توانید همه چیز را لمس کنید، یاد بگیرید.

- و از آنچه که او رد صحنه داشت، او پشت صحنه رشد نکرد؟

- به نظر من به نظر می رسد که او تئاتر را دوست ندارد، زیرا ماکسیم از ما حسادت می کند، ما برای مدت طولانی ترک می کنیم و دیر می رویم. اگر چه اکنون اتفاق می افتد، من به تور می روم، و او می پرسد: "آیا من را با شما می گیرید؟" - و من می گویم: "به نظر نمی رسد که آن را دوست داشته باشید؟" "و او پاسخ می دهد:" من پشت صحنه نشسته ام. " به هر حال، من نیز نمی توانم تئاتر را در حدود ده سال تحمل کنم، پس من شروع به رفتن به عنوان یک تماشاگر، اما هنوز هم شکاکار حرفه ای عمل، و ژن ها هنوز هم برنده شدند.

دامن و بلوز، همه - Oz.Couture؛ سوتار و گوشواره قلب مبارک، همه - chopard

دامن و بلوز، همه - Oz.Couture؛ سوتار و گوشواره قلب مبارک، همه - chopard

عکس: آلنا کبوتر

- و در دوران کودکی شما احساس غرور نداشتید، زیرا والدین افراد مشهور هستند؟

"نه، من شرمنده و وحشتناک وحشتناک بود که پدر و مادر در صحنه پاره شده است." من دیدم که در زندگی من مردم عادی هستند، به طور معمول، به طور معمول صحبت می کنند، و سپس به صحنه بروید و شروع به تصویر کنید. من آن را دوست نداشتم، هرچند من بازی "ملکه برف" را دوست داشتم، جایی که مادر من دست بود، و حتی پس از آن فکر کرد: "چرا مادر دختر بازی می کند، و این یک گوزن است؟ مردم عجیب و غریب بزرگسالان هستند و مانند کودکان رفتار می کنند. " و Andryusha آن را دوست ندارد، زمانی که ما چیزی را نشان می دهیم، بلافاصله می گوید: "نه، لازم نیست ..." در همان زمان من محسوب زمانی که ما یک شرکت بزرگ در خانه، این جلسات، بسیاری از مهمانان. هنرمندان آمدند، مدیران، اپراتورها، دود یک راندر ایستاده بودند. مکالمات بسیار جالب در این جشن ها وجود داشت. و اگر چه من کمی درک نکرده ام، تا زمانی که بالغ، فضای نور، سرگرم کننده، شادی و اشباع فکری من آن را باور نکردم.

- و نگرش نسبت به همکلاسی ها و معلمان شما چه بود، زیرا این زمان محبوبیت بزرگ Dadget بود؟

- هنگامی که همه ما به شش مدرسه رفتیم، هنوز هم این بود که من یک بویر بودم، ما با هم رشد کردیم، و من یازده سال آموختم. من همه را می دانستم، می دانستم که چه چیزی بود، و ما دوست بودیم. بنابراین، هیچ کس به نحوی مربوط به من نیست. و معلمان هم همینطور. اما هنگامی که به آکادمی تئاتر پذیرفته شد، او احساس نگرش خاصی نسبت به خود داشت - هیچ کس هیچ شک و تردید نداشت که من یک بوته انجام دهم. من به شدت توهین آمیز بودم و می خواستم سازگاری خودم را اثبات کنم. من از برنامه کامل خواسته شد، اما متقاضیان حتی در رابطه با من مخالفت نکردند. یک هفته پس از رسید، همه ما بومی بومی شد و پنج سال به یک مهار رفتیم.

- آیا شما در یک دختر، یک دختر مطمئن هستید؟

- من از طریق یک مجتمع جدی نوجوان منتقل شدم، زیرا هیچ یک از پسران من را به عنوان یک دختر درک نکردند. آنها با من دوست بودند، آنها برای مشاوره درمان شدند، آنها این شرکت را گرفتند، می توانستند از آن لذت ببرند، خنده، خنده، اما در عین حال، حتی اگر من خودم را بیش از یک بار سقوط کرد، عشق متقابل در مدرسه نداشتم. شاید به این دلیل که در این سن، جوجه اردک تند و زننده بود، پوشیدن پرانتز. من به نظر من به خاطر این من نگرانم که این دردناک نیست، اما با این حال به اندازه کافی بسته شد. و مادر من و من به تصمیم رسیدم که باید به مدرسه مدل بروم. من سیزده ساله بودم وجود دارد، اگر چه این روند مد بود، آنها همه کسانی را که پرداخت می کردند، حتی اگر صد کیلوگرم وزن داشته باشید، گرفتند. و باید بگویم، این کلاس ها آزاد خواهند شد و اعتماد به نفس اضافه خواهند کرد. شاید از لحظه ای شروع به فکر کردن در مورد این واقعیت که من به صحنه علاقه مند بودم، و قبل از اینکه من حتی نمی توانستم این را تصور کنم. از محدودیت اگر چه من به طور مداوم در تئاتر به تئاتر رفتم، و من قبلا همه چیز را دوست داشتم، اما این سه ماه مطالعه بسیار زیاد به مرحله اول در صحنه شد.

- حالا والدین به شما افتخار می کنند - شما یک بازیگر خوب و موفق هستید. و در مدرسه آنها برای پیشرفت شما اهمیت داشتند؟

- پاپ کاملا به هر حال، به هر حال، به عنوان مطالعه، و مادر من هنوز سعی در کنترل من. او می خواست کسی از من بیرون بیاید. و پدر معتقد بود که برای دختر، آموزش و پرورش مهم نیست، نکته اصلی این است که این نوع، زیبا و زیبا است.

لباس، مایا؛ کیمونو، MSCW؛ گردنبند و حلقه preciouus وسوسه ها، همه - chopard

لباس، مایا؛ کیمونو، MSCW؛ گردنبند و حلقه preciouus وسوسه ها، همه - chopard

عکس: آلنا کبوتر

- و شما جهان بینی از پاپ است که یک زن باید دوستانه، آسان و مهربان، پشتیبانی. من همیشه فکر کردم که از مادر شما بود، به نظر می رسد، نه تنها ...

"اما بابا، به نظر من، کمی، کمی." مامان این ویژگی ها را دارد، اما بسیار هوشمند است، و پدر آن را دوست دارد. و من به طغیان وارد می شوم، با دختران نزدیک به فکر ارتباط برقرار می کنم. آنها می گویند مردان یک سیاره دیگر هستند، و برای من این یک فرد سطح است که موضوع اصلی مکالمه چیزی است که باید پوشیدن، چقدر چه چیزی و چه روش های زیبایی در حال حاضر در مد است. با چنین خانمهایی برای من یک مکالمه بسیار دشوار است، اما من هیچ چیز علیه آنها ندارم. اگرچه مردان اغلب عاشق ناز، دنج، خانه "گربه ها" هستند.

- و مردان هوشمند نیز؟

- بله، هم اما برای من، به عنوان بازیگر، یک جزء عظیم زندگی، مکالمات است. و در زندگی، و در کار. هر گونه اطلاعات جدید، یک فیلم مشاهده شده، کتاب را بخوانید، باید با کسی بحث شود. و من واقعا دوست دارم که من در مورد همه چیز در مورد همه چیز صحبت می کنم. اگر چه اگر انسان باید بسته شود، شما نیاز به خاموش شدن دارید. هنگامی که شوهر به خانه می آید، لازم نیست آن را نگه دارید یا مغز را که باید آن را انجام دهید، حذف کنید. البته، باید هر دو وظیفه ای وجود داشته باشد، اما با این حال، یک مرد، بازگشت از کار، حق مطلق به فضای شخصی دارد. و وظیفه یک زن این است که به او فرصتی برای استراحت بدهد.

- موضوعات مکالمه شما در اینجا و در تعطیلات متفاوت است؟

- در عمل، دیر یا زود، چه می گویید، حداقل در مورد یک سفر عالی و یا در مورد انواع فوق العاده، به هر حال، همه چیز به سینما و تئاتر رول می کند. یا، به عنوان مثال، با ماکسیم در یک سفر عروسی بود، من بونین را خوانده ام و او نوعی کتاب را خوانده ام، و ما همواره به طور واضح به اشتراک گذاشتیم، افکار ما، و به نحوی ما به حرفه ما بازگشت. از این به هیچ وجه رفتن نیست، زیرا یکی از اجزای اصلی زندگی ما است. من از شورای ماکسیم سوال می کنم، چگونه یک صحنه را بازی کنم، یا او، و ما در حال تلاش برای جدا شدن آن هستیم. ما در مورد فیلم های جدید، چهره های جدید، مشارکت های جالب بحث می کنیم. من با Maxim برداشت های باور نکردنی باور نکردنی از برداشت های Mironov به اشتراک گذاشتم، که برای اولین بار در اولین کار در ایوانوف در تئاتر ملل ملاقات کردم، گفتم که من این کار را انجام دادم که هیچ یک از صحنه های جالب وجود نداشت.

- شما می گویید که شما نیازی به حمل یک مرد با مشکلات ندارید. و اگر زن خسته و عاطفی و جسمی بود؟ او همچنین می خواهد پوسیدگی، مراقبت، توجه ...

- اگر من به خستگی می روم، هر کس به آرامش فرستاده می شود، و بعد از یک تغییر شب، هیچ کس کودک را در باغ یا غذای آشپزی نمی کند. و از آنجا که من دوباره با ماکسیم هستم، ما در داخل یک حرفه هستیم، ما می دانیم که چگونه پس از عملکرد خسته می شویم و تغییر نور و سخت است. من بلافاصله درک می کنم که خلق و خوی من او را داشته و، بر این اساس، ممکن است شب را در شب ادامه دهید، باعث می شود چیزی جالب و یا او نیاز به استراحت داشته باشد، و من خودم را با یک کودک انجام خواهم داد. ما احساس خوبی داریم.

لباس، Yanina couture؛ گردنبند رنگ و دستبند، گوشواره گل رنگ، همه - جیوه

لباس، Yanina couture؛ گردنبند رنگ و دستبند، گوشواره گل رنگ، همه - جیوه

عکس: آلنا کبوتر

- چندین بار از همکاران شما شنیده می شود که حداکثر یک فرد بسیار مهربان است ...

- این درست است، و این کیفیت بسیار مهم برای یک مرد است. من نیز بسته شدن (لبخند)، بسیار دشوار است که از خودم بیرون بیایم، اما اگر شما آن را انجام دهید، آن را کمی به نظر نمی رسد. من همیشه رویایم که در کنار من یک مرد دوستانه و مهربان بود، با یک حس عظیم از طنز، در واقع، چگونه حداکثر است.

- امروز من به طور تصادفی بر روی یک مصاحبه جالب از پدرت به دست آوردم. او گفت که زمانی که به لاریسا لوپپیان توجه کرد، فکر کرد که کاملا شکننده، بی دفاع، زخمی، بدون یک میله درونی بود و لمس شد. در واقع، مادر من مثل این بود یا اشتباه کرد؟

- مامان واقعا شکننده تر، زنانه تر، مناقصه تر از من است، اما دارای یک میله درونی بسیار جدی است. و در جوانان او هر دو آسیب پذیر بود، و لرزیدن و لمس کردن. بنابراین، بازی شاهزاده خانم ها و گرو. در من، تا حدودی، این ویژگی ها نیز وجود دارد، اما من هنوز یک ماهیت پر انرژی دارم. در چیزی، مادر به وضوح قوی تر از پاپ، اعتماد به نفس بیشتر است، و به همین دلیل آسان تر به سازش مطلوب است. اما در این واقعیت که خانواده مربوط به آن، حتی مطالعات ما با مطالعات خود، او همیشه بی نظیر، بی تردید، گاهی اوقات سخت بود. در عین حال، همه چیز در مورد همه چیز بسیار نگران است. و پدر، اگر چه این نیز یک فرد عاطفی است، نرمتر، ترک و آسیب پذیر و بزرگ است. و او فقط خلق و خوی خود را تنها در خانه، با افراد نزدیک نشان می دهد. من متوجه شدم که من خیلی شبیه به مادر و پدرم هستم. ویژگی های زنان - به مامان، هیجان خود را شمارش نمی کند. و نرمی من، بی نظمی - در بابا، و او اغلب بیرون آمد. پدر، عجیب و غریب به اندازه کافی برای بسیاری از آن صدا، یک فرد بسیار متوسط ​​و خجالتی است. یک بار، آن را بسیار طولانی بود، او در یک آرایشگر متنفر بود، و دختر استودیو به طور تصادفی یک قطعه گوش را رد کرد. و او چیزی گفت، حتی تکان نخورده بود، زیرا او متوجه شد که دختر در امتحان موهای خود را درک کرده است. من هم همین کار را خواهم کرد. اما این همه است: "بله، چگونه شما جرات! یک کتاب پرجمعیت بدهید به من نرو! " - هرگز در زندگی، این من نیستم.

"شما می توانید در مورد پدر و مادر بگویید: آنها موافقت کردند، آب و سنگ، یخ و یک فلاپ ... و در مورد شما با حداکثر؟

- همان، زیرا، از یک طرف، من نور و درگیری هستم، و حداکثر دما و گرما، اما زباله. از سوی دیگر، من می توانم به دیوانگی برسم و به یک حساب خاص دیوانه شوم، و حداکثر در این زمینه آرام تر است. همه ما ویژگی های گوناگونی داریم و این همان چیزی است که ما می خواستیم در آنا کارنینا دست یابیم، به طوری که هیچ شخصیتی یکنواخت وجود ندارد، آنها می گویند، او خوب است، و او بد است. او قربانی است، او یک اعدام است. هر روز فرد ممکن است در ارتباط با شرایط متفاوت باشد. برخی از تراژدی ها می توانند تصور فوق العاده ای بر او ایجاد کنند و شاید برعکس، خالی باشند. در عین حال، یک قطعه، نابینا می تواند سر و یک بار و یک بار و برای همیشه از بین بردن رابطه. هر کس توسط احساسات مختلف: هر دو نجیب و براق، و بور، و تاریک در دوره های مختلف. به عنوان مثال، یک کودک که در هواپیما گریه می کند، معمولا باعث تاسف و تسلیم شدن می شوم، زیرا من خودم هستم، اما گاهی اوقات من واقعا می خواهم او را متوقف کنم.

"مادر شما بارها گفته است:" من هرگز با شوهرم بحث نمی کنم، حتی اگر او اشتباه بود. " آیا شما همچنین چنین تاکتیک هایی را با Maxim نگه دارید؟

"من بیشتر شبیه یک پدر هستم به نظر می رسد بیشتر، چرا که من از دیدگاه من دفاع می کنم." فقط زمانی که من درک می کنم که این مهم نیست، من می توانم از دست بدهم. به نظر من (من الان از ارتفاع حتی یک تجربه کوچک، اما هنوز هم صحبت می کنم)، شما باید همه چیز را ثابت کنید. به نظر شما سکوت، آن را بی اهمیت در نظر بگیرید - این بدان معنی است که خودتان را خیانت کنید. اما من سعی می کنم این کار را بدون فریاد و درگیری انجام دهم، اگر چه برای من مهم است که صحبت کنم. من می توانم، در نهایت، در نهایت، حتی اعلام می کنم: "خوب، ما این کار را انجام خواهیم داد، اما من موافق نیستم."

لباس و بروش، همه - nebo؛ کفش، جیمی چو؛ حلقه گل، جیوه

لباس و بروش، همه - nebo؛ کفش، جیمی چو؛ حلقه گل، جیوه

عکس: آلنا کبوتر

- دشوار است ترکیب دفاع از نظر خود را با عدم تمایل به درگیری ...

- من عصبانی نیستم. و من نمی افتم وقتی که شما در کنار من عصبی هستید. برای من، آرامش در زندگی بسیار مهم است، ظاهرا این دوباره تصور می شود، زیرا من احساسات زیادی را در صحنه و در فیلم ها دارم! اگر، به عنوان مثال، پسر سقوط کرد و زانو را شکست، سعی کردم به اندازه کافی پاسخ دهم. سر و صدا هیجان و سر و صدا چیست؟ لازم است که فقط طوفان مغزی را روشن کنید و در مورد چگونگی حل وضعیت فکر کنید. بنابراین، من با افرادی که فکر می کنند و احساس می کنند بسیار راحت هستند، بسیار راحت هستم و امیدوارم که من این احساس صلح را به آنها بدهم.

- شما اخیرا سی سال را روشن کرده اید. این رقم، از یک طرف، شاد، زیبا، زیبا، اما از سوی دیگر، در حال حاضر چیزی را مجبور به فکر کردن درباره چیزی، برای تجزیه و تحلیل چیزی ...

- هنگامی که من به سی و سی و لرزش نزدیک شدم، به نظر می رسید که این یک خط خاص بود. اما زمانی که او گذشت، هیچ چیز تغییر نکرده است. هر فرد دارای سن داخلی خود است. من شروع به هماهنگی به طور هماهنگ احساس بیست و هشت سال، مربوط به اعداد واقعی. حتی شانزده نفر در همه جوانان احساس نمی کردند، هرگز یک دختر فریبنده نبود. و اکنون، زمانی که من قبلا دنیای و درک متقابل خود را با این حرفه توسعه دادم، و حتی خودم خانواده ام را با میکرو کلبه ای که ایجاد کردیم، احساس می کنم، من هیچ هیجان در مورد سن احساس نمی کنم. به لحاظ حرفه ای، اگر زمان کمی برای زمان گذشته داشته باشم، نوعی نگرانی وجود دارد. اما، Pah-Pah، بسیاری از چیزها در تئاتر و فیلم ها اتفاق افتاد. امیدوارم این بیشتر باشد.

- لیزا، شما به طور کلی یک زندگی بسیار غنی دارید: نقش های زیادی بازی کرده اند، بسیاری از کشورها حک شده اند، بسیاری از قدمت ها به دست آمده است. نحوه زندگی در این چرخه به طوری که برداشت ها همان شادی را به همان شگفتی، همان تعجب که قبلا؟

"به نظر من، این بستگی به طبیعت دارد، زیرا افرادی هستند که به مکان های جدید می آیند و فقط در هتل نشسته اند و در ساحل دروغ می گویند. و برای من شگفت زده شده و پیدا کردن چیزی - این غذای روزانه است. من از خواب بیدار می شوم و به عنوان مثال، برخی از پورتال را با سخنرانی ها، حتی علمی تبدیل می کنم. من به یک مکان جدید یا حتی آنجا می روم، جایی که قبلا در پاریس، نیویورک یا میلان بود، و من هنوز چیزی را پیدا کردم. اگر چه گاهی اوقات، زمانی که من برای مدتی در برخی از شهرها در تور می روم، پس از خستگی فیزیکی، من نیز از صبح به بازی در هتل صرف می کنم.

- شما تمام وقت می خواهید یک نوار حرفه ای را افزایش دهید و دانش و تجربیات جدید را بدست آورید، اما تمایل ویژه ای برای بهبود استانداردهای زندگی، همانطور که می گویید، شما ندارید ...

- کاملا دقیق به طور کلی، من همیشه با آنچه که من داشتم محتوا هستم. اما من فکر می کنم احساس گناه می کنم. به معنای حقیقی، من به سختی می توانم خودم را رد کنم، اگر چیزی بسیار گران نیست. اما من فقط دکوراسیون را دوست ندارم، کتهای خز، من کاملا اهمیتی نمی دهم که چه کسی سوار ماشین می شود. به این ترتیب، من واقعا عشق را برای لوکس نداشتم. اما اگر میخواهم یک طراح جالب را بخرم، می توانم پول کمی بیشتر از حد معمول صرف کنم. به طور کلی، برای مارک ها و نام خانوادگی طراح با صدای بلند، من هرگز تعقیب نمی کردم. من چیزهای بسیار جالب و سرد را از بازارهای تایلندی یا سنگاپور دارم. و من به همان اندازه در هتل شیک در ساحل دریاچه در سوئیس خوشحال خواهم شد، جایی که می توانم از دیدگاه های طبیعت و چیزهای دیگر، و یا در پیاده روی، جایی که ما در چادرها بخوابیم، برای خشک کردن آتش، اجاق گاز سیب زمینی و آشپزی گوش خود را. این شرکت، رابطه افراد، حسن نیت، لذت بردن از لحظه ای در اینجا و در حال حاضر است. خوشحال می تواند در هر شرایطی باشد نکته اصلی این است که قدردانی کنم که چه اتفاقی برای شما می افتد.

- آیا شما مراقبت می کنید که چگونه در زندگی روزمره لباس پوشیدید؟

- در اصل، برای من مهم نیست. من تقریبا تمام وقت با پاهایم به سر در سیاه و سفید. من می توانم با هم به پوشیدن یک پیراهن سبز، و سپس من فکر می کنم: نه، هنوز هم بهتر سیاه (خنده)، زیرا من احساس راحتی تر. به طور کلی، کمد لباس من می تواند به حداقل حداقل کاهش یابد. وقتی میخواهم تحت تأثیر قرار بگیرم، لباس های کلاسیک کلاسیک مورد علاقه من را می گیرم و کفش را روی پاشنه کوچک قرار می دهم. اگر چه من لباس از WOW! "سری. من به جایی می روم، من فکر می کنم: "ما باید باید تغییر دهیم، این دامن، پاشنه ها را قرار دهیم." نشان دادن، من خودم را در آینه نگاه می کنم و می بینم که این من نیست. و برای من گران تر است: طبیعی یا دیدنی باشد؟ در زندگی من می خواهم خودم باشم

"شما به نحوی گفتید که عشق به شما در حال احساس خوبی از آرامش در کنار عزیزان شماست، و نه زمانی که قلب خود را پرت می کند و کف دست خود را عرق می کند.

- بله، اما بعد از چندین سال، می توانید در مورد چنین عشق صحبت کنید. به عنوان مثال، توسط آنا با Vronsky، آنها را قطع در این دوره، بیش از حد نزدیک به اشتیاق. به طور کلی، مهم ترین در رابطه، احترام و تحسین برای فردی است که دوست دارید. برای یک مرد، روند فتح جذاب تر است. هنگامی که آنا به ارتباط Vron پیوست، او به عنوان جالب توجه بود. به محض این که قلعه سقوط کرد، علیرغم تحسین و محبت، اولین قطره خنک کننده در حال حاضر در این چاه سقوط کرد. یک زن همه چیز را به طرف مقابل دارد - من به شما همه چیز را دادم، حالا به شما تعلق دارم. او زندگی خود را به این مرد اعتماد می کند. و این که آیا برای یک مرد ضروری است - یک سوال بزرگ است.

- شما می دانید که چگونه برای حفظ رابطه به طوری که آرامش در آنها وجود دارد، و احساس که ماکسیم هنوز شما را تسخیر می کند؟ یا دوباره برای این شما باید عقل زن داشته باشید؟

- با این حال، با حداکثر، دو شرکای مساوی، ما یک دسته وزن در عشق، به طور معمول صحبت می کنیم. و آنا آنا عنصر است، و Vronsky نمی تواند با او مقابله کند، حتی تصور نمی کرد که او آتشفشان خواب را بیدار کند. او به طور جدی در عشق بود، اما آنها با مقیاس احساسات کاملا متفاوت هستند. در نتیجه، او عشق خود را تسلط داد و همه چیز را در اطراف او برداشت.

- به من بگویید، و شما به طور خاص هیچ کاری انجام نمی دهید، باعث حسادت ماکسیم نمی شود تا او هنوز به دنبال شما باشد؟

- ما هیچ چیزی را به قربانی به نام عشق نگرفتیم، برعکس، در نتیجه، ما یک خلقت دیگر داشتیم. و از این عشق تنها ثروتمندتر شد. آنا قربانی فوق العاده ای را به ارمغان آورد، پسرش را ترک کرد و او نمیتوانست مقیاس این قربانی را درک کند، زیرا او به معنای چیزی نیست. من هرگز از حداکثر هر چیزی فوقالعاده و بیش از آنچه که به من می دهد، نمی خواهم. این برای من کافی است و او از من هم همینطور. ما هر دو افراد بسیار شلوغ هستند، بنابراین ما هیچ قلمرویی نداریم که ما باید به اشتراک بگذاریم.

- آیا شما در خانواده تان هدیه دارید؟ اگر چنین است، اغلب شگفت انگیز است؟

- این بسیار در سنت های خانواده ما نیست، و من و پدر و مادر. کلمه "تعجب" ما شریف نداریم. (لبخند می زند.) حتی در روز تولد ما به یکدیگر می دهیم که ما سفارش می دهیم. این اتفاق می افتد، من خود را خریدم، اما من برای آن پول می دهم. و مادر می تواند بگوید: "من خودم را در روز تولدم خریدم. شما او را به او می دهید. " (لبخند می زند.) با حداکثر، ما به این میزان نمی رسیم، اما من کاملا خواستار هستم و اعتراف می کنم، اگر نمیتوانم آنچه را که شمارش کنم، ناراحت کنم. بنابراین، پیش از آنکه می خواهم بهتر بگویم.

لباس، مایا؛ صندل، استوارت ویتزمن؛ گوشواره گل، جیوه

لباس، مایا؛ صندل، استوارت ویتزمن؛ گوشواره گل، جیوه

عکس: آلنا کبوتر

- عشق تو برای آندره، از جمله در تمایل به لذت بردن از هدایای خود ظاهر می شود؟

- این یک تظاهرات طبیعی عشق است. من معتقدم که اگر فرصتی وجود داشته باشد، پس چرا آن را تمرین نکنید و بنابراین. چیز دیگری این است که والدین فقط به جای عشق و توجه خود را از بین ببرند. سپس این کودک را خراب می کند و به تقویت روابط انسانی و خانوادگی کمک نمی کند. به طور کلی، من کاملا آرام به آرامش مربوط به خرید یک کودک چه می خواهم. من هرگز در دوران کودکی در دوران کودکی انکار نکرده ام، و نمی توانم بگویم که در حال حاضر بی تفاوت با چیزها رفتار می کند، من از هدایا و توجه قدردانی نمی کنم. درست است، من هرگز از قیمت های گران قیمت نداشتم، من هرگز درخواست نکردم. و آندری تا زمانی که آنها نیستند.

- آیا شما "مدیریت برنامه ریزی اقتصاد" را در همه جنبه ها دوست دارید؟ چطور نقاشی میکنی، مسائل خانوادگی، جلسات با دوستان، ورزشگاه، خرید، و آیا انحرافات خودبخودی از خاطرات وجود دارد؟

- من به شدت من دوست ندارم مردم را به ارمغان بیاورم. من این احساس را به یک درجه دردناک توسعه داده ام. اگر من، بگذار بگویم، Sdura خود را برای نه نفر در آموزش صبح منصوب کرد، پس حتی اگر به وزن های قرن ها صدمه بزنم، ایستاده ام و می روم، زیرا در مقابل مربی ناراحت خواهد بود. و توافقنامه دوستانه در جلسه باید مقاومت کند. از پیشنهاد خود به خودی شما همچنین می توانید رد کنید. اما برای بیان خود به نام نقطه ضعف اسطوره ای در رابطه با خود، من تبدیل نخواهم شد. اگر تصمیم گرفتم صبح زود تمیز کنم، اما از خواب بیدار شدم و متوجه شدم که هیچ قدرتی وجود ندارد، من بیشتر بخوابم، حتی بحث نمی کنم.

- اما در واقع شما akchyatka و pedant هستید؟

- بله، من عاشق هر دو در سر من و در خانه هستم. اگر غذاهای کثیف داشته باشم، نمی توانم به رختخواب بروم. من دوستش ندارم. با این وجود، به طور مستقل سفارش و پاکیزگی را در خانه حفظ می شود. ما و ماکسیم به ما کمک می کنیم، اما ما بسیار پتنه ای هستیم و در این جلسات، و در جلسات سفر، لیست ها را تشکیل می دهند تا کارهای لازم در خانه بمانند و چیزی شبیه به آن نداشته باشند. و ما به راحتی با چیزها شکسته ایم. هنگامی که ما درک می کنیم که در عمل تمام انواع سطل زباله ها، من چیزهای زیادی را می دهم، و بقیه را دور می زنم.

- نظم و انضباط نیز سفارش می شود. در رابطه با پسر، این مفهوم چیست؟

"از آنجایی که او به مهد کودک می رود، شما نیاز به خاموش شدن و در زمان خوردن به طوری که او مجبور به خواب سخت با معده نیست." البته ممکن است عقب نشینی نادر باشد، اما برای استفاده از آن، ما سعی می کنیم رژیم را مشاهده کنیم. و اگر شما نیاز دارید، به عنوان مثال، جمع آوری اسباب بازی ها، پس از آن شما باید درک کنید اگر شما قدرت خود را برای ایستادن در آخرین شما. اگر کودک هیجان زده یا هیجان زده شود و نمی خواهد آن را انجام دهد، پس از آن آسان تر است که آنها را جمع آوری کنید. بدتر، اگر شما می گویید "جمع آوری"، او شروع به مقاومت، و در پنج دقیقه شما را از دست بدهد: "خوب، اجازه دهید من". " و کلمه "نه" شما نیاز به صحبت با کودک تنها در چیزهای اساسی و خطرناک است. ما هنوز هم حامیان را برای دانلود Andrei به همه در جهان، از رقص به نجوم نیستیم. دوران کودکی بی رحم زمان بسیار کمی داده می شود، شش تا هفت سال اول، و شما باید از آن فقط در آموزش لازم استفاده کنید. و هر چیز دیگری، انگلیسی، چینی، همه اینها بعدا می آیند، می خواهند - یاد بگیرند.

- و والدین دوران کودکی خود را نیز درمان می کنند تا شما را با برادر من بالا ببرند؟

- آره. آنها به ندرت صحبت می کنند "نه". من همه چیز را به یاد نمی آورم که چیزی را با برادر من چیزی بخوانم. اگر چه ... در نوجوانی، من داوطلبانه و خالکوبی را انجام دادم و ناف و زبان را سوراخ کردم. اما مامان به طور قطعی گفت: "نه. شما اکنون به من متهم می شوید، و سپس شما را متشکرم. " و او درست بود مامان می تواند ما را سرزنش کند، اما هرگز گریه نبود، مانند هیچ اسلحه. و پدر به خوبی به نظر می رسد، و به رغم اشتغال دیوانه، توجه زیادی و زمان پرداخت می شود. بازگشت پدر با تور، با تیراندازی همیشه یک رویداد بزرگ بود، او خوشحال شد، طولانی منتظر، و حتی چیزی به ارمغان آورد. و ما وظایف را نداشتیم: نه برای حمل سطل، و نه رختخواب تخت، و نه ظروف پشت آنها را بشویید. شاید این خیلی خوب نیست، زیرا من پس از آن مجبور شدم همه را در یک زندگی مستقل بگیرم، اما هیچ چیز وحشتناک نیست، همه چیز به طور طبیعی اتفاق می افتد. من در مورد پوچی صحبت نمی کنم، اما اگر یک کودک قادر به خواندن پنج سال نباشد، بنابراین او می آموزد زمانی که او به مدرسه می رود. و هیچ دست وجود ندارد، اما چاقو و چنگال نیز زندگی می کنند. مراقب باشید که در اسرع وقت اتفاق می افتد. اجازه دهید او زندگی را از انواع احزاب کشف کند.

ادامه مطلب