چگونه برای کسب یک میلیون دلار و لذت بردن از: یک کتابچه راهنمای عملی

Anonim

همچنان سنت های مسائل مربوط به ادبیات عاشقانه - El James، Sophie Kinsella، Lauren Weisberger و دیگران - Audrey Karlan بسیار صادقانه و به وضوح شور و شوق، ماجراهای و رویاهای جوان MIA را توصیف می کند، که هر ماه باید به همراه یک مرد جدید تبدیل شود هر ماه. دختر تصمیم گرفت تا کار خود را در اسکورت نخبگان کار کند تا وظیفه پدرش را پرداخت کند.

در اولین کتاب، میا زمان را با سه مشتری گذراند، آماده پرداخت 100 هزار دلار برای جامعه او بود. در حال حاضر یک صف از آوریل، ماه مه و ژوئن وجود دارد. در سه ماه آینده، MIA دارای آشنایان جدید و مشتریان جدید است. در بوستون، بازیکن معروف بیس بال با شهرت معتبر منتظر او، در هاوایی است - رقصنده سامانوی، در واشنگتن - یک سیاستمدار موفق و یک تاجر که پسرش برای شنیدن کلمه "نه" استفاده نمی شود ... همه آنها هستند بسیار متفاوت در طبیعت و ارزش های زندگی، اما آنها را متحد یک چیز موفقیت، شهرت و پول است. پول زیادی که در آن خانواده MIA به آن نیاز دارد. و دختر خودش خود را در ابرها قرار می دهد، یادآوری روزهای فراموش نشدنی در ساحل Malibu در شرکت Wes جذاب است. اما هنوز، MIA به طور قاطعانه از روابط جدی به نفع یک طرح 12 ماهه رد می شود و از شعار خود پیروی می کند: "اعتماد به راه".

امروز گزیده ای از کتاب جدید در مورد ماجراهای زیبایی مرگبار است:

"خب، سلام، ka-a-anhydhive"، کلمات اول، که از دهان مشتری جدید من، صاحب الاغ اشتها، فرار کرد.

متأسفانه، از این کلمات در ترکیب با یک نگاه زنجیره ای است که او به شکل من نگاه کرد، من را در گرما پرتاب کرد ... در بدترین حالت. در مقابل من، متکی در برابر لیموزین، ماسون مورفی ایستاده بود: عینک آفتابی-هواپیماهای بدون سرنشین، موهای مس قرمز و اسمیک، برای شورت های ذوب شده از همه طرفداران بیسبال خود. با این حال، من خوش شانس بودم - چند ماه گذشته در شرکت چنین بچه های داغ صرف کردم که همه این ها به طور خاص تحت تاثیر قرار نگرفتند.

من یک دست مورفی را گسترش دادم او لب های خود را به دست آورد، عینک های خود را در بالای صفحه قرار داد و به من نگاه دیگری از چشم های شگفت انگیز سبز را پاداش داد. تاریک، مانند زمرد، و همان زیبا.

- چه، هیچ بوسه ای؟

من سرگردان شدم، پمپ کردم، و سپس دستم را روی سینهم گذاشتم.

- به طور جدی؟ و این همه چیزی است که شما قادر به آن هستید؟

این مرد سرش را پشت سر گذاشت، عینک هایش را برداشت و دستگیره را در گوشه ای از دهان گرفت. پس از آن دوباره به من از سر من به پاها نگاه کرد.

- SureOvo. دختران را با شخصیت دوست دارم

من چند بار صعود کرده ام و چشمک می زنم، اگر بخوابم، اگر بنادریل در هواپیما پذیرفته شود، بررسی کنم.

پروازهای همیشه عصبی بوده است. اما نه به عنوان آنچه که در حال حاضر اتفاق افتاده است.

- و شما هنوز یک چیز هستید، درست است؟ - او گفت، گسترده ای از چشمانش را باز می کند و در تمام فیزیوگنیومی جذاب او جذاب است.

گونه های بالا، بوی کوچک بر روی چانه و این زمرد های درخشان به من موفق نبودند.

مورفی به من قدم زد، مورفی من را در گردن و بی دقت سیگار کشیدند. تمام نیروهای من رفتند تا به نوبه خود نروند و به او اهدا نکنند ... ضربه مشت به چهره. چه فکر کردی؟

"حالا شما پا را از من برداشتید و از بین ببرید." کجا رفتارها به شما آموختند؟

ماسون راست را در مقابل من قرار داد، به طوری که او می خواست کلمات زیر را به من برساند:

- من می دانم که شما چه کسی هستید، و آن را کاملا با من راضی است. بیش از لباس ما با شما خوشحال خواهیم شد.

من او را به قفسه سینه فشار دادم، او را مجبور به عقب نشینی چند مرحله انجام دادم.

- گوش کن، آقای مورفی ...

"آقای مورفی"، او به من زد. - آه آه، من آن را دوست دارم

با شماره گیری از مشاعره هوا کامل، دندان هایم را خم می کردم. اگر من در حال حاضر کمی زبانم را داشتم، معمولا می توانم آن را بخورم - این چیزی است که این مرد مرا بدتر کرد.

"قبل از اینکه من را متوقف کنم، سعی کردم توضیح دهم که شما در مورد من یک ایده نادرست داشتید." من کار می کنم همراه و این بدان معنی است که من شما را به حوادث همراهی خواهم کرد. به شما یک شرکت دوستانه

او دوباره به من پرید، باسن های خود را برداشت و آنها را به او وارد کرد.

او گفت: "من نمی توانم منتظر لحظه ای باشم که ما هنوز هم به شدت خودمان را صبر کنیم."

من مبهم احساس می کنم که خطوط بیداری به زندگی وجود دارد.

عیسی، من تصمیم گرفتم محاکمه را به زمان های دیگر منتقل کنم و دوباره او را بسته بندی کنم.

- رحمت، چیزهای من را بگیر

او کفش را سوت کرد بله، سوت زدن، مانند یک سگ لعنتی. با موفقیت همان، او می توانست بگوید: "خب، در اینجا، یک پسر، یک شلاق خوب".

من تحریف شده و از دستانش فرار کردم.

"نگران نباشید، عزیزم، شما هنوز هم پیچ خورده است که چه اتفاقی افتاده است،" او به طرز شگفت انگیزی بیت های بیسبال را به تصویر کشیده بود.

من، به نوبه خود، چشمان خود را نوردم، درب لیموزین را باز کرد و در داخل صعود کرد. میسون بدن طولانی خود را به یک ماشین بزرگ ماشین بزرگ فشار داد و دستانش را تکان داد.

- دوست دارید چیزی بنوشید؟

من به او نگاه کردم، به طوری که او فقط دم را رشد داده بود.

- دوازده ساعت نیز وجود ندارد.

او گفت: "جایی در جهان در حال حاضر وجود دارد،" او گفت، به من، شانه و اتصال.

سپس میسون یک بطری شامپاین را استخراج کرد. زبان را نادیده گرفت، او لب پاشنه بلند را لیس زد. محل پاهای من بلافاصله این یادداشت را گرفت و لذت بخش را به دست آورد. من سرم را تکان دادم و پاهایم را برداشتم. او، البته، یک بدبختی بود، اما بسیار جذاب بود. Mason Murphy با ارتفاع بالا متمایز شد - یک متر هشتاد یا بیشتر - و یک بدن بسیار اغراق انگیز ارزش پوشش مجلات. جایی که این بدن اغلب سقوط کرد.

مشتری جدید من بطری بین زانوهایش را فشرده کرد. دوچرخه سواری و عضلات از باسن ها به شدت سخت تر شد و چوب پنبه را با یک پنبه وسوسه انگیز پیچید، بدون ریختن قطره فوم. بد نیست، ما باید به او بدهیم.

- و در حال حاضر، شیرین، بیایید چند چیز را روشن کنیم.

چشمانم را گسترده کردم و ابروها را انداختم. میسون یک لیوان شامپاین به من داد. اگر چه تنها ده صبح وجود داشت، من یک لیوان گرفتم، تصمیم گرفتم که به نحوی نیاز به آرامش کنم.

- شما اینجا فرستاده شد تا نقش دوست دختر من را بازی کند. این بدان معنی است که طرفداران من، حامیان بالقوه و روزنامه نگاران باید به این باور داشته باشند ... چرا ما باید دوستان و خیلی سریع را بسازیم. با این حال، قضاوت توسط آنچه من می بینم ...

در اینجا او دوباره لب های خود را لیس زد و به شکل من نگاه کرد، از پاها در کفش به باسن های پوشیده شده با شلوار جین، تا زمانی که به طور مستقیم روی سینه من خیره شد. در اینجا یک خوک است

- ... من از هر دومین لعنتی از این دوستی لذت می برم.

به نظر می رسد این مرد نگران نباشد او متکبر، لعنتی سکسی، برهنه، لعنتی سکسی، بی شرمانه، لعنتی جنسی و ذهنی نابالغ است. من چیزی را فراموش نکردم؟ آه آره، لعنتی سکسی

میسون پشت صندلی را پشت سر گذاشت، به من اجازه داد تا به دقت شکل بگیرم. پس از آن، لبخند زد و یک شیشه شیشه ای را ویران کرد. من نمی توانستم این احمق را نادیده بگیرم تا به من نگاه کنم، بنابراین شیشه را به لب ها آورده و آن را به گلو تبدیل کرد. ابروهای میسون خزنده می شوند و چشم ها به اندازه کافی چشمک می زنند.

- یک زن که منافع من را به اشتراک می گذارد، "او گفت و دست خود را به قفسه سینه خود در یک کمان کمیک فشار داد.

من ریشه داشتم، بطری را برداشتم، شیشه ای را پر کردم و چانه را بافته شده و شیشه ای میسون را نشان دادم. بازیکن بیس بال آن را به من داد، و من سخاوتمندانه شامپاین را پر کردم.

- به نظر می رسد، ما باید چند سوال را مطرح کنیم.

چهره میسون توسط یک اسمیک شکسته شد، به وضوح نشان داد که او قصد پیگیری بعدی را افزایش می دهد، اما من از بین رفتم، در جهت خود، دید کلی چشم های سبز خود را از بین برد. میسون پشت صندلی را پشت سر گذاشت و چانه اش را تکان داد.

من لبخند زدم، اطمینان حاصل کردم که من این دور را به دست آوردم.

"شاید شما یک ماه به من استخدام کنید تا دوست دختر خود را تصویر کنید، اما من فاحشه نیستم."

او ابروهای خود را نامناسب از دست می دهد.

- رابطه جنسی با مشتری در قرارداد من گنجانده نشده است و به طور کامل داوطلبانه در بخش من است. شما مجبور به خواندن آنچه که با یک فونت کوچک چاپ شده بود، به خاطر اینکه شما باید در آینده نزدیک بدانید چه چیزی یک ماه از رعایت مطلق است.

میسون فک خود را ریخته بود، به عمق روح شوکه شد.

- آیا شما فاک کردید؟ - او با یک گرگوس فشرده است.

"من می ترسم که نه، من جواب دادم، من جواب دادم. - بنابراین شما به دست خود را، پسر، به دلیل شما باید از آن بسیار استفاده کنید. اگر مطبوعات شما را با نوعی حق بیمه اعلام کنند، بلافاصله بوجود می آیند که این ...

در اینجا انگشتم را روی خودم گذاشتم، و سپس روی آن.

- ... FULL FAKE، و سپس ما گریه کردیم، آن صد قطعه که شما خیلی مهربانانه به من پرداخت.

میسون انگشتانش را به موهایش تبدیل کرد.

- بله، و حامیان بالقوه شما ممکن است دوست ندارند که شما قادر به بیش از یک روز نیست، حتی حفظ روابط با دوست دختر زیبا خود را. و چگونه به یاد داشته باشید، هزینه من غیر قابل بازگشت نیست.

در اینجا من، به نوبه خود، پشت صندلی پشت سر گذاشتم، یک پا را به سمت دیگری انداخت و شروع به کشتن شامپاین کرد، احساس مانند حباب های ترش در زبان، اذیت کردن و بیدار شدن احساسات.

میسون به من با بیان نامطمئن در فیزیولوژی روان کننده خود نگاه کرد.

- و پس از آن شما پیشنهاد می کنید، شیرین؟ - او با یک سموم غیر منتظره پرسید، دوباره، نگاهی به پاهایم، مجسمه و در پایان به چهره.

او این زمان را کاملا در نظر داشت، اما بدون کوچکترین صداقت.

- اول، شما متوقف تماس من شیرین.

قبل از اینکه من توانستم ادامه دهم، او را قطع کرد:

- آیا یک مرد حق ندارد دوست دختر خود را یک نام مستعار ملایم داشته باشد؟

به دنبال لب ها، من در مورد کلمات او فکر کردم. شاید این دلیل بود.

- این دارد، اما در دهان شما به نظر می رسد به نوعی ممکن است.

میسون سرش را انداخت و به اطراف نگاه کرد.

ادامه مطلب