یانا Krimnova: "او نیاز به ده سال سکوت کرد تا ببخشید"

Anonim

جان کینوف - دختر نه تنها دیدنی، بلکه هدفمند است. در هفده سال، نترسید که خانه را در جرمیلا به کشور دیگری بگذارد تا به یک بازیگر تبدیل شود. به عنوان یک دانش آموز در وگیک، او در کارن شاهنازاروف در فیلم "امپراطوری ناپدید شده" ستاره دار شد و موفقیت او مجموعه تلویزیونی "دفتر خاطرات دکتر زیتسووا" را به ارمغان آورد، جایی که او نقش مهمی ایفا کرد. "شهروند کاترینا"، "خدمه پرواز"، "Gadalka" - حرفه او توسعه می یابد. اما، به عنوان یانا به رسمیت شناخته شده است، او هنوز هم تعادل بین کار و روابط شخصی دارد. تا به حال، عشق مثل بیرونی بود، که گاهی اوقات تغذیه آسان نیست. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- یانا، چه فکر می کنید، چرا شما هنرپیشه ها را از بالتیک در روسیه دوست دارید؟

- لازم است که عمیق به تاریخ نگاه کنید، زمانی که هنوز یک اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت. سپس بالتیک نوعی اروپایی بود، اما نزدیک، قابل دسترسی بود. دوست داشتنی Viya Artman، Lilith Ozolinas - آنها واقعا در برخی از جذابیت متفاوت بود. سپس مردم همیشه چیزی فکر می کنند: و ریمل مژه و ابرو در کشورهای بالتیک و ارواح "Dzintars" و جوراب های زیبا - یک فلکر خاص وجود داشت. (می خندد.) من فکر می کنم حافظه دیگری از زمان هایی را که بازیگران بالتیک به نظر می رسند، باقی مانده اند، اما در عین حال جذاب و مرموز هستند.

- شما روسی هستید، اما برای مدت طولانی آنها در Jurmala زندگی می کردند. آیا به نحوی بر ذهنیت تاثیر می گذارد؟

- بله، می توانید بگویید، من نیمی از هدف زندگی کردم. متولد لتونی، به مهد کودک لتونی رفت و از مدرسه موسیقی لتونی فارغ التحصیل شد، من یک فرزند کاملا دو زبانه هستم. و اگر چه پدرم روسی است، و مامان Ukrainka، اما محیط زیست ما را تحت تاثیر قرار می دهد. من از مهد کودک آمده ام و پرسیدم: "مامان، به من یک پراکنده بده." و او اصلاح کرد: "نه یک پلاک، بلکه گچ". و تنها چند سال بعد، ما متوجه شدیم که کفپوش لتونی به معنای گچ است، و کودک زبان را به اشتراک نمی گذارد، و برای من روشن نیست که چرا مادر، بزرگسال، من را درست می کند؟ من یک کودک واقعا دو زبانه هستم، و این در همه چیز منعکس شده است: در تفکر، دانش جهان. چگونه معلم من در Vgika جولیا ژوگزوا شوخی کرد (دختر جورج ژورشوا افسانه ای)، "شما به عنوان ما در میان دیگران، شخص دیگری در میان آنها" بود. و سهم حقیقت وجود دارد. و در ریگا، من به عنوان یک خانم واقعی احساس نمی کردم، و آن را در اینجا در پس زمینه عمومی اختصاص داده شد. اما اکنون، زمانی که من به سن خاصی رسیدم، برخی از تجربه ها را پیدا کردم، درک می کنم که چنین ادراکاتی که احتمالا در Plus بیشتر است.

یانا Krimnova:

"ما جوان بودیم، درد زیادی باعث شد که یکدیگر باشند"

عکس: اولگا Yengibarova

- در طول تحصیلات خود در موسسه، توجه افزایش یافت؟

- اگر منافع وجود داشته باشد، پس مثبت: "اوه، شما از لتونی هستید! چه خبر؟ خوب، به من بگویید

چیزی در لتونی. " (لبخند می زند.) تا به حال، در ریخته گری، زمانی که من می گویم که من در جرمیلا متولد شدم، بلافاصله واکنش یکنواخت: "البته، نگاهی به ظاهر بالتیک شما". بله، من فکر می کنم باد باد پر شده است. (می خندد.) خون لاتین در من نیست، اما ساختار صورت هنوز هم در حال تغییر از نحوه تلفظ برای تلفن های موبایل است. و از آنجایی که من به بسیاری از لتونی، انگلیسی، آلمانی گفتم، ظاهرا این امر در ظاهر منعکس شد.

- در سال های دانشجویی، شما احتمالا در میان همکلاسی های جنس مخالف محبوبیت زیادی داشتید؟

- من این را می گویم: من همیشه محبوب بوده ام. (می خندد.) اما تمام سالهای تحصیل من در رابطه طولانی بود. این اولین عشق من بود، یک مرد از ریگا، مثل من. من وارد Vgik شدم، و او در موسسه مالی در سنت پترزبورگ بود و در دو شهر زندگی می کرد. سپس، البته، این داستان به پایان رسید - و قلب شکسته شد. هر کس مسیر توسعه خود را انتخاب کرد. اما ما جوان بودیم، کرم ها را شکستیم، درد زیادی باعث شد که یکدیگر باشند.

- اکنون ارتباط برقرار نکن؟

"ما ارتباط برقرار می کنیم، اما او تقریبا ده سال سکوت را برای هضم این همه، به دست آورد، به این نتیجه رسید." او بسیار متهم شد اولین سال پس از پارگی ما، من به طور مداوم تولدت مبارک خود را تبریک گفتم - و پاسخ من سکوت بود. اما من دیگر نمیتوانستم: این شخص بومی من است، اولین عشق من، ما چهار سال با هم بودیم. من می خواستم او را نوعی خواسته های گرم و خوب بنویسم. و سپس به طور ناگهانی تابستان گذشته او پاسخ داد. گفت: "اگر فکر نکنید، بیایید ملاقات کنیم." پاسخ دادم که همیشه برای ارتباطات باز بود. و در اینجا ما ملاقات کردیم و صحبت کردیم، احتمالا شش ساعت بود. این بسیار ارزشمند است، خیلی سرد - دوباره پیدا کردن یکدیگر! او خانواده ای دارد، بچه ها، من همسرش را دیدم. ما بزرگ شدیم، خشم گذشته خود را فراموش کردیم و می توانیم در سطح دیگری ارتباط برقرار کنیم. معلوم شد که چند سال بعد ملاقات کرد، ما مراحل مشابهی را گذراندیم، به تنهایی علاقه مند شدند. برای صحبت کردن به زبان بازار، توسعه خود - در حال حاضر روند. فرد باید چیزی درباره روانشناسی، طالع بینی، برای تصویب هر گونه شیوه های معنوی درک کند. و در اینجا ما صحبت می کنیم - و معلوم می شود که او همچنین می داند که طراحی انسانی و کارت Rave چیست. (لبخند می زند.) من به شما بیشتر می گویم: فقط چنین مردان پیشرفته و در حال حاضر به زندگی من می آیند. مهم نیست - از گذشته آنها یا این آشنایان جدید هستند. اگر شما Instagram من را تماشا کردید، احتمالا متوجه شدم Hashteg: "شما آنچه را که می بینید جذب می کنید." به محض اینکه کسی از آشنایان من شروع به شکایت کند: من نمی توانم دیدار کنم و چرا من بعضی از اسلحه ها را می گیرم، می خواهم بگویم: "خودت را بیرون بیا!" و اگر شروع به کار بر روی خودتان کنید، فرد را در سطح خود جذب خواهید کرد. من هم فکر نمی کنم که آن را به سطح بالایی از توسعه خود رسیده است، همیشه چیزی برای تلاش برای تلاش وجود دارد.

یانا Krimnova:

"او او را تقریبا ده سال سکوت گرفت تا همه چیز را تحقق بخشید، به هضم. او بسیار متهم به من بود"

عکس: اولگا Yengibarova

- چی؟

- به طور کلی، این جستجو برای هماهنگی به خودی خود، درک نیازها و خواسته های آن است. ما عادت داریم که در سناریوهای دیگر زندگی کنیم. ما نیاز به یک تلاش کلاسیک برای پرتاب دیدگاه های دروغین، می گویند: توقف بازی. حالا من آنچه را که میخواهم انجام خواهم داد. به عنوان یک قاعده، آن را به طور داوطلبانه اتفاق نمی افتد - برخی از رویدادها زمانی که به شما آسیب می رساند وجود دارد. شما به تنهایی باقی می ماند، در میان خرابه ها، کاملا محافظت نشده و انتخاب کنید: کجا بروید. اما درد می تواند به یک نقطه توسعه تبدیل شود، انگیزه حرکت می کند.

- قوی ترین ناامیدی برای شما چیست؟

- برای یک زن، همیشه یک داستان شخصی است. در یک حالت خاص از عشق، جذابیت خود را ساخت، و شخص واقعا اینطور نیست. شما با او آمد، نقاشی شده و فریب خورده است.

- قبلا، در مصاحبه ای، شما گفتید که شما با مردی که در استودیوی تئاتر ملاقات کردید، رابطه طولانی دارید.

- بله، این عشق دوم من است. ما برای هشت سال با هم بودیم. این اتفاق افتاد که این نیز یک رابطه در فاصله بود: او در ریگا است، من در مسکو هستم. ظاهرا گذشت، این درس اول. (لبخند می زنم و به نظر می رسد که ما به طور معنوی با هم هستیم، اما از لحاظ جسمی در شهرهای مختلف است. اما گاهی اوقات شما فقط به یک مرد نزدیک نیاز دارید تا شما را متقاعد کنید و گفت: همه چیز خوب خواهد بود. به یاد داشته باشید: Slush، March، من در Chertanov ایستاده، جایی که من فقط اتاق را برداشتم، و او را صدا زدم. سپس گوشی های هوشمند هنوز وجود نداشت، فقط اسکایپ در خانه، بر روی کامپیوتر. اگر شما نیاز به سرعت تماس بگیرید، رومینگ وحشتناکی دریافت می کنید. و من تعداد خود را به دست می آورم و از طریق اشک ها، شروع کردم به گفتن اینکه من احساس بدی، تنهایی، ترسناک، و ما برای چند روز صحبت نکرده ایم. و او یک موسیقیدان است، چنین هنرمند طبیعت، او درک کاملا متفاوت از زمان دارد. او کاملا صمیمانه شگفت زده شده است: آیا واقعا چند روز بود؟ و به یاد داشته باشید، من به او گفت: "لطفا من را از دست ندهید" ...

یانا Krimnova:

"Slush، March، من در Chertanov ایستاده ام، جایی که من فقط اتاق را برداشتم. من شماره خود را تایپ می کنم و می گویم که احساس بدی، تنهایی، ترسناک دارم"

عکس: anastasia railleva

ما از مرگ پدرم جان سالم به در بردیم. اگر نه مورد علاقه من، من نمی دانم چه اتفاقی برای من اتفاق می افتد، زیرا من نیاز به حمایت از مادرم دارم. هنگامی که من به خانه پرواز کردم، در لتونی، و چهره اش را دیدم، سوئیچ ضامن بلافاصله تغییر کرد: من خودم را مجبور به گریه کردم. اما مشکل تنها به دست نمی آید، بلافاصله تورم اسناد وجود دارد که اسناد را در آپارتمان ما در دهه نود به دست آورده است. ما نمیتوانیم آن را خصوصی کنیم. هنگامی که پدر زنده بود، او از طریق دادگاه راه می رفت و جنگید و ما را لمس نکرد. و در اینجا نیمی از سال - بدون مقاومت. کلاهبرداران کاهش یافته اند که وضعیت تغییر کرده است، و شروع به فشار بر ما، به مامان. پس از همه، این یک جرمیا، یک قطعه تنگ است. آپارتمان ما در خانه در سراسر جاده از دریا، در نزدیکی سالن کنسرت "Dzintari" بود. ما حتی شروع به مرور تبلیغات املاک و مستغلات، فکر، می تواند آپارتمان دیگری را خریداری، اما همه چیز غیر واقعی بود. خانم آشنا، یک وکیل، توصیه کرد که زمان را بکشد - در دادگاه ها و مکاتبات می تواند چندین سال طول بکشد. به عنوان یک نتیجه، ترک وضعیت در حالت معلق، من به مسکو در تیراندازی فصل دوم "دفتر خاطرات دکتر زیتوس" پرواز کردم. و حدود یک ماه بعد، مامان به نام: در یکی از تبلیغات مشخص شده توسط ما، قیمت یک سوم کاهش یافت! من می گویم: "بنابراین ما پول ما را در نظر می گیریم! هزینه از 'دکتر Zaitseva، انباشت شما، مامان، چقدر ما از دست رفته؟ ". و نصف نبود و پس از آن مرد جوان من به این دلاری رفت: "شما می فهمید که ما به عنوان یک Zanoz در الاغ، ما شکایت خواهیم کرد و اجازه ندهیم درست مثل این نباشیم. ما برای خرید یک آپارتمان خیلی کمبود داریم. " و آنها موافقت کردند! این یکی از نقش های سرد من بود: برای بازی یک دختر که در تمام این امور جدا شده، با اعتماد به نفس خود، مشهور بود. پنهان کردن ترس خود، به این بچه ها و یک کسب و کار، در لاتین، مذاکره کنید. این جایی است که مطالعات من در تئاتر مفید بود! (می خندد.) و با این حال ما به این معامله با مرد جوانم گفته ایم! مامان در حال حاضر در آپارتمان خود، در سراسر جاده از دریا، تنها در دو ایستگاه دور زندگی می کند.

- و دلیل تفکیک با معشوق دوباره این است که هیچ کس نمی خواست محل جابجایی را تغییر دهد؟

- اول بله من فقط همه چیز را برای توسعه، Zaitseva شلیک کردم، من به هالیوود رفتم برای دوره های ایوانانا چابک، ما می توانیم بگوییم، شروع به باز کردن افق های جدید در حرفه. و او، برعکس، کاهش رخ داد - اخلاقی، مواد، ارزش. و ما نزدیک هستیم، عاقلانه تر باشیم، مسن تر ممکن است موفق به زنده ماندن آن شود. اما ما به همان اندازه هستیم. در آن زمان، زمانی که او در نهایت تصمیم گرفت به حرکت به مسکو، من تمام غرق شد. من متوجه شدم که مرحله جدیدی از مشکلات اینجا آمده است. هیچ کس او را همه چیز و بلافاصله بر روی یک بشقاب با یک ماشین آبی ارائه نمی دهد. و من قبلا منابع داخلی را به طور کامل حفظ کرده ام. خیلی زود، لازم بود که یکدیگر را بگذاریم. و من گفتم: نمی آیند

- حتی سعی نکرد ...

- همه چیز محدودیتی دارد من دقیقا آمده ام. و برای او انگیزه خوبی است. هنگامی که ما بلافاصله شکست خوردیم، بلافاصله و بحران گذشت، برخی اقدامات از بخشش، توسعه خود آغاز شد. شاید این فکر کرد که شما باید ترک کنید، و او آن را نمی خواست، و او به خوبی در ریگا احساس خوبی داشت. چه کسی می داند؟ اغلب ما خودمان خود را در خواسته های خود به رسمیت نمی شناسیم.

- درس چیست؟

- درس من در تعطیلات است چنین اتحادیه هایی وجود دارد که در آن افراد با یکدیگر اکسیژن همپوشانی دارند. و درک این، شما باید خود را بیرون بیاورید و آن را از کجا دور کنید، به یک فرد فرصتی برای توسعه، به شما اجازه دهید و نه در طول راه.

یانا Krimnova:

"من متوجه شدم که مرحله جدیدی از مشکلات می آید. هیچ کس او را همه چیز و بلافاصله بر روی بشقاب با یک آبی آبی ارائه نمی دهد. و من گفتم: نمی آیند"

عکس: جولیا کیریکوف

- شاید شما یک طبیعت هستید؟

- این یک سوال است که از خودم می پرسم من یک دوست بهتر دارم که با هفت ساله ما دوست هستیم. او در استکهلم زندگی می کند، من در مسکو هستم، اما با ما دخالت نمی کند. و به نحوی ما بلوغ ما را به یاد می آوریم. ما سه دوست دختر بودیم، و سه نفر - این چنین ناگنده است: علیه آنها امروز دوستان است؟ (می خندد.) و او می گوید: "Yanka، من به یاد داشته باشید که زمانی که Dianki من و شما با شما استدلال می کنند، این به هیچ وجه نیست. ایده آل بسیار مستقل، افتخار، قوی است. ما فکر می کنیم: بله او عادی است، او از کاملا رنج نمی برد. " و من به یاد دارم که احساس خودمختاری خودم. اما در همان زمان در روابط با مردان، من، آنچه که نامیده می شود، "کشویی"، من انرژی زیادی را به ارمغان می آورم. و در نتیجه، شروع به فروپاشی در کار می کند. بنابراین، من به دنبال تعادل هستم. البته، من می خواهم به عنوان یک زن مانند یک مادر اجرا شود، اما ابتدا باید حرفه ای را انجام دهید. من جاه طلبی های جدی دارم، و من حرفهام را به عنوان پیاده روی در دفتر درمان نمی کنم. بنابراین در حال حاضر من سعی می کنم در رابطه به عنوان در Omut با سر شما عجله نیست. من مطالعه می کنم از مردان، هدایا. به یاد داشته باشید، مادران ما الهام گرفته اند: اگر کاوالر شما را به یک رستوران دعوت کرد، پس او را مدیونید. دختران، نه. او فقط می خواست شب را در شرکت شما صرف کند و سالاد سزار را درمان کند. بدون نیاز به او را بلافاصله به او بدهید. تا زمانی که مرد گفت: "شما من هستید، من می خواهم از شما مراقبت کنم،" شما یک زن آزاد هستید، و شما می توانید بسیاری از طرفداران داشته باشید، من به معنای رابطه جنسی نیستم. صحبت کردن با رفتن به جایی با هم، بحث در مورد فیلم، سخنرانی سهولت بودن وجود دارد.

- نگران نباشید که فردی که با شما باشد، بخوانید و مجازات کنید؟

"نه، من فکر می کنم او احساس خوبی دارد." این ها در حال حاضر نیازهای من هستند. و اگر منطقی باشد که موقعیت خود را تعیین کنید، مرزها را تعیین کنید، پس فرد بالغ، فرد آگاهانه همیشه با احترام واکنش نشان می دهد. قبلا، من به طور کلی می ترسم بگویم "نه" - اگر یک فرد متهم شود، ترک خواهد کرد؟ من هنوز هم همیشه آن را آسان نمی کنم. اما من یاد می گیرم نمی تواند موافق باشد، به این معنی است که همه آنها خودشان باقی خواهند ماند.

- به هر حال، یک بازیگر به من گفت که نقش ها نیز نه تنها مانند آن، بلکه بر روی دولت داخلی قرار می گیرند.

"من حتی حدس می زنم که آن را گفت،" Ekaterina Olkina.

- از آن شما ملاقات کردید و دوستان خود را در منطقه تیراندازی سریال تلویزیونی "Gadalka" تبدیل کردید. آیا شما به راحتی رقبای بازی کردید؟

- بله، ما با Katyusha هستیم، آنچه که نامیده می شود، یکدیگر را پیدا کرده اند. به محض اینکه آنها در اتاق پانسمان ملاقات کردند، بلافاصله شروع به چت در مورد دختر کردند. (لبخند می زند.) و اگر ما در مورد رقابت صحبت کنیم، ناخودآگاه در طبیعت زن قرار گرفته است. تصور کنید، ما با اولینا، بقیه شرکا و خدمه فیلم مردان هستیم. البته، به طور غیرمستقیم در مبارزه برای توجه آنها دخالت می کند. فرض کنید شما نزدیک به من گذاشتید و Olkin را گذاشتید - این به اندازه کافی برای بازی رقبای است. (می خندد.)، اما پس از آن خارج از قاب - و دوباره تبدیل به یک دوست.

یانا Krimnova:

"در رابطه با مردان، من، آنچه نامیده می شود،" کشویی ". من انرژی زیادی را در آنجا می گذارم. و در نتیجه، همه چیز شروع به فروپاشی در کار می کند. من به دنبال تعادل هستم"

عکس: جولیا کیریکوف

- و بنابراین شما نقش مارینا - جرم شناس، زن حرفه ای، حرفه ای، تماشای زن، در حالی که داخلی سرد ...

"شما این کلمه را گفتید -" سرد "، و من فقط یک پازل داشتم. در واقع، در آن زمان من یک دولت عاطفی بسیار خوبی نداشتم. در خارج از کشور، شما همچنان به انجام وظایف خود ادامه دهید: صحبت کردن با مردم، لبخند، و داخل یخ، خالی کردن. و در آن لحظه من برای نقش مارینا تصویب شد - که به طور کامل کار خود را انجام می دهد، به راحتی شامل جنسیت زمانی که لازم است، اما قادر به عشق نیست. حتی یک مرد فوق العاده به عنوان قهرمان Misha Porechenkova. زیبا، خانم سرد زمستان. من اعتراف می کنم، من می خواهم "Fortune Tune" را ببینم: در آن زمان من در شکل فیزیکی عالی بودم، من بر اساس تجربیات شخصی، وزن خود را از دست دادم - و در نتیجه من یک بدن باریک تنگ داشتم. اگر شما نیاز دارید که من را به دوربین ببرم، سپس فقط در آن زمان. (لبخند می زند.)

- چگونه در مورد خرابی در کار خود احساس می کنید؟

- من خیلی نگران شدم نمی توان در چیز دیگری مشغول به کار کرد، زیرا منتظر بودم: اگر آنها برای نمونه ها تماس بگیرند چه؟ اگر چه به آرامی قادر به ترک استراحت یا برخی از دانش گرفتن بود. در حال حاضر هیچ خرابی برای من وجود ندارد. من آنها را به عنوان یک دوره برای توسعه خود درک می کنم، توانایی چیزی جدید را امتحان می کنم. در اینجا به تازگی، دوستان من با دوستان من کلیپ موسیقی را حذف کردند. این کارگردان Valya Lukashchuk تبدیل شد، در یک زمان او نقش مهمی در والریا Gai Germanica در مجموعه "مدرسه"، و پس از Vgika فارغ التحصیل از بالاترین دوره های کارگردان ولادیمیر Khotinenko. و دو همکلاسی ما متصل شدند: وانیا سولوویوف نویسنده آهنگ ها و موسیقی شد، و Yura Orlov به عنوان اپراتور آمد. و ما آن را انجام دادیم، یک کلیپ را در روز تولد من ارائه دادیم - و همه اینها بسیار الهام بخش بودند، من می توانستم. همه در دست ما من بسیاری از نمونه های مثبت را در اطراف چگونگی گسترش افق های خود می بینم.

- آیا شما احساس تمایل به زندگی مثبت دارید؟

- البته، ارتباط برقرار می کند. شما روز را با منفی شروع خواهید کرد، همه چیز به سر می برد. ناخودآگاه خود را ناخوشایند می کند. ما با شما به همان ماشین مترو می رویم و مردم کاملا متفاوت را می بینیم، زیرا ما به طور متفاوتی پیکربندی خواهیم کرد. روز را با یک لبخند شروع کنید، با آرزوهای خوب خود. شخصا، من هر روز صبح برای پانزده دقیقه، یوگا را انجام دادم، ساده ترین تمرینات را انجام می دهم، به من کمک می کند. باز هم، من یک جادوگر نیستم، من فقط تحصیل کردم. چه کسی بیشتر برای ضعف ها سوار می شود؟ بستن مردم هر گونه مجتمع های دیگر کودکان بیرون می آیند فقط در سن بیست و هفت سالگی، من خودم را ویرایش کردم فقط برای دروغ گفتن روی نیمکت با یک کتاب، زیرا پدرم همیشه به من گفت: "یک دختر هوشمند نباید وقت آزاد باشد." و فقط اخیرا من به لحاظ ذهنی گفتم: "پدرم، من می توانم آن را بپردازم، من یک زن هستم. من نباید جایی را تمام وقت اجرا کنم و مثل یک اسب مست باشم. " من با مادرم سریعتر می شوم اما در حال حاضر یک پیروزی است که من از این لحظات پیگیری می کنم و سعی می کنم آنها را کنترل کنم. گاهی اوقات، با این حال، من ایستاده و رفتن به دریا - تحسین غروب آفتاب. سوال پدران و کودکان یکی از دردناک ترین است. هنگامی که من به زین رسیدم، قطعا خودم را یک مجتمع کوچکی از بودا گذاشتم. (لبخند می زند.)

ادامه مطلب