سوفیا لمدوا: "زمانی بود که من فقط در عشق با استعداد بد بود"

Anonim

هنگامی که به او نگاه می کنید فکر می کنید: یک دختر گل، اما از اولین دقیقه ارتباطات شما درک می کنید - این یک شگفتی آرام است، شگفتی کامل است. سوفی Lebedeva تنها بیست و شش ساله است، اما او موفق به روشن شدن در چندین پروژه روشن، از جمله سری بین المللی McMafia. در مورد اینکه چرا عاشق "بد" با استعداد "بد" از رمان های خطرناک بین المللی، در مورد جاه طلبی ها در حرفه و زندگی شخصی - در مصاحبه ای با مجله اتمسفر نیست.

"سوفیا، ما در یک کافه مخالف MHT به نام چخوف ملاقات کردیم." شما این مکان را می شناسید ...

- بله، آلما مادر. من حتی به یاد داشته باشید که چگونه ما در اینجا چهار صبح ایستاده ایم، اسناد را به مدرسه مدرسه-استودیو MCAT ثبت کردم. به طور کلی، این یک داستان شگفت انگیز با مصرف من بود. من به دور چهارم رسیدم، جایی که قبلا بهترین ها را انتخاب کرده اید، و نام خانوادگی من را نام بردم. دختر دیگری از نوع من را گرفت، کمی بزرگتر، من تنها پانزده سال در زمان ورود بودم. من به شدت ناراحت شدم اما روز بعد یک معجزه اتفاق افتاد: این وارد کننده اسناد را گرفت و به تراشه رفت. در محل او مرا پذیرفت. برای برخی از زمان من از این واقعیت عذاب شدم و من را عذاب دادم: چگونه از من قدردانی نکردید! بنابراین، کل دوره اول من، من می خواستم معلمان را درک کنم: آنها بیهوده من را نگرفتند. در نتیجه، او جایزه طلایی را دریافت کرد - بهترین دانش آموز در این دوره. (لبخند می زند.)

- در خانواده شما، چهار نسل از دانشمندان. چگونه اتفاق افتاد که مسیر دیگری را انتخاب کردید؟

- من یک مادر بسیار خلاق دارم: او در باله مشغول به کار بود، به مدرسه هنر و ایالات متحده رفت، کودکان (من یک برادر و خواهر)، توسعه یافته، ما از محافل مختلف بازدید کردیم. در حال حاضر مادر هنرمند در لباس. و پدر یک دانشمند است، علاوه بر این، او کسب و کار خود را دارد، اما او می گوید که این نیز یک حوزه خلاقانه است، فقط یک رویکرد ساده در اینجا مورد نیاز است. و مادربزرگ بزرگ من توسط کل شهر Obninsk نشت بود، که در واقع، من آمده ام. این نیز خلاقیت مطلق است!

- آیا شما سعی کردید گل ها را رشد دهید؟

- من چند بار در گلدان ها گل دادم، اما متأسفانه آنها به سرعت راه می رفتند، زیرا من اغلب در جاده ها، و هیچ فرصتی برای آنها وجود ندارد.

سوفیا لمدوا:

"گاهی اوقات من در احزاب خانگی ترتیب می دهم، جایی که من از مردم با استعداد به من نزدیک می شوم که با یکدیگر آشنا نیستند."

عکس: Yaroslav Kloos

- شما به طور جدی در ژیمناستیک ریتمیک مشغول به کار هستید، تبدیل به یک نامزد برای استاد ورزش شد. هیچ افکار برای رفتن به این مسیر وجود نداشت؟

- ژیمناستیک به ده سال داده شد. من کمی به ورزشگاه رفتم: من مجبور شدم برای پذیرش در دانشگاه آماده باشم. من در مورد ورزش های حرفه ای فکر نکردم من ستایش کردم، اما به طور کلی اطلاعات من اجازه نمی داد تا ارتفاع جدی را به دست آورد. من مستلزم تکمیل هستم، و چقدر به یاد می آورم، مربی همیشه گفت: "Sonya، شما باید از دست دادن وزن، شما باید وزن کم کنید." ژیمناستیک ریتمیک - همچنین یک چیز خلاقانه است. شما برنامه را آماده می کنید، یک کت و شلوار را انتخاب کنید (و مادر من و من به این خلاقانه آمده ام)، به فرش برای انجام ترفندهای آکروباتیک بروید. این "صحنه" شماست و قضات - بینندگان وجود دارد. حتی یک نمره جداگانه برای هنری اعطا شده است. بنابراین این همه اینقدر دور از حرفه ای نیست، به نظر می رسد. در کلاس دهم، من به تئاتر رقص تبدیل شدم و از آنجا به آماتور. کارگردان به من اعتقاد داشت، نقش اصلی را به دست آورد. به هر حال، در بازی "و سحر ها در اینجا آرام هستند" در رمان Boris Vasilyev، من Zhenya Komelkov بازی، و بعدا در همان فیلم من نقش Lisa Brichkina را به دست آوردم. و پس از آن من قبلا در تئاتر آماده بودم، اما پدرم یک دانشمند است، او به دخترش رویای خود را در دانشگاه ایالتی مسکو مطالعه کرد. بنابراین به طور موازی من برای پذیرش دو دانشگاه آماده شدم. پدر خود را به دوره های آماده سازی در دانشگاه دولتی مسکو در دانشکده فرآیندهای جهانی برد. من این استفاده را به خوبی گذراندم ... و اسناد را به مدرسه استودیو MCAT ارسال کردم.

- چگونه پدر آن را درک کرد؟

- نه تنها پدر، اما بسیاری از دوستان ما، با توجه به قصد من برای تبدیل شدن به یک بازیگر، من را ناراحت کرد: آنها می گویند، غیر ممکن است که بدون بریتانیا انجام شود، دشوار است از طریق این حرفه از بین بردن، برای تبدیل شدن به محبوب شدن، دشوار است. بسیاری از کلیشه های مشابه. پدر گفت: "Sonya، این انتخاب شماست، شما مسئول آن هستید." اما این واقعیت که من خیلی جدی مورد مطالعه قرار گرفتم، آماده شدن برای امتحانات در دانشگاه ایالتی مسکو، به من پاداش های اضافی داد. من یک زبان انگلیسی خوب دارم، که به من کمک کرد تا به سری "McMaphia" برسد.

- او حتی جایزه AMMI را دریافت کرد. احتمالا خوب بود

- البته، خوب است که در این کار سهم من وجود دارد. تصویر به موضوعات جدی دست زده شد. من یک دختر را بازی کردم که وارد برده داری جنسی می شود. Misha Glenni، یک روزنامه نگار مشهور که سناریوی فروش بهترین آنها نوشته شده بود، در مجموعه حضور داشت. او گفت: "Sonya، شما می دانید چه حرفه ای مهم شما انجام می دهید؟ هنر یک رولر است که می توانید چیزی برای مردم مهم کنید. " آماده شدن برای این نقش، من با یک روانشناس بالینی ارتباط برقرار کردم، با یک دختر واقعی که از این وحشت گذشت. حرفه من به شما اجازه می دهد تا به مشکلات اجتماعی و اخلاقی توجه کنید - و به این معنا، من آن را به عنوان یک ماموریت می دانم. برای من بسیار مهم است که عملکرد "ضبط" که در آن من درگیر بود. این یک عملکرد فراگیر است، بازیگران ویژه در آن بازی می کنند - آنها نمی شنوند و نمی بینند. ما با این عملکرد به لندن رفتیم، در تئاتر سلطنتی بازی کردیم. با تشکر از این کار، من یک دختر شگفت انگیز را دیدم که دوست دختر من شد - ایرینا Pogolotskaya. او یک بازیگر، نویسنده، هنرمند و شخص باور نکردنی است! او استعداد، نبوغ است.

سوفیا لمدوا:

"در جشنواره، من بازیگر را از بلغارستان دیدم - یک مرد بسیار روشن و جالب. ما یک سال دیگر را ملاقات کردیم، به یکدیگر پرواز کردیم. "

عکس: Yaroslav Kloos

- من می دانم که مشکل حیوانات بی خانمان به شما بی تفاوت نیست.

- بله، من با بنیاد خیریه همکاری می کنم. این کمک آدرس: داوطلبان سگ ها و گربه های بی خانمان را پیدا می کنند، تبلیغات را در شبکه های اجتماعی ارائه می دهند و به دنبال یک خانواده هستند. من همچنین با این حیوانات عکس می گیرم، در مورد آنها صحبت می کنم.

- آیا حیوان خانگی حیوان خانگی دارید؟

- یک پودل وجود دارد این شادی من، توده کرکی من از شادی است. اما، افسوس، به دلیل برنامه ناپایدار، من مجبور شدم آن را به مادرم بدهم. وقتی زمان وجود دارد، بلافاصله به او میروم

"مارک تواین گفت:" بیشتر من مردم را تشخیص می دهم، سگ های بیشتری را دوست دارم. " آیا شما با این موافق هستید؟

"هنگامی که من فیلمبرداری زیادی دارم، می خواهم زمان زیادی را صرف کنم، فاصله از ارتباطات، به برلوگا سقوط کنم. اما به طور کلی، من یک جامعه شخصی هستم. گاهی اوقات من حتی یک مهمانی در خانه را ترتیب می دهم، جایی که من از مردم با استعداد نزدیک به من در روح دعوت می کنم، که با یکدیگر آشنا نیستند. نظر من: شخصیت های روشن و فوق العاده باید یکدیگر را بدانند. (خنده حضار)

- چگونه با شرکای کار می کنید که اولین ارزش در روسیه هستند؟ به عنوان مثال، در تصویر "چای رز" شما با Svetlana Khodchenkova و Maxim Lagashkin بازی می کنید.

- کاملا طبیعی است حداکثر من فقط عاشق هستم شما می فهمید که چرا یک مرد ستاره تبدیل شد: او پرانرژی، بسیار باز، لذت بخش در ارتباط است، و من فاصله را احساس نمی کردم. من دوست دارم یاد بگیرم، بنابراین اجازه دهید برخی از تکنیک هایی را که بچه ها در کار خود استفاده می کنند اطلاع دهند. اما خودش به شدت به این نقش می آید. در رزا، من یک دختر که در Kislovodsk زندگی می کند بازی می کنم. و آماده شدن برای تیراندازی، تصمیم گرفتم چند روز به آب های معدنی بروم تا استراحت کنم و ببینم از زندگی دختران محلی متفاوت از زندگی همسالان خود از پایتخت. مسکو یک کشور در ایالت است و در مناطق مردم زندگی کاملا متفاوت دارند، اولویت های دیگر. بسیاری از آنها هرگز در هواپیما پرواز نکردند، از شهر خود خارج نشدند. آنها به سختی زندگی می کنند، فرود می آیند، اما همه این پاتو و پوسته غیر ضروری وجود ندارد که توده ای از زمان و قدرت را از ساکنین پایتخت دور می کند.

- تحت دیدگاه شما با جمعیت محلی ارتباط برقرار کردید؟ گردشگری؟

"من درک می کنم که به نظر می رسد عجیب و غریب است، اما من با دختران در شبکه های اجتماعی نوشتم." من تصادف راه می رفتم که من بازیگر بودم، من به استراحت رسیدم، اما من اینجا خسته شدم و می خواهم ارتباط برقرار کنم. برخی از این داستان ها را با بی اعتمادی درک می کنند: فکر می کنم، شاید من یک دیوانه وار یا شرکت در آدم ربایی مردم هستم؟ اما کسانی بودند که موافقت کردند تا ملاقات کنند.

سوفیا لمدوا:

"او در رابطه با من احساس نمی کرد، برای مدت طولانی فریب خورده بود. این انتخاب من بود - برو برو اما سخت و بسیار دردناک بود. "

عکس: Yaroslav Kloos

- برای شما یک تفاوت وجود دارد: آیا نقش اصلی یا نه؟

- من مسئولیت پذیر هستم نقش اصلی مسئولیت بزرگی است. شخصیت های اصلی داستان را می کشند و اگر این یک "داستان بازی طولانی" است، جالب است که تکامل قهرمان خود را ردیابی کنید، همانطور که تغییر می کند.

- تحسین بیشتر ستایش یا انتقاد؟

- ستایش هنگامی که یک تماس با مدیر وجود دارد بسیار الهام بخش است. من خوش شانس بودم، در حال حاضر بسیاری از این اساتید وجود داشت، که با آن یک لذت واقعی است. سرگئی پیکلوف استعداد بزرگی است، آنا ملیکیان فوق العاده و حساس است. در مجموعه خود را به هماهنگی کامل، شادی، حمایت. رومی Volobuyev، جالب، روشن، با استعداد، با احترام زیادی به هنرمندان اشاره دارد. ما با هم در "آخرین وزیر" همکاری کردیم، این نخستین بار خیلی زود نبود. من یکی از نقش های اصلی را دارم - من یک دختر را بازی می کنم که به کارآموزی به وزارتخانه می آید و به دنیای عجیب و غریب تبدیل می شود. و او بی رحمانه او را تحت او خواهی کرد، توهم را از بین می برد.

- آیا شما قبلا ناامیدی با یک جهان بالغ داشته اید؟

- من بیست و شش ساله هستم، نه خیلی کم. (لبخند می زند.) من روابط شخصی داشتم که بسیار تیز و ناخوشایند به پایان رسید. این یک تجربه سخت بود، من چند ماه بازسازی شدم. اما به علاوه حرفه ای عمل این است که تمام تجربیات، ناامیدی و درد آنها را می توان در خلاقیت تحمل کرد.

- آیا شما برنامه های جدی را با این شخص ارتباط دادید؟

- بله، ما چندین سال بودیم. او به شدت به سمت من آمد، برای مدت طولانی فریب خورده بود. انتخاب من بود - ترک، اما سخت بود.

- مطبوعات همچنین در مورد رمان بین المللی خود نوشت ...

- پس از McMafia، من به ایرلند به عنوان یک استعداد مهمان به ایرلند رفتم، جشنواره فیلم بسیار جالب وجود دارد. چند واحد وجود دارد. و بازیگر را از بلغارستان، یک پسر بسیار روشن و جالب دیدم. سال دیگر ما ملاقات کردیم، به یکدیگر پرواز کردیم، در اسکایپ ارتباط برقرار کردیم. اما رابطه در فاصله یک داستان عجیب و غریب است. به نظر می رسد، از یک طرف، شما تنها نیستید، اما از سوی دیگر، عزیزان شما وجود ندارد. شما نمی توانید به فیلم ها بروید، پیاده روی کنید، زمانی که آن را می خواهید، آغوش بگیرید. و این سوال ناگزیر بوجود می آید: بعد چه اتفاقی می افتد؟ لازم بود تصمیم گیری در مورد حرکت، اما هیچ کس برای این آماده نبود. روابط به این موضوع آمده است.

- مهم است که شما احساس کنید که وضعیت عشق را احساس کنید، زمانی که در مورد آنها فکر می کنید، و کسی در مورد شما فکر می کند؟

- رابطه پایه و اساس، پشتیبانی است. هنگامی که شما به تنهایی نیستید، کاملا متفاوت خود فرض کنید. اما از سوی دیگر، این یک منطقه راحتی است، و حرفه ای بازی کاملا، در مورد تجربیات، حساسیت، زمانی که شما لخت، مانند یک عصب است. اما عشق ممکن است در یک فرد خاص نباشد، اما در زندگی به طور کلی، زمانی که در داخل آن پر از نور، خوب است. و دوربین به عنوان یک اشعه ایکس برجسته شده و بیننده را پخش می کند. اگر همه چیز در داخل سمی باشد، فشار خواهد آورد.

- آیا شما توسط افرادی که نور را حمل می کنند جذب می کنید؟ شر نیز جذاب است.

"من یک دوره زمانی که من در عشق تنها در با استعداد بد، خودمختار که به انسان توجه نمی کردند، تنها با خلاقیت خود مشغول به کار هستند، خود را در نظر گرفته اند. بسیاری از دختران به گونه ای درمان می شوند. اما من خودم را متوقف کردم

سوفیا لمدوا:

"یک دوره زمانی بود که من عاشق" بد "با استعداد"، خودخواهانه تنها توسط خلاقیت خود مشغول به کار بودند، که خود را نابود کردند "

عکس: Yaroslav Kloos

- برای شما مهم است که یک فرد نزدیک به استعداد بود؟ آیا می توانید عاشق یک مرد مکانیک معمولی خود باشید؟

- من فکر می کنم که می توانم. حرفه بسیار مهم نیست، مهم تر از قصد است. و اگر یک فرد اهداف داشته باشد، او در توسعه خود متوقف نمی شود، جالب است. نکته اصلی این است که در گنبد خود قرار نگیرید. توسعه دنیای درونی برای من اولویت است، من خودم بر روی آن کار می کنم. من افق ها را گسترش خواهم داد: من دوست دارم خواندن، سفر، من به دوره ها، نه تنها بازیگران. او در هلند و آلمان تحصیل کرد، آن را با پلاستیک بدن، رقص همراه بود. من نیاز به آگاهی دارم - مد روز مدرن. برای من مهم است که شخص آگاه و غنی باشد، نه مصرف کننده مربوط به جهان است.

- آیا شما بلندپرواز هستید؟

- آره. (لبخند می زند.)

- Sofya، شما در مورد این واقعیت که شما یک زبان انگلیسی خوب دارید، در فیلم های خارج از کشور تجربه کردید. در مورد تغییر استقرار فکر نکردید؟

- در یک زمان من این ایده را برای حرکت داشتم. اما اکنون پس از همه، خود تحولات بسیار توسعه یافته است. من، البته، من در پروژه های خارجی کار می کنم. اما در حالی که مرکز من اینجاست.

- شما خیلی سفر می کنید آیا یک کشور وجود داشت که روح را عوض کرد؟

- ونیز ما در دوسالانه رفتیم این یک شهر باور نکردنی در خود، با انرژی قدرتمند و خیره کننده است. وقتی به میدان رسیدم و از بالا دیدن کردم، فقط می خواستم گریه کنم - بنابراین عینک فوق العاده زیبا باز شد. این جشنواره همچنین یک تصور قوی را ایجاد کرد - ترکیب هنر کلاسیک و مدرن. به معبد باستانی بروید و نوعی نصب جالب وجود دارد.

- شما یک فرد عاطفی هستید ...

- من سعی می کنم، بازیگر به آن نیاز دارد. (لبخند می زند.)

- به من بگویید، و در زندگی شما به نحوی استفاده از مهارت های بازیگری؟

- نه، اگر شما به معنای آن هستید، در زندگی بازی نمی کنم. اما این حرفه به من کمک می کند تا مردم را بهتر درک کنم، انگیزه واقعی خود را شناسایی کنم، در برخی لحظات برای دور زدن گوشه های تیز، جلوگیری از درگیری ها.

- احتمالا دوست دختر مشاوره می دهد؟

- این اتفاق می افتد، بله من درک می کنم که گاهی اوقات فرد باید باز شود، صحبت شود. اما در تجربه خود من می توانم بگویم که در شرایط دشوار بهتر است با یک متخصص تماس بگیرید. به دلایلی، در کشور ما یک کلیشه در مورد روانشناسان وجود داشت. من یک بار به غلبه بر بی تفاوتی، افسردگی کمک کردم. و اکنون گاهی اوقات به یک مشاور روانشناس برای مقابله با صحنه تجدید نظر می کنم.

- شما فکر می کنید که می توانید یک خانواده و حرفه ای را ترکیب کنید؟

- همه روابط که من داشتم، با مردم خلاق. از آنجا که برنامه کار عادی نیست، و من هیچ کس در خانه ندارم، تنها یک فرد از همان یا حوزه نزدیک می تواند آن را درک کند. اما من چنین نگرشی نسبت به ازدواج دارم ... من آن را در نظر می گیرم. روابط یک میکروکوزم هستند، مهر و موم در Pass Port چیزی را تغییر نمی دهد. این یک فرمالیته است.

- آیا شما در زندگی زندگی تجربه کرده اید؟

- آره.

- آیا شما یک معشوقه خوب هستید؟

- نه. من حتی گل ها را می کشم اما این نیز اعتقاد از گذشته است که یک زن باید خانه را انجام دهد. اگر من می توانم یک خانم تمیز را استخدام کنم، اما در این زمان برای انجام کارهای مورد علاقه خود، چرا نه. مادر من کاملا آماده است، من سعی می کنم از او یاد بگیرم، اما واقعا کار نمی کند.

- آیا سنت هایی وجود دارد که می خواهید در خانواده تان ادامه دهید؟

"من می توانم بگویم که خانواده من عقب قوی من است، من احساس حمایت از بستگان." این برای من مهم است من عاشق سنت ما برای جمع آوری در کلبه، ترتیب جمع آوری با نوشیدن چای، کمی چخوف، به رهبری گفتگوها. ما یک خانواده خلاق داریم و این رابطه اقتدارگرا نیست: والدین به ما، کودکان، به عنوان شخصیت هایی که نظرات و نظرات آنها را دارند، مربوط به ما هستند. ما می توانیم همه چیز را در مورد همه چیز بفرستیم، و من می خواهم چنین روابط را در خانواده آیندهم داشته باشم.

ادامه مطلب