Pavel Vorozhtsov: "چنین اشتیاق وجود دارد: و رمان ما، و موفقیت عملکرد"

Anonim

Pavel Vorozhtsov - هنرمند پلاستیکی و چند سر. احساس مداوم وجود دارد که هر گونه پیچیدگی در مقابل او برای قرار دادن آن، آن را با هر گونه مقابله خواهد کرد. شاید این نتیجه چیزی است که او همه چیز را دریافت کرد، اما بر خلاف آن. بومی تالین، او به صورت ارگانیک به گروه MHT افسانه ای پیوست، به طور مرتب در پروژه های برتر فیلم به نظر می رسد و در نهایت خانه خود را در مسکو با همسر کارگردان و دو فرزند به دست آورد. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- پولس، زمانی که آخرین بار از تالین بازدید کردید، کجا متولد شد و بزرگ شد؟

- متاسفانه، من برای مدت طولانی آنجا نیستم. خویشاوندان خود به من می آیند اما این واقعا نادیده گرفتن من است - شما باید در نهایت این شهر سحر و جادو را به کودکان نشان دهید. من قبلا بزرگ - Varvar Twelve و Fedor برای هشت سال. و ما می توانیم بگوییم، آنها عملا در تالین درک می کنند. به معنای نمادین، از زمان رمان ما با همسرش شروع به کار کرد.

- آیا شما محل قدرت خود را از دست می دهید؟

- بله، در تالین، یک فضای شگفت انگیز قرون وسطایی، اروپایی، آرامش بخش است، که من همیشه به عنوان یک داده شده، از آنجایی که من فرزند را نمی دانستم. واضح است که من در یک عمارت با یک تاریخ زندگی نکردم، اما در خانه پانل معمولی که در دهه هشتاد ساخته شده بود، در یک منطقه مسکونی Lasnamäe، جایی که مادر و برادر بزرگ من با خانواده زندگی می کنند، اما هنوز هم یک عارضه خاص گسترش می یابد هر کجا. علاوه بر این، مرکز را می توان در یک ساعت به پا رسید. آخرین بار من چهار سال پیش از فنات بومی من از سال گذشته بازدید کردم. من در ریگا شلیک کردم، و من به معنای واقعی کلمه به مدت دو روز فرار کردم. و آن را مانند یک SIP از هوای تازه بود. پس از مسکو، به نظر می رسید که من خود را در کلبه پیدا کردم - آرام، خوب، همه نزدیک. و استونیایی، من، در اصل، من درک می کنم، همانطور که او را در مدرسه از کلاس اول آموختم. خیلی موفق نیست، بنابراین من خیلی Virtuoso نیستم، مثل مادرم، اما با این حال، این بیست و دو سال، که من در تالین زندگی می کردم، هنوز هم احساس می کردم. استونی، البته، یک کشور شگفت انگیز است. این شانس نیست که آندره ترکوفسکی "Stalker" خود را "Stalker" خود را بر روی انبارهای به اصطلاح نمک در تالین، در Yagal، در یک آبشار، در شهر ماردو برد. در حال حاضر در این مکان ها گشت و گذار سرب.

- اما برای مدتی شما ساکن پایتخت روسیه هستید ...

"بله، به لطف اولگ Pavlovich Tabakov، که من را به MHT دعوت کرد، و پس از آن، مانند بسیاری از همکاران من، به خرید ترجیحی یک آپارتمان سه خوابه کمک کرد، در حال حاضر من در مسکو زندگی می کنم. تنباکو نادر Khudruk، مراقبت از آن احساس به معنای واقعی کلمه کل تیم از گروه troupe. تئاتر سلطنت بازیگر را حکومت کرد و نیازهای روزمره او مورد توجه قرار گرفت. بنابراین، همه ما خانه را پیدا کردیم. اما در واقع، به لطف فعالیت همسر من، ما به طور مداوم در اطراف شهر راه می رفتیم تا به بهترین مدارس نزدیک شود - به معنای دانشجویان جایگزین، پیشرفته و غیر استاندارد توسعه یافته. و در این رابطه به نظر می رسد که ما در حال حاضر در همه ولسوالی های پایتخت و منطقه زندگی می کردیم. حتی در Kratov، در Malakhovka، در Zhukovsky درگذشت.

کت و شلوار، suitsupply؛ بلوز، کانالی؛ Derby، Premiata.

کت و شلوار، suitsupply؛ بلوز، کانالی؛ Derby، Premiata.

عکس: الکساندر ایوانشیین

- احساس می کند که تربیت فرزندان شما توجه زیادی به ...

- من یک مهمان نادر با ما در خانه هستم، بنابراین سخت کار نمی کند. تمام محموله ها در مامان دروغ می گویند و کودکان، ما باید با شخصیت اعتراف کنیم. Varya یک آتن واقعی است، به دنبال همه کسانی است که تحت لباسش قرار دارند. عالی است که فدایا ظاهر شد و به نحوی وضعیت را متعادل کرد. اما برای من، من یک روز تعطیل هستم. روشن است که وقتی من می آیم، خسته، خانه، من نمی خواهم بازی کنم، اما من باید بازی کنم. به ویژه از آنجایی که نسل جوان هر فرصتی برای ادامه سلسله دارد. همسر یک مدیر عالی آلنا Anokhina است - تایید سوء ظن من. پسر دارای استعداد موسیقی دیگری است، او در حال حاضر بر روی ویولون تسلط دارد و در این زمینه پیشرفت می کند. فدور در مرکز کلاس درس Kazarnovsky تحصیل می کند، جایی که بازی ها، زبان ها و موسیقی ها از کلاس اول به دست می آید. و دختر امسال به دبیرستان پتروسی رفت، که معروف به معلمان زبانی قوی آن است. پیش از آن، او در مدرسه والدورف تحصیل کرد، و در آموزش خانه بود ... یعنی ما با فرزند کودک آزمایش کردیم، زیرا ما نمی خواستیم به طور کلی، به طوری که ما در شوروی داشته باشیم بار: یک دبیرستان دبیرستان، که هر کس به همان شکل می رود، ساخت و پذیرفته نمی شود. ما باید به همسرم احترام بگذاریم، او مادر با تجربه است، او پسر از اولین ازدواج دارد. این به دقت تمام مدارس را نظارت می کند و بهترین ها را انتخاب می کند.

- شما با نیمه دوم خوش شانس هستید!

- بی شک. ما با مردمش از استودیو MCAT هستیم. درست است، قبل از آن، آلن از آکادمی هنر بلاروس فارغ التحصیل شد، چندین سال از نقش اصلی در تئاتر درام مینسک بازی کرد و تنها پس از آن به مسکو نقل مکان کرد، جایی که او وارد دوم دانشگاه خود شد، در حال حاضر در دانشکده های مدیریتی که در دانشکده های مدیریتی تحصیل کرده بود، در Kama Ginkas مورد مطالعه قرار گرفت. من به آن افتخار می کنم! مدیر او عالی است. یکی از بهترین ها، که من مجبور شدم کار کنم. و این من مثل یک شوهر نیست، بلکه به عنوان یک هنرمند من استدلال می کنم. افسوس، آخرین چیزی که او انجام داد، اپرا را در تئاتر Mariinsky از والری Gergiev قرار داد و جایزه خوبی را به دست آورد - "Sofit Golden". تقصیر من این است که هنوز خود را در این راستا درک نمی کند، اما در خانواده، زندگی مشغول است. اما، من امیدوارم، در آینده، زمانی که بچه ها کمی رشد می کنند، قطعا به حرفه خود بازگشته اند. شما می دانید، زیرا من عاشق او شدم تا به اندازه ای به عنوان شخصیت فوق العاده با استعداد.

- آیا دیوارهای موسسه را دیدید؟

- من حتی به یاد داشته باشید، که در آن Corridor برای اولین بار او را دیدم. من فکر کردم: "چه زن زیبا! مطمئنا بازیگر. " معلوم شد که بازیگر در گذشته، و در حال حاضر - مدیر. و من پس از آن یک تازه وارد بود، و آلنا کمی بزرگتر از من است، او در سال دوم تحصیل کرد. من این جلسه را به یاد می آورم، اما ما برای مدت زمان طولانی ارتباط برقرار نکردیم، و تنها کار ما به ما متصل شد، زمانی که همسر آینده من "ستاره نامشخص" را "ستاره نامشخص" قرار داد. من از رویکرد او به هنرمندان، به مواد تحسین شدم. من اطمینان دادم که آلنا نه تنها به عنوان یک زن، بلکه همچنین در کارگردان من عاشق او است. و پس از آن، او به تالین دعوت شد، در تئاتر روسیه قرار گرفت، جایی که من پس از آن خدمت کردم، "اتاق شماره 6"، و سپس روابط شخصی داشتیم. ساخت یک عملکرد دوم با او، من فقط نمی توانم فقط در یک سطح حرفه ای ارتباط برقرار کنم. به طور طبیعی، او ابتکار عمل را نشان داد، هرچند، در اصل، این مراحل متقابل بود. به یاد داشته باشید، چنین اشتیاق وجود دارد: هر دو رمان ما، و موفقیت عملکرد ... Alena پس از آن دعوت به قرار دادن در تارتو.

کت و شلوار، همه - Suitsupply؛ Turtleneck، Giorgio Armani؛ چکمه، Premiata.

کت و شلوار، همه - Suitsupply؛ Turtleneck، Giorgio Armani؛ چکمه، Premiata.

عکس: الکساندر ایوانشیین

- معمولا زوج ها برابر است: او یک بازیگر است، او یک کارگردان است، و شما مخالف هستید ...

- واضح است که طبیعت هدایت قدرتمند است، اما تنها در یک پلاس است. من از روند زمانی که خانمهای باتجربه این نمایشنامه ها را انتخاب می کنند، یک فیلم را به دست می آورند، به عنوان مثال، به عنوان مثال، Ksenia Head، که سری های حساس "تماس Dicaprio!" را که در آن شرکت کرده ام، برداشتم.

- آیا با همسر من متفاوت هستید؟

- پاسخ سخت است. من چنین مواد ساده ای هستم (لبخند می زند.) آلن یک مرد بسیار جامد تر است. و اگر شما رک و پوست کنده درجه استعداد را در یک مقیاس خیالی خاص اندازه گیری کنید، من تغییر نخواهم کرد، من یک بازیگر خوب هستم، اما در آلانا این سطح فقط غرق خواهد شد. او دقیقا یک مدیر خنک تر از من یک بازیگر است. منحصر بفرد. او دارای پتانسیل بزرگ است! این یک همکار را که با او همکاری می کند را تایید می کند. بدون بازیگر، حتی به ظاهر ضعیف، در تولیدات خود را بد بازی نمی کند، او به همه کمک می کند تا عاقلانه ...

- مشاور اصلی خود را در محل کار؟

- نه، من سعی می کنم علاوه بر آن را بارگیری کنم. با تئاتر من خودم را درک می کنم، و اگر چیزی در فیلم روشن نیست، به خصوص قبل از آزمایش های مسئول، البته، من درخواست تجدید نظر - من صحنه را بخوانم و سؤال کنم. به عنوان یک قاعده، من همیشه یک پاسخ دقیق دریافت می کنم. لازم نیست که من همه چیز را دقیقا به عنوان یک زن توصیه خواهم کرد، اما نظر او برای من ارزشمند است.

- به نظر می رسد که چنین افرادی به عنوان شما دشوار است برای مقابله با زندگی. درست است؟

- بله، این حقیقت درست است. آلنا یک مزرعه است، اما او به نوعی آموخته است که با همه چیز کنار بیاید. من با من بدتر می شوم - همه انواع اسناد، جلسات ابزار باعث تنش می شود و انرژی زیادی را مصرف می کند. این بر من این اساس، زمین. من به اتومبیل، ماهیگیری، فوتبال بی تفاوت هستم. از دوران کودکی، من علاقه مند به موضوع وجودی - ادبیات، موسیقی، نقاشی. هنر، در یک کلمه.

- و این علیرغم تمام خانواده خلاق نیست.

- دقیقا. برادر بزرگتر پدر، کاپیتان نخستین رتبه ناوگان بالتیک بود، رئیس بندر معدن در تالین، و پدرم، که در یک برنامه نویس تخصصی بود، به آنجا آمد و باقی ماند. ازدواج یک همکار پدر وقتی که من هفت ساله بودم فوت کرد. در چهل سال، یک ماه قبل از تولد، او به او حمله سوم حمله کرد. سپس او به نظر من خیلی بزرگسالان بود، و معلوم می شود که او تقریبا در سن من در حال حاضر زندگی می کند. اما خاطرات او بسیار روشن باقی مانده است. پدر تقریبا هر روز من را در فیلم برد. ما فیلم ها را در سینما "پیشگام" در شهر قدیمی تماشا کردیم، که افسانه ها رفتند، در تاریکی، در طول جلسات، موش ها وجود دارد ... من آنها را ندیده ام، اما ترسیدم.

کت و شلوار، همه - Suitsupply؛ Turtleneck، Giorgio Armani؛ چکمه، Premiata.

کت و شلوار، همه - Suitsupply؛ Turtleneck، Giorgio Armani؛ چکمه، Premiata.

عکس: الکساندر ایوانشیین

- از دست دادن زود هنگام یکی از عزیزان برای اطمینان از بسیاری جهات، شما به شدت رشد کرده اید ...

- تجزیه و تحلیل نکرد، اما احتمالا این تراژدی به من به نوعی بر من تاثیر گذاشت. اگر چه من یک مادر و یک برادر بزرگتر داشتم، و احساس زندان کردم. برادر Domica بود، و من همیشه در جایی در خیابان ها ناپدید شدم. در واقع، امروز من زندگی در جاده دارم. درست است، در حال حاضر برای من، شادی باید با خانواده شما باشد. در زمان آزاد خود، یک سنگ روی مبل کنار گربه و استراحت ما سقوط می کند. (لبخند می زند.)

- در یک زمان، به طوری که شما بیکار هستید، مادر من به شما به استودیوی تئاتر "پینوکیو" داد، بنابراین مسیر شما را تعیین می کند ...

"او می خواست پسر دوازده ساله را برای توسعه عمومی بگیرد و بعد از مدتی، حتی نگران نگرانی بود که من بیش از حد توسط بازی ادامه دادم. اما من متوقف نشد من هرگز از شکوه، در مورد صحنه، در مورد صحنه، در مورد سینما،، اما پس از آن همه چیز شروع به به معنای واقعی کلمه بلافاصله، من احساس قدرت نفوذ من در اطراف، آنچه که من می توانم سالن را اگر شما می خواهید. و این بسیار وسوسه انگیز است. به این معناست که من می دانستم که صنایع دستی به زودی و نوجوان در حال حاضر در تئاتر روسیه بازی می کنند. من به یاد داشته باشید که قبل از خروج به شدت عصبی عصبی، اما ارزش آن را به مرحله ای از مرحله، به عنوان تمام اضطراب رفت. این هیجان بیش از حد حتی برخی از منابع اضافی را متصل می کند. در حال حاضر، به عنوان مثال، من آرام تر هستم و دیگر نمی توانم این شرایط را بازگردانم.

- جالب است که یک بازیگر "مسمومیت"، شما تحت تاثیر شرایط کار در زمینه های دیگر ...

- درست. من همچنین در یک محل ساخت و ساز و در یک کارخانه آلومینیومی مشغول به کار بودم، در حالی که تحصیل در دانشگاه تربیتی تالینوم در دانشکده علوم اسلاوی اسلاوی، که دیپلم در مورد وینی پاها نوشت. به طور کلی، این دانشگاه یک انتخاب اجباری بود. من همچنین گذرنامه یک شهروند اتحادیه اروپا داشتم و به عنوان یک خارجی در روسیه، هزینه شش هزار دلار در سال، به این ترتیب، به مسکو رفتم. این واقعیت که امروز من در حال حاضر به صحنه معروف MHT برای سیزده سال آمده است، جایی که در یک ماه من حداقل ده عملکرد بازی می کنم، من در پروژه های فیلم های محبوب مانند سری "شیاطین"، "انحلال"، " Baddance "،" سابق "،" Superbobrov "، فیلم" اسطوره ها "،" اتحاد نجات "، - شانس استثنایی. من نمی دانم چقدر طبیعی است، اما به نظر می رسد که سرنوشت خود را از دست می گیرد و خود را بکشید. در ابتدا، من با تور تئاتر روسیه وارد مسکو شدم. من اعلام کردم که دانشکده استودیو دوازده نفر از استونی به دوره تبرکوف را به دست آورده اند، به تماشای و به این گروه خوش شانسی رسیده اند. شما می دانید، مهم است که در داخل من همیشه از این واقعیت آگاه بود که من یک بازیگر هستم، و در غیر این صورت نمی توانستند.

- در حال حاضر شما نیز هیچ تلاشی برای تسریع راه حل های سرنوشت ساز نکنید؟

- در هیچ موردی من تنبل هستم. حتی زمانی که به نظر می رسد بدانم که چگونه از آن یا سایر اهرم ها استفاده کنم، چیزی را انجام نمی دهم. در عوض، من از طرف کسانی که تحت تاثیر قرار می گیرند، می بینم ... و من طرفدار فلسفه هستم، که شما از شما نخواهید بود. در واقع، بسیاری از چیزهای نمادین من قبلا بازی کرده ام.

"و اخیرا Oscaras Kurshunas، مدیر لیتوانی، در MHT" Seika "منتشر شده است.

- بله، Kurshunas - مدیر برجسته مدرنیته، بسیار محبوب در اروپا است. تئاتر او در ویلنیوس بیش از بیست سال، و از این تعداد، نه سال در یک ردیف، اجرای او به برنامه جشنواره اختصاص داده شد. اسکار به من نقش تریپلا را پیشنهاد کرد. اما من قبلا او را در Tabakcoque از کنستانتین بوگومولوف بازی کردم، بنابراین ما در مدير Medvedenko متوقف شدیم. و ما یک گروه بازی خیره کننده داریم: یوجین Dobrovolskaya، ایگور Vernik، Stanislav Lyutishin، Daria Moroz، Paulina Andreeva، Svetlana Ustinova، Stanislav Ladnikov ...

- ظاهرا، شما هنوز از یک نقش خرج کردن فرار کردید ...

- به نظر می رسد. اما در اینجا این همه به مهارت های مدیریتی بستگی دارد - شجاعت کافی برای شکستن الگوهای وجود دارد. در اصل، همان پروژه را به این پروژه بازی می کند - Anachronism. من از آن فرار کردم هنگامی که پس از "کادتت" بسته شد تا سناریوها را ارسال کند، جایی که من به عنوان "Finch Metry" بعدی دیده می شود، من به طور قطعی رد شدم. من آگاه هستم که من جوانتر از سال های من هستم، اما پر کردن داخلی در حال تغییر است و می خواهد چیزی عمیق تر و جدی تر باشد. مردم در این فرم نیز به مدت طولانی مرا دنبال کردند. افسوس، پیشنهادات کنجکاو نادر است، و این تاسف است. من می خواهم چیزی غیر منتظره حتی برای خودم روبرو شویم.

کت و شلوار، suitsupply؛ جهنده، نیروی هوایی Aeronautica؛ چکمه، Premiata.

کت و شلوار، suitsupply؛ جهنده، نیروی هوایی Aeronautica؛ چکمه، Premiata.

عکس: الکساندر ایوانشیین

- من تعجب کردم که متوجه شدم که موسیقی را ساختید. ترکیب به عملکرد "ایوانوف" از یوری بوتیوسف از نویسنده شما. آیا شما این موضوع را ادامه خواهید داد؟

- این احمقانه است که متوقف شود من به یک مدرسه تخصصی رفتم، اما همیشه به موسیقی بی تفاوت نبود. به تنهایی، به خون و ذرت در انگشتان دست، آموخت که گیتار را در شانزده سال بازی کند. حتی در یادداشت ها موفق به انجام ترانه ها شدند. مامان این ابزار را از من پنهان کرد، زیرا من آن را به درس ها ترجیح دادم. گیتار من پس از آن، مانند یک زن مورد علاقه، مانیل به خود. من نمی توانستم روی انجام تکالیف تمرکز کنم، آن را در گوشه ای از اتاق ببینم. اما تمام مدتها پیش بود. در حال حاضر من برنامه های بیش از حد غنی دارم. در مورد "ایوانوف"، این یک بیان خوب و پرماجرا بود که بوکوزوف دوست داشت، و او را در بازی ترک کرد. نه قبل از، و نه پس از کارگردان به من چیزی خود را به صورت خود به نمایش نیاورید. اما من چند آهنگ در آرسنال دارم، که من در موسسه اختراع کردم. درست است، این یک گذشته است، من حتی همسر خود را نمی خوانم. (لبخند می زند.) آنها قطعا در بال ها انتظار ندارند.

- شما به وضوح مردم خود را به خود اختصاص دهید. آیا تا به حال دشمنان را داشته اید؟

- من همیشه می توانم یک زبان مشترک با همه پیدا کنم. و قبل از آن حتی ساده تر بود. با سن، تجربه به نظر می رسد تجربه باید ظاهر شود، اما با آن، استرس ها کپی می شوند، ترس ها به نحوی، به اندازه کافی عجیب و غریب هستند. آرامش، بی دقتی ناپدید شد. من خوشحال هستم، سالها قبل از هفده به طور مداوم بدون هیچ دلیلی خندیدند، و اکنون برای مدت طولانی برای من اتفاق افتاده است. گاهی اوقات تنها برخی از طوفان تلخ در برابر پس زمینه یک محموله بزرگ از مشکلات، وظایف و وظایف وجود دارد. اما احتمالا این توسعه طبیعی انسانی است.

- به رسمیت شناختن شما، شما به وضوح به آرامی نقل مکان کرد. حالا طرف مقابل شهرت را احساس کنید؟

- مردم همیشه همیشه نام من را به یاد نمی آورند. اغلب به صورت آشنا می روند و نمی توانند درک کنند که مرا می شناسند. به تازگی، یک مرد در خیابان با گریه می کشد: "هی، پسر، صبر کنید! آیا شما از Yakutsk نیستید؟ بسیار شبیه. " یا در جنوب، در دریای سیاه بود: این شرکت به طور مستقیم از ماشین علاقه مند بود، آیا من در سال گذشته از روستوف اقامت نداشتم. (لبخند می زند.)

ادامه مطلب