قایق خانواده در سه

Anonim

این همه به طور مساوی شروع می شود - اطمینان در عشق ابدی، عروسی، تولد کودکان، خوشبختی. و پس از آن به طور ناگهانی معلوم می شود که نیمه دوم شما همانند شخص دیگری خوشحال است، فقط Swars در عشق، تولد فرزندان. و در اینجا قبل از فریب و فریب سوال مطرح می شود: چگونه زندگی می کنند؟ معمولا زنان قبل از چنین انتخابی بالا می روند، چرا که به موجب دلایل داخلی (کودکان کوچک در بازوها، خانه، اقتصاد) اغلب فریب خورده اند. اما برای فرار از شوهر اشتباه خیلی ساده نیست: هیچ جایی برای هیچ چیز وجود ندارد.

جولیا، 40 سال:

- من در یک شهر کوچک استانی زندگی می کنم. متاهل 15 سال. دو سال پیش متوجه شدم که شوهرم یک معشوقه جوان داشت. این همه با آنها شروع شد، همانطور که معلوم شد، 5 سال پیش. سپس ما تنها دختر دوم را متولد کردیم. کودک به شدت بیمار بود، و من تمام قدرت و زمان به او و ارشد به او داد. شوهر به عنوان یک بازدید به خانه آمد: این خواهد آمد، لباس و خواب را تغییر دهید یا به کار بازگردید. این اتفاق افتاد، حتی درب ایستاده و برگ. البته رابطه، البته، شروع به بدتر شدن کرد: منتظر توجه و مراقب بودم، و او می آید، سقوط می کند و می خوابد. من، ساده لوح، حتی پس از آن نمی فهمید که او چه چیزی را می شکند. بنابراین مقدس به آن اعتقاد داشت، حتی در سر مناسب نیست که او می تواند خیانت کند! بیشتر توهین آمیز این است که من تمام این سالها عقب قابل اعتماد او بود و از حراج ساده او در حال حاضر به طور کلی تبدیل شد، و من برای بسیاری از خانواده ام اهدا شدم و تقریبا تمام وقت من تنها با فرزندان زندگی می کردم، شوهرم همیشه " در محل کار ... می گویند که من زنده ام، یادگیری در مورد خیانت، غیر ممکن است! شوهر، من فکر می کنم من قصد ندارم چیزی را بگویم، اما من آن را صدا زدم و به همه چیز گفتم. ظاهرا تحمل نکرد، خانواده ما را نابود کرد. این دو سال در رسوایی های جامد گذشت. او نمی توانست با چه کسی بماند. و من گفتم: "طلاق به شما چه خواهد داد؟ زنده و بنابراین، آیا شما بد، و یا چه؟ ".

در حالی که جدا شدن ما ادامه داشت، معشوقه باردار بود. شوهر به خانه خوشحال شد: "شما طلاق می خواستید - برای دریافت، من برای او می روم." من به من هشدار دادم: "فقط سعی کنید ترک کنید یا یکی دیگر داشته باشید! کودکان را انتخاب کنید، هرگز آنها را ببینید! " من می دانم که اینها تهدیدات خالی نیستند - به دلیل موقعیت آن، ارزش آن را دارد. "درک کنید، من اولین بار در زندگی ام را دوست داشتم، این شادی به من افتاد (و پس از آن چه بود؟). من می گویم، "با او زندگی می کنم، و به شما می آیند، به بازدید از کودکان، پول بدهند. شما به عنوان خواهر می روید. " حتی پدر و مادرش گفتند که من ازدواج نمی کنم تا بیرون بیایم، اطمینان حاصل شود که آنها نیازی ندارند. من درک می کنم که لازم است مقاومت کنیم، اما از او می ترسم. او در قدرت خود اعتماد به نفس دارد و من نمی توانم به هر کجا بروم. و من دو دختر دارم، کمی فقط 5 سال است. چگونه زندگی کنیم، نمی توانم تصور کنم! چگونه می توان پس از این به مردان اعتقاد داشت، او بیشتر برای من بود، اگر او انجام داد، بقیه پس از آن چه؟ ..

در مورد روانشناس جولیا Pemchuzhnikov روانشناس اظهار داشت: "عهد عتیق پر از داستان های مربوط به چند زبانه است. شروع از سارا و آگار، زنان رنج می برند، به اشتراک گذاشتن یک مرد. یعنی شما می توانید بگویید مشکل قدیمی به عنوان جهان است. اما آن را کمتر درد می کند. چرا؟ شاید به خاطر یک سال پیش، فرهنگ پدرسالارانه در مبارزه به دست آورد و زنان موضع وابسته را پذیرفتند. حتی زمانی که وابسته به مادی نیست، وابستگی احساسی و روانشناختی به انسان او باقی می ماند.

یک بار در نقش شرح داده شده در بالا، زن از سوالاتی که "چرا"، "برای آنچه"، "به عنوان او می تواند،"، و غیره، در حالی که یک مرد رنج می برد تنها به یک سوال که در آن زندگی می کنند و چگونه بهتر است. و از نقطه نظر راحتی، فیزیکی و عاطفی، در اغلب موارد، خانه های قدیمی، آشنا، خانه و خانواده را انتخاب می کند، اگر تنها همسرش او را گسترده تر کند. مرده ها بیشتر احتمال دارد که در موقعیت عاطفی سودمند باشند، زیرا کمتر وابسته هستند، آنها انتظارات کمتری دارند و بنابراین ناامیدی ها. اگر چه همیشه نه

قایق خانواده در سه 39754_1

مردان اغلب زندگی می کنند که در آن راحت هستند. علاوه بر این، راحتی برای آنها و محل معمول مسواک در حمام، و سکوت در خانه، و علاقه به شخص خود و احساس نان آور و قدرت جنسی است. یک زن کاملا دشوار است که همه چیز را ترکیب کند یا تغییر نیازها را حدس بزند. زنان اغلب 2-3 زمینه مهم در روابط را انتخاب می کنند (به عنوان مثال، "عقب قابل اعتماد" یا "مادر خوب")، به جز این، پس از همه، کودکان به هزینه های عاطفی نیاز دارند و هنوز هم توسعه خود را دارند. زندگی خانوادگی طولانی یک همکاری عالی است.

اما در اینجا شریک زندگی خود را برای اولین بار یک کار نیمه وقت در کنار خود پیدا کرد، و سپس خروج از پروژه را اعلام کرد یا در مورد ترکیب. سعی کنید تصمیم بگیرید که آیا شما آماده ادامه هستید. و بقیه سوالات بهتر است با یک روانشناس حل شود. "

"او شوهر من"

داستان های دیگر نیز وجود دارد، زمانی که مردم این مثلث عشق وحشی را نپذیرند، اما فقط نمی خواهند. به نظر می رسد که چگونه سه نفری زندگی می کنند.

ماریا، 30 ساله:

- پسر عموی من دو خانواده دارد. برای سالها برای چند سال اول، همسر در مورد هر چیزی نمی دانست. وقتی همه چیز آشکار شد، آنها رسوایی های خزنده داشتند. او به سوی دیگر رفت، سپس دوباره به خانه بازگشت. و بنابراین حدود 2-3 سال. در همین حال، از هر یک از زنان دو فرزند وجود داشت. در نهایت، او با همسرش ماند. اما معشوقه او خانه همسایه خود را دوباره مرتب کرد. و او اغلب اتفاق می افتد دو خانواده را کاملا فراهم می کند. علاوه بر این، همه آنها با هم در روزهای تولد و تعطیلات خانوادگی هستند. کودکان دوستان دوستان با یکدیگر، همسرانشان نیز به طور معمول صحبت می کنند. مادرش برای اولین بار شوک بود. او حتی از حمله قلبی علیه پس زمینه پسر رنج می برد. اما در حال حاضر - هیچ چیز. همچنین به نظر می رسد که شیوه زندگی خود را به دست آوردند. با پرستار نوه، هر کس دوست دارد. می گوید: "خب، حالا چه باید بکنم اگر مردان عادی برای همه گم شوند؟

داستان های مشابه پر شده و زن هستند انجمن های اینترنتی در اینجا یکی از آنهاست: "این که کسی نوعی شوهر دارد، من مدت ها پیش حدس زده بودم. چرا من رفتم؟ آیا من اعتماد به نفس ندارم اگر اجازه دادم با من تماس بگیرم؟ چرا من به طور کلی چنین خانواده ای اجازه دادم؟ همه اینها و سایر سوالات، به من اعتقاد دارند، من خود را بیش از یک بار تنظیم کردم. من نمی توانم ترک کنم من او را دوست دارم و عجله به خانواده ما. و او نمی خواست ترک کند او گفت که او با من بسیار ارزشمند بود، به من احترام می گذارد و دوست دارد ... به عنوان یک دوست و یکی از عزیزان در روح انسان. و او را دوست دارد به عنوان یک زن، و او نمی تواند او را ترک کند. ما تقریبا 14 سال ازدواج کرده ایم. از طرف زوج کامل. پسر رشد می کند در ثروت خانه ... صادقانه، من فکر کردم او ضرب و شتم و آرامش. و هنوز هم امیدوار بود که او بتواند او را صدا کند)، من نمی توانم او را صدا کنم)، یک احمق جوان، که به دنبال یک مزیت مواد خاص است، رنج نخواهد برد و او را به اثبات برساند و یا او را درک کند این بازی من را می کشد ...

ما هرگز با او قسم نمی خوریم، رابطه را پیدا نکردیم. در طول این سال، من آموختم که با افکار زندگی کنم که او دیگری دارد. چطور؟ این یک داستان جداگانه است ... اما اکنون متوجه می شوم که او از شوهرم کودک خواهد داشت ... من صادقانه نمی دانم چگونه زندگی کنم. و هیچ کس به هیچ چیز توصیه نمی کند، لازم است تصمیم گیری به خود. صبر کنید تا شوهر در پایان تشکیل شود یا ترک کند؟ یا ابتدا مراحل را انجام دهید؟ هنگامی که فرزندش از زن عزیزش متولد شده است، مهم نیست که چقدر سخت است صحبت کند، همه چیز وجود خواهد داشت - و روح و بدن. او یک زندگی جدید را آغاز خواهد کرد و کل نقطه در یک خانواده جدید خواهد بود.

قایق خانواده در سه 39754_2

در مورد روانشناس جولیا Pemchuzhnikov روانشناس اظهار داشت: "هنگامی که یک زن در حال تلاش برای کشف این وضعیت است، او معمولا به نظر می رسد ماهی (هرچند طلایی)، مبارزه بر روی یک قلاب یا اشتباه در شبکه. بعضی از آنها موفق به پریدن و "زخم ها" می شود، اما اغلب وضعیت برای مدت زمان طولانی عذاب می شود و صدمات باقی می ماند. این به این دلیل است که ما بر روی یک مرد در مرکز وضعیت تمرکز می کنیم. به عنوان یک مشتری به من گفت: "هر کس می تواند، فقط می داند که او در سر او بود." من می ترسم که او بسیار شگفت زده خواهد شد و شاید حتی ناامید شود. یک زن به هر وضعیت خانوادگی و به ویژه چنین انرژی ذهنی به طور قابل توجهی بیشتر می شود. به دنبال هر دو دلیل و گزینه ها، و توضیحات ... و همه چیز برای او. وقتی که من چنین جریان احساسات، تفکر، جستجو را می بینم، من سعی می کنم تصور کنم که این چه خواهد بود اگر این زن بسیاری از نیروهای روح خود را در خود، توسعه خود را صرف. حداقل تعجب: نه به این دلیل که من چنین درس هایی را از زندگی می گیرم که "همه چیز را به دست آورد"، "همه چیز بود" و از آن لذت می برد، اکنون لازم است چیز دیگری را یاد بگیرد. "

"من می دانستم آنچه را که رفتم"

با این وجود، فکر نمی کنم که زنان در این شرایط بهتر از مردان رفتار کنند. پس از همه، آنها تبدیل به این همسر دوم بدون هیچ گونه چاپ مجدد.

ایرینا، 29 ساله:

- من یک معشوقه برای سه سال است. یک سال پیش، دخترش را به دنیا آورد. او همسر و فرزندانش را دوست دارد و هرگز از خانواده خارج نشود. با این حال، اتصال ما قصد ندارد شکستن. کودک من به طور انحصاری برای خودم تولد دادم، زیرا او بلافاصله هشدار داد که علیه آن. این حتی با دخترش ارتباط برقرار نمی کند. از بیمارستان وارد نشد - یک راننده، یک دسته گل و 1000 یورو ارسال نشد. من به او متهم نیستم - می دانستم که چه اتفاقی افتاده است. به و بزرگ، همه چیز مناسب من - کمک می کند، فراهم می کند، منجر به رستوران ها می شود. و من مجبور نیستم جوراب های خود را پاک کنم و شلوار سکته را پاک کنم. اجازه دهید این همسر رسمی باشد. اما او حقوق بیشتری دارد و ممکن است نگران نباشند که او را با هر چیزی ترک کند. از من، اگر ترک، من چیزی برای جلوگیری از من ندارم. این همان چیزی است که من در معرض خطر خودم زندگی می کنم.

درست است، شایان ذکر است که پیدا کردن یک زن زندگی در دو خانواده تقریبا غیرممکن است. اگر چه برخی از آنها عاشقان هستند. یک خانم ثروتمند عمل خود را مانند این توجیه می کند: "هیچ احساسی برای شوهرش وجود ندارد. اما ما یک کسب و کار مشترک و دو فرزند داریم. ما هر دو درک می کنیم که برای ما بخشی از آن، حتی با یک طرف کاملا قانونی، مشکل خواهد بود. آیا او حدس می زند چه کسی من را دارد؟ فکر می کنم بله. من مطمئن هستم، و او نیز تنها نیست. "

در عین حال، منطق مردانه شهروندان داوجف سزاوار توجه ویژه ای هستند: "من دو دوست دارم. من می توانم آن را بپردازم و از لحاظ احساسی و جسمی و مالی. و چرا همه رنج می برند - من نمی فهمم؟ من همسرم را پرتاب نمی کنم - او دو فرزند دارد که به آن نیاز دارد؟ سالها زندگی کرده اند. در معشوقه، به طور کلی، روح چای نیست. و به پسر عمومی ما و همچنین مربوط به کودکان قانونی است. من رویای ساخت یک خانه بزرگ به طوری که ما با هم زندگی می کنیم. "

در مورد روانشناس جولیا Pemchuzhnikov روانشناس اظهار داشت: "عزیزم عزیزم وقت آن است که ما در نهایت با مفهوم عشق درک کنیم. او را با اشتیاق و اشتیاق اشتباه نکنید، نه با مراقبت و اعتیاد بیشتر اشتباه نکنید. عشق - لزوما شامل پذیرش، توسعه، حساسیت و شادی است. این بسیار مهم است و برای همه و سیاره به طور کلی ضروری است. زندگی خانوادگی یک پدیده اجتماعی است که مردم یکدیگر را دوست دارند، معمولا آنها می خواهند همیشه در نزدیکی باشند، و آنها یک خانواده ایجاد می کنند. اینجا و حادثه. زندگی مشترک و خانواده چیزهای مختلفی هستند. خانواده یک جنس، ارزش های مشترک، حمایت، توسعه در جامعه است. آیا مرد اغلب آماده است تا آن را تکرار کند؟ بنابراین معامله

در مورد کودکان چیست؟ بارها و بارها تایید شده است که رسوایی های منظم و والدین عصب برای یک کودک بسیار بدتر از یک طلاق است که به شما اجازه می دهد تا پس از مدتی، رابطه آرام متمدن را ایجاد کنید. کودک مهم نیست که پدر در یک اتاق خواب با مادر خواب، و به طوری که هر دو خوشحال و دوست داشت. پدر به طور کلی مهم است (اما به صورت اختیاری مکرر) تماس و توجه اینکه آنها اغلب به طور فعال تر، "یکشنبه"، و نه "ثابت".

ادامه مطلب