Stanislav Yarushin: "آلنا معتقد بود که من چنین اکثریت کل بود"

Anonim

این نیز در درجه اول با آنتون مارتینوف از دانشگاه ها ارتباط دارد و صادقانه معتقد است که استانیسلاو یوراشین، مانند قهرمان سریال او، نوعی از بزرگ است، که تمام مزایای جهان برای اولین بار به سر می برد. با این حال، در زندگی واقعی، بازیگر به هیچ وجه مشابه آنتون نیست، و همه چیز که او به دست آورد، نیروهای خود را به دست آورد. اما "Unililire" هنوز بسیار سپاسگزار است. پس از همه، حتی با همسرش، او برای این سری ملاقات کرد.

- Stanislav، شما از Chelyabinsk آمده اید. تمایل به حرکت به مسکو و تبدیل شدن به یک بازیگر در جوانان خود ظاهر شد؟

- چنین چیزی وجود نداشت. من تا هفده سال حرفه ای در هاکی بازی کرده ام. در دانشگاه ثبت نام شده است (این دانشگاه Chelyabinsk دولت کشاورزی) به عنوان یک بازیکن هاکی است. بنابراین، افکار در مورد آینده با ورزش همراه بود: امیدوار بود، شاید برخی از تیم های مسکو به من اطلاع داشته باشند. اما هرگز واقعا نگران این نیست. چطور خواهد بود

- پسران در Chelyabinsk کجا پس از مدرسه می روند؟

- در اسپارت باستانی، همانطور که می دانید، پسران زشت و بیمار از صخره ها ریخته شدند. بنابراین، ما شوخی داریم، اگر پسر نمی داند چگونه بازی هاکی را بازی کند، از کوه های اورال پرتاب می شود. اما در واقع، تعداد کمی از مردم در چلیابینسک باقی می مانند. از آنجا هر کس ترک می کند: اکولوژی بد است.

"اما با هاکی هاکی هاکی در انتهای من به اطراف نرفتم، اما از KVN معلوم شد.

- من همیشه دوست داشتم تماشای KVN در تلویزیون. فکر کردم: چگونه آنها خوب هستند، چگونه سرگرم کننده ... من واقعا می خواستم به آنجا بروم. زمان گذشت، و من آنجا بودم و سپس متوجه شدم که این نه تنها خوب بود، بلکه بسیار سخت بود. رژیم غیر واقعی احتمالا این بار بیش از حد بر من تاثیر می گذارد.

از سال های اولیه، قهرمان ما یک سرگرمی دیگر داشت - موسیقی

از سال های اولیه، قهرمان ما یک سرگرمی دیگر داشت - موسیقی

عکس: آرشیو شخصی Stanislav Yarushin

- و هنگامی که KVN در زندگی شما ظاهر شد؟

- در سال های مدرسه برگشت من همچنین در تولیدات تئاتری شرکت کردم. من هاکی دارم، و کار به موازات رفت. به یاد داشته باشید، من در اتاق قفل نشسته ام، ما در حال آماده سازی برای مسابقه، همه افکار در مورد این بازی، و پدرم از من می پرسد: "آیا می خواهید در رقابت های خوانندگان جوان صحبت کنید؟" و من یک دوره بلوغ دارم، بنابراین من - در هر: "آیا شما بچه ها را در اتاق قفل با یک زن با یک زن می خواهید؟ .." اما من آن را ساخته ام، آن را در کل منطقه Chelyabinsk نشان داده شده است. من جای دوم را گرفتم بچه ها، به هر حال، از عملکرد من قدردانی می کنند. من به یاد داشته باشید زمانی که من به اتاق قفل رفتم، هر کس شروع به چسبیده بود - مانند فیلم ها. احترام، در یک کلمه! پس از همه، در آن سال، اگر شما در تلویزیون هستید - این همه، بالاترین درجه تشخیص است! بنابراین، در برخی از نقطه پدر به من گفت که من با هاکی، محل من در صحنه می روم. در حال حاضر در سال اول در موسسه من به تیم KVN به عنوان خواننده منتقل شدم.

- آیا شما در پایان پایان؟

- نه. به طور کلی، به خاطر مادرم آنجا آمده ام. او اصرار داشت که من یک آموزش فنی داشتم: مردم شوروی به ارمغان آوردند، به نظر می رسید که دیپلم را به دست آورد. و من دو دوره اول را در دانشگاه نشسته بودم و متوجه شدم که من در آنجا یاد می گیرم. تئوری و تولید پوشش گیاهی، برخی از حیوانات ... من مجبور شدم مهندس مکانیک کشاورزی باشم. لعنت به آن جایی که من هستم؟ .. من دوره اول را بدون "Tripek" به پایان رساندم: هنوز موضوعات مدرسه وجود داشت. و هنگامی که عمیق به زندگی روستایی رفت ... من حقوق تراکتور را دریافت کردم. و من نمی فهمم چرا.

- هنگامی که تصمیم گرفتید که دیگر نمی خواهید یاد بگیرید؟

- در سال های 2001-2002، زمانی که تیم "شهرستان شهر ن"، که در آن شرکت کردم، به MegaPopular تبدیل شد. ما به شدت در روسیه سفر کردیم. این نقطه بازگشت بود. همه چيز! من درک کردم: دانشگاه - من هفت ساله بودم، اما دیپلم را دریافت نکردم. بچه ها از نسل شانگهای جوان من را ملاقات کردند و گفتند که او در همان گروه با من تحصیل کرده است. من جواب دادم که من خوشحال شدم، اما من هرگز آنجا ظاهر نشد.

و توانایی های هنری او را به KVN هدایت کرد

و توانایی های هنری او را به KVN هدایت کرد

عکس: آرشیو شخصی Stanislav Yarushin

- Cavencers همیشه محبوب بوده است. آیا دزدیده شده است؟

- بله، و من به طور کامل در این جهت نبودم. هنگامی که بیست و بیست و با کمی شهرت می آید، شما در خیابان ها به رسمیت شناخته شده است، نه هر کس می تواند به اندازه کافی در این دوره زنده بماند. من فهمیدم من حتی به یک نوع آشنا به سمت والدینم تبدیل شدم. خوب، در زمان موفق به توقف شد. پدر کمک کرد او، یک معلم تاریخ، روانشناسی، جامعه، فقط با من صحبت کرد. اما خوب است که من در بیست و یک پوشیده شده بودم. من کسانی را دیدم که در چهل و پنجاه سال گذشته و حتی با ذهنیت دهه نود. این مشکل است!

- چگونه به "دانشگاه" رسیدید؟

- بچه ها که سناریو دانشگاه را تولید و نوشتند، دوستان من، غار از شهر من هستند. آنها گفتند که یک تصویر در سری برای بیست قسمت وجود دارد که به نظر می رسد برای من مناسب است. اما ما مفهوم "دوستی" را داریم و مفهوم "کار" است. بنابراین، ما بلافاصله موافقت کردیم: من به دلایل کلی ریخته گری را منتقل می کنم. من ریخته گری کردم، و همه چیز اتفاق افتاد. این بیست قسمت برای چندین سال طول می کشد ...

- آیا شما برخی از دوره های بازیگری را تمام کردید؟

- نه. سال در سال 2003، شاید در سال 2004 وارد ژیت شد، اما یاد گرفت. این بخش مکاتبات، دوره ویکتور راکوف بود. احتمالا، در آن لحظه من از این واقعیت متوقف شدم که من از یک خانواده ثروتمند نیستم. والدین به دست آورده اند، ما کمک نکردیم، اما به آنها کمک کرد. بنابراین، داستان Kavainovskaya در سر چرخید، که از آن ترسناک بود به ترک: تور، مالی ... و اگر من شروع به یادگیری، من وزن از دست داده ام.

Stanislav Yarushin:

در سریال تلویزیونی محبوب "Univer" Stanislav بزرگ آنتون را بازی کرد

- اما آیا می خواهید فراتر از این تصویر به خوبی فکر کنید؟ بازی کردن از برخی از مشت به کارگردان در "کامل متر"؟

- من یک نمایش از "اسمیر" دارم. این Isnefritz، جایی که من قاتل بازی می کنم. یک بازی فرانسوی بر اساس آن بود. بنابراین، مخاطبان می گویند که دوست دارند من را در نقش دیگری ببینند. واضح است که من هنوز یک تمبر کمدیک را قطع می کنم. اما من می توانم بگویم که من پیشنهادات، ریخته گری در داستان های دراماتیک داشتم. و آنها باید انجام شود، اما به همین دلیل یا دیگری کار نمی کرد. البته، من می خواهم در برخی از تصویر غیر منتظره بازی کنم. در عین حال، در اغلب موارد، سناریوهای کمدی های سبک وزن این است که من قبلا میلیون ها بار انجام داده ام. رد میکنم.

- به این ترتیب، شما برای پول اجرا نمی شود؟

- به هیچ وجه. برای چی؟..

- شما می توانید خودتان را بپردازید شما اکنون با "جهانی" پوشیده شده اید ...

- بله، او هنوز فیلمبرداری خواهد شد. اما من همچنین در مورد پروژه های کسب و کار فکر می کنم که مربوط به صنعت فیلم نیست. من هنوز نمی توانم جزئیات را افشا کنم. اما من بازیگران آشنا را نمی فهمم که نشستن و صبر می کنند زمانی که به برخی پروژه دعوت شده اند. من از آنها می پرسم: چرا به چیزی کاملا متفاوت فکر نمی کنم؟

- به هر حال، در مورد دیگری. شما همچنین شروع به آواز خواندن کردید؟ ..

- من از زمان مدرسه آواز می خوانم من و گروه در چلیابینسک بود. من پسران را برای رفتن به مسکو ارائه دادم، اما آنها تصمیم گرفتند از فضاهای دور حرکت کنند - در رستوران ها از "راه رفتن پرواز" آواز خواندند. آنها از دست دادن درآمد پایدار ترسیدند. و من در نهایت رویای دوران کودکی من را برآورده کردم. سال گذشته یک دیسک جامد منتشر کرد. من پنهان نمی کنم: رسانه های من نقش مهمی ایفا کردند. اما من بسیار خوشحالم

سال گذشته، Yarushin یک دیسک را با آهنگ های خود منتشر کرد و کلیپ موسیقی را حذف کرد. او همچنین با کنسرت های روسیه سفر می کند

سال گذشته، Yarushin یک دیسک را با آهنگ های خود منتشر کرد و کلیپ موسیقی را حذف کرد. او همچنین با کنسرت های روسیه سفر می کند

عکس: آرشیو شخصی Stanislav Yarushin

- چه چیزی می خوانید؟

- بیشتر آهنگ های شما، بیشتر - آهنگ های پدرم: او آنها را هنگامی که من هجده و بیست بود ایجاد کرد. ایلیا زودیین چند چیز را به من نوشت، سولویست گروه "دینامیت". من نسخه پوشش را برآورده نمی کنم - من دوست ندارم، من نمی فهمم.

- تو تور هستی؟

- مطمئن. برنامه هایی برای ایجاد یک تیم، موسیقیدانانی که تنها با من بازی می کنند. و این حسادت نیست، فقط ما یک تیم خوب در حال حاضر. ما در مسکو، Krasnodar، Chelyabinsk بازی می کنیم ... من دوست دارم آنچه را که انجام می دهم، من از مشتریان ندارم، هیچ کاری برای انجام کاری ندارم، هیچ کس سلیقه های من را در طرح موسیقی تحمیل نمی کند. تماشاگران، به نظر من، می بینم که من مصنوعی نیستم. هنگامی که هیچ کنسرت برای مدت زمان طولانی وجود ندارد، من به مرحله می روم، نگرانم. اما ما در کنسرت گذشته حرارت دادیم تا ... گاهی اوقات افکار می آیند: چه کاری انجام می دهم، چه کسی به آن نیاز دارد؟ اما پس از چنین جلسات با مخاطب، من درک می کنم که می خواهم به صورت خلاقانه زندگی کنم.

- درباره هاکی چیست؟

- من همچنان به هاکی ادامه می دهم اما او هیچ مالی را به من نمی دهد برای من، این بسیار فرصت برای حفظ خود را در فرم، یک شیوه زندگی سالم است. خوشم می آید. من در سال های کاواننی راه می رفتم، اکنون تمام وقت آزاد شما یک ورزشگاه و خانواده است.

Stanislav Yarushin:

با همسر آینده، النا استانیسلاو بر روی مجموعه سری "Univer" ملاقات کرد

عکس: آرشیو شخصی Stanislav Yarushin

- بیایید در مورد او صحبت کنیم. پس از همه، شما یک مرد متاهل هستید، پدر خانواده (در مصاحبه ای، استانیسلاو با دخترش وارد شد، که شجاعانه تمام وقت را که ما صحبت کردیم، خدمت کردیم - و بیش از یک ساعت طول کشید - تقریبا. aut.) بگویید من، چطوری همسرم را دیدم

- همه ما به زیبایی تبدیل شده ایم. ما بر روی مجموعه سری "Univer" ملاقات کردیم. آلنا به دوست دخترش به زمین بازی آمد - برای بعضی موارد. او حتی متقاعد شد که در جمعیت بازی کند. در روز اول، اعتراف، من حتی به آن توجه نکردم. و هنگامی که او در روز دوم ظاهر شد - برای انتخاب چیزی، - در اینجا در حال حاضر چشم من باز شد. من فهمیدم: این سرنوشت است یک هفته بعد، ما شروع به زندگی کردیم. یک ماه، برای سال جدید، من پیشنهاد دادم. همانطور که من به یاد داشته باشید: ژانویه 2، آلنا به سرزمین خود پرواز کرد - به تامسک. و من با دوستان رفتم تا به جشن سال نو به خانه کشور ادامه دهم. اما بعد از چند ساعت متوجه شدم که من نمی توانم بدون او. و درست در کت و شلوار اسکی، با گذرنامه در دستان خود، من آن را تمام کردم و به فرودگاه عجله کردم. البته، هیچ بلیط وجود ندارد، و چک کردن در پرواز کامل شده است. اما زن بر روی قفسه من را از طریق KVN پیدا کرد. او گفت که او سعی خواهد کرد کمک کند. یک بلیط یافت شد - حقیقت، هزینه سال ها هشتاد هزار روبل است. خوب، من فقط صد هزار نفر در نقشه بودم. من در هواپیما راه اندازی کردم من در کلاس کسب و کار پرواز می کنم کاملا تنها است. من به آلانا می آیم، من نشستم، من بعد از احزاب سال نو در حواس من آمده ام، و سپس قبل از تمام خانواده من یک جمله را می گیرم. هر کس موافق است به نظر می رسد که مادر آلنا من را توسط Kvn می دانست. اما خودش آلن به او نگاه نکرد. اما به دلایلی فکر کردم که من یک کل اصلی بودم. و همه چیز نگران بود که آنها یک توالت در خیابان داشته باشند ... و من مادرم را از روستای که تحت آناپا، من نیز زندگی می کردم، زندگی می کردم، من عادت نکردم. و زن پشت شمارنده، که به من کمک کرد تا بلیط را پیدا کنم، من یک سال پیش ملاقات کردم. خیلی ممنونم، به من گفتم که ما دو فرزند با آلنا داریم. از آن به بعد، ما ارتباط برقرار می کنیم.

- اما خانواده آلنا در برابر شما تعصبات نداشتند؟ با این حال، مردم عمومی در درک بسیاری از حزب خوب نیستند ...

- نه، هیچ چیز از خانواده آلانا وجود نداشت. اما پدرم در عروسی "صحبت کرد." "آلن، آیا شما درک می کنید که شما بیرون می روید؟" او از همسر آینده من پرسید. "فهمیدن!" - به آرامی پاسخ داد آلنا. از اعتماد به نفس همسر من قدردانی میکنم بله، من طرفداران دارم، پس چه؟ مهم است، همانطور که در رابطه با آنها رفتار می کنم. طرفداران وجود دارد که مردان، Pah-Pah-Pah از خانواده می روند. و این اتفاق می افتد که در کافی است. من همه را در فاصله نگه دارم اگر یک فرد خوب است، دیوانه نیست، تسلیم تسلط، من آرام شروع به برقراری ارتباط، پس من نگاه کنم. کسی شروع به پوسیدگی می کند، فروتن است - من بلافاصله با چنین رابطه وقفه ای مواجه هستم. البته، مواردی وجود دارد که طرفداران و در خیابان اجرا شوند. من یکی از اینها را به یاد می آورم، با چشم های وحشی، گوشی من را از دستانم برداشتم و فریاد زد: "عکس را با من بیاورید!" من برداشتم فقط پرسید که چقدر قدیمی بود پاسخ داد که نوزده اما به طور کلی، زمانی که متوجه شدم تغییر می کنم. من سعی می کنم در مکان های شلوغ به نظر نمی رسد.

- شما با Alena - دو فرزند، استفانی و یاروسلاو دارید. فرزند ارشد - دختر. نگران نباشید که دختر اول در نور ظاهر شد: پس از همه، بسیاری از مردان به دلایلی از وارثان به نظر می رسید؟ ..

- من می خواستم دخترم دیوانه می خواست و دوم پسران است. ما یک دکتر شگفت انگیز Lazarevich Nemirovsky داریم. او دوست خانواده ما است. ما قبل از اولین نوع با او صحبت می کنیم: ما می خواهیم، ​​آنها می گویند، یک دختر. جوجه اتفاق افتاد سپس - او: ما دوست پسر داریم جوجه اتفاق افتاد من به او گفتم: آیا او واقعا یک نابغه از کسب و کار خود است، یا او فقط fartit. ما با او در مورد این سنگ زنی می کنیم. سپس دوستانم به او رفتند و همه چیز برنامه ریزی شده بود، برگزار شد. من قبلا فکر کرده ام که در مورد فرزند سوم بوجود می آید. اما آلنا تا کنون زمان زیادی را صرف کرده است. او می گوید او می خواهد کمی برای خود زندگی کند. و پس از آن به مدت پنج سال ما به سرعت اتفاق افتاد: یک هفته بعد، آنها شروع به زندگی کردند، در یک ماه من پیشنهاد دادند، در تابستان همان سال ازدواج کرده و در عروسی او قبلا باردار بود. بنابراین، پیروزی به ویژه اشاره نشده بود. هیچکدام از دوستانش واقعا نمی دانستند. من صبح خواستم، گفتم که من ازدواج کردم. آنها پاسخ دادند: "این یک مورون است! چه چیزی قبلا گفت؟! " (Moron به معنای خوبی است.) بسیاری از کسانی که خود را دعوت کردند، نمی توانستند حضور یابند. اما من فکر می کنم زمانی که ما به یک رابطه جدی تر با آلنا قبل از خدا می رویم، ما هر چیزی را پرداخت خواهیم کرد. زنان به عروسی خوب نیاز دارند. و من، احترام به همسر من، قطعا این کار را انجام خواهم داد.

در حال حاضر آنها دو فرزند دارند: استفانی و یاروسلاو

در حال حاضر آنها دو فرزند دارند: استفانی و یاروسلاو

عکس: آرشیو شخصی Stanislav Yarushin

- تولد یک دختر شما را تغییر داد؟

- بسیار به یاد داشته باشید که او متولد شد، و درجه حرارت اول - سی و هفت - ما را به هیستریک آورد. Alyona گریه می کند، من سکوت می کنم، من از آشنایی می خواهم، به جایی بروم ... ترافیک ... ما پس از آن خارج از شهر، در Snakia زندگی می کنیم. در حال حاضر فرزند دوم دارای درجه حرارت 40 است - ما هر دو آرام هستیم. همه با تجربه می آید من فکر می کنم زمانی که اولین فرزند متولد می شود، همه والدین تقریبا به همان اندازه رفتار می کنند. هراس حتی بر روی بی نظیر. ناخوشایند زمانی که بچه بیمار است. شرایط وجود داشت - و با هم در بیمارستان قرار داشت. اما هیچ چیز، این زندگی است.

- در حال حاضر روشن است که کودکان چه هستند؟ آنها دوست دارند چه کار کنند؟

"کوچک، او دو و نیم ساله است، من یک مرد با شخصیت دارم." من می خواهم به بازیکن هاکی تبدیل شود. خواهیم دید. نکته اصلی این است که درس داشته باشیم. البته، خیابان، باید حضور داشته باشد، اما در اعتدال. من آن را طبیعی داشتم: فوتبال، هاکی ... اتفاق افتاد، و جنگید. اما عادت های بد در اطراف من رفت. و اکنون این بسیار زیاد است، به ویژه در مسکو. من برای پسرم می ترسم هنگامی که احزاب شروع می شوند، باشگاه ها - به نظر من، من آنجا سوار خواهم شد. در هر صورت، در Instagram من تمام کلمات عبور را می دانم. (خنده حضار)

- روش های تربیت خانواده شما چیست؟

- مهم نیست که چگونه برای تلفن های موبایل، شلاق و شیرینی زنجفیلی. کودکان می دانند که در مورد من می توانم و ماشین اسباب بازی را بدهد. Yarik یادگیری به بازپرداخت. ما فکر کردیم که زمانی که برادر ظاهر شد، استفانیا حسادت داشت. اما خوشبختانه این اتفاق نمی افتد. آنها خیلی دوست یکدیگر را دوست دارند. یوریک از استفنیا محافظت می کند. گاهی اوقات، با این حال، در میان خودشان تغییر کرده است. اما این یک پدیده طبیعی است.

- زمان کافی برای تربیت؟

- من سعی می کنم. البته، البته، من بارگذاری شدم. اما روز شنبه من همیشه با خانواده ام. حتی من به برنامه های کودکان رانندگی می کنم. به نظر من به نظر می رسد که در تربیت اصلی اصلی است - کودک را با اطلاعات بیش از حد بارگذاری نکنید، از آن خارج نکنید. و سپس همه چیز هماهنگ خواهد بود. آلنا برای آن سالها که ما با هم هستیم، کار نمی کند، در خانواده، اقتصاد مشغول به کار نیست. بنابراین، کودکان تحت نظارت دائمی مادر هستند.

ادامه مطلب