داستان های زنده: "اما ارزش آن فقط به دست آوردن و می خواستم!"

Anonim

"در سن 27 سالگی من با بهترین فرد در زمین ازدواج کردم. دو سال بعد، دختر ما در جهان ظاهر شد، و پس از نیمی از پسر. من یک مادر شاد بودم، کار را ترک کردم و تنها توسط بچه ها مشغول بودم. شوهر من من را درک کرد، ارائه و رانندگی نکرد. او گفت که من با بچه ها بودم تا آنجا که من آن را لازم است.

بنابراین چند سال گذشت، و به نظر می رسید همه چیز خوب بود. من برای تمام طول روز با خانواده ام بوده ام، گاهی اوقات مادر من کمک کرد. با دوست دختر، اتصال عملا از دست داده است، زیرا اکثر آنها نقل مکان کردند، و بعضی از آنها فقط بی سر و صدا به پس زمینه منتقل شدند. من زندگی خودم را دارم، آنها خودشان را دارند. با این حال، در یک لحظه تصمیم گرفتم با دوست مدرسه قدیمی آنا تماس بگیرم. دعوت از او را به نوشیدن چای به ما در خانه، نشستن، به یاد داشته باشید زمان های گذشته. ما توافق کردیم، و او در هفته به من رفت.

وقتی او را دیدم، بلافاصله شروع به مقایسه با من کرد، و مقایسه آن به نفع من بود. من ظاهر او را توصیف نمی کنم، فقط می گویم که بسیار خوب بود. Anya همراه با دخترش آمد. من در مقابل خودم یک زن موفق و جذاب جوان، مادر یک دختر زیبا، که، با وجود این واقعیت که او فرزند دارد، دیدم، او زمان خود را دنبال می کند. من هرگز کسی را نادیده نگیرم، و این بار نیز حسادت، تحسین و تمایل به نگاه کردن نیز وجود نداشت. برای اولین بار در مدت زمان طولانی من خودم را در یک نور متفاوت دیدم. قبل از آن، من این فرصت را نداشتم که خودم را با همسالان مقایسه کنم، و تمایل به تغییر چیزی در خودم نیز نداشتم.

ما صحبت کردیم. معلوم شد که در زمان آزادش، Anya علاقه مند به پخت و پز است. در عین حال، همیشه غذاهای ساده و متعادل را تهیه می کند. من علاقه مند شدم، چون همیشه به نظر می رسید که من یک رژیم وحشتناک داشتم، و ممکن است به درستی و مفید تر بخورم. دوست دختر به من چند دستور العمل داد و چند روز برای تماس و آماده سازی با هم ارائه داد. من واقعا این ایده را دوست داشتم از حالا به بعد، همه چیز شروع شد. در ابتدا من "بیمار شدم" با تمام انواع دستور العمل های مفید، جالب، خوشمزه. شروع به آماده شدن بسیاری از جدید و آزمایش کرد. و سپس ادامه داد. او بسیاری از ادبیات مربوط به سر را مطالعه کرد، که در کانال های اینترنتی PP و تناسب اندام یافت می شود، اولین بار در زندگی او در استخر ثبت شد.

من چند چیز را متوجه شدم. نخستین چیزی است که در طول سالها با کودکان صرف شده، بدون کار، من خودم درس را در روح پیدا نکردم (به عنوان مثال، برخی از مادران در گفتگو باز کردن فروشگاه آنلاین خود، شروع به دوختن، اجاق گاز، انجام کاری با آنها دستان خود و غیره)، من واقعا دوست دارم کاری را انجام دهم، علاوه بر تکالیف، مطلوب است که درآمد آن را به ارمغان بیاورد. دوم - من بد نگاه می کنم نه، البته، کاملا وحشتناک نیست، اما می توان گفت که من خودم را راه اندازی کردم. در معده، چین و چروک، تورم وجود داشت. من از خودم مراقبت کردم دیگر نمی تواند به یاد داشته باشید زمانی که آخرین بار آرایش، به نظر می رسد مانند دلیل آن نیست. و در نهایت، سوم - من واقعا می خواهم تغییر دهم. تغییر نه تنها خارجی، بلکه همچنین برای شروع عادت های مفید، ایجاد حالت قدرت و خواب، شروع به تماشای وزن، و غیره. هر الهی من را به تغییر، خود را به تغییر، خود را مشکوک نیست.

ظرف مدت دو سال، من خودم و بدنم را تمرین کردم: "تمیز کردن" غذا، یک حالت نوشیدنی را راه اندازی کرد، خود را به مصرف غذا معقول آموخت. دوباره شروع به بازدید از رویه های لوازم آرایشی و سالن های زیبایی کرد. زندگی من برای بهتر شدن تغییر کرده است، اگر نه بگویم که او به طور کامل تبدیل شده است. این کاملا دیگری است، یک احساس جدید برای من. من احساس شاد، زیبا، تمام وقت. و من وبلاگ کوچک آشپزی خود را ایجاد کردم، جایی که من دستور العمل های مورد علاقه خود را از ظروف PP به اشتراک می گذارم. Retouching آن را توسعه می دهد و من امیدوارم، به زودی درآمد خواهد شد. حالا می توانم بگویم که همه چیز به نظر می رسید. من رویایم، اما چیزی را نگرفتم، اما فقط ارزش آن را به دست آوردم و می خواستم! " - داستان خود را از Kaliningrad به اشتراک گذاشت.

اگر می خواهید تاریخ تغییر خود را به اشتراک بگذارید، آن را به ایمیل ما ارسال کنید: [email protected]. ما داستان های جالب ترین در وب سایت ما را منتشر خواهیم کرد و یک هدیه انگیزشی دلپذیر را به دست آوریم.

ادامه مطلب