"مرد از سال های فراموش شده من" - تراژدی عزیزی

Anonim

به عنوان یک کودک، او نام مستعار "جنگنده" را دریافت کرد. وقتی او هفت ساله بود، عزیزی از سقف سقوط کرد و پیشانی خود را شکست. بسیار قوی: عملیات، که طی آن او به زخم زد، هفت ساعت طول کشید. این اسکار برای زندگی باقی مانده است. و به اندازه کافی عجیب و غریب، خواننده خود را به این "علامت" افتخار می کند، و زمانی که پزشکان متخصصان توصیه می کنند از شر او خلاص شوند، فقط شگفت زده شده است: "چرا من آن را پاک می کنم، اگر او همیشه با من است. من نمی توانم چهره من را بدون او تصور کنم. گذشته من تاریخ زندگی است. بسیاری از مردم در تلویزیون و مردان، او را متوجه نمی شوند، زیرا آنها عمدتا به انرژی من توجه می کنند. "

با این حال، در دوران کودکی، اسکار با او دخالت کرد، مجتمع های بزرگ را پرورش داد. پسران به سمت او نگاه نکردند، با قطع کردن کاهش یافت، دختران حاضر به دوستان نبودند. و تنها موسیقی به شادی داد: زمانی که او به مرحله رفت، او در مورد تمام کاستی های خود را فراموش کرد.

عزیزی در یک خانواده خلاق رشد کرد. پدرش آهنگساز، هنرمند افتخار اتحاد جماهیر شوروی، مادر - معلم مدرسه موسیقی، Capella Soloist، هادی است. از شانزده سال عزیا شروع به عمل به عنوان یک سولویست در گروه "Sado" آغاز کرد. سپس او از کنسرواتوار فارغ التحصیل شد و در سال 1988 به مسابقه آهنگ پاپ در Jurmala رفت، که به طور کامل زندگی خود را تغییر داد. این پیروزی واقعی بود. سپس او جایگاه سوم را گرفت و اولین همدردی مخاطبان را دریافت کرد. و - در موجی از موفقیت - من تصمیم گرفتم به مسکو حرکت کنم تا حرفه انفرادی را شروع کنم.

شات مرگبار

در اکتبر سال 1991، ایگور Talkov به شدت درگذشت. اگر چه تحقیقات چندین سال طول کشید، هنوز هنوز ناشناخته است، که در واقع در آن روز مرگبار در پشت صحنه سالن کنسرت "Oktyabrsky" در سنت پترزبورگ اتفاق افتاد. با توجه به یک نسخه، Talkov یک شوهر غیرنظامی را به دست آورد، Aziza - ایگور مالاخوف، دیگران مدیر نوازنده را متهم کردند - والری Hisfman. در نتیجه تحقیق، به عنوان یک نتیجه از یک شات تصادفی، گلوله دیوانه به شدت زخمی شد.

پس از مرگ ایگور گفتوف، بسیاری از هنرمند دور شدند، مثل اینکه او در صحنه نبود

پس از مرگ ایگور گفتوف، بسیاری از هنرمند دور شدند، مثل اینکه او در صحنه نبود

الکساندر آستافیف

یکی از راه های دیگر، اما گناه، دقیقا آزادی را اعلام کرد - پس از همه، عزیزانش به تالک رفتند تا زمان را برای تغییر مکان در کنسرت متقاعد کنند. عزيزا خودش می گوید که خودش آن شب کشته شد. حداقل از نظر اخلاقی او به یاد می آورد که به معنای واقعی کلمه در یک روز در بیست و چهار سال، من رنج می برم. نه حتی halfolons - به طور کامل. سپس تقریبا همه هنرمندان از Aziz دور شدند. یکی از معدود کسانی که از او حمایت کردند، جوزف کوزون بود. او، درک اینکه چگونه وقایع همچنان به توسعه ادامه می دهند، یک تور طولانی مدت آمریکا را در آمریکا سازماندهی کرده و حتی اشاره کرد که او بهتر خواهد بود که برای مدت زمان طولانی بماند. اما عزیزی بازگشت، نمی توانست در یک کشور دیگر زندگی کند.

از آنجایی که پیشنهادات با کنسرت ها کمتر و کمتر شد، او به زودی حرفه های جدید را تسلط داد. "درس های خصوصی خصوصی به کودکان. در تابستان او در اردوگاه های پیشگام - و یک توده حمل و نقل، و هنرمند، و موروک کار می کرد. Horics رانندگی، اجرای کودکان قرار داده شده است. حقوق و دستمزد کوچک نیست، نه بزرگ، بلکه کافی بود، به طوری که من می توانم یک آپارتمان قابل جابجایی که در آن هنوز در مسکو زندگی می کنم، پرداخت کنم. " - من همچنین کنسرت ها را در مناطق با ستاره های ما سازماندهی کردم، مدیر کارگردان بود، تبلیغات خیریه و حفظ صلح را انجام داد. به طور کلی، به استثنای یک صحنه بزرگ، من یک زندگی کامل، غنی از چیزهای جالب زندگی کردم و می توانستم یک خانواده داشته باشم که من از تاشکند به مسکو، مادر، خواهر، عمه و برادرزاده حمل می کردم. در حال حاضر برادرزاده به پای خود رسید، فارغ التحصیل از مدرسه تربیتی شبه نظامی، آکادمی به من کمک می کند - و از لحاظ مالی و اخلاقی. "

کودک از دست رفته

تنها سال های بعد، عزیزی اعتراف کرد: پس، پس از مرگ ایگور گفت، او خود را از دست دادن کمتر وحشتناک زنده ماند. به نظر می رسد که در آن زمان خواننده باردار با اولین بار بود. اما به دلیل شوک عصبی کودک را از دست داد. "من گفتم وقتی که من قبلا به مسکو بازگشته بودم. قبل از آن، زمانی که من به دکتر آمدم، او تمام وقت را پرسید، اگر می خواهم به نحوه گوش دادن به قلب گوش کنم، قبلا یک پالس وجود داشت. و پس از آن، زمانی که من به او در پذیرش آمد، متوجه شدم که دکتر همه راه می رفت. او به من گفت که کودک فوت کرد، قلب او ضرب و شتم نبود. من فکر کردم که روزی که او نیز فوت کرد. احتمالا، اگر مادر من نیست، بعد از این همه دیوانه می شوم. وقتی بعد از پذیرش به خانه برگشتم، حتی نمی توانستم صحبت کنم. او به Boris Korchevnikov به Boris Korchevnikov در برنامه "سرنوشت انسان" گفت.

خواننده همیشه آب های زیادی را ارائه کرده است تا به جای حرفه ای زندگی آرام را ترتیب دهد

خواننده همیشه آب های زیادی را ارائه کرده است تا به جای حرفه ای زندگی آرام را ترتیب دهد

Lilia Charlovskaya

بعدها، عزیزی و ایگور مالاخوف تلاش دیگری برای تبدیل شدن به والدین گرفتند. و دوباره شکست: در برخی موارد، میوه به سادگی متوقف توسعه. عزیزا با تلخی در یکی از مصاحبه ها گفت: "من برای بچه هایم گورستان شدم." و اگر خواننده خود را قادر به گرفتن خود را در دست خود و ادامه زندگی، پس از آن شوهر غیرنظامی خود را ایگور مالاخوف بسیار زیاد بود. او شروع به نوشیدن کرد و به زودی به یک شخص تبدیل شد. پس از حدود دو سال، عزیزی تصمیم گرفت بخشی را بخرد.

از آن به بعد، او ازدواج نکرده است. اگرچه همیشه طرفداران کامل در اطراف او بودند که آماده بودند تا تمام جهان را به پاهای خود ترک کنند. "من معتقدم که یک زن باید قیمت را بداند و بتواند مردان را دستکاری کند. بله، من بسیاری از توانبخشی داشتم. و بسیاری از پیشنهادات برای ترتیب زندگی آرام برای خود، فراموش کردن در مورد حرفه ای از خواننده. "

احتمالا دلیل این بود که در یک چیز بود: او برای کسانی که سرنوشت خود را اشتباه گرفته اند بسیار قوی بود. "من در زندگی من چندین ازدواج مدنی داشتم، اما همه آنها به همان شیوه به پایان رسید: من با مردان کنار گذاشتم، وقتی متوجه شدم که آنها به لحاظ معنوی ضعیف بودند، نمی توانستند با من کنار بیایند. من متقاعد شده ام که یک زن از لحاظ جسمی رضایت بخش نیست، اما برای پیدا کردن یک رویکرد ذهنی به آن، وظیفه این کار است. "

اما خواننده تنها یک چیز را پشیمان می کند: در جوانانش وقت خود را برای تبدیل شدن به مادر نداشتند. برای مدتی، او در مورد مادران جایگزین منعکس شد، اما اکنون به طور جدی فکر می کرد که کودک را از یتیم خانه بگیرد. "من حتی افراد خاصی را در این زمینه کمک می کنم. البته من فقط خانه های روسی را در نظر می گیرم. بیشتر از همه من می خواهم یک مادر برای یک دختر باشم! چه سنی؟ احتمالا حدود یک سال است، "Aziz به خلقت بزرگتر گفت. در حال حاضر خواننده آماده ملاقات با دختر آینده است. "من در آن شرایط اخلاقی و موقعیت زمانی که احساس روح دیگری را احساس می کنم. فقط زمانی که با کودک ملاقات می کنید، لازم است که درک شود، برای شما طراحی شده است یا نه. من اعتقاد دارم که من به طور طولانی در فعالیت های معنوی مشغول به کار هستم، من قطعا با دختر بسیار ملاقات خواهم کرد! "

ادامه مطلب