آندری چادف: "من آماده هستم که ازدواج کنم اما در مسکو دشوار است برای دیدار با خانم قلب "

Anonim

- آندره، چگونه به مواد در مطبوعات در مورد رمان خود را از جولیا Baranovskaya واکنش نشان داد؟

- آرام

- آیا شما فکر می کنید که هر گونه ذکر در مطبوعات، هنرمند را به نفع می گذارد؟

- نه. مایکل جکسون شایعاتی را درباره پدیوفیلیا خود نداشت. و شما از این خواسته اید که این مکالمات در مورد رمان فقط صدمه دیده است؟ (خنده حضار)

- بهتر به من بگویید، و هرگز ازدواج کرده اید؟

- امیدوارم. به دنبال سخت است که قلب بانوی را در مسکو پیدا کنید! همه چیز متفاوت است! اما من قطعا آماده هستم اگر جلسه، من عاشق، سپس ... فقط زمانی که شما یک هنرمند معروف هستید، روشن نیست که آنها از شما می خواهند. (لبخند می زند.) اکنون خانم ها نسبتا ساده هستند. تایپ کنید، یک لباس را بخرید، سپس امروز با هم خواهیم بود.

- با دوست دختر سابق حمایت از روابط؟

- نه. به نحوی همه چیز را جذب می کند. فقط خاطرات خوب باقی می ماند زمان، آن را درمان نمی شود، گوشه ها را صاف می کند. نه من این است که محموله جرم را بکشم. این سلامت تابوت است. خشم از بین می رود

- پس چه چیزی می تواند شما را از خود بیرون کند؟

- به نحوی من در ترافیک نقل مکان کردم در ردیف چپ من می بینم - کبوتر از زیر ماشین در حال اجرا خارج می شود. و هیچ کس به او توجه نمی کند. و او نمی تواند پرواز کند. من متوقف می شوم، من "اتاق اورژانس" را روشن می کنم - آنها می گویند، همه چیز را در انجیر رفت. همه دریابید و من فقط کبوتر را از جاده برداشتم. و اخیرا اخیرا من را به عنوان یک panibrate می برد. هنگامی که غریبه ها شروع به تکان دادن می کنند، آغوش می گیرند بی تکلف ناخوشایند، بدبختی. هر فرد عادی این چیزها از خود رهبری می کنند.

- در مسکو، این چیزی معمول است، آیا این نیست؟

- و در اینجا من نمی توانم به آن استفاده کنم. من قبلا به زودی به زودی، و به نظر میرسد هنوز در منزل هستم. (لبخند می زند.)

- شما به صورت دوره ای با بازیگران خارجی حذف می کنید. در اینجا، به عنوان مثال، در سریال تلویزیونی اخیر "Batagi" شما با مارک داکستو کار کردید. تصورات شما از آشنایی و کار با همکار کلی چیست؟

- من به نحوی آشنا شدم. ما در سایت یک صحنه مشترک را با مدیر انجام دادیم. و مارک تبدیل به یک پسر بسیار شاد با طنز آمریکایی شد. "آیا شما اسهال دارید؟" او از روسیه پرسید. پرسید و ارزش Rzhet! ظاهرا کسی از ما آموخته است. مثل این. بلافاصله قابل مشاهده است، مثبت است! (خنده حضار)

- آنها در خارج از سایت چه گفتند؟

- من انگلیسی ندارم نه براق، من آن را مطالعه می کنم. بله، و او به خصوص عجله نبود. من فکر می کنم مارک از سیناتوگرافی روسیه شوکه شد. به عنوان مثال، او می پرسد: "امروز ما اجاره می کنیم؟" او مسئول است که ما هلیکوپتر، حمله آن، صحنه نهایی را با قایق بادبانی حذف کنیم. او شوکه شده است: "آیا همه شما می خواهید در یک روز مصرف کنید؟ این همان بعد از ظهر از دو است! " و پس از آن او نمی توانست درک کند که چگونه ما، روس ها، قادر به حذف این همه در یک روز بودند. (خنده حضار)

- سطح حرفه ای او احساس شد؟

- تمام بازیگران خارجی که من با آنها کار می کردم، تشنه و حرفه ای. و لامبرت و بارنز و داکستوس - آنها چیزی برای یادگیری دارند. آنها همیشه مونتاژ می شوند، جذب به عنوان اسفنجی، شنیدن. آنها Ponte، هیچ ستاره ای ندارند. هیچ چیز مانع از هنر نیست. اوه، چطوری با صدای بلند گفتم! (خنده حضار)

- یعنی صحبت در مورد آنچه ما در مقایسه با هالیوود ...

- در حالی که با صدای بلند گفت. اما آنها به ما می آیند، در ایوان اوگانت نشسته اند، کسی با کسی دوست است، اما از لحاظ کار ... هنوز هم همه چیز را درک می کند! (خنده حضار)

- اما حقوق بزرگی در حال حاضر در روسیه مواجه می شود!

- شخصا، من در مورد آن فکر نمی کنم. من به خوبی می دانم چقدر آنها کسب می کنند.

- آیا هنگام انتخاب نقش در زاویه فصل، پول را انتخاب کردید؟

- او نمی باشد. ترکیب کامل پول و خلاقیت است. من همیشه به این تلاش می کنم. اما برای ده سال من برای یک پنی فیلمبرداری شدم. و این همیشه یک سناریوی خوب بود، اما بدون پول: "روسی"، "پر جنب و جوش"، "کادت ها"، "مراسم آرام". من هنوز هیچ خانواده ای ندارم، زمانی که به نظر می رسد، ظاهرا همه چیز متفاوت خواهد بود. (لبخند می زند.)

- همانطور که من آن را درک می کنم، حالا شما می توانید نقش را که دوست ندارید، رها کنید؟

- بله، انتخابی وجود دارد. به طور کلی، من اخیرا آموخته ام: بسیاری فکر می کنند که من یک هنرمند گران هستم! برای من خیلی خوب بود

- و من اینجا را خواندم که برای شما به طور مطلوب در فیلم یک سال فیلمبرداری شده است. درست است؟

- این یک فریبنده است! اما معلوم می شود. (می خندد.) هر هنرمند می خواهد به طور کیفی کار کند. اما همیشه یک ماده خوب است. و حدود یک سال تنها یک ارزشمند وجود دارد. در سال گذشته من در سه پروژه بازی کردم. خدا را شکر، همه آنها ارزشمند هستند. من آماده ام برای بعدی هستم من دوست دارم خیلی کار کنم برای استراحت برای یک سال تمام، به عنوان مثال، به عنوان مثال، در Bali.

- چرا بالی؟

- یک مکان انرژی و معنوی وجود دارد. من کل جزیره را مطالعه کردم، تنها یکی، جایی که نبود، بنابراین در آتشفشان است. اگر من به آنجا بروم، فقط با دوست دخترم. من جزایر غیرقانونی را نشان خواهم داد. این خوب است دموکراتیک به هر حال. (خنده حضار)

- حضور در Chiropacts، شامان؟

- از دکتر بدون چشم خود در اولین ورود خود بازدید کرد. به من گفته شد که این شخص است که در فیلم "خوردن" فیلمبرداری شده است. نماز خواندن. عشق. " ما رسیدیم. معلوم شد که یکسان نیست، اما هنوز یک پدربزرگ خوب است. او به من گفت: خیلی چیزهای صحیح - به عنوان مثال، من بسیاری از بلوک ها را دارم. فشار بر روی نقطه، بسیار دردناک بود. من می خواستم فریاد بزنم و تنها سه سال بعد، زمانی که برگشت شروع به صدمه انداخت، کلمات خود را به یاد می آورم.

آندری چادف:

"ما با برادر من متفاوت هستیم! و Amplua متفاوت است. و نقش آیا می خواهید نقش هایی را در آن بازی کنید؟ نه، اینها همه مکالمات فریبنده هستند. "

گنادی Avramenko

- آیا شما با برادر من رقابت دارید؟

- نمی دانم. بعید. ما متفاوت هستیم! و Amplua متفاوت است. و نقش آیا می خواهید نقش هایی را در آن بازی کنید؟ نه، این همه مکالمات فریبنده است.

- شما همکاری دارید به نظر شما، با یک فرد بومی آسان تر برای حذف؟

- متفاوت در چیزی ساده تر، و در چیزی سخت تر. اما به طور کلی، احتمالا بیشتر سودمند است. از آنجا که من او را به عنوان پنج انگشت من می دانم. از این رو، برخی مشارکت فوق العاده (خنده) وجود دارد که می تواند بر روی صفحه نمایش دیده شود. ما آن را در "زندگی" داشتیم.

- شما اغلب برادرتان را ملاقات می کنید؟

- مطمئن. علاوه بر این، من اخیرا - عمو، پدرخوانده است. ما اکنون فدور چاد داریم هیستای

- آیا شما یک شخص مؤمن هستید؟

- آره. در کلیسا، هر چند به ندرت، اما من می روم. من یک پدر دارم که فقط می توانم تماس بگیرم، با او صحبت کنم. اعتراف، در یک کلمه. به هر حال، Fedor Fedor Emelianenko ما می آید.

- با برادر من، مادر اغلب به یک دایره خانوادگی باریک می رود؟

- برای تعطیلات، تولدها، تعمید کودکان. و به تازگی، جایی در یک هفته، بستگانم را در خانه جمع می کنم. ما تمام زندگی ما را با سه نفری من زندگی کردیم. هیچ کس از بستگان در روسیه نبود. در پیری، پدربزرگ با مادربزرگ در خط مادر از قزاقستان آمده است. آنها قدیمی هستند، شما باید آنها را دنبال کنید. اما اکنون احساس یک خانواده بزرگ وجود دارد. گاهی اوقات ما پدربزرگمان را سوار می کنیم. او Kaifovo است، به طور مداوم پوست. او نمی گوید که ماهی در حوضچه پرداخت می شود! (خنده حضار)

ادامه مطلب