ولادیمیر پوزنر: "با سن، یک فرد عادی کمتر طبقه بندی می شود"

Anonim

ولادیمیر پوزنر با صدای بلند در تلویزیون ما در سال 1985 با کشتی های تلویزیونی خسته کننده اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده، و با لبخند و میدان شرکتی خود را مجذوب کرد. اما امروز، سی سال بعد، او هنوز هم جذاب لبخند می زند و Squints Squints. و علاقه به فرد خود و به همه آنچه که او انجام می دهد، سقوط نمی کند. شاید به این دلیل که او، با پذیرش خود، کنجکاوی را از دست نداد: نه به زندگی، و نه به حرفه. در این، او معتقد است، گناه ژن. Posner به عنوان یک فرانسوی واقعی، دوست دارد و می داند که چگونه زندگی می کند.

1. درباره حرفه

من یک ریتم بسیار شلوغ زندگی دارم البته، من سعی می کنم به نحوی توزیع چیزها، اما دوره هایی وجود دارد که یک نفر دیگر بر روی آن قرار دارد. و، رک و پوست کنده، من چنین ریتم را دوست دارم. من به او عادت کردم اگر چه، البته، این اتفاق می افتد، من احساس می کنم - یک سینه، من درک می کنم که من خسته، بسیار سخت است. اما چیزی برای شکایت وجود ندارد، زیرا من آنچه را که می خواستم انجام می دهم.

من یک استعداد مصاحبه کننده دارم وجود دارد و توانایی شنیدن و گوش دادن، و توانایی صحبت کردن با یک فرد و ترتیب آن، و توانایی آن را، و توانایی پرسیدن سوال، به طوری که او را توهین نکنید، حتی اگر این سوال ناخوشایند باشد. و هنوز هم مخاطب را به او پاسخ داد.

مصاحبه - یکی از سخت ترین ژانرهای روزنامه نگاری از آنجا که ارتباط با شخص دیگری است که نیاز به استرس اضافی، کار اضافی دارد.

اگر قهرمان به من علاقه مند نیست، پس من موفق نخواهم شد. اما هر فرد ممکن است جالب باشد شما فقط باید قادر به پیدا کردن آن هستید.

2. سن و تجربه

در برخی مواقع من به نتیجه رسیدم که نیاز به تماس با نام های خود را . بدون نیاز به فریب دادن بنابراین، زمانی که من در مورد چیزی پرسیدم، می گویم: "بله، من فکر می کنم. این نظر من است". می توان گفت: "این بی نظیر است." خوب، به این معنی است که باید از آن عبور کند. در واقع، من یک فرد فروتن هستم، اما قیمت را می دانم. و در حرفه او، در آنچه من انجام می دهم، من هیچ کس قوی تر نمی بینم. من فکر می کنم و آن را مستقیما می گویند.

با سن، یک فرد عادی کمتر طبقه بندی می شود. او باید یاد بگیرد که خود را تجزیه و تحلیل کند و تحمل کند، درک کند که چقدر کمی می داند. اما شخصیت خیلی تغییر نمی کند، فقط یک فرد با تجربه تر، عاقلانه تر می شود.

آموزش و پرورش یک فرآیند انبساط بزرگ با توهم است. در توهمات هیچ چیز خوب نیست، اما اگر شما موفق به زندگی تمام زندگی من با آنها، پس این خیلی بد نیست. اما من آن را نمی خواهم، اگر چه، احتمالا، زندگی آسان تر است.

همه چیز برای من جالب است امروز. و این شادی است! من فکر می کنم این طبیعت است. وقتی از من پرسیدم: "چگونه می توانم در سن شما سه بار در هفته، یک و نیم ساعت به تنیس بازی کنم؟"، من جواب می دهم: "این طبیعت این کار را انجام داده است و مادر من، که من را به نحوی خاص که من رشد می کند سالم بود. " شایستگی من این است که من سعی می کنم خودم را دنبال کنم. و شاید همه چیز چنین است، زیرا من فقط پنجاه و دو سال روی صفحه نمایش مجاز بودم. گرسنگی غول پیکر انباشته شده است. و حتی در حال حاضر این تشنگی نیست.

3. درباره من

من بلندپرواز هستم، اما نه بیهوده از آنجا که لزوما با خود عشق همراه است. و من کاملا یک فرد نارسیسیستی نیستم. برعکس، برای خود بسیار حیاتی است.

من شهود دارم اغلب این موضوع اصلی در تصمیمات من، اقدامات در ادراک مردم است. من واقعا اعتقاد اول را باور دارم. من سعی نکردم چندین بار به آن توجه کنم، و سپس من متقاعد شدم که بیهوده. با این حال، ما در پایه ما هستیم - حیوانات، چیزی که به طور قدیمی در ما زندگی می کنند، و مخچه، به عنوان یک قاعده، بسیار دقیق کار می کند.

از همه چیز در زندگی شما باید لذت ببرید. فرانسوی می تواند این کار را انجام دهد. و در غیر این صورت، به طور کلی، نقطه زندگی چیست؟ اما برخی از دوستان آمریکایی من هیچ طعم غذا ندارند. برای من، مانند خواندن یک کتاب و کتاب به طور منظم در اینترنت است. من از این واقعیت لذت می برم که کتاب را در دستم نگه دارم، از احساس لمسی، از بوی کاغذ. و پخت و پز یکی از دستاوردهای فوق العاده ای از بشر است، اختراع نشده است تا از گرسنگی بمیرم، بلکه به منظور لذت بردن از آن نیست.

4. روی ذهنیت

من در سال نوزده سال به روسیه رسیدم. و من واقعا می خواستم روسی باشم، و مهمتر از همه، مانند همه چیز، به طوری که هیچ کس نمی تواند بگوید: "او ما نیست." و نه بد، اما فقط یکی دیگر. اما یک روز من مجبور شدم خودم را بپذیرم: "نه، هنوز شما کاملا روسی نیستید، نمی توانید هر چیزی را در مورد آن انجام دهید." این نتیجه چیزی است که من در کشور دیگری بزرگ شدم و آنچه که او از اجدادش به ارث برده است.

بین فرانسوی ها و روس ها بسیار شایع هستند. فرانسوی ها بسته تر و محدود تر و کمتر حساس به قطره های خلق و خوی هستند که مشخصه یک فرد روسی است. من فکر می کنم اکثر روس ها مانند ایرلندی هستند. و دیگران - هنر هنری. متهم به لذت مطلق، و پس از آن سقوط افسردگی کامل، بسیار مشخصه هر دو روس و ایرلندی، و همچنین تمایل بی نظیر به الکل است.

من یک فرد عاطفی هستم، و از سوی دیگر، کاملا محرمانه است. مادران فرانسه بسیار کوچک هستند و فرزندان خود را بوسه می کنند. من می توانم به معنای واقعی کلمه لحظات تک به یاد داشته باشید زمانی که مادر من به طور ناگهانی به من آغوش گرفت. این عشق لمسی در فرانسه بسیار نادر است.

فرانسه ها کمتر باز هستند، اما در عین حال آنها صادقانه همان ایتالیایی هستند. و اگر آنها را دوست داشته یا شما را دوست داشته باشند، به خانه، در روح، و سپس شما نمی توانید شک داشته باشید که صادقانه ...

ادامه مطلب