داستان های زنده: "منتظر من بود، سپس"

Anonim

"احتمالا داستان من شبیه به دیگران نیست. در حداقل، او کمیک است، و به عنوان حداکثر، حتی عجیب و غریب، خواننده کاترین، که در رقابت "تاریخ زنده" شرکت می کند. "دوست پسر من و من تصمیم گرفتم پس از 3 سال رابطه ازدواج کنم - او پیشنهاد کرد، شروع به برنامه ریزی عروسی کرد. اول از همه، من می خواستم حلقه ها را انتخاب کنم، زیرا من به اکثر فلزات آلرژی داشتم - این مورد برای من بسیار مهم بود. "

نقره ای اما نه طلا

"من نمی توانم طلای زرد را تحمل کنم - برای من ارزان به نظر می رسد. عشق صورتی، اما هنوز هم به اندازه سفید نیست - این برای من ایده آل و نماد ظرافت است. شوهر آینده می دانست که من در هر حلقه ای موافق نیستم، به جز طلا سفید. اما زمانی که ما رفتیم آنها را انتخاب کردیم، منتظر شکست کامل بودم. یک زن و شوهر از حلقه ها، که من دوست داشتم، در نیمی از زنان کمتر از من باقی مانده بود. چگونه پس از آن عصبانی شدم، متوجه شدم که شما باید برای مدت نیم سال منتظر بمانید! کارخانه به طور موقت تولید حلقه های عروسی را به دلیل فصل کم متوقف کرد - ما ازدواج کردیم که ما به طور مستقیم تحت سال جدید هستیم. مشاور یک مدل مشابه نقره ای را پیشنهاد کرد، اما من هرگز چنین حلقه ای نداشتم. تصمیم گرفت این حلقه ها را بگیرد - من فقط قصد دارم از دست بدهم. "

فرهنگ فیزیکی برای انگشتان دست

"من با خنده به یاد می آورم، چگونه تمرینات را به دنبال انجام تمرینات خود را از دست دادن انگشتان خود را در اینترنت. می گویند که من در سن 23 سالگیم احمق بودم - این چیزی نیست که بگوییم. پس از پیدا کردن یک زن و شوهر از سایت های مشکوک، من هر روز صبح از بستر بلند شدم و این مجموعه را ساختم. آیا باید بگویم که حلقه گرامی من هر روز سعی کردم؟ من همچنین در مورد تغذیه مناسب را فراموش نکردم، همانطور که شنیدم که کاهش وزن ضخامت انگشتان را تحت تاثیر قرار می دهد، از جمله. پس از چند ماه، یک هفته قبل از عروسی، من توانستم حلقه را بگذارم - در حال حاضر کاملا آمد. با فریاد شادی، من در اطراف آپارتمان پریدم و تمام خانواده ام را نشان دادم که به دست آوردم. شوهر آینده برای من خوشحال بود - او گفت که من فقط در روز اول بوسه ما خوشحال بودم. "

حلقه رویاها در حال حاضر بر روی انگشت بنگ

حلقه رویاها در حال حاضر بر روی انگشت بنگ

عکس: unsplash.com

هوشمندترین دوست

"صحبت کردن در داستان عروسی از چه تلاش هایی که من انگشتان گرامی را به دست آورده ام، من از واقعیت به دست آمد. یکی از دوستان شوهرش صمیمانه شگفت زده شد که چرا ما نمی رفتیم و اندازه حلقه را در کارگاه افزایش نمی داد. او گفت که او با حلقه عروسی همان کار را انجام داد، زمانی که کافی نبود. شوک من هیچ محدودیتی وجود نداشت - من به طور کامل در مورد وجود کارگاه ها، هرگز در طول این ماه ها فراموش نمی کنم، فکر نمی کردم که چنین گام ساده ای را ایجاد کنم. با این حال، پس از آنکه من چیزی پشیمان نمی کنم. در عروسی، من به شدت به یک لباس نگاه کردم، که من کاملا با شکل ساخته شده من روبرو شدم، تمام وقت لبخند زد و از روح رقصیدیم. حلقه ساحل هنوز در مورد چگونگی آن صحبت می کند. "

اگر می خواهید تاریخ تغییر خود را به اشتراک بگذارید، آن را به ایمیل ما ارسال کنید: [email protected]. ما داستان های جالب ترین در وب سایت ما را منتشر خواهیم کرد و یک هدیه انگیزشی دلپذیر را به دست آوریم.

ادامه مطلب