کریستینا بابشین: "STAS اکنون یک خانواده زیبا دارد و ما روابط دوستانه با او داریم"

Anonim

جلسه ما در یک کافه هنری منصوب می شود، که در فروشگاه اتاق مقابل Mkhat است. برای این واقعیت که قهوه و قهوه به خوبی سزاوار اتصال به فنجان قهوه، هر کس عادت کرده است. با این حال، هنگامی که کریستینا به سالن پرواز می کند، به نظر می رسد چند لحظه، HUMS، و همه چشم ها به او عجله کرده اند. آسان و راحت، او بلافاصله تمام فضای اطراف را پر کرد. گفته می شود: "زیبایی واقعی روسیه". بالا، استاتیک - نژاد نژاد. با این حال، کریستینا هدیه ای است که از سیبری می آید - نیمی از خارجی.

Kristina Babushkina: "مادر من پولکا است. پس از جنگ، پدربزرگ در روسیه بود و همچنان ادامه داشت. بنابراین، من به من کریستینا تماس گرفتم. مادر یک خواهر واندا خواهر دوقلو دارد. بنابراین، زمانی که عمه واندا تولد یک دختر را به دنیا آورد، او به نام روسی داده شد، و به شدت به من گفته شد که فقط لهستانی را صدا بزنم. مامان خواسته شد که از سه نام انتخاب شود: Mallgeta، Bronislav و Christina. مامان آخرین گزینه را انتخاب کرد - هر چند عجیب و غریب در آن زمان برای ایرکوتسک، اما نه به عنوان دو اول. به عنوان یک کودک، من مادر را ناراحت کردم: "شما نمیتوانید به طور معمول تماس بگیرید؟» اما زمان گذشت، و حتی نام من را دوست داشتم. این چنین ترکیبی عجیب و غریب بود - کریستینا بابوشکینا. " (خنده حضار)

در زادگاه اغلب سوار می شود؟

کریستینا: "من هر تابستان در منطقه ایرکوتسک هستم. علاوه بر این واقعیت که من دخترم را با عجله به پدر و مادرم رانندگی می کنم، قطعا باید در باکال شنا کنم. این یک اقدام مقدس برای من است. من واقعا از او انرژی می گیرم خیلی از دریاچه بپرس من تمایل دارم یک اعتقاد وجود دارد - در Baikal شما باید به طور کامل بروید، قرار دادن همه چیز منفی از خودم. فقط برای ذوب کردن پاهای خود را در دریاچه، کفرستی است. حتی اگر آب سرد باشد. من سنت را دنبال می کنم و اگر به طور ناگهانی به دلایلی من نمی توانم به خانه بروم، به نظر می رسد که من بدون قدرت هستم. "

دشوار است به رفتن به صحنه؟

کریستینا: "بله، چون شما انرژی می دهید. و اگر چه آنها از بیننده تغذیه می کنند، و شما صحنه را در مورد تمام زخم های خود را فراموش کرده اید، مکان های بومی حتی بهتر است. "

من می دانم که والدین شما با موسیقی مرتبط هستند. پدر Goboe را در ارکستر بازی می کند، و مادر رهبر اتاق کور را هدایت می کند. احتمالا، آنها فکر کردند که شما به قدم های خود می روید؟

کریستینا: "بله، کاملا درست است. موسیقی در زندگی من خیلی زیاد بود، زیرا من در تمرین پدر، سپس مادر من، سپس در ارکستر، و سپس در گروه کر بود. و در نهایت، من با آن پخش شدم. در بعضی موارد به والدین گفتم: "بله، شما موتزارت خود را بازی می کنید! من تمام وقت آزادم را خواهم داد. " درست است، تنها شش ماه. و سپس تصمیم گرفت به یک بازیگر تبدیل شود. و در راز از والدین وارد مدرسه تئاتر ایرکوتسک شد. "

قهرمان ما نیمی از لهکا است، بنابراین Cristina نامگذاری شد. عکس: آرشیو شخصی کریستینا بابوشکینا.

قهرمان ما نیمی از لهکا است، بنابراین Cristina نامگذاری شد. عکس: آرشیو شخصی کریستینا بابوشکینا.

چرا در راز؟ آنها این حرفه را دوست نداشتند؟

کریستینا: "پاپ و مامان مخالف بودند، گفتند که این یک حرفه بسیار دشوار و وابسته است. حتی دوستان خود، و کسانی که به من گفتند به طوری که من از سر من سقوط می کنم. و من گرفتم و وارد شدم! این به من کمک کرد تا دوستانم امروز کل کشور را بدانند. به طور خاص، دوست فرزند من ساشا بوخاروف - او بود که من را متقاعد کرد تا به تئاتری وارد شود. در اینجا من در تابستان هستم، من پدر و مادرم را صرف نکرده ام، تور برگزار شد، وارد مدرسه شد. و دیگر به کلاس یازدهم رفتم، با پدرم پدرم را با مادرم انجام دادم، که من دانشجوی سال اول هستم. "

هرگز از انتخاب خود استفاده نکنید؟

کریستینا: "من نمی فهمم که چه کاری انجام خواهم داد اگر آن را برای تئاتر نبود. گاهی اوقات من فکر می کنم: من یک معلم خوب هستم، می توانم همچنان در موسیقی شرکت کنم، برای دستیابی به نتایج بالا؟ .. بله، من اغلب با خودم یا شرایط ناراضی هستم! اما این واقعیت است که این جاده وفادار من است، من مطمئن هستم. "

خوب، والدین شما اکنون به شما افتخار می کنند؟

کریستینا: "آنها به طرفداران مشتاق من تعلق ندارند. ما اغلب در مورد کار من بحث می کنیم، آنها به من نظرات خود را، بررسی می کنند، آنچه را که دوست دارند، و چه چیزی نیست. از آنجا که آنها نیز مردم خلاق هستند، پس من به نظر آنها گوش می دهم. اگر چه برای من، مادر من امروز قدرت عمدتا در طرح فنی است. "

در مفهوم؟

کریستینا: "مادر من شگفت آور در ابزارهای رایانه ای ارتقا یافته است. او حتی در اسکایپ به دانش آموزان خارجی آموزش می دهد. این معلوم شد هنگامی که من او را صدا زدم، و او به من می نویسد: "صبر کنید، من هیچ وقت ندارم، من در تماس با آلمان هستم!" او فعال، کسب و کار است، و من بسیار خوشحالم. گاهی اوقات از او میپرسم، هنگامی که یک اتصال برقرار می کنیم، دکمه را کلیک کنید. "

MCAT، دوره اول. بسیاری از هنرمندان برجسته Tabakcoque و مدیران معروف تبدیل شده اند. عکس: آرشیو شخصی کریستینا بابوشکینا.

MCAT، دوره اول. بسیاری از هنرمندان برجسته Tabakcoque و مدیران معروف تبدیل شده اند. عکس: آرشیو شخصی کریستینا بابوشکینا.

در مدرسه تئاتر Irkutsk شما به راحتی انجام داد. با این حال، شما اخراج شدید چرا؟

کریستینا: "من برای نامناسب حرفه ای من اخراج شدم."

چطور؟ چرا؟ آن چه بود؟

کریستینا: "وقتی که من در سال دوم تحصیل کردم، این اتفاق افتاد. من به حادثه سنگین خودرو رسیدم. به یک کلمه، همه این اتفاق افتاد که من مجبور شدم به مدت دو سال به بیمارستان بروم. و این سوال در مورد تغییر حرفه بود. من اطمینان داشتم که شما باید کار را ساده تر انتخاب کنید، نه به اعمال فیزیکی مرتبط نیست. اما بعد از آخرین عملیات در ماه مه به مسکو آمد و بلافاصله شروع به جریان تمام موسسات تئاتر کرد. "

اما در نهایت، توسط استودیو استودیو MCAT انتخاب شده است؟

کریستینا: "هنگامی که شما درک می کنید که می توانید از Matt از مدرسه تئاتر داخلی Oleg Pavlovich Tabakov یاد بگیرید، چه چیزی می تواند انتخاب در اینجا باشد؟ علاوه بر این، اگر به صورت خود بگویید: "بیایید به ما برویم! بدون نیاز به راه رفتن در هر جای دیگر، "تصمیم به خودی خود می آید."

آیا تنباکو به شما گفته است؟

کریستینا: "نه، استادان، که در ورودی بود."

اما اولگ پولوویچ از شما زنده ماند؟

کریستینا: "بله او نشست و به دانشجویان آینده اش از دور سوم نگاه کرد. پس از اینکه قبلا به دست آمده بودیم، او را جمع آوری کرد و سخنرانی کرد: "بچه ها، من معتقدم که شما نباید در خزه یاد بگیرید. اولا، شما واقعا می خواستید اینجا را بدست آورید، دوم، این حرفه برای شما لذت بخش است و سوم، اگر شما "عالی" را مطالعه کنید، پس از آن شما یک بورس تحصیلی افزایش خواهید یافت، به علاوه این بورس تحصیلی و بورس تحصیلی از من است ". و این یک استدلال بود، من حتی می توانم بگویم، استدلال بسیار مهمی برای پایان دادن به تئاتری با دیپلم قرمز. (می خندد.) و من به پایان رسید! "

در مدرسه استودیو دیگر حکم "ادراک سود" را به یاد نمی آورد، که شما در Irkutsk بومی من تحویل گرفتید؟

کریستینا: "و هیچ کس نمی دانست. اما، من اعتراف می کنم، این "نامناسب" با شمشیر بانوان آویزان شد. من می ترسم که در برخی موارد آنها می گویند که من یک پا سالم نداشتم و نباید در حرفه اقدام شرکت کنم. بنابراین، من همه چیز را مخفی کردم. من سعی کردم از موضوع "نماوی" بهتر از همه چیز یاد بگیرم. "

در کریستینا گاگرا، نه تنها زیبایی مناظر، بلکه همچنین آبگرم محلی.

در کریستینا گاگرا، نه تنها زیبایی مناظر، بلکه همچنین آبگرم محلی.

گنادی Avramenko

و زندگی سرمایه چگونه آغاز شد؟

کریستینا: "من در سال 1998 به پایتخت آمدم، و به نظر من، او مرا برد. اما من بلافاصله به مطالعات برگشتم، تمام وقتم را در مدرسه استودیو گذراندم - و من هیچ زندگی دیگری نداشتم. خیلی خوش شانس بودم. من با بسیاری از همکارانم، دوستان رفتم. آنها کمتر با استعداد بودند. اما همیشه چرخ ثروت است. کسی لبخند می زند و کسی نیست در آن لحظه او به من لبخند زد. بله، و آنچه که من وارد کردم، اولگ پاولوویچ نیز یک شانس بزرگ است. ما با او زندگی می کنیم. " (لبخند می زند.)

آیا شما روابط با همکلاسی ها را پشتیبانی می کنید؟

کریستینا: "البته! تنها درد ما بچه های Riga ما است. ما دوره روسی-لتونی داشتیم و بسیاری از آنها باقی مانده بودند. اما هنوز اتصال از دست دادن نیست. این نه چندان دور یک دهه از تاریخ انتشار جشن گرفته شد. اولگ پولوویچ وارد شد، تمام معلمان. "

به فیلم و بازی تئاتر شما شروع خیلی زود ...

کریستینا: "من شروع به کار جدی در" Tabakcoque "از دوره دوم، و به ساقه ... این، البته، با صدای بلند گفته می شود. (می خندد.) اما کار بیشتر یا کمتر قابل توجه در سال چهارم ظاهر شد. "

و کارکنان آموزش در برابر فیلم نبودند؟

کریستینا: "ما چنین فلسفه ای در موسسه داریم: در دوره های اول، این مسئله مشکل است، به طوری که شما در تیراندازی آزاد شده اید. اما در دوره های ارشد، معلمان به دانش آموزان می روند. اولگ Pavlovich Tabakov و Mikhail Andreevich Lobanov همیشه از ما خواسته اند با آنها صحبت کنند، کجا و چه کسی ما می خواهیم. "

شما با Stas Ladnikov ازدواج کردید، و زن و شوهر برنده این تصور بسیار هماهنگ بود. با این حال، به طور غیر منتظره برای همه شما ناگهان تصمیم به طلاق گرفت ...

کریستینا: "من خیلی صحبت نمی کنم. تنها چیز اصلی بنابراین، Stas امروز یک خانواده زیبا دارد. و ما روابط دوستانه با او داریم. ما همیشه در تماس هستیم پس از همه، ما یک دختر فوق العاده داریم، که ما هر دو را دوست داریم. با هم ما آن را بالا می بریم هنگامی که بیمار می شود، STAS به آنچه می تواند کمک می کند. به طور کلی، همه چیز فوق العاده است. و علاوه بر این، ما در همان تئاتر خدمت می کنیم! ما اجرا می کنیم، از یکدیگر حمایت می کنیم. "

چه کسی می تواند دختر شما را ببیند؟ شما مثل والدین خود خواهید بود، اگر او را از حرفه عمل خود متوقف کنیدآیا او به طور ناگهانی این میل را بیان می کند؟

کریستینا: "من به این پاسخ خواهم داد: مهم نیست که من او را ببینم، مهمتر از همه - چه کسی می خواهد خودش را تبدیل کند. من از همه تلاش ها حمایت خواهم کرد و آنچه را می توانم - من کمک خواهم کرد. من چیزی را تحمیل نخواهم کرد. به ویژه از آنجایی که او چنین تفاوت های خنده دار دارد. در ابتدا او می خواست به آشپز تبدیل شود، سپس کتابدار، در حال حاضر او یک رویا به عنوان یک معمار است. به طور کلی، این یک دختر بسیار خلاقانه بسیار پیشرفته است. "

سرگرمی های او چیست؟

کریستینا: "یادگیری زبان های خارجی. از این سال، علاوه بر انگلیسی، هر دو چینی اضافه شده است. او واقعا دوست دارد من چیزی را در شب قرعه کشی کردم، به مدرسه هنر بروید. به یک کلمه، یک کودک سالم سرگرمی های کودکان سالم است: او مجددا نصب خواهد شد و می رود، و اسکیت می رود. "

دختر Ustinya نیز یک شخص خلاق است: تساوی، آواز خواندن و بازی پیانو.

دختر Ustinya نیز یک شخص خلاق است: تساوی، آواز خواندن و بازی پیانو.

گنادی Avramenko

خوب، سرگرمی های شما - خارج از تئاتر، فیلم ها چیست؟

کریستینا: "و من واقعا دوست دارم اسکی را سوار کنم. این دوران کودکی من است: Irkutsk، کوه ها. من، به هر حال، سعی کردم روی اسکی کوه قرار بگیرم - من می خواستم عشقم را ادامه دهم. ما موفقیت بزرگی را انجام نداده ایم، پیشرفت کرده ایم - در حال حاضر دستاورد! "

خوب، آیا دوست دارید چیزی را در خانه بخورید؟ شما میزبان هستید، به راحتی می توانید نور را ترک کنید، به طور ناگهانی نور را سوزانید؟

کریستینا: "من به طور معمول با همه چیز مقابله نمی کنم، بلکه برای من یک فاجعه است! من اینجا با برادر کوچکترم می گویم: "Senechka، همه چیز، شما باید یک یخچال جدید بخرید! این چیزی را ممنوع نمی کند. " دنباله مناسب است، تبدیل به برخی از اهرم در یخچال و فریزر، درب بسته می شود و می گوید: "همه، در نظر بگیرید که شما یک یخچال جدید دارید!" به نظر می رسد که لازم بود تنظیم یک تنظیم کننده به حالت سردتر شود. و بنابراین من تمام مشکلات را درمان می کنم. (می خندد.) جرثقیل رانش - مامان عزیز، سیل؟ نیاز به تعمیر به نظر می رسد، لازم نیست تعمیر، فقط تغییر برخی از واشر. به عنوان مثال، من فقط نیمی از سال پیش من آموختم که یک مایع را به یک مخزن برای شستن شیشه جلو اتومبیل در ماشین بریزم. بنابراین این همیشه نوعی کمدی "کریستینا و مشکلات خانوار او است!"

ظاهر یک ابزار مهم برای بازیگر است. چگونه برای خودتان مراقبت می کنید؟

کریستینا: "علاوه بر رویه های زیبایی فوق العاده، که جرم سالن ها در مسکو ارائه می دهد، خیلی حمام را دوست دارم. و این مراقبت از آبگرم اصلی من است. با این حال، من سعی می کنم به ریشه هایم بچسبم - و در سیبری Banya واجب است! خوب، و اگر شما همچنین می دانید که چگونه به حمام کردن، این فقط یک مراقبت ضروری ضروری است. و من یک مکان شگفت انگیز برای خودم کشف کردم. من از هتل اسپا در گاگرا بازدید کردم و فهمیدم: ما می توانیم از خارج از کشور بدتر شویم. من این سطح خدمات را دریافت کردم که برخی از زمان ها در شوک بود. برای من یک برنامه فردی توسعه یافت. من برخی از تزریقات را نوشیدم، رویه ها را گذرانده ام، همچنین فقط برای من مناسب است، ظروف را با نیازهای بدنم آماده کردم. تصور کنید چه رویکردی! این ها جزایر خارجی نیستند، جایی که بسیار متحد شده است، همه چیز تحت هر مهمان انتخاب شده است. بنابراین حالا من یک طرفدار داغ GGR هستم و در حال حاضر تا به حال برخی از دوستانم افتاده است. "

ادامه مطلب