Sofya Kashtova: "زن افتخار - یک زن تنها"

Anonim

Sonya Kashtanova - مانند یک پرنده عجیب و غریب نادر، که از کشورهای خارج از کشور به ما می آید. در دختر آندره آنتونوف، اسکریپت نویسنده و بازیگر آلنا شاه بلوط، احساس نجیب می کند. بسیاری از جریان خون وجود دارد: در میان اجداد قطب ها، ایتالیایی ها، آلمانی ها وجود دارد. آنها مردم را با چنین مجموعه ای از ژن های با استعداد می گویند. Sonya آواز می خواند، رقص، نقاشی های نقاشی، علاقه یوگا را می نویسد. نکته اصلی این است که حرفه او، همانطور که در یک زمان و مادرش، دختر در بازی بازیگر یافت می شود. او با اطمینان محبوبیت را تسخیر می کند، اما طرفداران می توانند آن را تنها بر روی صفحه نمایش تحسین کنند. قلب قهرمان ما مشغول است

- سونیا، من می دانم که شما تصمیم گرفتید که درخت سلژنیک را مطالعه کنید. چیزی جالب برای پیدا کردن پیدا کرد؟

- در واقع، در حال حاضر، در حال حاضر زمانی که بسیاری شروع به علاقه به ریشه، اجداد، ریشه های خود را. من یک استثنا نیستم و خدا را شکر، در دستان من، آرشیو خط بزرگ پدربزرگ من بود که یک فرد کاملا منحصر به فرد بود، نیکولای نیکولایویچ اولریش. او آلمان روسی، یک آکادمی، دانشمند بود، متعلق به پانزده زبان خارجی بود، به نظر می رسید در مورد همه چیز در جهان شناخته شده است - و نه به صورت سطحی، اما او در تاریخ و نقاشی و در علم غوطه ور و غوطه ور شد. هفده سال در اردوگاه های استالین خدمت کرده است. بودن در سیبری، به عنوان یک ماشین آلات کشاورزی که توسط آنها اختراع شده توسط آنها را از بین بردن فاصله های میهن ما دیده می شود. به گفته نامه ها، خاطرات و عکس ها آرشیو پرادودوف، من متوجه شدم که نیمی از استان تامبوف یک بار متعلق به اجداد من - نجیبان در گلوله برفی بود. من به برخی از املاک رفتم، بسیار هیجان انگیز بود. هنگامی که من به املاک Lydia Snowkova وارد شدم، جایی که پدربزرگ بزرگ من متولد شد (در مدرسه محلی، آنها حتی تاریخچه ما را مطالعه می کردند)، آنها را ملاقات کردند، به طوری که خانم بازگشت ... دست زدن به باور نکردنی! و این معدن جدید من را با شادی به دست آورد، زیرا زمانی که شما در مورد اجداد خود یاد می گیرید، قدرت نوعی را احساس می کنید، برای این افراد دعا می کنید، آنها را به یاد داشته باشید، به یاد داشته باشید. از طرف مادر نیز یک داستان جالب وجود دارد، اما خانواده من همیشه به من نزدیک شده اند، من با آنها رشد کرده ام. بنابراین من در این پروژه کار می کنم - آماده سازی درخت ژنتیکی آن.

- به من بگویید، اما علاوه بر شما با مادرم، هنوز هم بازیگران در خانواده وجود داشت؟

- حرفه ای - فقط ما مادر من هستیم. اما مادربزرگ بسیار عاشق هنر است! تقریبا تمام بازیگران را می داند او مادر من را به لطف الله تاساووا به او دعوت کرد. و فرزندان من از بازی ها از بازی بازی کردند "بدون گناه به سرزنش"، و آنها مادر من با یک برادر هستند - با اشک های تلخ از ترس. (می خندد.) خنده دار، اما زمانی که مادر من در Mkate خدمت کرده بود، اغلب اتاق پانسمان او یک اتاق آرایش افسانه ای Alla Konstantinovna بود.

- تاریخ رابطه عاشقانه مادرم و مکزیک راموندو نیز از سینما شایسته است. چگونه به کشور دیگری منتقل شدید؟

"وقتی مادر این خبر را به من گفت، من خاموش شدم." من، البته، ترسیدم، اما من تسلیم شدم که نوع خوش تیپ ریکی مارتین اکنون ظاهر خواهد شد. من مطمئن بودم که همه مکزیک ها بسیار جذاب هستند. (خنده می دهد من علاقه مند به صحبت با او در موضوعات مختلف هستم. علاوه بر این، او معمار و سازنده است، او همچنین یک استاد شیرجه سوپر درایو است. این دین اوست! او می تواند در تمام زیر آب زندگی کند: هماهنگی مطلق و شادی را می گیرد. Raimundo و من مرا به این مذهب اختصاص داده و در حال حاضر، زمانی که من در مکزیک هستم، به طور مداوم در دریا غوطه ور شدم، و در Sotot (این دریاچه های زیرزمینی هستند). جهان موازی! داستان!

لباس، Galina Podzolko؛ کفش، Saint Laurent؛ گوشواره، کارلو زینی

لباس، Galina Podzolko؛ کفش، Saint Laurent؛ گوشواره، کارلو زینی

عکس: آلنا کبوتر

- شما نه سال بود. متاسفم که خانه را ترک کنم که در آن بزرگ شد، دوستان؟

- hmm ... نه ما نمی توانیم مهاجران را به معنای کامل کلمه نامگذاری کنیم، ما برای همیشه ترک نکردیم، اما برای دو کشور زندگی می کردیم. بنابراین، آنها احساس نوستالژی را نداشتند، اشتیاق در میهن خود را از دایره خود، خویشاوندان خود پاره نکردند. از مکزیک، ما نگرش مثبت نسبت به صلح به ارمغان آوردیم، به زندگی و تلاش برای به اشتراک گذاشتن این گنجینه ها با عزیزان و دوستان خود. هفته های اول در مسکو لبخند من از چهره نمی رفت. (لبخند می زند.) به طور کلی، مکزیک تبدیل به میهن دوم من شد. او در من بسیار جدید افتتاح شد: افق های من گسترش یافته است، بسیاری از مجتمع ها حل و فصل شده اند، زیرا این اتفاق برای ارتباط با انواع خارجی ها که به این شهر آمد، همانطور که ما به این شهر آمدیم - Playa del Carmen. هنگامی که من برای اولین بار آنجا بودم، او یک حل و فصل بسیار کوچک بود، و در حال حاضر این یک مهمانی بزرگ با جمعیت یک و نیم میلیون نفر است. مکزیک من دنیای یوگا را باز کرد، رقص لاتین - در حال حاضر بدون سالسا و Meringue، من نمی توانم زندگی ام را تصور کنم! (می خندد.) من رقص را تحسین می کنم. این شادی واقعی است. و دریا کارائیب ما است - محدودیت رویاهای انسان است. اوه، چگونه در ابدی ما مسکو بد آب و هوا من می خواهم به مکزیک! خدا را شکر، به زودی من پرواز خواهم کرد - تعطیلات کوچک تشکیل شده است. بنابراین Rvana برای چند هفته - انرژی، مثبت، خورشید، دریا را شارژ می کند.

- به این ترتیب، شما یک کودک هستید که در فضای گرم و خوب رشد کرده است، نه دانستن چارچوب سخت مدرسه. شما خودتان در خانه تحصیل کرده اید و به مسکو رفتم تا امتحانات را منتقل کنم. و چه چیزی باید در دانشگاه تئاتر انجام دهید، کجا به مقامات تدریس کردید؟

- از چی؟ و فریم های مدرسه سفت و سخت در زندگی من بود: پس از همه، من یادگیری در مسکو، و در پانزده من وارد مدرسه استودیوی MCAT شدم. در اینجا دشوار بود، خیلی کار نکرد. من چنین بچه های با استعداد را در دوره من آموخته ام، فقط Virtuosos واقعی! و من یک کمین کامل با études داشتم. به یاد داشته باشید به نحوی من سعی کردم به تصویر بروم - نه یک فرد تنها حدس می زنم. (می خندد.) و اولین عبور مستقل صحنه از "Lady MacBETH" بود، جایی که من با صدای کودک نازک گرفتم: "نقطه! نقطه لعنتی را دریافت کنید! " - البته، به خنده جهانی گومریک. و شمشیربازی یک مشکل کامل است! به طور خلاصه، من مانند یک هنرمند مصنوعی، مانند بسیاری از دانش آموزان مورد علاقه من نبودم. اما مشکل اصلی این بود که من تجربه زندگی را نداشتم. من واقعا تحت خورشید رشد کردم، و از دست دادن پدر در آن زمان شدید ترین ضربه به من شد. بازیگر رنج برای این حرفه ضروری است. غنی تر تجربه زندگی او، جالب تر آن است که او را تماشا کنید.

- پس باید عشق ناراضی باشد.

- ما در زندگی من و تجربیات جدی بودیم، و رابطه ای که نمی توانستم نجات پیدا کنم. همه چیز به ما بستگی ندارد اما این بیشتر مروارید در بانک Piggy بازیگر است. چنین حرفه ای وحشیانه - تمام احساسات مورد آزمایش ما را با مواد برای تجسم خدمت می کنند. حوادث وحشتناک، حوادث غم انگیز بر روی این چرخ کار می کنند. وقتی پدرم فوت کرد، من نزدیک به اطاعت بودم. ورزش من را نجات داد. مامان یک اسب را خریدم، و روزها را در پایدار گذراندم. مشغول به چسبناک است. ظاهرا، در آن لحظه فرشته نگهبان من چنین فرم را گرفت. البته، این همه در این حرفه مفید بود. در لحظات درست، احساسات قدیمی با تجربه از جایی از ناخودآگاه پاپ آپ شده اند و به نقش ها کمک می کنند. تجربه بزرگترین ثروت است.

لباس، Yanina couture؛ گوشواره، Kojewerly

لباس، Yanina couture؛ گوشواره، Kojewerly

عکس: آلنا کبوتر

- مامان شما را در آن لحظه پشتیبانی کرد؟

- مطمئن! به طور کلی، ما نزدیکترین دوست دختر هستیم، اما من نمی توانم آن را در برنامه بازی آرام باشم، که در داخل آن را فشار می دهم. خجالتی، احتمالا بنابراین، من اجازه ندادم چهره او را به عنوان مشاور نزدیک کند. او زمان زیادی را در این موسسه گذراند، تمام پاساژ های ما را تماشا کرد، به کسی که از همکلاسی ها کمک کرد، نگران همه چیز بود و همه را حمایت کرد. در واقع، او از مدرسه استودیو MCAT دوباره فارغ التحصیل شد، در حال حاضر با ما. اما با من اتحادیه خلاق او کار نمی کرد ... شاید در حال حاضر.

- چرا که نه؟

- نمی دانم. احتمالا من از محکومیت یا انتقاد از طرف او می ترسم. تا به حال، مامان مسئول من است، او نظر خود را در مورد کار من بیان می کند، و من به او گوش می دهم. اما دوباره تمرین می کنم آماده نیستم (خنده حضار)

- اما آیا او در موفقیت شما افتخار می کند؟

- بله، مادر و مادربزرگ. من بسیار خوشحالم که من توانستم به نحوی آنها را بپردازم. نه چندان دور در کانال اول، یک سری تلویزیونی "گرگ خورشید" بود، که در آن من نجیب لهستانی ایرنه را بازی کردم، که Chekist، بلشویک را دوست داشت. من برای این نقش بسیار خوب هستم. برای فیلمبرداری در تصویر تاریخی، به ویژه از آنجا که چنین مدیر، مانند سرگئی گینزبورگ، فوق العاده جالب است. پس از همه، من خودم ریشه های لهستانی دارم، و من خوش شانس بودم که در این سایت با یک بازیگر لهستانی خیره کننده توسط Evoy Shikulskaya کار کنم.

- و چكیست خودش Gela Mesha را بازی کرد، به هر حال، به هر حال، با هم مطالعه شد ...

- او برای یک سال جوان تر مطالعه کرد. ما دوستان را در این پروژه ساخته ایم. او خوب است!

- آیا شما نیاز به تست همدردی برای شریکانی که شما یک خط عشق دارید؟

- موارد مختلف هستند. در جهان سینمای بسیاری از چنین داستان هایی، زمانی که بازیگران از یکدیگر متنفر بودند، اما با این وجود، این نقاشی ها شاهکار شد. بنابراین احساسات منفی قوی می تواند نتیجه مثبتی داشته باشد. (لبخند می زند.) برای من، بسیار دلپذیر نیست - برای برقراری ارتباط با فردی که شما را آزار می دهد. اما "هنر نیاز به قربانیان دارد"، و کارگردان استدلال نمی کند، او قابل مشاهده است ... در اصل، لازم است که برای چنین افرادی در زندگی خود به اندازه کافی تلاش کنید. این موضع من است: به یک قلب باز و عشق به دیگران بروید. به هر حال، کسی دروغ را در این و محدودیت می بیند. اما من واقعا این را دوست دارم - من در حالت خوب راحت هستم.

لباس، Alla couture

لباس، Alla couture

عکس: آلنا کبوتر

- اما شما احتمالا در سراسر خیانت، فریب آمد؟

- بله حتما. دوست دختر نزدیک من، که ما با هم رشد کردیم، به سمت من خیلی زشت آمد. و صدمه دیده بود، ناخوشایند و تلخ بود. و بدترین، من نمی توانم درک کنم - برای چه؟! اما عمل او به من آسیب نمی رساند، و من هنوز به افرادی که به زندگی ام می آیند باز می گردم. من خوشحالم که موفقیت ها را دوست دارم، من آنها را دوست دارم و به آنها اعتماد دارم. بنابراین، به دلایلی، دوست دختر من نیاز به انجام آنچه او انجام داد، اما این در حال حاضر داستان او ...

- در پلیس "پلیس از Rulevka در Beskidnikovo" در TNT شما بازی priestess از عشق کریستینا - دختر در همان زمان فوق العاده حساس و خوب است. برخی از تحولات با قهرمان شما در سری جدید رخ می دهد؟

- آه بله، عظیم! او در حال تغییر است تنها یک چیز باقی می ماند - ناامنی داخلی آن است. متأسفانه، کریستینا هنوز اعتقاد ندارد که می تواند آن را دوست داشته باشد که او ارزشش را دارد. چنین شک و تردید، به هر حال، در بسیاری از مردم ذاتی است.

- کل طرح یک تقلید کمدی است. خط عشق نیز اغراق آمیز است؟

- نه، به نظر من، خط عشق فقط بسیار واقعی است. بسیاری از این داستان ها در زندگی واقعی وجود دارد. او یک پلیس را دوست دارد، و او را به عنوان یک دوست دختر درک می کند، و گاهی حتی برای اهداف خود نیز استفاده می شود. اما کریستینا یک مرد واقعی است. این نمی تواند یک نماینده روشن حرفه ای خود نامیده شود. برعکس، ویژگی های دیگر آن ارزشمند هستند: مهربانی، توانایی عشق، وفاداری و فداکاری. آنچه که آن را انجام می دهد، پیچیده ای است که مانع شادی شخصی او می شود. احتمالا ریشه های مشکل در دوران کودکی ناراضی او دروغ می گویند. من فکر می کنم قهرمان من تا به حال برخی از ناراحتی زودرس، وضعیتی که به او اجازه داد تا باور کند که او مهم نیست. او در زندگی بیشتر ادامه دارد - آماده است تا به خاطر شخص دیگری بر روی خود بماند.

- آیا شما آماده پذیرفتن وابستگی مالی به یک مرد هستید؟

"بله، من معتقدم که یک مرد باید مسئولیت زن خود را بر عهده بگیرد." و شما نباید از این وابستگی بترسید. مادربزرگ من به من گفت که شما باید افتخار کنید. "اگر او در یک طرف خیابان است، به دیگری بروید. به طوری که او فکر نمی کرد که شما پشت سر او را اجرا کنید. " برای چی؟ چرا چنین افتخار می کنم؟ زن افتخار - یک زن تنهایی. واقعیت زندگی یک مرد باید به معشوق خود برسد، باید نشان دهد که او می تواند یک دیوار برای او، حمایت از جمله مالی است که زندگی او با او محافظت می شود. "اوه، او فقط نیاز به پول من!" - به عنوان یک قاعده، مردان یا حریص می گویند. اگر او نمی تواند مسئولیت یک زن را بر عهده بگیرد، همچنین نمی تواند فرزندان شما را تامین کند.

- و مردان در زندگی شما وجود داشت که گفت: من چیزی برای دادن ندارم؟

- بود.

- و شما با آنها جدا شده اید؟

- آنها چیزی برای دادن به این دلیل که آنها مشکلات مالی ندارند، اما به این دلیل که آنها به اندازه کافی انگیزه ای ندارند. آنها می گویند، من می گویند، من می گویند، من را دوست دارم. آنها فقط تا زمانی که تندر متولد شده اند، تمایلی به فشار ندارند. و هنگامی که او متولد شده است، خیلی دیر خواهد بود. چنین ناتوانی خاص، ناتوانی. بنابراین من می خواهم بگویم: "خب، شما مرد یا چه کسی؟" یک زن نباید ادامه مادرش باشد. به هر حال، من نمی خواهم! نه، من برای پدرسالار، رئیس خانواده - یک مرد هستم.

لباس، Alla couture

لباس، Alla couture

عکس: آلنا کبوتر

- در مکزیک، درست مثل این؟

- متفاوت به هر حال، اگر ما در مورد مکزیک صحبت کنیم، کلمه "Macho" به این معنی نیست که ما تصور نمی کنیم. ماچو مردی است که نوشیدنی، پیاده روی، به همسرش می رود و البته کار نمی کند. بنابراین "شما یک ماشین واقعی هستید!" - نه یک تعریف در همه. اما اغلب مکزیکی ها - کاتولیک ها در کلمات نیستند. طلاق وجود دارد - مورد استثنایی است. به گذشته ماندند ... شوهران خوب چرمی بیرون می آیند، اما در خانه همه چیز به ترتیب است.

- شما به سلاح زنانه فکر می کنید؟

"من می دانم چگونه به گوش دادن و شنیدن، به مشکلات و سعی کنید آن را به شکل آن." به طور کلی، من بسیار مراقب و توجه هستم. من فکر می کنم این یک سلاح نیست. (لبخند می زند.) دختران با این کسب و کار بهتر هستند. (خنده حضار)

- آیا شما یک ایده آل زن دارید؟

- احتمالا، این سوفی لورن است (من آن را در "Thaw" بازی کردم). این لوکس و به عنوان یک بازیگر، و به عنوان یک زن است. او دارای انرژی جذابی است، من می خواهم با آن باشم، در این جریان شنا کنم. من تصور می کنم که مردان نزدیک هستند! سوفی حرفه ای خیره کننده را ساخت، در حالی که یک خانواده را ایجاد کرد، کودکان را به دنیا آورد، هرچند برای او دشوار بود. و او چنین زیبایی است! بنابراین بله، می توانم بگویم، او برای من ایده آل است.

- دادن مصاحبه در مورد سریال تلویزیونی "گرگ خورشید"، شما گفتید که آنها همچنین آماده هستند تا قبل از بستگان خود را قبل از بستگان، در مواجهه با افکار عمومی آماده کنند. آیا چنین وضعیتی در زندگی وجود داشت؟

- نه، من این را به عنوان یک کل گفتم، و نه در رابطه با وضعیت من. اما من فکر می کنم زمانی که مردم با هم زندگی می کنند، آنها جفت می شوند، به این معنی است که آنها باید یک جبهه را انجام دهند تا از یکدیگر حمایت کنند. چه کسی می تواند انتظار داشته باشد، چگونه شما در همسر خود نیستید؟ پیدا کردن شخص شما یک مشکل بزرگ و هدیه بزرگ است، و نه هر کس خوش شانس در این، اما شما باید نگاه کنید.

- چگونه در مورد ازدواج مدنی احساس می کنید؟

- برای من، خانواده زمانی است که مردم نمی ترسند مسئولیت یکدیگر را به هیچ وجه در شخص عمومی و نه قبل از خدا بگیرند.

- آیا غیر قابل قبول است که به تولد یک کودک خارج از ازدواج رسمی تبدیل شود؟

- از هر چیزی خاموش نمی شود، چگونه اتفاق می افتد. اما بهتر است، البته، کودک در خانواده رشد کرد.

- به نظر می رسد که شما یک شخص بسیار معقول هستید و می دانید چگونه احساسات خود را کنترل کنید.

- بله، من نمی خواهم خطر خودم را در معرض خطر قرار دهم، از جمله یک طرف روان شناختی. خود را از روابط که می تواند من را از بین ببرد، ساحل خود را از بین ببرد. اگر درک کنم که احساس بدی می کنم، درد می کند و راحت نیست، فقط بروید.

- آیا شما یک رهبر در روابط هستید؟

"نه، من یک بازیگر مطیع هستم، نمی خواهم کسی را به هیچ وجه فرمان بزنم، چیزی را هدایت کنم و چیزی را اثبات کنم." من یک دوست دختر دارم، او دائما با دوست پسر خود مخالف است. و این بسیار ناراحت کننده است. من می گویم: "شما ناراحت هستید؟ شامل ایتالیایی - و فریاد خود را لذت ببرید. " (خنده حضار) به هر حال، به نظر من، بسیاری از مردان فقط دوست دارند قسم بخورند. احساسات SPAW، "" بخار را آزاد خواهد کرد "، و سپس همه چیز خوب است. من نمی دانم چطور، درگیری با یک فرد نزدیک منجر به این واقعیت می شود که من به لحاظ احساسی نزدیک هستم، به افسردگی می افتم. برای من، همیشه مهم تر است که در مورد روح صحبت کنیم. البته، آن را به نظر می رسد شکست خورده، سر و صدا یک زن و شوهر از صفحات بسیار سرگرم کننده است. (می خندد.) اما قطعا به من نیست.

- شما گفتید من ازدواج نکرده ام اما شما یک مرد جوان دارید؟

- بله وجود دارد

- داستان دوستیابی شما همان عاشقانه به عنوان مادر بود؟

"یکی دیگر ... در اینجا لینک اتصال نزدیکترین دوست دختر من، طراح الکساندر Serov بود. با مرد جوان آینده من در شرکت مشترک ملاقات کرد. و به دلایلی بلافاصله تصمیم گرفت که ما به یکدیگر نزدیک شویم. از او پرسید: "متاهل؟ آیا فرزندان دارید؟ دوست دختر دارید؟ " و پس از دریافت پاسخ منفی برای هر سه سوال، او گفت که قطعا با من ملاقات خواهد کرد، عکس من را نشان داد. در آن لحظه، من کاملا به یک رابطه نیاز نداشتم، من به هیچ کس نگاه نکردم. بنابراین، یک دوست دختر گفت که من فقط به فیلم می روم. این مرد جوان نیز آنجا آمد. و این روند برگشت ناپذیر است. (خنده حضار)

- معمولا، تاریخ کورکورانه پایان نمی یابد.

- بله، اما خوشبختانه، من نمی دانستم که من در تاریخ رفتم. این بعدا توسط فتنه نشان داده شد.

- یک مرد شما را جذب کرد؟

- احتمالا فقط با ویژگی های مردانه شما. به ارمغان آورد، مراقبت، گالانت، نجیب زاده واقعی. با او، من خودم یک شاهزاده خانم واقعی احساس کردم، به دنبال آن، مراقبت.

- آیا او نیز از حوزه خلاق است؟

- نه، بنابراین جهان من چیزی جدید برای او است. در زمان آشنایی ما، او نمی دانست که من هستم، و اکنون به فیلم هایم نگاه می کنم. برخی نمی توانند پیدا شوند، من به او کمک نمی کنم. این کار اوست. (می خندد.) همه ما بحث می کنیم: اگر یک نقش قادر به رفتن به نحوه توسعه بود.

- از شما حسادت نمی کند تا محبوبیت رو به رشد داشته باشد؟

- هنوز محبوبیت وجود ندارد، اما از هر چیز دیگری حسادت می کند. (می خندد.) برای او دشوار است که برخی از جنبه های حرفه من را بگیرد. به عنوان مثال، هنگامی که او می بیند، من بازی عشق بر روی صفحه نمایش.

- بنابراین شما همچنین یک مرد مکزیکی حسادت در روسیه پیدا کردید؟

- بله، به نظر می رسد که اینطور. و اگر به طور جدی، حسادت در همه مردم ذاتی است، صرف نظر از جغرافیایی.

لباس، Yanina couture؛ گوشواره، جواهرات KO؛ حلقه، کارلو زینی

لباس، Yanina couture؛ گوشواره، جواهرات KO؛ حلقه، کارلو زینی

عکس: آلنا کبوتر

"اما او چارچوب را قبل از شما قرار نمی دهد؟" به عنوان مثال، در صحنه های وابسته به عشق شهوانی برای حذف، جلسات عکس فرانک در مجلات نر انجام نمی شود.

- تلاش برای حفظ خود البته، تظاهرات غریزی از حس مالکیت مردانه گاهی اوقات از بین می رود، اما او درک می کند که من نیاز به درک نه تنها به عنوان دوست دخترم، بلکه همچنین به عنوان یک بازیگر. من حرفهام را عجله خواهم کرد و نمی خواهم با آن شرکت کنم. در حال حاضر، ما با او خوب هستیم. چه اتفاقی خواهد افتاد، زمان می گوید.

- چگونگی صرف وقت با هم؟

- ما به مهمانان می رویم، در تئاتر، در نمایشگاه، ما به طبیعت می رویم، برای شهر. ما خانواده های دوستانه داریم و ما خوشحالیم که با والدین خود ارتباط برقرار کنیم. اما با توجه به این واقعیت که هر دو کار می کنند، گاهی اوقات لذت بخش تر فقط در خانه هستند.

- زندگی شما چطور است؟

- در زندگی روزمره من کاملا یک فرد راحت هستم من دوست دارم زمانی که تمیز، من دوست دارم آشپزی، دریافت مهمانان. زن باید از راحتی در خانه حمایت کند. البته، اگر من یک ضربه دیر، من آماده نیست، به خانه می روم، کوک سوپ. همه در حد معقول من دستیار خانوار هستم

- آیا امور خانه های مورد علاقه خود را دارید که به عقب بر گرداند؟

- نه، من ترجیح می دهم به تناسب اندام بروم. به تازگی، من در یوگا شرکت نمی کنم، که سرگرمی من برای مدت طولانی بود. یک ورزشگاه را باز کرد من دوست دارم نتیجه را ببینم و به شکل خوبی احساس کنم. یوگا صلح و آرامش داد، و اکنون نیاز به فعالیت وجود دارد. من دوباره به مکزیک به یوگا می روم، وضعیت ایده آل برای این وجود دارد.

- و در مورد راهنماهای دیگر چیست؟ شما تصاویر را بنویسید، حتی یک نمایشگاه وجود داشت.

- هیچ وقت برای آن نیست در آن لحظه، زمانی که من شروع به نوشتن تصاویر کردم، من در یک کشور دیگر بودم، فیلمبرداری نبود، و انرژی خلاق من راهی پیدا کرد. حالا من دوباره آواز خواندم، که به من یک لذت فوق العاده ای می دهد. بسیار مهم است که خودتان را امتحان کنید و از استعدادهای و توانایی های خود نترسید. هنگامی که من مطمئن بودم که من حتی حصار برای رسم نیستم. (می خندد.) اما من آن را امتحان کردم - و معلوم شد. سپس از چیزی که نمی توانستم بنویسم تصمیم بگیرم. چرا روشن نیست پدرم نویسنده بود. من سعی کردم - یک اسکریپت نوشتم مهم نیست که در حالی که او به هیچ وجه نمی رود، "من این درب را برای خودم کشف کردم. نکته اصلی این است که خودتان را با ترس و نه جامع نکنید. و فقط کار کن و همه چیز تبدیل خواهد شد. فرصت های بزرگ ما، اگر شما می خواهید، ما می توانیم همه! من به آن اعتقاد دارم

ادامه مطلب