لورا Keosayan: "با پدر و مادر من می توانم در مورد هر موضوع صحبت کنم"

Anonim

لورا Keosayan مستبد سلسله مشهور خلاق است. امروز او بیش از سی کار در سینما دارد، معروف ترین آن "کولی با خروج"، "Sklifosovsky" و "Juna"، جایی که او یک شفا دهنده بازی کرد. با این حال، نمی توان گفت که بستگان یک ریزه ای از نور سبز در این حرفه را ارائه می دهند، نقش های خوب باید صبر کنند و با عمو، یک کارگردان معروف Tigran Keosayan، کارگردان مشهور، اغلب کار نمی کند. در حال حاضر - فقط چنین موردی. در مورد فیلم جدید خود، در مورد چه نوع قدرت می دهد، از او می دهد، از او بسیار گرگ ها و به همین دلیل شما می خواهید احساس خود را بی دفاع، بازیگر در مصاحبه ای با مجله اتمسفر گفت.

- لورا، شما اعتراف کردید که در دوران کودکی دوستان خیالی شما گرگ بودند. چرا؟ رفقای بیش از حد دوستانه نیست

"خب، در ابتدا، من به" Mowgli "افسانه داستان، به طور مداوم از پاپ خواسته بود تا او را رعایت کند. او حتی شروع به ساخت برخی از داستان های جدید در مورد پسر، که بسته به ارمغان آورد، به دلیل آن را خسته کننده بود برای تکرار همان چیز. من واقعا این واقعیت را دوست داشتم که گرگ ها - موجودات خطرناک و قوی هستند، اما در عین حال جانبازان و با حس اعتماد به نفس. احتمالا، شکل گیری شخصیت من وجود داشت، و من احساس کردم نوعی اعتیاد داخلی به این ویژگی ها. و Aquel یک تجسم یک موجودی افتخار، نجیب و عاقلانه بود. (لبخند می زنم احتمالا، این بازی ها با دوستان خیالی به نظر می رسید بیشتر بیانگر و رنگارنگ تر از آنچه که من می توانم با دیگر فرزندان منجر شود. به هر حال، پدربزرگ به من بازی کرد: آیا این فرم را که او نیز این گرگ را می بیند، انجام داد. و هنگامی که مهمانان آمدند، "او را در دفترش بیرون آورد تا مردم سیل شوند. البته، بسیاری از این موضوع پرید، اما مهم نبود که دیگران آن را درمان کنند. و من هنوز رویاها را می بینم، که به نحوی با گرگ ها متصل هستند. دنیای حیوانات و رابطه آنها ساده، درست و صحیح هستند. و آنها به عنوان مردم خیلی بی رحم نیستند. هیچ کس به طور خاص از یکدیگر عذاب نمی شود، یک بز تولید نمی کند، خیانت نمی کند. غریزه بقای، حفاظت از خانواده، حفاظت از فرزندان وجود دارد. تا به حال، برای من در این دنیا، برخی از جذابیت های جذاب.

- اما شما یک گرگ تنها نیستید؟ آیا به پشتیبانی نیاز دارید؟

- زمانی که او توسط واگنینز متولد شده است، گرگ تنها ظاهر می شود. آنها هنوز هم نمی توانند با توجه به قوانین بسته زندگی کنند، بنابراین برای مدتی با آنها جدا شده است. بچه ها را به سه ماه افزایش می دهد زمانی که آنها قبلا قادر به شکار خودشان هستند. بنابراین برای مدتی نیز احساس گرگ تنها احساس کردم. (می خندد.) بله، و حالا من به بسیاری از مردم نیاز ندارم، من نیازی به نشان دادن فعالیت سکولار برای احساس تعطیلات نیست - او در روح من است. البته، مردم نزدیک برای من بسیار مهم هستند، دوستان. اما طولانی تر من زندگی می کنم، تمام دایره. با این حال، برای من راحت تر از نشان دادن یک رابطه دوستانه دروغین است. در اینجا من یک کتاب در کیسه دارم، و تا زمانی که من برای دخترم از مدرسه منتظر بمانم، می توانم کاملا خواندن وقت صرف کنم.

لورا Keosayan:

در فیلم فرقه ادموند Keosayan "Avengers گریزان" پدر لورا نیز نقش کوچکی ایفا کرد

عکس: بایگانی شخصی لورا Keosayan

- پدیده بسیار نادر در زمان های کنونی: یک کتاب، نه یک تلفن، هیچ شبکه اجتماعی.

- من با خودم مبارزه می کنم گاهی اوقات خودم را بر این واقعیت می گیرم که شروع به خواندن کتاب می کنم، و پس از آن شما از طریق تلفن پریشان می شوید، من به شبکه اجتماعی می روم تا ببینم چه چیزی با دوستان جدید است و نیم ساعت به آنجا میرود. من نمی توانم کتاب های الکترونیکی بخوانم، من دوست داشتم از صفحات، بوی رنگ تایپوگرافی استفاده کنم. من در دوران کودکی به یاد می آورم، وقتی کتاب جدیدی داشتم، ابتدا آن را خراب کردم. (خنده حضار) این نیز دارای حیوان است. سپس من شروع به در نظر گرفتن آن کردم - اول آخرین برگ، سپس عنوان این است که من یک مراسم دارم.

- آیا دوست دارید خانواده را بخوانید؟

- شاید، در ابتدا آنها نیز مجبور به خواندن چگونگی در حال حاضر، اما من آن را به یاد نمی آورم. اولین تصور من از کتاب ها کتابخانه پدربزرگ است که او جمع آوری کرد، در حال حاضر یک مرد بالغ است. او لانه خانوادگی را با یک کتابخانه ای نداشت، که به ارث برده می شود، بنابراین او خود را ایجاد کرد - از این واقعیت که او یک بار خوانده شده، دوست داشت. او به شدت در روسیه صحبت کرد. او سواد مادرزادی داشت، بدون اشتباه نوشت، اگر چه او قوانین املا را نمی دانست. او برای اولین بار او در مورد گوگول شنیده بود، که او را تحسین می کرد، هرچند او تظاهرات ناسیونالیستی را تصویب نکرد، اما او معتقد بود که نابغه نباید مورد قضاوت قرار گیرد. من نمیتوانم با او موافق باشم، و گوگول به تعداد نویسندگان مورد علاقه من اعمال نمی شود، اما من درک می کنم که عظمت در ادبیات چیست. و من می توانم یک کتاب خوب از بد را تشخیص دهم. مهم نیست که نوع ژانر: رمان تاریخی یا فانتزی یا اشعار - اگر چیزی خوب است، نوعی انرژی خاصی از آن وجود دارد. من عاشق ریتم متن هستم، حتی زمانی که من اسکریپت را خوانده ام. این سحر و جادو زمانی است که شما با کارشناسی ارشد مواد بزرگ کار می کنید زمانی که نقش به خوبی نوشته شده است.

- از چه لحظه ای می دانستید که شما یک خانواده غیر معمول دارید؟

- احتمالا مراحل مختلف این درک وجود دارد. به عنوان مثال، زمانی که ما در هند زندگی کردیم، آنها به طور فعال با فرهنگ و سنت های کشور آشنا شدند، با مردم محلی ارتباط برقرار کردند، من با کودکان همسایه دوست بودم. (پدر لورا در هند "فیلم Soveexport" نمایندگی کرد - تقریبا. AUT.) ما آرام غذا می خوریم، حتی غذاهای تیز را شلیک می کنیم. آنچه که ما یک شیوه غیر معمول زندگی می کنیم، متوجه شدم وقتی به مدرسه در سفارت رفتم. این واقعیت است که ما چنین افرادی باز هستیم، موجب شگفتی شد. و این واقعیت که خانواده با فیلم مرتبط است، من چیزی غیر معمول را در نظر نگرفتم. من دوازده سال داشتم که من در ویدیو ایگور Saruhanova "ویولن فاکس" ستاره دار کردم. و من به یاد داشته باشید که نوعی از زن ناز است که کیک را با دانه های خشخاش فروخت، که من دوست داشتم از مدرسه بخورم، مرا متوجه شدم. در آن لحظه احساس مخلوطی را تجربه کردم: از یک طرف، من شرمنده بودم، زیرا مردم شروع به روشن شدن کردند. از سوی دیگر، خوب. به نظر نمی رسد که من چیزی باورنکردنی داشتم، در خانواده ما، تیراندازی عادی بود. سپس متوجه شدم که ما مردم به نظر می رسد بیشتر به نظر می رسد، من می توانم با پدر و مادرم صحبت کنم به هر موضوعی که تابو برای بسیاری از دوست دختران من در نظر گرفته شده است. در بعضی موارد، والدین یک سختی را نشان دادند، اما نه آزادی اندیشه. من می توانم آرام با آنها بحث کنم، نظر من را بیان کنم. معلوم شد، در همه جا نیست.

- آیا سنت های شرقی در برنامه آموزش زنان ادامه دارد؟

- این در خون است، شما نمی توانید هر جا دریافت کنید. بنابراین من توسط شورش، به ویژه در جوانان تنظیم شدم، اما چیزی که در شما بیدار می شود، به خصوص با تولد یک کودک. با این حال، قبل از چشمانم نمونه های مختلفی از زنان شرقی داشتم. از یک طرف، مادربزرگ، لورا اشوتنا Gevorkyan، زیبایی واقعی، یک هنرمند بزرگ است که کار خود را رها کرده است، همه چیز را در محراب خانواده قرار داد. از سوی دیگر، مادربزرگ استلا نیز زیبایی بزرگی است، یک زن بسیار قوی، لبخند، ورزش و لبخند زدن. او سرنوشت دشوار داشت، او همه به دنبال خودش بود و نه به این دلیل که آن را می خواست "، بنابراین زندگی شکل گرفت. مادر من، یک هنرمند که دارای برخی از مادری شگفت انگیز است. برای من، Easthence به معنای غیر حیاتی نیست، آن را با تظاهرات احترام به خود و اطراف و عزت نفس متصل است.

آنها یک جفت زیبا بودند: کارگردانی ادموند Keosayan و بازیگر زن لورا Gevorkian. پسر آنها دیوید پدر لوررا شد

آنها یک جفت زیبا بودند: کارگردانی ادموند Keosayan و بازیگر زن لورا Gevorkian. پسر آنها دیوید پدر لوررا شد

عکس: بایگانی شخصی لورا Keosayan

- با این حال، همسر باید شوهرش را بخواند ...

- این نیز احترام است - به نحوه عملکرد یک مرد عمل می کند. او باید مدافع، پشتیبانی باشد. نقش های مردانه و زنان کاملا متفاوت هستند، من از آن مطمئن هستم. و برای من هیچ مخالفتی وجود ندارد و شوهر، به نوبه خود، باید به نحوی که شما نقش خود را از روحانیت تمرکز را تحمل می کنید احترام بگذارید. من می توانم پول بپردازم، بنابراین درآمد نداشته باشید، کار نکنید و کار نکنید، اما نباید کمتر از یک زن در خانه باشد. من نمی خواهم این احساس را از دست بدهم که من ضعیف تر هستم. البته، اگر شما نیاز به محافظت از خانواده های مورد علاقه خود، کودکان، هر زن، هر زن، شرق یا غربی، گرما را به ارمغان می آورد. این حتی بحث نشده است. اما شما باید با دشمنان خارجی مبارزه کنید. اگر چه ... هر یک از ما مشکلات خود را، تجربه ای است که با قلب در قلب به تعویق افتاد. ما همه زره های بیش از حد است. اما طولانی تر من زندگی می کنم، بیشتر درک می کنم که در واقع لازم نیست. و من سعی می کنم این دزد را از بین ببرم تا احساس خودم را بی دفاع کنم. از این، من، برعکس، من احساس می کنم برخی از قدرت، و روح من قوی تر است. من نمی خواهم در مبارزه زندگی کنم یا از ترس اینکه کسی مرا خیانت کند و فریب دهد. در حال حاضر به اندازه کافی دانش و شهود کافی، به طوری که اشتباه با وضعیت و یا با یک فرد نیست. شما فقط باید نترسید که گوش کنید و اعتماد کنید. لازم نیست که همه چیز فوق العاده باشد، اما مهمترین نکته این است که شما چه چیزی را می فهمید و چه اتفاقی افتاد.

- شما تجربه زندگی خانوادگی خود را به عنوان یک اشتباه درک نمی کنید؟

- البته که نه. پس از همه، به لطف این، من تبدیل به یکی از آن شد. پیش از این، من لحظات پشیمانی را داشتم، و من خودم را برای عدم پذیرش خودم سرزنش کردم، زیرا این واقعیت که کسی مجازات شد. در اینجا این چیزها هستم که می توانم اشتباه کنم. همه چیز دیگر من اینطور درک می کنم: این بدان معنی است که لازم بود که در این مرحله راه برویم، به طریقی دیگر، من نمی توانستم مدیریت کنم. من به این شخص در زندگی ام نیاز داشتم و به طور خاص این فرزندم. ما یک رابطه عالی با شوهر سابق ما داریم. و ما برای همه چیز برای همه چیز از یکدیگر سپاسگزاریم. من فکر می کردم که من هرگز ازدواج نکردم. معلوم می شود، من اشتباه کردم فقط چیزی در مورد خودم نمی دانستم

- بله، فقط به نظر می رسد که شما قبلا خود را می دانید، به نظر می رسد، همه چیز تغییر کرده است.

- بله، این یک پارادوکس است. من این را وحشت زده کردم، و حالا من حتی آن را دوست دارم. به محض این که اعتماد به نفس در حال رشد است، شما همه چیز را در مورد خود و در مورد وضعیت می دانید، سرنوشت به درستی شما را بر روی بینی کلیک می کند. لازم است در یک گفتگوی مداوم با جهان، نه به بستن درب به کلید، اعتماد به سرنوشت و قدردانی برای برقراری ارتباط با سیاره و مردم. هنگامی که خودم را در چنین بی رحمانه نگه دارم، دولت بی سر و صدا، من نیازی به تلاش برای انتخاب مناسب ندارم. این تصمیم به خودی خود می آید و اگر ما در مورد آنچه که من با سن به دست آورد، سهولت صحبت می کنیم.

مجمع خانوادگی: قهرمان ما با پدربزرگ ادموند، مادربزرگ لورا، والدین و عمو تیگرن

مجمع خانوادگی: قهرمان ما با پدربزرگ ادموند، مادربزرگ لورا، والدین و عمو تیگرن

عکس: بایگانی شخصی لورا Keosayan

- به نظر من این است که با تولد یک کودک، برعکس، برخی از احتیاط به نظر می رسد.

- در واقع، چیزهای زیادی وجود دارد. از لحاظ چیزی که زن بود، من شروع به نرم تر کردم، سایه های صورتی را دوست داشتم. من هرگز فکر نمی کردم، سپس بر روی پودر جهنده قرار دهید. (می خندد و شما به خصوص وقت خود را برای فکر کردن در مورد آنها ندارید. اما از جایی که همه چیز را می شناسید و می دانید که چگونه - فقط به این دلیل که شما یک زن هستید، و غریزه مادران بیدار می شود. و اگر شما بیش از حد خود را بیش از حد گوش نکنید، همه چیز کار خواهد کرد. و اگر نزدیک به یک فرد نزدیک که شما را به خوبی می داند، احساس می کند و می تواند در لحظه مناسب شمارش شود، سپس به طور کلی کاملا. مامان به طور دوره ای من را جایگزین آرنج می کند و می گوید: آرامش، بیایید قهوه بخوریم. و بلافاصله این نگرانی از آنچه شما زمان ندارید، ناپدید می شود. مادر من همه چیز را به راحتی درمان کرد: خوب، فکر می کنم، کودک سقوط کرد، او افزایش خواهد یافت، آن را به خوردن فرنی - خوردن یک زمان دیگر. او در این لحظات به اندازه کافی سخت رفتار کرد، زمانی که واقعا لازم بود - امنیت مربوط به زندگی، سلامت. در تمام بقیه، به راحتی، بازی وجود داشت. من دوران کودکی خود را به عنوان یک مکالمه دلپذیر دلپذیر در مورد چیزهای مهم به یاد می آورم. همانطور که مادرم می گوید، شما لازم نیست همه چیز را خیلی تکان دهید. این فقط زندگی است

- آیا شما هم همینطور را افزایش می دهید؟

"من هر روز در دخترم مطالعه می کنم و شروع به درک آنچه که من مادر هستم." من متفاوتم. گاهی اوقات من سخت است، او را در خانه ترک کنید و بگوئید که او کتاب را نشسته و خواند، یک بار رهبری. و گاهی اوقات می خواهم با او احمق باشم، یا اگر فرصتی وجود داشته باشد، من خودم را بر روی نمونه های آرایش، لباس می گیرم. اغلب چنین افرادی شگفت انگیز سینمایی وجود دارد، یک Tabor کمی کولی، آماده استفاده از یکدیگر است. در نتیجه، برخی از افراد ناز موافق هستند که پس از دختر مراقبت کنند، در حالی که من آماده ام. او، البته، قند نیست. در مقایسه با سیم کارت، یک قاصدک بود. از سوی دیگر، استبداد نیز عالی است. بنابراین، در زندگی، او به او خواهد رسید. نکته اصلی این است که به او ابزار بدهید که به هدایت این کیفیت در جهت درست کمک کند. و در غیر این صورت - من می خواهم فقط او را دوست داشته باشم تا او را در اطراف مردم خوب ببینم و سعی کردم چیزی را یاد بگیرم.

- به نظر می رسد، پس از "جون"، بسیاری از پیشنهادات مجبور به سقوط به شما. شما آگاهانه رد کردید؟

- بله، در اینجا شما می بینید، چه یک زندگی جالب است. نه لزوما چرخ از ثروت، که در برخی از نقطه برداشت شما کشیدن و بیشتر. من با "Juna" بسیار خوش شانس هستم، من در مورد این واقعیت صحبت نمی کنم که این یک فیلم چند منظوره در کانال اول، نقش اصلی است. نه مقدار زیادی از مواد خوب برای من با ظاهر مشخص من یافت نمی شود. و من احساس می کنم چنین قدردانی، من در عمل بسیار خوب بود که من نمی توانم حفاری کن. شاید آن را ساده لوحانه، اما من فکر می کنم، اگر من باید چیزی را بازی، آن را به من خواهد آمد. اگر ناگهان، خدا ممنوع، من در شرایطی پیدا خواهم کرد که من نیاز به کار برای ارائه یک خانواده، من آن را انجام خواهم داد. من حداقل یک کفپوش می روم اما نیازی به تغییر حرفه به دلیل این واقعیت است که در کار وجود دارد. البته، هنگامی که شما برای مدت زمان طولانی حذف نمی شوید، یک سهام بزرگ انرژی وجود دارد، او فقط می خورد. در برخی مواقع من تئاتر را ترک کردم اما با "جونا" همخوانی داشت، من کار وحشی داشتم، و سپس - یک بار، و همه چیز به پایان رسید. سپس یک زمان لازم بود زیرا من بازسازی شدم، درمان شد. بدون pathos، من می گویم زمانی که شما مقدار زیادی، پس شما نیاز به استراحت، شارژ. و اکنون دوباره در این شرایط زمانی که می خواهم کار کنم، دوباره در این شرایط هستم. در تئاتر من به دنبال چیزی هستم، با افرادی که با آنها همکاری می کردم، فراخوانی می کنم. اما من فردی نیستم که می داند چگونه دیوار LBU را بکشد، به دنبالش، اصرار ورزید. بدون کار، اما من منتظر قدردانی و ایمان هستم که تصویر من به من می آید.

لورا Keosayan:

"ما یک رابطه عالی با شوهر سابق ما داریم. و ما از همه چیز برای همه چیز، برای دختر ما سپاسگزاریم. من فکر می کردم که من ازدواج نمی کنم، اشتباه نیستم"

عکس: بایگانی شخصی لورا Keosayan

- و ارتباط با کارگردان Tigran Keosayan نقش مهمی ایفا می کند؟

- بسیار خوب است، اما هیچ ارتباطی با این حرفه ندارد. به این معنا که من خوشحالم که نظرات معتبر او را می شنوم، تجربه ارزشمندی را در طول همکاری دریافت می کنم. اما این به ندرت اتفاق می افتد. در حال حاضر دقیق Tigran Edmondovich به طور خاص برای من نقش ندارد. هنگامی که او "دریا" را شلیک کرد. کوهها. Keramzit "، او به من زنگ زد و گفت:" اما حالا من بالاخره چیزی برای ارائه! " هفت سال پس از فارغ التحصیلی از پیک، گذشت. (می خندد.) و چگونه از او پرسیدم که او را در فیلم «خرگوش بیش از ابزرها» به من بدهد! من این عکس را تحسین می کنم، و نه به این دلیل که او مدیر او است. من پرسیدم: "من را امتحان کن کولی، جوان، که من بازی نخواهم کرد؟ " - "نه، این شما نیستید." از یک طرف، البته شرم آور است. از سوی دیگر، خیلی سرد است که او چنین خالق مستقل است. در حال حاضر در تصویر جدید خود ستاره دار شده است. نقش کوچک است، اما روشن، مشخصه، بنابراین من آن را دوست دارم. و برای اولین بار، ما در چنین فرآیند خلاق جذاب با Tigran بودیم، زیرا در آن زمان او هنوز هم به طور کامل شخصیت من را حل نمی کرد. برای جستجو بسیار جالب بود، یک تصویر ایجاد کنید. من به نظر می رسید، و به نظر می رسد از صحنه های من قطع شده است. متن فوق العاده، کپی، البته، در آستانه Farce است. اما باید خنده دار باشد. حداقل یک احساس وجود دارد که یک فرد زنده است.

- نمونه اولیه قهرمان شما بود؟

- این یک تصویر جمعی است. من کپی، کپی کردم، و اکنون خارج شدم من واقعا امیدوارم که بیننده ما دوست داشته باشد. این یک فیلم پرجمعیت، پویا، نوعی با طنز است، به عنوان، در اصل، تمام تصاویر Tigran. کار با او بسیار لذت بخش، متاسفم، آن را به ندرت تبدیل می شود.

"شما به من از Zhenya Bric یادآوری کردید، همسر والری Todorovsky، که می گوید:" من دوست دارم با والرا کار کنم. این تاسف است، به ندرت من را دعوت می کند. "

- بله، در اینجا آنها هنرمندان سختگیرانه هستند. (می خندد.) نمی خواهم چیزی را برای گوشم به خاطر من ایجاد کنم. شاید بعدا، زمانی که من شصت سال دارم، کسی می خواهد با من کار کند، من نقش مهمی خواهم نوشت. حالا من خودم یک هنرمند جوان دیگر را در نظر می گیرم، هرچند من توانسته ام چیزی را در این حرفه جدا کنم. در حقیقت، چند کاراکتر واقعی وجود دارد که من می خواهم بازی کنم، من هیچ کس را نمی خواهم. امید وجود دارد که روزی اتفاق بیفتد - در تئاتر یا سینما. و اگر هیچ کس پیشنهاد نمی کند، من تیم رویاها را جمع آوری خواهم کرد. (لبخند می زند.) بسیار جالب است که مردم واقعی را بازی کنند، زمانی که فرصتی برای مقابله با شخصیت فرد وجود دارد، آن را رمزگشایی کنید.

- جونا هرگز فیلم را ندید؟

- او تنها فیلم را دید. من می دانم که تولید کننده مارک لوین او را نشان داد. او سپس اظهار داشت: "به بازیگر به طور معمول صحبت کنید. من واقعا می گویم؟ " (می خندد.) پادشاهی بهشت ​​او، من امیدوارم که من شکست نخورده، من چیزی را مجازات نکردم.

- آیا افکار خود را درگیر کرده اید؟

- نه. با این حال، من یک بازیگر هستم، من تفکر آماری دارم. اما من می توانم به تولید بروم، جرات می کنم امیدوار باشم که در فیلم ها آتش سوزی وجود داشته باشد. شاید من تا به حال یک تیم مناسب و معقول را جمع آوری خواهم کرد که در یک شنا مشترک با من ریسک می کند. شاید این یک فیلم کوتاه یا یک فیلم یا یک فیلم جشنواره باشد. نکته اصلی این است که روح این امر صدمه دیده است، و شما سعی نکردید درست مثل کسی باشید.

ادامه مطلب