داستان های زنده: "من معتقدم که روزی من قطعا از بچه هایی که عبارت گرانبها را می شنوم می شنوم"

Anonim

"من همیشه از تاریخ تحول دختران دیگر الهام گرفته بودم، اگر آن را لاغری یا به سادگی تغییر در ظاهر نوع نوشی در زیبایی بود." در تلویزیون من یک پروژه واحد را از دست ندادم. معمولا چنین برنامه هایی در آخر هفته ها رخ داد. سپس من خودم را یک دسته از ساندویچ ها با سس مایونز، پنیر و سوسیس دوبرابر کردم، شیرین و یک فنجان بزرگ قهوه را گرفتم. همانطور که می فهمید، زمان مورد علاقه من در هفته بود.

من داستان سحر و جادو را در مورد چگونگی تبدیل دختران به شاهزاده ها تحسین کردم، یا یک پروژه را در مورد کاهش وزن تماشا کرده و با افرادی که مجبور به رسیدن به آن هستند، همدردی می کنند. شما می دانید، زمانی که شما روی مبل در مقابل تلویزیون نشسته اید، بسیار آسان است. من در مورد کاهش وزن خود فکر کردم و پس از آن چیزی شبیه به این موضوع: "خوب، آلیا، وقت آن است که خود را در دست بگیرد. مردم به دست آورده اند آموزش دیده اند، به این معنی است که شما موفق خواهید شد. فقط برای این شما نیاز به بسیاری از تمرینات فیزیکی و تمرینات ... بله ... و بعد از شش غذا خوردن نیست ... و هیچ غذایی مضر وجود ندارد ... سس مایونز نمی تواند، سندبک نمی تواند، هیچ چیز ... آه ، البته، البته، از هفته آینده شروع خواهم کرد. "

واضح است که هفته آینده آن را در مورد یک مونولوگ مشابه اتفاق افتاد و همه چیز برای اولین بار تکرار شد. این تا زمانی که پسر در Trollelebus ادامه یافت (خیلی ممنونم) به من یک "عمه سالخورده" "Tolstoy" را نداشتم. من 36 ساله بودم! 36! من اعتقاد داشتم که من تمام عمر را پیش رو داشتم، برنامه ریزی شده بود که کودکان را به دنیا بیاورد و ازدواج کرده و انتظار نداشته باشد، به نظر می رسد، من "Tolstoy and سالخورده" را می بینم. آن را به آرامی قرار دهید، من آن را دوست نداشتم. من آن را دوست نداشتم این عبارت، توسط کودک گفت، من را به احساس منجر شد. آیا واقعا خیلی بد نگاه می کنم؟!

سالهاست که من روی مبل نشستم و هیچ کاری نکردم، به طور مداوم همه چیز را بر روی همه چیز گذاشتم، و سپس بلافاصله بلافاصله پس از چند روز من در ورزشگاه ثبت شد. من با مربی کریل آشنا شدم، که تجربه گسترده ای با چنین بخش هایی داشت، مثل من. من صحبت نمی کنم، چقدر وزن می کنم، من فقط می گویم که این رقم بیش از 100 بود. ما برنامه و برنامه تمرین را انجام دادیم. سخت ترین چیز شروع شد. به موقع و آموزش را از دست ندهید. خوشحال نیستم، در تلاش برای انجام تمرینات. صادقانه، اگر من می گویم این جهنم نیست، اغراق نمی کنم. من کلمات زیبا مانند "من، البته، من خسته شدم، اما در عین حال من لذت بردن از انجام"، "درد در عضلات کامل بود،"، "،" احساس رضایت همه آن را بازپرداخت "و غیره نه، من هیچ لذتی را دریافت نکردم. خسته شدید درد در عضلات روز بعد اجازه ندهد از تخت ایستادگی کند. درست است.

تنها چیزی که من آن را انجام دادم، زندگی شاد و فرزندان من همیشه می خواستم. من نمی خواستم بیشتر "سالمندان و تولستوی" یا در چشم این پسر یا در چشم دیگران باشم. من می خواستم یک بار همان پسر در مورد من گفت: "جوان و زیبا". بنابراین برای فرزندان شما، من نیز چنین بود. که من را الهام بخش

چند سال گذشت، اکنون من 39 ساله هستم، من توانستم وزن خود را تا 63 کیلوگرم کاهش دهم. من خودم را دنبال کردم، ظاهر من به عنوان آن دخترانی از تلویزیون تبدیل شد. فقط من اکنون می دانم که چه نوع کار در واقع چنین تحول وجود دارد. انتظار نداشته باشید که آن را به عنوان یک جادوگر جادویی اتفاق بیافتد. کار، تنبل نیست، پس شما موفق خواهید شد.

من یک مرد مورد علاقه داشتم که خداوند، خدا، به زودی ازدواج می کنم و ما بچه های طولانی مدت را خواهیم داشت. آلینا از مسکو گفت: "من معتقدم که روزی قطعا از آنها می شنوم که عبارت گرانبها را در آدرس مامان شنیده ام."

اگر می خواهید تاریخ تغییر خود را به اشتراک بگذارید، آن را به ایمیل ما ارسال کنید: [email protected]. ما داستان های جالب ترین در وب سایت ما را منتشر خواهیم کرد و یک هدیه انگیزشی دلپذیر را به دست آوریم.

ادامه مطلب