پاول طاکوف: "دیدن پدران در طرح پلیس، من احساس شرم آور شدم!"

Anonim

همانطور که اغلب در خانواده های بازیگری اتفاق می افتد و حتی در کل کشور شناخته می شود، در اولین پل Tabakov قصد نداشت به قدم های والدین برود. بنابراین، در دوران کودکی، او به شدت می دانست که قطعا یک راننده کامیون می باشد - به طور مداوم در جاده باشد. سپس او حرفه ای محافظ محافظ را جذب کرد - به دلیل امکان حمل یک سلاح با آنها. سپس، پس از مثال برادر بزرگتر آنتون، تصمیم گرفت که او با کسب و کار مقابله کند. و تنها در کلاس نهم در مورد پذیرش به مدرسه استودیو MCAT فکر می کنم. درست است، اولگ پاولوویچ بلافاصله به پسر خود گفت، به طوری که او برای "دست مودار" امیدوار نیست - لازم است که خود را حساب کنید. "چنین پدرم، مثل من، یک آزمون جدی است. من دقیق بودم اما من باید اعتراف کنم که برآوردهای او - بر اساس شایستگی، "اولگ تبرکوف بعدا در مصاحبه پذیرفته شد. امروز، توتون و تنباکو در حال حاضر کاری را انجام می دهد تا در این حرفه افتخار کند. او در صحنه MHT افسانه ای در بازی "سال، زمانی که من متولد نشده بود، بازی می کند" (و با پدرش). توسط پرده سال جاری، فیلم او برگزار شد - پولس یکی از نقش اصلی فیلم "ستاره" آنا ملیکیان بود. و به زودی صفحه نمایش یک تصویر جدید با مشارکت خود منتشر خواهد شد - "اورلئان". او در حال حاضر نیز نقاشی شده و "عقاب طلایی" و "نیکا"، و حتی سفر به جشنواره فیلم کن ".

پاشا، از چه سنی شما خود را به یاد می آورید؟

Pavel Tabakov: "با نسبتا زود، سال از چهار. به دلایلی، آن را در حافظه ظاهر می شود، به عنوان یک روز در زمستان پدر من یک توپ لاستیکی بزرگ را به ارمغان آورد، که شما می توانید صعود و پرش. من با او آمد تا حیاط را بازی کنم. سرد بود. و از سرد شدن توپ با هم ترکیب شد! چگونه در آن لحظه فکر کردم، به اشک! "

آیا شما یک کودک ثروتمند هستید؟

پل: "یک کودک آرام آرام. بنابراین، حداقل به نظر من به نظر می رسد. " (خنده حضار)

چه کسی وقت بیشتری را با شما گذراند - پرستار بچه یا والدین؟

پل: "همه چیز به تدریج است. پرستار نیز بود. با این حال، والدین کاملا مشغول هستند. اما آنها سعی کردند تا حداکثر به من توجه کنند. و اگر چیزی اتفاق افتاد، آنها همیشه آنجا بودند. هنگامی که آسم تشدید شد، مامان، فراموش کردن همه چیز، با من و در خانه، و در بیمارستان باقی ماند. پدر اغلب در رختخواب من نشسته بود، با من صحبت کرد، چیزی گفت. و داستان های او باید بگویم، به من جادویی عمل کرد. من حتی متوجه شدم که او یک جادوگر بود. پدر فقط گفت، و من شروع به احساس بهتر، کاملا در مورد آسم فراموش کرده ام. "

و اکنون بیماری شما چیست؟ نگران بود؟

پل: "از دوران کودکی، او با استنشاق نبود. این یک کابوس بود. در حال حاضر بیماری عقب نشینی کرد، اما گاهی اوقات از بین می رود. "

چه چیزی دوست داری انجام دهی؟

پل: "همه بچه ها چه کاری انجام می دهند: خیلی راه می رفت، کارتون های تماشا شده، اسباب بازی های بازی کردند."

وقتی پدر و مادرم را در تلویزیون دیدید، چه احساسی دارید؟

پل: "این در حال حاضر سخت است بگویم. من فکر می کنم احترام به آنها! افتخار این واقعیت است که این پدرم و مادرم است که مردم بسیار مهمی هستند. در دوران کودکی من، داستان های پری را دوست داشتم که در آن فیلمبرداری شده بودند. آثار جدی بعدا به دست آمد. من نمی گویم که تمام سری های "هفده لحظات بهار" را دیدم، اما نقش پاپ، جایی که او Shellenberg را بازی کرد، من واقعا آن را دوست داشتم. من معمولا دوست دارم فیلم ها را با والدینم تماشا کنم. پس از همه، تقریبا همیشه فیلم های خوب است. "

چگونه همکلاسی ها به شما مربوط می شوند، دانستن اینکه شما پسر یک بازیگر معروف هستید؟

پل: "برای آنها، پدر صدای گربه از کارتون" Prostokvashino "بود. بیشتر نه! آنها به طور کامل متوجه نیستند که این چه چیزی برای فله است، چه نوع بزرگی والدین من است. شاید خوب باشد و من همیشه نشان داد که همان آنها همه آنها. "

پاول طاکوف:

"من پدر و مادرم را بسیار لرزان می گیرم و آنها را با مشکلات اضافی فشار نمی آورم." عکس: بایگانی شخصی Pavel Tabakov.

خوب، شما یک دانش آموز بودید؟

پل: "من نمی توانم بگویم که من فقط علامت های عالی در دفتر خاطراتم داشتم. (لبخند می زند.) اگر من این مورد را دوست داشتم، توانستم به خوبی بروم. خوب، برعکس. من زیست شناسی، ادبیات، انگلیسی را دوست داشتم، اما علم دقیق من نیستم. "

والدین اغلب به مدرسه می روند؟

پل: "نه، هرگز!"

و در زندگی شما هیچ عمل هوابانی وجود نداشت؟

پل: "MMM ... هنگامی که من به پلیس منتقل شدم. سپس در کلاس پنجم تحصیل کردم. ما خیابان کنار بچه ها را می شناختیم. یکی از آنها یک بطری شامپاین را باز کرد. در اینجا همه ما به بخش منتقل شده ایم. "

و چه چیزی مجاز بود؟

پل: "پدر به طور طبیعی باعث شد."

ترسیده؟

پل: "خیلی زیاد نیست. فقط بر اساس نظر او، متوجه شدم که من هرگز آن را انجام نخواهم داد. وقتی پدرم را در ایستگاه پلیس دیدم، احساس چنین شرم آور شدم! در آن لحظه متوجه شدم که نمی توانستم آنچه را که همکلاسی ها و لذت هایم می توانم انجام دهم. من واقعا می خواستم مثل آنها باشم، درست مثل یک خرگوش گاهی اوقات، اما من متوجه شدم که هر یک از سوء رفتار من، حتی ناچیز ترین، نقطه ای را برای همه نام خانوادگی ما قرار می دهد. بنابراین، من دیگر به هیچ چیز دیگری اجازه نمی دهم. و همچنین متوجه شدم که نمی توانید پدر را در چنین چیزهایی مزاحم نکنید. اگر چه او نباید من را از هر کجا انتخاب کند، وضعیت را نابود کند. اما مردم پس از آن مردم در مورد او فکر می کنند؟ این خیلی مهمه! یک لحظه زمانی بود که حتی پدران، و آنتون به من کمک کرد تا دشمنان خود را در مدرسه بفهمم که به طور مداوم تحویل داده شد. آنتون به طور کامل با آنها صحبت کرد که بچه ها متوقف شدند. و ما به والدین من گفتیم. من آنها را بسیار لرزان می دهم و من مشکلات اضافی را تحمل نمی کنم. آنها به اندازه کافی از آنها کار می کنند. "

آیا شما هرگز درگیری نداشتید؟

پل: "با توجه به چیزهای کوچک، مادر به من دستور داد، اما به سوگند یاد کرد؟ هرگز! ما همدیگر را دوست داریم. من حتی نمی توانم این را تصور کنم و دلایل جدی برای این وجود نداشت. من همیشه آنها را احترام می گذارم و همچنان احترام می گذارم. شما حتی نمیتوانید اعصاب را حتی در سر من دریافت کنید. این پدر و مادر من است! آنها بزرگتر هستند، تجربه خیلی بیشتر است، این فقط احمقانه است که با آنها بحث شود. "

چرا تصمیم گرفتید به مدرسه تئاتر بروید، پدر شما کجاست؟

پل: "من نمی دانم، آسان است که چند سطح بالاتر از یک مدرسه عادی ایجاد شود. برای من مهم است: من به کلاس دهم رفتم. خوب، احتمالا، من می خواستم به خودم و اطرافم ثابت کنم که می توانم چیزی را در زندگی ام انجام دهم. "

ثابت؟

پل: "البته. من فقط در حال حاضر شرکت نمی کنم! من قبل از دریافت نقش از مدیر استخوان Bogomolov بسیار کار کردم. من می توانم افتخار کنم: هنگامی که حتی شنیده ام که او را به عنوان مثال من گذاشت. و این من، محور است! من خیلی خوشحال شدم متوجه شدم که من توانستم شک و تردید را متقاعد کنم: من یک فرد هستم و کارم را به صورت مسئولانه و خوب انجام خواهم داد. و به تمام شایعات که من در سراسر Blat آمده ام، من کاملا بی تفاوت هستم. من خودم را انجام می دهم احتمالا این نقش مهم این واقعیت بود که من فقط به خوبی برای کار با استخوان ها بودم. هر آنچه که به من می گوید بازی می کند، سعی خواهم کرد این کار را انجام دهم. می گویند به کنف، من یک سمی خواهم بود. من از نقش اصلی خواهم خواست، به این معنی است که من نقش مهمی ایفا خواهم کرد. به نظر می رسد برخی از سحر و جادو. او اغلب برنامه ها را تغییر می دهد، او به طور مداوم می گوید: "شما مورد نیاز خواهد بود." اما اگر چند ماه او این کلمات را تلفظ نمی کند، پس من شروع به وحشت می کنم. من شروع به فکر می کنم: و در انجیر من به همه اینها نیاز دارم؟ من به حرفه دیگری می روم به طور کلی، من فقط ذوب شدم تا با او کار کنم. "

ما می توانیم بگوییم که او را باز کرد، او معلم شما است؟

پل: "من سه معلم دارم این پدر من، کنستانتین بوگومولوف و میخائیل لانوف است که دوره های زیادی را با پدر منتشر کرد. من همیشه از آنچه که به من اعتقاد داشتم سپاسگزارم. "

اما یک شریک در بازی "سال، زمانی که من متولد نشده بودم" آیا هنوز Oleg Pavlovich را مصرف کردید؟

پل: "نه، من حدس نمی زنم Kostya Bogomolov. او به نحوی به کالج ما آمد تا هنرمندان را به عملکرد خود انتخاب کند. من به بسیاری نگاه کردم و به من متوقف شدم. "

پاول طاکوف:

"من شنیدم که مدیر به عنوان مثال من را به من معرفی کرد. در حال حاضر به تمام شایعات که من به یک فیلم بر اساس BLAT، من بی تفاوت هستم، "Pavel Tabakov اعتراف می کند.

Lilia Charlovskaya

وقتی با پدرم بازی کردم چه احساسی داشتی؟

پل: "از آنجا که ما پدرم و پسر خود را بازی کردیم، هیچ ترسناک نبود. فقط زمانی که من در مورد آنچه که من در یک مرحله با اولگ توباکوف ایستاده بودم - یک هنرمند با یک حرف بزرگ، پس از آن در چنین لحظات نمی توانست او را با پدرش مرتبط کند. (خنده حضار) "

نقش شما در خانه بحث شده است؟ والدین مشاوره می دهند؟

پل: "در خانه ما سعی می کنیم از کار آرام باشیم. ما در مورد تئاتر صحبت می کنیم، اما به طور کامل به روش دیگری. من خودم را پایبند تئاتر مدیر قرار می دهم. می بینید، پدر می تواند چیزی درباره سخنرانی من، سخنرانی پیشنهاد دهد. این اتفاق می افتد که او شروع به صحبت با من و در مورد نقش، اما من همیشه پاسخ می دهم: "و چه کسی از شما یک مدیر است؟ در اینجا مدیر من معتقد است که من اینجا خوب هستم. وقتی که من بازی می کنم، فقط به شما گوش می دهم. در عین حال - متاسفم. "

اما این نه تنها پدر شماست، این یک بلوک از تئاتر تئاتر و سینما است. و مشاوره او ...

پل: "همانطور که گفتم، من یک سلسله مراتب دارم. و من نمی خواهم آن را شکستن. اصلی مدیر است. من و مادرم گفتند همان زمانی که او شروع به نظرات من کرد. با گذشت زمان، آنها متوجه شدند که من قبلا یک بزرگسال بودم و دیدگاهم را دیدم. "

چه فکر میکنید، امروز پدر با شما خوشحال است؟

پل: "من فکر می کنم که، از نظر مدیر تئاتر، او خوشحال است. از نقطه نظر یک پدر که پسر را نمی بیند - نه. از آنجا که من در یک خوابگاه زندگی می کنم خانه شب به ندرت. گاهی اوقات می خواهم به والدینم بروم، صحبت کنم، چت کنم، اما هیچ نیروی فیزیکی وجود ندارد. فقط بر روی تخت خواب در اتاق من، بازگرداندن. من خیلی خسته هستم، اما من هرگز از آنچه که به کالج رفتم پشیمان نکرده ام. "

چگونه در یک خوابگاه زندگی می کنید؟

پل: "تنها". (خنده حضار)

این قابل فهم است و به طور جدی؟ چرا آنجا؟

پل: "خیلی راحت تر. صرفه جویی در زمان، خوب، و علاوه بر این، این یک مدرسه فوق العاده زندگی است. پس از همه، من با دانش آموزان از شهرهای مختلف زندگی می کنم. دو نفر دیگر در اتاق من وجود دارد. یک تختخواب تخت، دیگر عادی. درست مثل عملا در تمام اتاق ها. وضعیت خوب است (لبخند می زند.) نمی گویم که او به طور کامل اسپارتان است، تمام امکانات، اما شایع است. همه چیز لازم برای زندگی وجود دارد. حتی تغذیه پنج جلد. (لبخند می زند.) "

اگر چه شما به طور جداگانه از والدین زندگی می کنید، احساس می کنید که آنها هنوز از شما محافظت می کنند، به شما می فرستند؟

پل: "آنها خیلی عاقل هستند و به طوری که من آن را انجام می دهم که به سادگی چیزی را متوجه نمی شوم. شما می توانید بگویید، آنها خیلی با من به ارمغان آوردند - غیر قابل ملاحظه، قبرستان، به عنوان مثال خود. "

چه کسی، به نظر شما، از آنها سخت تر بود؟

پل: "صادقانه، من نمی توانم بگویم عینی. احتمالا مادر او هنوز به من نگاه کرد، یادگیری من. و اگر متوجه شدم که درس ها را انجام دادم، بسیاری از چیزهای دلپذیر من را ممنوع کردند. و برای مدت طولانی، مکالمات اخلاقی را با من سپری کرد که لازم بود به خوبی یاد بگیریم. پدر به این نرمتر اعمال می شود، یا به جای آن، به شدت. "

چگونه دوستان پاپ و مادران را که احتمالا نه تنها در صفحه های تلویزیونی دیده می شود، بلکه در خانه نیز دیده می شود؟

پل: "من به یاد نمی آورم که پدران پدر به ما مراجعه کنند. اگر با دوستان خود ملاقات کنید، باید انجام شود، به نظر می رسد که به نظر من، بیشتر به نظر می رسد، بیشتر در خارج از خانه. پدرم دیگر در آن زمان نبود تا کسی را به خانه برساند. اما من آنها را با یک پیاز بزرگ درمان می کنم. این افراد معروف و بسیار متمایز هستند. اغلب ما همه ما با هم ما در کشور برادر من آنتون می رویم. بنابراین انجام شد. آنتون در حال تهیه یک کباب است و ما به او کمک می کنیم تا پاپ را به او کمک کنیم (هرچند هیچ کس در Dacha Dacha به این درس وجود ندارد). برادر و سس ها آن را انجام می دهند، و بعضی از آنها. مخلوط کردن گوجه فرنگی، روغن زیتون، بلوزمیک و چیز دیگری، نام آنچه من نمی دانم. به هر حال، او این سس ها و رستوران ها را با آنها می گیرد. این می آید، یک جار را می گیرد و با ظاهری آرام به نظر می رسد غذاهای مرتب شده است. چه کسی می داند، شاید، در برخی مواقع، من شروع به مخلوط کردن سس های مختلف جادویی و زندگی ما کمی تر از آن است. (لبخند می زند.) "

شما در برادر بزرگتر چه چیزی را دوست دارید؟

پل: "همه چیز. او برادر بزرگتر من است! "

می خواهم مثل او باشم؟

پل: "نه فقط در خودت! (خنده حضار) "

و چگونه رابطه خود را با خواهر جوان ماشا انجام دهید؟

پل: "خیلی خوب است. وقتی من در خانه هستم، همیشه تعجب می کنم که او چه کار می کند، سعی کنید در چیزی کمک کنید. "

زمانی که او متولد شد، از والدین من حسادت کرده اید؟

پل: "من هرگز حسادت را تجربه نکرده ام. واضح است که توجه خواهر متفاوت است، خاص. اما با ظاهر او، والدین به آن تعلق داشتند، بنابراین من تا حدودی تسکین دادم. متأسفانه، من آن را به ندرت می بینم. اما من خیلی دوست دارم این فقط او هنوز نمی داند چه چیزی سخت می تواند باشد! "

چی میگی تو؟

پل: "من به سختی از سن انتقالی شروع می کنم، من اغلب انتخاب دوست دخترش و کاولیته را تولید خواهم کرد. سازمان دیده بان که شرکت های آن اتفاق می افتد. (می خندد.) فقط، اما سهم حقیقت در آن وجود دارد. "

و دوستان شما چه کسانی هستند؟

پل: "من نزدیکترین دوست دختر Nastya، او برای تولید کننده در مدرسه استودیو مدرسه تحصیل می کند. و طبق اولین آموزش، او دانشگاه ایالتی مسکو را به پایان رساند. با یک دوست، ما با مدرسه مدرسه اول هستیم. اما برای اکثر موارد، البته این ها بچه ها و دختران کالج هستند. پس از همه، برای زندگی به مدت سه سال تحت همان سقف بسیار زیاد است. شما تجربه مردم را تجربه می کنید! "

چگونه تعطیلات آخر هفته خود را صرف می کنید؟

پل: "متفاوت است. (خنده.) هنگامی که در خانه من باقی می ماند ...

خانه ها - آیا این در خوابگاه یا والدین است؟

پل: "در خانه در خانه است. (لبخند می زند.) به طور کلی، همه چیز بستگی به وضعیت دارد. گاهی اوقات فقط با بچه ها راه می روند یا به طور هدفمند به جایی می روند. اما این به این معنی نیست که من هر آخر هفته را روشن می کنم! "

پاول طاکوف:

Pavel Tabakov به سینما در تصویر "ستاره" عرضه شد. و به زودی صفحه نمایش یک تصویر جدید با مشارکت خود منتشر خواهد شد - "اورلئان". او در حال حاضر نیز نقاشی شده و "عقاب طلایی" و "نیکا"، و حتی سفر به جشنواره فیلم کن ". .

پول کافی است؟ یا والدین کمک می کنند؟

پل: "من به طور کامل در درآمد من زندگی می کنم: اجرای، فیلم ها. من سعی می کنم از والدین من پول بپرسم. خوب، اگر فقط آنها به من به من بدهد، زمانی که متوجه می شوید که من به جایی می روم با دوستانم. "

به عنوان هدیه؟

پل: احتمالا. (می خندد.) یک داستان خنده دار در مورد هدایا وجود دارد. واقعیت این است که دوستان پدر به طور دوره ای از طریق آن برای من هر بویایی بویایی گذشت: پاها، فانوس ها و غیره، اما پدر همه چیز را به خود اختصاص داد. و هنگامی که مادر من به او یادآوری کرد، او پاسخ داد که او فقط فراموش کرده است. ظاهرا، این عشق به اسباب بازی های پسر از دوران کودکی خشن خود می آید. (لبخند می زند.) "

و اکنون کمد لباس خود را که از تصویر پیروی می کند، دوباره پر می کند؟

پل: "هیچ کس، خود".

مجلات مد یادگیری؟

پل: "نه! برای من مهم نیست دقیقا چه چیزی در حال حاضر در روند است. اگر چیزی را دوست دارم، من آن را خریدم. احتمالا این یک احساس درونی از طعم و مزه است که من از پدر و مادرم دریافت کردم. "

و دختر شما می تواند انتخاب لباس شما را تحت تاثیر قرار دهد؟

پولس: "این همه تنها از یک بستگی دارد - این طعم و مزه دارد یا نه!"

بنابراین شما می توانید اشتیاق خود را رها کنید؟

پل: "بله، البته!"

و چه چیز دیگری می توانید به او ملاقات کنید؟

پل: "به عنوان مثال، در رشد مو. (می خندد.) من یک مدل کوتاه کوتاه را دوست دارم، و دوست دخترم موهای بلند است. "

اگر از طرف شما به شما نگاه کنید، یک تصویر از یک مرد جوان موفق ایجاد می شود. به من بگویید، آینده خود را می بینید؟

پل: "من آن را نمی سازم تا کنون من حتی دقیقا نمی دانم، من یک بازیگر هستم. "

چطور؟ پس از همه، شما یک حرفه ای به زیبایی دارید!

پل: "اگر فردا فردا را درک کنم، این مسیر من نیست؟ برنده آنتون، برادر بزرگتر، همچنین یک بار در سینما ستاره دار شد و کاملا با موفقیت بود. و سپس او انداخت و کسب و کار کرد. بنابراین من برنامه ریزی نمی کنم. در حالی که دوست دارم بازی کنم به محض این که باعث لذت بردن از من شود، من به دنبال برخی از شغل های دیگر خواهم بود. نکته اصلی این است که با شما هماهنگ باشیم. "

ادامه مطلب