Gosha Kutsenko: "جوانترین دختر من آگاهی من را منفجر کرد"

Anonim

- شما دیگر اولین بار در موسیقی شرکت نمی کنید، اما برای شما بیشتر عجیب و غریب تر از یک کار دائمی است. چگونه به پروژه "Pola Negri" رسیدید؟

"من متوجه شدم که Yanush Yuzfovich کارگردان لهستانی در حال رفتن به موسیقی در سنت پترزبورگ در سنت پترزبورگ است. من 15 سال پیش او را ملاقات کردم، زمانی که او در موسیقی مترو کار کرد. من هم آنجا بودم البته، شک داشتم که آیا من باید در موسیقی جدید بازی کنم، زیرا من یک خواننده نبودم، اما دوستان متقاعد شدند که من با خواننده بد نبودم. من به طور طبیعی، از دیدار با Janusch دیدم. من به یاد دارم، او به کنسرت من آمد، به من گوش داد و گفت: "همه چیز خوب است. سطح به شما اجازه می دهد تا شما را بگیرد. " سپس درس های آواز را گرفتم. و در ماه نوامبر سال 2013، ما در سنت پترزبورگ برتر داشتیم و ما کل فصل را در پایتخت فرهنگی بازی کردیم. سپس به مسکو، به تئاتر ارتش روسیه آمد.

- شما گفتید که درس های آواز شروع به شرکت در موسیقی کردند. به نظر می رسد که این شیوه ها در گروه موسیقی شما که به طور منظم می آیند، کافی نبود؟

"هر کس من را به عنوان یک بازیگر می داند، و احتمالا من تنها هنرمند هستم که جرأت می کند با نوازندگان کار کند. من الان فیلمبرداری زیادی دارم و متأسفانه امکان تسلیم شدن به موسیقی وجود ندارد. اما من معتقدم که زمان می آید زمانی که من سزاوار همدردی مخاطب هستم، همه چیز شکسته خواهد شد و من فقط موسیقی را دریافت خواهم کرد. من آماده هستم که برای آن بروم.

- در موسیقی شما بازی کارگردان ارنست عشق ...

او یک فرد افسانه ای است، یکی از اولین اسکارران. او گفت: "ما نخواهیم بود، و فیلم های ما نگاه خواهند کرد." لیچ متعصب فیلم بود، که در 20 سالگی آن را به فضا شبیه بود. او به حرفه او وفادار بود، هرچند او زندگی، زنان را دوست داشت. اما در لها نگری موسیقی، داستان عشق از دست رفته، در مورد رابطه بین عشق ارنست و کف، نگری، در مورد انتخاب، که اغلب توسط افراد با استعداد ساخته شده است: برای رفتن به وسواس، مقصد خود و یا اختصاص دادن زندگی به هر یک دیگر.

- بحث در مورد این واقعیت است که شما و در واقع قصد دارید که حرفه ای کارگردان کارشناسی ارشد ...

- بنابراین همزمان، من فکر می کنم این برای من نشانه است. وقتی از من دعوت کردم، یک اسکریپت درباره پزشکان جراح نوشتم. من آن را تمام کردم، کمک مالی کردم، و فقط روز دیگر تیراندازی شروع می شود. به نظر می رسد، بازی عشق، من عملا خودم بازی می کنم. من نمی دانم چقدر با استعداد در مقایسه با من دوست دارم، اما من تلاش خواهم کرد.

Gosha Kutsenko:

Kutsenko می گوید: "هر کس من را به عنوان یک بازیگر می داند، و احتمالا من تنها هنرمند هستم که جرأت می کنم با نوازندگان کار کنم." .

- چرا تصمیم گرفتید یک اسکریپت را درباره پزشکان بنویسید؟

- مامان انکولوژی مغزی داشت و برای چندین سال سرنوشت من را با پزشکان آورد. هنگامی که من به این نتیجه رسیدم، همانطور که می فهمید، دشوارترین داستان من در زندگی، متوجه شدم که تنها راهی که به طور کامل باقی می ماند، صحبت کردن است. من یک اسکریپت نوشتم، تجربه من را به اشتراک گذاشتم. نقش اصلی می خواست کسی را از دوستان دعوت کند، اما تولید کنندگان من را متقاعد کردند که همه چیز را بگیرند. معلوم می شود که این ایده من، اسکریپت من، مدیر من و بازی من است.

- دو سال پیش شما ازدواج کردید، شما یک دختر متولد شده بود، اما با چنین برنامه ای در خانواده، احتمالا زمان در همه جا باقی نمی ماند؟

- درسته. علاوه بر این، من قبلا بیمار هستم و می ترسم او را آلوده کنم، اسم حیوان دست اموز. او در شهر من پنهان شده است. وجود دارد و رشد می کند، گل من. در اینجا او گرمتر، من حرکت خواهم کرد، من با او خواهم بود. جوانترین دختر آگاهی من را منفجر کرد. 47 ساله برای تبدیل شدن به یک پدر ... من نمی خواهم در مورد همسر من صحبت کنم، اما زیبا است. او خودش را دوست دارد

- به این ترتیب، شما وظایف پدر را برآورده نمی کنید؟

- نه، من قبلا به من اجازه نمی دهم و به طور کلی، من از لباس های پوشک خجالتی هستم. من او را به عنوان بزرگسالان درمان می کنم. من مجاز به نگاه کردن به چشمان شما هستم اما زمانی که من آن را انجام می دهم، شروع به درک آنچه که عشق است.

- آنها می گویند دختر بزرگتر شما Polina تصمیم به تبدیل شدن به یک بازیگر ...

"او در حال حاضر با من در سریال درباره پلیس، که در دهه 90 به کسی افتاد، و بیست سال بعد بیدار شد. من پلیس، پولینکا - دخترم را بازی می کنم. سرنوشت توسعه یافته است به طوری که من با پوسیدگی زندگی نمی کردم، بنابراین در فیلم من آن را بیست سال افزایش نیافته است. صادقانه، من علیه او بازی کردم، اما پولوینا به راه خود تصمیم گرفت و ریخته گری را تصویب کرد.

- آیا با فرزندتان دشوار است؟

"او می شود: من عصبانی هستم، او نگران است، اما تجربه به دست می آید." این طبیعی است، هنرمند باید یک سگ خفاش باشد و از هر گونه نقش نترسد. مادر من به من گفت: "از صحنه نترسید. نکته اصلی این کار را در زندگی انجام ندهید. " شاید من به همین دلیل من به بازیگر رفتم: به قدم زدن در صحنه، به طوری که این کار را در زندگی انجام ندهم.

ادامه مطلب