داستان های زنده: "من دیگر نمی خواهم نظرات خود را در آدرس شما دریافت کنم"

Anonim

ما یک داستان فوق العاده الهام بخش از خوانندگان دائمی ما Svetlana، که قدرت را به طور مستقل از مشکل خود را پیدا کرد.

"برای سالها من به دنبال یک مشکل در خارج بودم، آن را باور نکردنی با خودم عصبانی بودم، اما، خدا را شکر، قدرت را پیدا کردم و یک گام به سوی تغییر گرفتم.

می گویند که من همیشه در مورد افزایش کوچک پیچیده شده ام - نه چیزی بگویم. و اگر در دوران کودکی و جوانان آگاه، این نظرات دوره ای نامناسب از همکلاسی ها بود، سپس یک مرز 30 ساله را همپوشانی کرد، به نظر می رسید که در مورد وحشت، مردانی که من را دوست دارند این جنبه را به نظر می رسانند. ما به دسته دسته ای از تجربیات تاثیر طبیعی من اضافه خواهیم کرد و توانایی شگفت انگیز حتی مشکلات جزئی را افزایش می دهد و آماده است - من خودم را بسته ام، نمی توانم ارتباط برقرار کنم با جنس و گفتار مخالف.

من می توانم تمام زندگی ام را یاد بگیرم

من می توانم تمام زندگی ام را در "پوسته" یاد بگیرم

عکس: www.unsplash.com.

احتمالا، من بقیه زندگی خود را در "پوسته" خودم سپری کردم اگر این برای سخنان همکار من نبود، که در پاسخ به امتناع بعدی من از نشستن در یک کافه به دلیل "خراش خوشه های مردم" ، اظهار داشت: "عدم اطمینان شما شما را نابود خواهد کرد!" من نمی دانم چرا، اما این کلمات من را لرزاند. به دلایلی، از عدم اطمینان خود شرمنده شد. من متوجه شدم که من نمی خواهم نظرات مشابهی را در آدرس من بخواهم، اما برای این منظور من باید به طور جدی عزت نفس خود را انجام دهم. و نه، من از یک روانشناس شروع کردم (خوب، من چندین مقاله روان شناختی را در مورد سوال من مطالعه کردم)، یک ورق خالی را گرفتم و مشکل خود را بر روی کاغذ ریختم. به تعجب من، علاوه بر نارضایتی با افزایش کمی، ظاهر من به طور کلی نگران بود، اما من هرگز به این مقدار پیوستم: بله، من نمی توانستم از یک شکل سفت و محکم در آن زمان افتخار نکنم. اما اگر با افزایش، من نمی توانستم کاری انجام دهم، سپس وزن خود را با استفاده از فعالیت بدنی قرار دهید و پوست را با ماسک های مختلف بکشید و ماساژ ها دشوار نباشید، زیرا انگیزه من تغییر در نگرش به خودم بود، من همه چیز را درک کردم فقط بستگی به من دارد باور نکنید، اما بعد از چند ماه، من یک شکل از اوایل نائومی دریافت نکردم، اما نفرت من برای خودم شروع به تدریج کردم. "شل" یک کرک را ترک کرد و من برای پیدا کردن یک زبان مشترک با مردان ناز من را از دست دادم در مغازه های قهوه. میدونی چیه؟ هیچکدام از آشنایان جدید من، رشد کمی من را نادیده گرفتند. و ارزش آن فقط برای هدایت تجربیات منفی خود را به یک کانال مثبت تغییر، به عنوان مردم متوقف به توجه به آنچه که من خودم را جلب توجه کرد. امیدوارم داستان من به دختران دیگر کمک کند تا آنچه را که واقعا مسمومیت زندگی خود را مسموم می کنند، متوقف شود و بر مشکلات خیالی متمرکز شود. "

اگر می خواهید تاریخ تغییر خود را به اشتراک بگذارید، آن را به ایمیل ما ارسال کنید: [email protected]. ما داستان های جالب ترین در وب سایت ما را منتشر خواهیم کرد و یک هدیه انگیزشی دلپذیر را به دست آوریم.

ادامه مطلب