تاتیانا Polyakova: "نگهبانان به این واقعیت که من در ساعت دو صبح راه می رفتم استفاده کردم"

Anonim

- این سال شما به طور سنتی وارد پنج نفر از نویسندگان منتشر شد. این بار بین برادبری و داستوفسکی بود. چگونه این همسایه را دوست دارید؟

- فوق العاده! هر سال آنها ده نویسندگان منتشر شده را تعریف می کنند. در میان آنها، من سالهاست که مکان های مختلفی را اشغال کرده ام، اما من زیر 6 سالگی سقوط نکردم. در این ده، تقریبا همان نام ها همیشه یکسان بودند، و سپس استفان کینگ و ری برادبری پشت سر گذاشتند. آن را خوشحال کرد در حال حاضر، هیچ کس نمی گوید که هیچ کس نمی گوید که خوانندگان ما طعم بدی دارند، در اینجا آنها "برخی از قطب ها و جوهر" را بخوانند ". قبل از من در Ray Bradbury رتبه بندی یک نویسنده فوق العاده است. و برای من به طور کلی نبوغ - فدور داستوفسکی! بنابراین طعم خوانندگان ما درست است.

کارآگاهان من در بازار کتاب تقریبا یک چهارم یک قرن هستند و من از گردش خون شکایت نمی کنم. و خواننده برای بسیاری از سالها صرفا به دست نمی آید. هنگامی که روبل رأی می دهد، بسیار متقاعد کننده است. زندگی خود همه چیز را در جای خود قرار می دهد.

- پاندمی تنظیم تنظیمات به همه، از جمله کسب و کار کتاب. بنابراین شما کتاب جدید خود را "چهار سواران اختلاف" برای اولین بار در نسخه الکترونیکی، و سپس در کاغذ منتشر شده است. همیشه مخالف بود. چگونه آزمایش می کنید؟

- بله، ما برای اولین بار چنین تجربه ای داریم: من فقط فرصتی برای جمع آوری گردش از خانه چاپ نداشتم، آن را به محل فروش تحویل دادم. و تجارت متوقف شد نتیجه گیری از آزمایش در هنگام انجام زودرس. اما هر چه که هست، امیدواریم بخشی از خوانندگان به کتاب سنتی احترام بگذارند.

- شما به نحوی پذیرفته اید که شما کتاب معمولی را دوست دارید ...

- من ناراحت هستم که از ابزارها بخوانم: در تلفن به طور دقیق، قرص وزن بیشتری از هر کتاب دارد. و من همیشه با خودم یک کتاب را در مورد برخی از مکث می کنم. به عنوان مثال، در کافه در حالی که منتظر سفارش شما می توانید بخوانید. به طور کلی، برای من یک کتاب معمولی راحت تر است. اما اگر کسی یک خواننده ارزن باشد - به خاطر خدا.

- چگونه فکر می کنید کتاب مقاله آینده ای دارد؟

- من هر پیش بینی شده را با یک کسر بزرگ از Smirk درمان می کنم. به عنوان مثال، تحت قرن ها نستراداموس شما می توانید هر چیزی را تنظیم کنید ... و این کتاب ممکن است به امتیاز مردم ثروت تبدیل شود، زیرا گران تر می شود. شاید آن را به یک زیر کشت خاص برای افرادی که آن را در آن درک می کنند، بروید.

انتشارات کتاب هنر است، یک کتاب کاغذی فرهنگ خود را دارد. به عنوان مثال، من کتاب های جدید را دوست دارم، با بوی رنگ تایپوگرافی. من خیلی خواندند، بنابراین بسیاری از کتاب ها را خریدم. من فضای کتابخانه ها را دوست دارم ... در واقع، من یک مرد کاغذ هستم. و بسیاری از مردم وجود دارد! انتشار کتاب در سراسر جهان احساس خوبی دارد. من فکر می کنم که کتاب معمول طول خواهد کشید.

تاتیانا Polyakova:

"من در نوت بوک برای 48 ورق توسط دسته ژل بنویسید"

- آیا احساسات لمسی مهم، بوی زمانی که به کتاب می آید، بوی می دهد؟

- من اعتراف می کنم، کتاب های قدیمی برای من ناخوشایند هستند. زرق و برق صفحات، بوی من را آزار می دهد. من احساس جدیدی از نوآوری و زیبایی دارم. من عاشق کاغذ با کیفیت بالا هستم، بنابراین همیشه به خوبی و برای کتاب هایم اصرار دارم.

- آیا شما یک دسته را در یک ماشین تحریر یا بر روی یک کامپیوتر بنویسید؟

- من در نوت بوک ها برای 48 ورق توسط دسته ژل بنویسید. این کتاب 4.5 نوت بوک است، گاهی اوقات 5. راحت: جایی که جدول یافت شد، وجود دارد و شما کار می کنید، شما نیازی به دنبال یک سوکت نیستید. در سفرهای، لازم نیست نگران نباشید که پرواز بازداشت شد: من همیشه همه چیز را با من دارم. من معمولا کلاس کسب و کار را پرواز می کنم، جداول راحت وجود دارد، خوب کار می کند. و برخی اسناد، مقاله چاپ شده بر روی یک لپ تاپ یا رایانه لوحی.

"من به یاد می آورم، شما به شما گفته اید که چگونه یک کامپیوتر متن خود را نجات نداد و ناپدید شد." عشق به "کار دستی" مربوط به داستان نیست؟

- این خیلی بود من یک مقاله بزرگ در یک کامپیوتر نوشتم - تقریبا سه ورق A4. من وقت نداشتم که متن را ذخیره کنم، زیرا برق خاموش شد. مقاله ناپدید شد، و من موضوع را دفن کردم و نمی توانستم به آن بازگردم. سپس او نمیتوانست سه روز آرام شود، شروع به کار کرد. سپس متوجه شدم که من فقط با دستان متون بزرگ را می نویسم. چاپگر وزیر و ارسال در صورت لزوم. و مواد کوچک به کامپیوتر اعتماد دارند.

- کتاب جدید شما "چهار سواران اختلاف" است - وارد مجموعه ای از کارآگاهان عرفانی "اسرار آمیز چهار." چگونه به این موضوع آمده اید؟

"من یک آماتور بزرگ از عرفان و غواصی از زمان به زمان است." اما او سنگین نیست، بدون شیاطین و شکوه. تقریب اول به غیر قابل توضیح در کارآگاه اولیه من "رمز و راز کوچک من" بود. پس از آسیب شدید، قهرمان هدیه تلهپاتی را باز کرد - او شروع به خواندن افکار دیگران کرد. و به او کمک کرد تا برنده جایزه گانگستر شود. اما من چنین عارفان سختی را دوست ندارم. و در "چهار"، همه چیز نرمتر و مرموز است: قهرمان احساسات را می خواند - ترس، هیجان، همدردی ... این، به هر حال، کاملا واقعی است.

- از کجا چنین اعتماد به نفس؟

- توسط خودتان قاضی من توجه دارم و اغلب متوجه می شوم که مردم چه می خواهند پنهان شوند. "در چهار" شرکت، فرشته سقوط می کند این شرکت، به عنوان او خود را می نامد. همکاران می دانند که دارای توانایی های منحصر به فردی است که به لطف رویدادهای زندگی قبلی به دست آورده اند. در یکی از آنها، آنها سوگند به دیدار کردند تا از دشمن خود انتقام بگیرند. و همه آنها تکرار: برخورد با دشمن، شکست، زندگی زیر ... و دختر در همه این شک و تردید و ثابت به آنها: رویاهای خود را در مورد زندگی قبلی فقط رویاها هستند.

خوانندگان واقع گرایانه می توانند موقعیت خود را بگیرند و فقط برای فتنه تماشا کنند: یک خط کارآگاه با عرفان متصل نیست. اما رابطه قهرمانان، اعتماد و اعتماد به نفس آنها به یکدیگر در جستجو برای یک دشمن مرموز - در اینجا عرفان در اینجا است. اما این خیلی شفاف است، بنابراین در آستانه واقعیت است که همیشه مشخص نیست که در آن این خط این است که آیا آن است.

تاتیانا Polyakova:

"اگر شما دائما کار می کنید، الهام بخش نیست. این زمانی است که شما تنبل هستید، می توانید هدیه را از دست بدهید "

مردم با احیای مجدد آشنا هستند، با ایمان در زندگی گذشته، که می تواند توسط رویاهای عجیب و غریب محاکمه شود، زمانی که خودمان را در زمان های دیگر و کشورها می بینیم ... بسیار جالب است و بسیاری از آنها آماده هستند تا چنین ایده هایی را بپذیرند.

- آیا شما خود را سوگند؟

- نه. این یک گناه است: مسیرهای خداوند غیرقانونی هستند. درست است، من سوگند پیشگام را با گناه، که من دادم را در نظر نمی گیرم. (می خندد.) برخی از سوگند کاملا قابل فهم وجود دارد: آنها جایی گرفته شده اند، چیزی به پایان می رسد ... اما چیزی اشتباه است که به کسی بروید.

چرا آقایان، سرنوشت، نیروهای بالاتر را تحریک می کنند - هر چیزی را فراخوانی کنید. این کار را نکن. اگر یک فرد به شما اعتقاد نداشته باشد، سوگند او را متقاعد نخواهد کرد. اگر او شما را فردی کم می کند، پس سوگند نیز بی معنی است. با چنین فردی که فقط نیاز به بخشی دارید. به محیط افرادی که در مورد شما بد فکر می کنند، اعتراف نکنید.

- آیا به دیگران اعتقاد دارید؟

- من واقعا آن را دوست دارم! خوب است مانند یک ضد جانبی، برای بیان ... من خودم، به عنوان مثال، رویاهای نبوی بوده است. مدتها قبل از شروع به نوشتن کارآگاهان، من رویایم که من در صحنه با بازیگران ایستاده بودم: به سمت چپ من - ساشا زاخارووا، راست - ایگور بشکه. و من باید نوعی سخنرانی را بگویم ... پسر ما به شدت با یک دوست مورد بحث قرار گرفتیم و تصمیم گرفتیم که این هنرمندان با تور به ولادیمیر برسند. و چند سال بعد، در مسکو، در نخستین فیلم "چیز نازک"، در سناریوی من شلیک کرد، من از صحنه دیدم که همان دوست نشسته در سالن، من بعضی از نشانه ها را می سازد. پیچیده شده، من متوجه شدم که چه چیزی بود: من دقیقا با این هنرمندان ایستاده بودم، همانطور که من یک بار رویایم، و در عین حال آماده بودم که یک کلمه ورودی را بگویم. خواب یک نفر درست شد.

اگرچه من یک نگاه واقعی و عملی به چیزها هستم. توسط طالع بینی من virgo هستم نشانه ای از زمین تمایل به فانتزی های متعالی نیست. اما برخی از چیزهای غیر قابل توضیح من را مجذوب می کنند. به هر حال، روانشناسان به نحوی به من گفتند که اعتیاد به جمع آوری، و من Kuznets Couples Tea Couples و مجسمه های پرسلن شوروی را جمع آوری می کنم، می گوید که فرد قبلا چندین زندگی را زندگی کرده است. او می خواهد چیزی را از تناسخ های گذشته خود کنار او نگه دارد. بنابراین عتیقه جات، به عنوان یک قاعده، روح های قدیمی است.

و من خانه های قدیمی را دوست دارم من از ساختمان های جدید متنفرم و هرگز در آنجا زندگی نمی کنم. همه اجرا "از قدیمی تر"، و برای من خانه قدیمی تر، بهتر است. من فقط آن را یک قدیمی می دهم، و من همه چیز بسیار زیبا هستم. من از همه اینها خوشحالم که زنده خواهد ماند. به خصوص در رمان های خود.

بسیاری از کتابهای Polyakova با هم ترکیب شدند

بسیاری از کتابهای Polyakova با هم ترکیب شدند

عکس: قاب از سری تلویزیون "Baryshnya و Juligan"

- شما تقریبا 100 رمان دارید! آیا یک راز جوانان خلاق وجود دارد؟ چگونه نوشت که چگونه برای خواننده جالب بماند؟

- تا 100 لازم است که 7 مورد دیگر بنویسید. (خنده حضار) این جایی است که در جایی 2.5 سال است. ما زنده خواهیم شد، نوشتن.

و راز ساده است: همیشه باید به دنبال چیزی جدید باشید، به همه چیز توجه کنید. سازمان دیده بان چگونه مردم زندگی می کنند چون آنها به همه چیز واکنش نشان می دهند. اما اصلی ترین چیز این است که از زندگی خود، از کار خود، از کار خود استفاده کنید. زنده جالب، طعم و مزه اگر شما در روزهای دست زدن به شما می روید، پرتگاه های لذت را پیدا می کنید، پس افکار می آیند.

من شروع کردم به نوشتن در 90s dashing. سپس برخی از موضوعات، برخی از قهرمانان وجود داشت. حالا شما می توانید در مورد آنها فقط با طنز، به نوعی تقلید بنویسید. سپس صفر چرب بود: من بازرگانان را در کارآگاهانم داشتم که توسط بی خدا کشته شدند. و اکنون هیچ چیز برای به اشتراک گذاشتن وجود ندارد، بنابراین آنها کمی شلیک می کنند. (می خندد.) و اگر شما به جرم و جنایت برید، لازم است برخی از پلیس ها را اختراع کنید. من این را نمی خواهم. در حال حاضر من از داستان های خانوادگی بزرگ، حوض های سرنوشت در زمان و فضا مجذوب می شوم. بنابراین همه چیز منطقی حرکت می کند.

- چطور طرح را انجام دادید؟

- آسان، اگر یک مرد با استعداد است. خداوند شما را در Temechko بوسید، آن را به شما به ارمغان آورد، به این معنی که روند برود. و الهام بخش نیست اگر شما دائما کار می کنید. این زمانی است که شما تنبل هستید، می توانید هدیه را از دست بدهید. و اگر یک ایده وجود داشته باشد و او شما را دستگیر کرد، هر چیز دیگری ابتدایی است - برای نشستن و نوشتن، فقط نیاز به صرف وقت، و سپس چندین بار در متن اجرا کنید، درست است. و اینجا این است!

از افرادی که به سادگی هیچ موضوعی نیستند می ترسند. آنها زمان برای زندگی ندارند، آنها آن را جدید و جالب نمی بینند. بسیاری از نویسندگان شوروی ما متأسفانه گذشته زندگی می کنند. و گاهی اوقات شگفت زده می شویم تا متوجه شوند که آنها زنده هستند: ما فکر می کنیم که ما مدت ها را با آنها ببخشیم. این بزرگترین مشکل است که یک فرد در زندگی خارج از پنجره علاقه مند نیست، و خودش. نویسنده می میرد، اگر کنجکاوی را از دست بدهد، تمایل به خوردن بینی خود را در همه جا.

- و کجا بهتر است نوشتن و آنچه برای الهام مورد نیاز است؟

- من بهترین ها در کشور نوشته ام. سکوت، صلح، شما می توانید در شب راه بروید. این امن است: در حل و فصل کلبه ما همه چیز بسته و تحت نگهبان است. در ابتدا، نگهبانان به شدت به من واکنش نشان دادند، و اکنون، پس از 10 سال عادت کرده اند. آنها می دانند که من می توانم در ساعت دو صبح صدمه ببینم. من به نظر می رسد، من در مورد آن فکر می کنم، پس من می توانم ادامه به کار. من با هیچکس تداخل ندارم: سه ​​طبقه در خانه، بنابراین یک مکان برای همه وجود دارد. و بیشتر اوقات ما با شوهرم به طور کلی با هم همکاری می کنیم.

در مسکو، شلوغی. به محض این که متوجه شوید که من در شهر هستم، بلافاصله شروع به نوسان می کنم: همه چیز بلافاصله به همه چیز نیاز دارد. من تمام روز نقاشی شده ام: من به علت ترافیک، عصبی می شوم. اما حتی بیشتر عصبی به دلیل ناتوانی در انجام آنچه من می خواهم - صبح، هنوز هم در لباس خواب، نوشیدن قهوه و نشستن برای کار ... در نتیجه، بیش از دو هفته من نمی توانم در مسکو ایستاده، من فرار از جایی . اما در طول نوشتن کتاب است. و هنگامی که من کار نمی کنم، من عاشق مسکو هستم! و هیچ سر و صدا من را ناراحت نمی کند.

به طور کلی، من می توانم هر جا کار کنم، اگر تنها یک میز و صندلی وجود داشته باشد.

- شما 40 سال با شوهرم هستید. راز زندگی طولانی و شاد را به اشتراک بگذارید؟

- دستور العمل های جهانی، من فکر می کنم نه. با سن شما می دانید که می توانید زندگی خود را به روش های مختلف بسازید، نکته اصلی این است که با خوشحالی زندگی کنید. قانون طلایی: چه کسی خوشحال است، درست است. خوب به تو با هم؟ بنابراین، همه چیز درست است. و شما صفحات را ضرب و شتم یا نه - مهم نیست. مهم نیست که در ارتباط با یکدیگر، متناسب نباشید. بله، و به همه مردم. همیشه به یاد داشته باشید: دیگران را از آنچه که من برای خودم نمی خواهم بسازیم. بیش از حد صحبت نکن بدجنس نباش. خداحافظی سریع بهتر تغذیه، آرام کردن و گنگ نیست

به عنوان مثال، من نمی توانم بیش از دو ساعت عصبانی باشم: هیچ کس و هر چیزی. برای چند ساعت، من هنوز پف کرده ام، اما پس از آن مسخره می شود: چه متاسفم؟! خوب، آیا کسی چیزی اشتباه انجام داد، چه چیزی در حال حاضر؟ او قبلا آن را انجام داد. ما باید حرکت کنیم

من یک شخصیت آرام و آسان دارم، به من کمک می کند. اما مانند همه افراد آرام، به کاتیون سفید آورد، خشم من بلافاصله وحشت را تبدیل می کند. کسی که آن را دید، به یاد می آورد. اما هنگامی که مکالمه یک کسب و کار است، من در شوخی هشدار می دهم: "مردم، من آماده هستم که همه چیز را فکر کنم." و بلافاصله درجه حرارت کاهش می یابد. (می خندد.) به تدریج شروع به شوخی می کند، به طور کامل فکر می کنم، و همه چیز حل و فصل می شود.

با شوهرش تاتیانا با هم 40 سال است

با شوهرش تاتیانا با هم 40 سال است

عکس: آرشیو شخصی

من یک آماتور برای ترتیب هیستریک نیستم، نارضایتی را بیان می کنم: "آه، کتاب گیر کرده است، چگونه می توانید؟!" خوب، وقت نداشت چه کسی می دانست که ما به قرنطینه نزدیک می شویم. مشکل رایج است، بیایید در مورد چگونگی خروج از آن فکر کنیم. نقطه عصبی و عصبی دیگران چیست؟ آرامش، تنها آرامش، همانطور که کارلسون گفت. ما باید از خود و عزیزان مراقبت کنیم.

- من با شما موافقم. زندگی بیش از حد به سرعت از بین می رود.

- مادربزرگ به من می گوید که تا 20 زندگی به آرامی می رود، تا زمانی که 30 شروع به پراکندگی می کند، تا 40 بار اجرا می شود، و پس از آنکه 50 بار می رود. در 60 سالگی من مادربزرگم را درک می کنم: 10 سال او به عنوان یک ماه گذشت. باورنکردنیه! ما باید از سال های خود مراقبت کنیم. برای ایجاد چیزی مثبت و در هیچ موردی نمی تواند زمان را در نزاع ها، به خصوص با عزیزان هدر ندهد. آنها باید دوست باشند

- پسر شما امروز زندگی می کند؟

- Stlikely - در سنت پترزبورگ. ما اکنون همه با یک بیماری همه گیر جدا شده ایم. فرزندانش با همسرش در کلبه لادگا، او تلاش می کند تا به آخر هفته برود. اما ما در مورد آن بسیار نگران هستیم: Rodion در بخش تحقیقات کار می کند، آنها حل نشده اند. ما امیدواریم همه این زمان نازک زنده بمانیم.

و من "Decameron" را به یاد دارم. در اینجا لطفا، ما در انزوا هستیم. این یک زمان عالی برای برخی از پروژه های جالب، داستان ها و کتاب ها است. ما از آنچه که به ما میدهیم استفاده خواهیم کرد!

- به نظر نمی رسد که شما چیزی در حال حاضر چیزی مرموز در جهان اتفاق می افتد؟

- بله، من سوء ظن های بزرگی در مورد پاندمی دارم. و به عنوان یک آشکارساز من بلافاصله طرح را اختراع می کنم. این یک ویروس باهوش است - سه درجه حفاظت. و در یک ماه بسیار خوب شروع شد. و او به شدت رفت. به یاد داشته باشید Brexit، جلیقه زرد، کاتالونیا، گونگ کانگ؟ همه جا Buz، همه چیز اشتباه است. چگونه ناگهان یک ویروس - و هیچ چیز آن نیست. باز هم، مشکوک، همه چیز با ورود آمریکایی ها به چین آغاز شد. و آنچه آنها فریاد می زنند این است که این یک ویروس چینی است. کلاه دزد سوزانده می شود؟

اگر فرانک تایل بودم، من هم اکنون یک کارآگاه رمزنگاری را نوشتم: درباره دنیای جهان، که همه ما به ما ارائه شد. اما محاسبه آن غیرممکن است. من فکر می کنم هیچکس چنین سناریویی را انتظار نداشت. اما این ذهن کارآگاه من است، اما آنچه واقعا دشوار است. فقط این همه خیلی ناراحت کننده است

ادامه مطلب