Daria Moroz: "مادر من حساس بود، هوا. من این را دوست ندارم "

Anonim

داریا چیزی نیست که به نظر می رسد، اما به نظر می رسد که بزرگسال سال های خود - در سراسر جهان است. او شانزده ساله بود که مادرش به عنوان یک نتیجه از حادثه فوت کرد. آنها در یک برفی سوار شدند. پس از حادثه، هر دو به بیمارستان افتاد. دختر زنده ماند، مادر نیست داشا در یکی از مصاحبه ها می گوید: "او به نظر می رسید انتخاب کرد - چه کسی از ما زندگی می کند،" داشا در یکی از مصاحبه ها می گوید. احتمالا این تراژدی تا حد زیادی تحت تاثیر شخصیت او قرار گرفته است - ساخته شده است سخت تر، هدفمند، خشن. بدون این، ممکن است چنین موفقیتی در حرفه را به دست نیاورده باشد. و واقعا با سرنوشت مادر من، نه تنها روی صفحه نمایش وجود دارد. داریا همچنین با کارگردان، کنستانتین بوگومولوف ازدواج کرد و دختر آنا در خانواده رشد خواهد کرد.

در حال حاضر، در ارتباط با سالگرد پیروزی، فیلم های زیادی در مورد جنگ وجود دارد. از جمله نخستین عکس "و سحر ها در اینجا آرام است"، غربالگری تکرار داستان Boris Vasilyev ...

داریا Moroz: "یک فیلم کلاسیک" Stanislav Rostotsky وجود دارد، چرا نسخه دیگری را ایجاد کنید؟ " برای من، زمانی که آنها می گویند، همیشه کمی عجیب و غریب است. اول، تابو چیست؟ هر کارگردان حق دارد طرح را بخواند. به هر حال، فیلم جدید حتی نزدیک به داستان Vasilyeva، به جای "نسخه کلاسیک" Rostotsky است. من این را نادیده نمی گیرم که یک مخاطب جوان و تصویر قدیمی را نمی بینم، این خیلی زیاد نیست. برای آنها، جالب خواهد بود که یک فیلم شات را به شیوه ای مدرن و پویا تماشا کنید. شاید آنها کتاب را بعدا بخوانند. عالی میشه".

نقش شما چیست؟

داریا: "من ماریا ساکن روستایی را بازی می کنم، که یک کارشناسی ارشد واسکوف را می گیرد، در حالی که او این دختران جوان را به صنایع نظامی آموزش می دهد. از روستا، پس آنها به کمپین جنگل می روند، که هیچکدام از آنها زنده نگرفته اند. البته، تمام این زندگی نظامی نشانه ای است - با توجه به داستان های عزیزان من، با توجه به عکس های دیگر که من داشتم و به آن از طریق مواد نگاه کردم. "

در خانواده شما در مورد جنگ صحبت کرد؟

داریا: "در واقع، این داستان های قهرمانانه ای نبود، اما من می توانم بگویم، رویداد روزمره تجربه شده است. افتتاح شد (پدربزرگ پاپین) تقریبا تمام جنگ را در اسارت گذراند. او با خانواده اش در ولگا زندگی می کرد، شامل ماهیگیری آرتل بود. یک فرد بسیار کارآمد بود، یک خانه بزرگ، اقتصاد داشت. با توجه به قوانین آن زمان، تمام ماهی ها "پس از تغییر" باید تصویب شود. و در کشور در آن زمان گرسنگی وحشتناک بود. میخائیل سه فرزند دارد، کوچک کوچک است. بنابراین او سه ماهی را در پایین قایق ترک کرد - بچه های او. او گرفتار شد، به مدت ده سال برای "تپه اموال عامیانه" محکوم شد، اما در اینجا جنگ آغاز شد. به نحوی او به جلو افتاد. ظاهرا، سپس به سادگی همه، بدون تجزیه و تحلیل. به زودی پدربزرگ بزرگ در اسارت بود و بقیه جنگ را در آنجا سپری کرد. از آنجا، او به Donbass فرستاده شد، و او خانواده اش را به خودش دعوت کرد. لیزا لیزا لیزا - درمانگر آموزش و پرورش آموزش و پرورش، شناخته شده است. او محاصره را در لنینگراد صرف کرد، در یتیم خانه کار کرد. در دست دو کودک کوچک - پسر ویتا و خواهرزاده کیرا، که مادربزرگ بزرگ از یتیم خانه به سرقت رفت. پدر این دختر مانند دشمن مردم شلیک شد، مادر به اردوگاه فرستاده شد. افسانه خانواده بیان می کند که زمانی که لیزا به هدف یتیم خانه نزدیک شد، کیر را دید که در یک گودال ماسهبازی نشسته است. بچه ها پودر خود را با شن و ماسه پختند

Daria Moroz:

در تصویر "و سحر ها در اینجا آرام هستند"، داریا Moroz یک ماریا روستایی روستایی را بازی کرد، که برای مدتی یک کارشناسی ارشد Vaskov را زندگی می کند. قاب از فیلم.

شما علاقه مند به افسانه های خانوادگی هستید: پدربزرگ چگونه با مادربزرگ زندگی می کرد، پدر و مادر چگونه ملاقات کردند؟ .. (پدر - مدیر یوری Moroz. - Prim.avt.).

داریا: "من نمی توانم بگویم که من خیلی کنجکاو هستم که از خویشاوندان بخواهم، مانند آنچه که بود، اما خانواده اصلی" افسانه ها "من می دانم. پاپ و مامان در آلمان ملاقات کردند، در فیلمبرداری از فیلم "جوان پیتر" از سرگئی آپوللینارویچ گرااسیموف. مادر سپس در سال سوم تحصیل کرد، دانش آموزش بود. همراه با مردان دیگر، آنها بازی کردند. و پدر به سرگئی آپوللینارویچ به مدرس رسید. و سپس او را تحریک کرد که او مجرمان این اتحادیه شد. "

مامان گفت چگونه پدر او را زد؟

داریا: "سه خبره خوش تیپ در این فیلم اشغال شد: Mitya Zolotukhin، Kohl Eremenko و Dad. و هنگامی که دختران به تیراندازی رسیدند، بچه ها، البته، بلافاصله "دم ها تکان دادند." Kohl به طور معروف به مادرش فرو ریخته و ... از دروازه به نوبه خود دست یافت. مامان یک دختر حاد به زبان بود، فاضلاب به طوری که کول ضعیف پس از آن این قسمت را برای چندین سال به یاد آورد. پدر در عاقلانه و یک ظاهر طراحی شده عمل کرد. از آنجایی که آنها برای مدت زمان طولانی در مجموعه بودند و توانستند با شهر آشنا شوند، دختران یک تور را ارائه دادند - مجموعه ای از پروازهای، مغازه های خوب را ارائه دادند. به طور کلی اعتماد را فتح کرد. اما پس از مادرش مجبور بود به مدت طولانی مراقبت کند، آنها تنها در سه سال ازدواج کردند. "

رابطه آنها چگونه شبیه بود؟

داریا: "آنها به نظر من جفت کامل، افرادی که خیلی دوست یکدیگر را دوست داشتند. من به طور کلی فکر می کنم که او در یک خانواده بسیار خوب و دوستانه رشد کرده است، جایی که صلح سلطنت و رضایت. اگر یک نزاع وجود داشت، من آنها را نمی بینم. ما سرگرم کننده زندگی کردیم، مهمانان دائما در خانه بودند. مامان می دانست که بسیاری از شخصیت های جالب در اطراف خودشان. Dima Kharatyan اغلب وارد شد، Mitya Zolotukhin، Kolya Rastorguev بود. عکس های خنده دار وجود دارد. ظاهرا، پس از آن نوعی جشنواره فیلم در مسکو برگزار شد و یک بازیگر جوان تازه کار به خانه کشیده شد ... تام کروز.

شما تام کروز ماندید!

داریا: "بله، فیلمسازان بسیاری، نوازندگان، در حال حاضر مشهور بودند. والدین ارتباطات را دوست داشتند ما در استخوان ها متفاوت زندگی می کنیم. ما همچنین ارتباط برقرار می کنیم، اما ما سعی می کنیم آن را در خارج از خانه انجام دهیم. و اکنون، به جای والدین ما، فرصت های بیشتری برای خروج در جهان است. "

آیا مهمان مورد علاقه ای دارید؟

داریا: "مهمان مکرر دیما خرتیان بود، آنها با مادرش دوست بودند. و من واقعا دوست داشتم با همسرش مانا مایکو باقی بمانم - او به نحوی می دانست که چگونه زبان مشترک را با کودکان پیدا کند. من عمه Katya vasilyeva، مادربرد مادر، که ما تقریبا در خانه های همسایه زندگی می کردیم، دوست داشتم. با دخترش Maryshka Spivak (که در حال حاضر یک بازیگر زیبا از تئاتر Sachirikon) ما بسیار دوست داشتنی بود، زمان زیادی صرف شده بود. "

این درگیری به دلیل اسباب بازی ها اتفاق افتاده است؟ من در مصاحبه شما خوانده ام ...

داریا: "بله، او، ماریشکا بود. من دیگر به یاد نمی آورم که ماهیت درگیری چیست، اما من مجازات را به خوبی به یاد می آورم. مامان من را در اتاقش نشسته بود، در حالی که هر کس در آینده سرگرم کننده بود. شاید کسی بگوید که او به طرز وحشیانه ای انجام داده است، اما به نظر می رسد که کودک باید از دوران کودکی برخی از چیزها را جذب کند. ما نمی دانیم چگونه با مردم ارتباط برقرار کنیم - تنها نشستن. مامان همیشه می دانست که چگونه با نوعی از فرمول های سوزاننده، بسیار زخمی شده است، بسیار زخمی شده و در ماهیت مجروح شده است. به یاد داشته باشید، پس او را به یک ناهار به یک اتاق با کلمات آورد: "، خوردن تنهایی."

آیا شما یک نوجوان دشوار بوده اید؟

داریا: "من فکر می کنم بله من به عنوان اگر در برخی از کوکون، کاملا بسته چنین راش. و مامان همواره یک معیار برای من بوده است. بسیاری از مردم در اطراف او بودند که او را دوست داشت! من نمی دانم چگونه مرکز توجه داشته باشم. به این ترتیب، من می توانم آن را بر روی مجموعه انجام دهم، اگر نقش اصلی داشته باشم. سپس من یک فضای ایجاد می کنم که همه را ادغام می کنند. از آنجا که من درک می کنم که من حق دارم و مادر به طور کامل به طور طبیعی به روح شرکت تبدیل شد. در نوجوانی، من می خواستم مثل او باشم، اما متوجه شدم که من متفاوت بود. و احتمالا او عصبانی بود. "

دختر در این زمینه دشوار است - اگر مادر زیبا، موفق ...

داریا: "بله، اگرچه من کسی را به یاد نمی آورم که به من بگویم که من چنین نیستم. در اینجا آنکی من موقعیت دیگری دارد. او احساس طبیعی دارد که او سرد است، سرد است. او خودش را دوست دارد نه که او برای ساعت ها روی آینه نشسته است. اگر چه او چشم انداز "تصویر خود" دارد. او لباس های بسیار را دوست دارد و صبح ما با آنچه که انتخاب می کند، شروع می شود، چه لباس پوشیدن او. اما متعصب در مورد "بهبود ظاهر" من در آن متوجه نیستم. او به هیچ دستگاه نیاز ندارد - او خیلی خانه، ملکه است. من هرگز چنین احساسی نداشتم من تمام وقت فکر کردم که من در جایی در نقش دوم بودم. از این، احتمالا، تمایل جاه طلبی برای اثبات اینکه من می توانم ... "

Anya هنوز به مدرسه نمی رود؟

داریا: "او سال آینده به مدرسه می رود، اما او یک دختر بسیار هوشمند است. دختر پدر چه خبر میگی؟ پدر واقعا بسیار هوشمند است. من رویای آن را به یک مهد کودک در سفارت آلمان، به طوری که او تحصیلات خود را در یک مدرسه آلمانی ادامه داد. در طول سال و نیم دیگر انگلیسی ارتباط برقرار می کند. به نظر می رسد که دانش زبان های خارجی به یک فرد اجازه می دهد که جهان را به طور گسترده تر ببینند. به طور کلی، Anya در چه چیزی دوست دارد: تنیس، موسیقی. "

Daria Frost با شوهرش کنستانتین Bogomolov.

Daria Frost با شوهرش کنستانتین Bogomolov.

ناتالیا فرمانرووووا

تماشای آن بیشتر علاقه مند به تئاتر، صحنه، این اتفاق از کودکان عادی اتفاق می افتد؟

داریا: "او به طرز وحشیانه ای به این واقعیت اشاره دارد که مادرش دارای یک بازیگر نقش مکمل زن و کارگردان پاپ است. این به چارچوب نمی افتد، و ما برای ساخت بازیگر دختر شما تیز نیستیم. هیچ شخص عادی در این حرفه نمی خواهد فرزند را به قدم های خود برساند. این کار سخت است، کاملا وابسته، نه همیشه موفق و سپاسگزار است. "

شما شانزده ساله بودید، وقتی مامان فوت کرد. این سن زمانی که دختر بسیار مورد نیاز مشاوره از یک دوست عزیز است ...

داریا: "بله، در این سن شما در حال حاضر از وضعیت یک کودک به وضعیت یک مرد آفتابی حرکت می کنید. شما شروع به نگاه کردن به چیزها با چشم های دیگر، و بسیاری از سوالات جدید بوجود می آیند. به این معنا، مادر واقعا فاقد بود. البته پدرم، زیبا است، اما او یک مرد است، و نه همه سوالاتی که می تواند بپرسد. ما هر دو مردم را با او بسته ایم و دوست نداریم روح را بیرون بکشیم. اگر برخی لحظات شخصی بوجود می آیند، آنها به آرامی تلفظ می شوند، زیرا هر یک از ما کمی شرم آور است. "

چه کسی اگر مادر را عوض نکند، در آن لحظه معلوم شد که نزدیک به شما بود؟ چه کسی با مشکلات خود رفتی؟

داریا: "به هر کسی. این کاملا برای من روشن است که چنین چیزهایی را نمی توان با کسی بحث کرد. شما می توانید چند سال در مورد آنها آرام صحبت کنید، اما نه زمانی که همه چیز خیلی تازه است. این تراژدی شخصی شما، درد شماست. اگر کسی از دوستانم یک دوست داشتنی را از دست بدهد، تنها چیزی که می توانم بگویم این است: لطفا همدردی های من را بپذیرید. همه عبارات پاتو دیگر، بی فایده و بی معنی است. این همه تینل است. پاپ و من متوجه شدم که هر یک از ما باید یک زندگی جدید، عمومی و شخصی ایجاد کنیم. او دوم "Kamenskaya" را آغاز کرد، من یک موسسه داشتم، در فیلم "Dicking" فیلمبرداری کردم. واضح است که ما از یکدیگر حمایت کردیم و بعد از مدتی آنها به این وضعیت رسیدیم. "

در یکی از مصاحبه ها، شما گفتید که من سرنوشت سینمایی مادرم را ادامه خواهم داد.

داریا: "در واقع، البته، نه. او سرنوشت خود را داشت، من خودم را دارم من اینقدر کمی فانتزی می کنم که همه چیز که مادر من بازی نکرد، من برای ما بازی خواهم کرد. (لبخند می زند.) به سی سال خود من این کار را خیلی زیاد کردم که برای سه شغلی کافی است. مادر به طور کامل طبیعت، عاطفه، خلق و خوی از من بود. این بسیار ملایم، گرم، حساس، هوا است. فوق العاده جذاب من متفاوت هستم، و من نقش کاملا متفاوت دارم. و تقاطعات در سرنوشت خلاق ما چنین بود که او اولین نقش خود را از دینار Asanova بازی کرد، و من هم همینطور. و اولین شریک او، مثل من، الکسی پترنکو بود. اما به نظر من، من یک حرفه شادتر از او دارم. احتمالا، اگر برای نود نبود، او نقش زیادی را بازی کرد. "

درباره تکرار سرنوشت - شما همچنین با یک کارگردان ازدواج کردید ...

داریا: "خب، پدر در زمان دوستیابی با مادر من هنوز یک بازیگر بود. (می خندد.) بعدا شروع به شلیک نقاشی هایش کرد. "

آیا بین کنستانتین و پدرتی معمولی وجود دارد؟

داریا: "هیچ چیز. آنها کاملا متفاوت هستند. کاملا. اما در هر دو چیز اساسا برای من مهم است، بدون اینکه من با یک فرد زندگی نمی کنم. این یک شایستگی است. پاپ من یکی از شایسته ترین افراد در کسب و کار فیلم ما را در نظر می گیرد. حتی در هر دو نوع هوش داخلی و تربیت داخلی، مسئولیت نسبت به خانواده و حرفه ای بودن بالا وجود دارد. این چیزی است که آنها را متحد می کند. هر چیز دیگری شخصیت، خلق و خوی، نگرش به صلح است، به حرفه نگاه کنید - بسیار متفاوت است. اگر چه آنها می گویند که دختر به دنبال یک شوهر، شبیه به پدر است، - در مورد من آن را کار نمی کند. (لبخند می زند.) به نظر من به نظر می رسد که من خیلی شبیه به کاستین مادر نیستم، شاید تنها با انرژی آن. "

صاحب خانواده پدر و مادر پدر بود؟

داریا: "از لحاظ نظری، بله اما تقریبا تمام مامان کشته شد. ما زیر بال او بودیم. او گفت: "Joral کار بسیار مهمی دارد، او را لمس نکنید." تقریبا یکسان در خانواده ما اتفاق می افتد. اگر کاستیا کار کند، هر کس به نوک انگشت می رود، منحرف نمی شود. اگر او هیچ وقت برای کمک به من نداشته باشد، من خودم را انجام خواهم داد. برای حرفه ای مرد - مهم است. اگر این تقاضا نیست و حرفه ای اجرا نمی شود، این یک کابوس و فاجعه است. هیچ خانواده ای با چنین پدرم خوشحال نخواهد شد. "

شما راحت هستید که با پدرتان یا استخوان ها کار کنید؟

Daria: "با پدر، البته، ساده تر است، زیرا دارای شخصیت نرمتر است. او و استخوان های مسن تر به اندازه کافی توجه نمی کنند. در خانه، گاهی اوقات حتی سخت تر از سایت است. اگر این تجربه را تجربه کند، به نظر او، در زندگی من نیست، این امر می تواند دیدگاه خود را بیان کند. ما خیلی از هم جدا هستیم (لبخند می زند.) اما با استخوان ها، مخالف. خانه ها با او بسیار راحت تر و آرام تر از کار است. "

Daria Moroz:

"من دشوار است که عذرخواهی کنم تا به مصالحه بروم. من شخصیت بسیار نامزدی هستم. "

گنادی Avramenko

آیا واقعا به خانه می آید، شما در مورد لحظات کاری از استخوان ها بحث می کنید؟

داریا: "البته، البته. اگر این تمرینات مشترک باشد، هیچ چیز برای بحث وجود ندارد. همه چیز اتفاق می افتد اگر ما برخی از پروژه های موازی داشته باشیم، اخبار را با یکدیگر به اشتراک می گذاریم. همانطور که مامان گفت، آنها با پدر به رختخواب رفتند و همه شایعات تئاتر را مورد بحث قرار دادند. (می خندد.) ما بدون حمام هستیم، اما اصل یکسان است. "

"Jubilee Jeweler" به راحتی راه می رود؟

Daria: "در ابتدا آسان نبود، زیرا این عملکرد بسیار زیبایی است، زیرا فقدان Misaneszen است. و در حالی که برای من، کوزیا، آنچه که نامیده می شود، روشن نیست، "Beggu" با من. حالا ما قبلا به سمت یکدیگر خندیدیم، متوجه شدم که با مدیر Bogomol بحث نمی کنم، توجیه نمی کنم. "پادشاه لیرا" هنوز به یاد داشته باشید که رویای وحشتناک است. اول، همه چیز در سنت پترزبورگ اتفاق افتاد، که به خودی خود یک شهر افسردگی است. ما کمی Anka داشتیم، که فقط شروع به راه رفتن کرد. Troupe - هنرمندان بسیار جدید. به علاوه کستیا کاملا نیست، به نظر من، من متوجه شدم که چگونه این عملکرد می خواهد ببیند. خیلی متولد شده در اینجا و در حال حاضر، در سایت. ظاهرا، او خود را دشوار بود، و ما با او بودیم. او به جز صندلی ها در ما عجله کرد. (می خندد.) کستیا به طور کلی یک مرد بیانگر است، همه می دانند. بنابراین اشک ها بسیار ریخته شد، اما نتیجه "لیرا" ارزش آنها بود. "

همکاران از شما می پرسند که به نحوی بر مدیرعامل تاثیر می گذارد؟

داریا: "این اتفاق می افتد و گاهی اوقات آنها می گویند: "من می خواهم با شوهرم کار کنم. شاید به او اشاره کنی؟ "من توضیح می دهم که تمام سوالات به مدیر. او را لمس کنید، من هیچ ارتباطی با آن ندارم. به نظر می رسد که این یک حرکت است، زمانی که همسر هنرمند تلاش می کند تا شوهر مدیر را تحت تأثیر قرار دهد. ما در چنین چیزهایی در خانواده ما تابو داریم. "

از لحاظ تئوری، آیا می توانید مورد علاقه خود را به کارگردانی CLAUS و BOGOMOL خودداری کنید؟

داریا: "من می توانم این با استخوان بود. بنابراین شرایط تکامل یافته بود - من در پروژه های دیگر مشغول بودم. و فقط خیلی احمقانه می گویند "نه" مدیران فوق العاده - منظور من و کاستا، و پدست ".

آیا شما راهی برای ایجاد صلح صلح دارید؟

داریا: "اوه، این یک سوال برای من نیست. از ما دو عاقلانه تر در این رابطه فقط کستیا. من برای عذرخواهی دشوار است، برای مصالحه بروید. من یک شخصیت بسیار خوانده شده هستم پس از ضربه زدن، من سعی می کنم تا زمانی که ممکن است آرام باشم و وضعیت را به حالت عادی کاهش دهم. مثل، من هنوز می دانم که من درست است، خوب، خوب. "

من دو سری عالی را با مشارکت شما دیدم: "خانه با نیلوفرهای" و "راه طولانی خانه". شما ظاهر شدن نقش های سن را ترسید؟

داریا: "پس این اتفاق افتاد. من قصد نداشتم دو سال سن را در یک سال بازی کنم. اما در واقع، این یک کار جالب جالبی است که شما پیشنهاد می کنید که یک قهرمان از هفده تا هفتاد سال بازی کنید. برخی گفتند: "چرا به آن نیاز دارید؟ بهتر است، در حالی که ظاهر اجازه می دهد، بازی احساس شخص. " و به نظر من، این یک شات خوب برای آینده است. من علاقه مند به همیشه در هفده سالن نشسته ام. به طور کلی، من زن و بازیگر نیستم که از سن می ترسد. من او را با علاقه و کنجکاوی رفتار می کنم و معتقدم که بهترین نقش من در مقابل. "

ادامه مطلب