امروز ضعیف و آهسته ساخته شده است برای از بین بردن

Anonim

من تعجب می کنم که چرا اغلب فرد وضعیت فعلی خود را برآورده نمی کند؟ و مهم نیست که در چه مرحله اجتماعی او، به عنوان او موفق به انجام آن و آنچه که او به دست آورد - او هنوز به نظر می رسد به نظر می رسد که این کافی نیست. طمع؟ ناتوانی در زندگی واقعی و قدردانی چیست؟

من نمی توانم تمایل بی پایان من را درک کنم تا چیزی را تغییر دهم و برای چیزی تلاش کنم - آیا این خنک است یا این مزخرفات معمولی است؟ از یک طرف، توسعه، رویای چیزی بزرگتر، برای بهبود - به خوبی تعریف، واقعا مهم است که بدون عدالت اجرا شود؟ این مانند خوردن یک کیک است که مدتها می خواست، اما در عین حال از آنها لذت ببرد، اما در مورد آنچه که در فروشگاه فروخته می شود فکر می کنم. نقطه این چیست؟

مهم است که آنچه را که ما داریم، قدردانی کنیم و به این موضوع متعلق به آن نیست. به نظر می رسد که حقیقت مهیج، که به مدت طولانی به همه شناخته شده است، اما چرا آن را در زندگی بسیار دشوار است؟ به عنوان مثال، چند ماه پیش، من رویای پیدا کردن یک کار جدید، و امروز به نظر می رسد که این کافی نیست - شما هنوز باید نگاه کنید. نه، من یک کارمند نیستم، درست زمانی که هدف به دست آمده است، پس مطمئنا می خواهم بیشتر بروم. و در دنیای مدرن استقبال می شود، چنین خواسته هایی توسط جامعه تشویق می شود. اما نمی توانم درک کنم که آیا ما اولویت ها را به درستی قرار دادیم؟

ولادیسلاو Makarchuk در مورد این که آیا ارزش آن را در پیگیری بی پایان از موفقیت زندگی می کنند، صحبت می کند

ولادیسلاو Makarchuk در مورد این که آیا ارزش آن را در پیگیری بی پایان از موفقیت زندگی می کنند، صحبت می کند

عکس توسط نویسنده

روز دیگر، یک فرد بسیار مهم گفت که در یک بقایای خشک، دختر باید تلاش کند تا خانواده را بسازد و راحتی را در اطراف او ایجاد کند. "در مورد خود تحقق؟" - بلافاصله با من فریاد زد، زیرا امروز یک زن وضعیت یک زن خانه دار را تغییر داده است. و تنها برخی از زمان پس از من (من فکر می کنم به نظر می رسد) معنای کلمات گفت. شاید دوست داشتم - این واقعیت است که در نهایت مجبور به طور کامل شادی پیروزی را تجربه می کند؟ پس از همه، همیشه خوب است زمانی که شما می توانید دستاوردهای نه تنها با خودتان را به اشتراک بگذارید.

دنیای مدرن یک فرد را به آرامش نمی دهد، او را به او می دهد و بی رحمانه ضعیف و آهسته را از بین می برد. ما از همه جا در مورد جوانان موفق که قبلا یک کسب و کار را در سن ما ساخته اند، یاد می گیرند، جهان معروف شده است ... آن را جوش داده و بر روی سرنگونی فشار می آورد، زیرا این سوال همیشه این سوال را تحریک می کند: "من بدتر هستم؟" اما اگر شما یاد نگیرید که از پیروزی های خود لذت ببرید، می توانید تمام زندگی خود را در پیگیری "بهترین روزها" صرف کنید، زیرا همیشه کسی است که زیباتر، ثروتمندتر و دقیق تر خواهد بود. تلاش برای دستاوردهای جدید - عالی است، اما این زندگی این زندگی است که در آن شما برای یک هدف غیر قابل دستیابی تغییر می کنید؟ شاید این بیماری دیگری از نسل من است.

من نمی خواهم از اهداف خودداری کنم و روی مبل دروغ بگویم. من فقط در مورد تعادل فکر می کنم، زیرا من خودم را اشتباه گرفته ام و من نمی فهمم که من از دستش رفته. همیشه به نظر می رسید که من حداقل زندگی می کنم، زیرا من زندگی ام را دوست دارم، هر لحظه ای اتفاق افتاد. اما گاهی اوقات متوجه می شوم که من به یک مسابقه با خودم کشیده می شود و متوجه شادی ساده روزمره می شود. من از زندگی لذت می برم، اما به سادگی اقدامات خاصی را که ادعا می کنم به آنچه که من تصور می کنم هدایت می کنم. به نظر من به نظر می رسد: این زمانی است که من این را به دست می آورم، همه چیز تغییر خواهد کرد. اما نه، روز X در حال آمدن است - و هیچ چیز تغییر نمی کند. آیا شما هم همینطور؟ پس از همه، مدتهاست ثابت شده است که مسیر بسیار جذاب تر از هدف نهایی است. در نهایت، تمام عمر ما یک لحظه از پیروزی در پایان نیست، بلکه جاده ای برای اوست. و من از دست دادم، در سر و صدا از روزهای امروز، ما آموخته ایم که از مشکلات ظاهری لذت ببریم.

امروز ضعیف و آهسته ساخته شده است برای از بین بردن 43706_2

"من از خود فرار نخواهم کرد،" من مطمئن هستم ولادیسلاو مكارچوک

عکس توسط نویسنده

آیا راهنمایی های مؤثر برای کمک به شما وجود دارد، با تجربیات خود که توسط جاه طلبی ها ایجاد شده است برخورد کنید و یاد بگیرید چگونه آنها را مدیریت کنید؟ پس از همه، در حالی که ما در اسارت خواسته ها هستیم، ما نمی توانیم اقدامات خود را مدیریت کنیم. شاید پیگیری چیزی بزرگ یک غریزه بنیادی است که توسط کسی یا چیزی تحمیل شده است. اگر شما در یک ثانیه متوقف شوید و بیرون بکشید، می توانید پیدا کنید که زندگی خیلی سنگین و غیر قابل درک نیست. شاید میل "من می خواهم، من خودم نمی دانم که" به نظر می رسد که اهداف به دست آمده رضایت مورد انتظار را به ارمغان نمی آورد، و ناامیدی احمقانه ای وجود دارد. اما تنها یک فرد بستگی دارد که چقدر از اقداماتش خوشحال است. این از سری در مورد شیشه ای است که کسی نیمی کامل را می بیند و کسی نیمه خالی است. بنابراین با دستاوردها: کسی که به طور سردی آنها را با علامت چک نشان می دهد، و دیگران با بی نظیر خوشحال هستند. و به نظر من، مردم از رده دوم بسیار شادتر هستند، هرچند شاید کمتر موفق شود. اما آیا این موفقیت بدرفتاری از محرومیت از تعادل معنوی است؟

جنبش زندگی است، بنابراین همیشه به دنبال پیشرفت است، اما احتمالا شما هنوز هم باید به طور دوره ای متوقف شوید تا متوجه شوید که چه چیزی را دوست دارید چه کاری انجام می دهید. احتمالا، پس از آن هماهنگی داخلی حفظ می شود، و شما به حیوان مست نمی خواهید.

شاید، در سی سال، من به شیوه ای متفاوت بحث خواهم کرد و به این استدلال ها می خندند، اما می خواهم باور کنم که آنها مانند من اشتباه گرفته و گیج شده اند از چشم انداز باز، ما در مورد دوم فکر می کنیم که در اصل همه چیز خوب است و نه ارزش رفتن بدون نگاه کردن به عقب. از خودم پس از همه شما نمی توانید کشتن، درست است؟

ادامه مطلب