فلسفه Chukchi

Anonim

من بلافاصله یک اواسط عشایری را پیدا نکردم به دنبال از خیابان Aviamotor - یک حیاط عادی: یک مدرسه قدیمی پنج طبقه، یک حصار آهن، یک حصار آهن، زمین ورزشی ... و ناگهان، زمانی که من قبلا تصور می کردم به عقب برگردم، در مقابل من، شکل و شکل های مختلفی از خانه وجود داشت از عشایر - Yurts، Plague، Yarangi. از دروازه حک شده با کتیبه "موزه فرهنگ عشایری" به نظر می رسد یک کالج پر سر و صدا از کالج های دوم. معلمان عجله: به اندازه کافی، وقت آن رسیده است. اما بچه ها، به نظر می رسد، در یک نمایشگاه گیر کرده، و سپس دیگری.

کنستانتین کویسین مدیر این تمرکز شگفت انگیز، گفت: "ما بر اساس اصل موزه زندگی کار می کنیم." - ما همه نمایشگاه ها را می توان با دستان خود دستگیر، به غرق شدن به زندگی عشایر، برای پیوستن به سنت های خود را. به طور کلی، به نظر می رسد.

کنستانتین کویسین.

کنستانتین کویسین.

مدیر من را در اختیار من قرار می دهد، نشان دادن ستاد یورت، که در آن اولین استعداد مناسبی جورج ژوکوف برای اولین بار ظاهر شد، سپس یک کیبیتوکا ​​ظریف از یک دختر مغولی قابل توجه، چادر Bedouin در یک مورد بزرگ فلزی - برای محافظت در برابر آب و هوای سخت شهری.

"به عنوان مثال، این یورت از معمول متفاوت است، که در آن مغول ها تنها با سنسورهای ایمنی آتش زندگی می کنند، ادامه می دهد کنستانتین ولاریبیچ. - در همه اسب ها، واقعی، چیزهای معمول برای یک یا چند نفر جمع آوری شده است. و، بر این اساس، در هر خانه برنامه خود را اختصاص داده شده به دین عامیانه، فرهنگ، زندگی روزمره ... کودکان می توانند از لوک شلیک کنند، Amulet را بسازند. ما روزی از نوشیدن چای مغول را انجام می دهیم. و البته، اجازه دهید من در بازی در میان عشایر بازی کنم. به عنوان مثال، در پازل مغولستان و یا در Alchiki - "Barani Bones".

من همچنین سعی می کنم یک نگاه ساده به نگاه اول را از بین ببرم، اما یک پازل چوبی بسیار غیر معمول است. سپس ما به یورت بزرگ می رویم، جایی که سی و سی و پنج مرد به راحتی در طول گشت و گذار قرار می گیرد.

- کنستانتین والریچچ می گوید: چنین یخی ساعت ها و نیم یا دو ساله را قرار داده است. " - مردان، به عنوان آن باید، به خانم ها آسان تر کار کنید. من به نحوی خودم را در نقش یک گوزن شمالی سعی کردم - لازم بود بگویم، در زندگی من سخت تر نبود. این یک روز تمام شد تا در برف عمیق اجرا شود تا هیچ کس به مدت یک دقیقه از گوزن خارج شود. در مقایسه با این، مجمع یورت فقط لذت بخش است. به هر حال، گاهی اوقات در شمال افراطی شما باید هر روز به یک مرتع جدید بروید. و همسر دوست من، زمانی که دو هفته در یک سایت ایستاده بود، فقط نمی توانست محل را پیدا کند: "هنگامی که ما در جاده لمس می کنیم؟"

راهنمای MAJA

راهنمای MAJA

* * *

... در خیابان سرکه و سرد. و در اینجا، در یورت، به نوعی آن را بلافاصله گرم و خوشحال است - آیا رنگ های روشن دکوراسیون چادر خوشحال هستند، چه آیتم های غیر معمول بیان تخیل را بیان می کنند. آلات موسیقی، پوسته های لوکس، یک آینه قدیمی - هر کس می خواهد احساس را در نظر بگیرد. در میز چوبی عظیم - بره یک تیغه است. کنستانتین والرنویچ به من توضیح می دهد: "این برای فورچون استفاده می شود: یک چمن آبدار وجود خواهد داشت، بسیاری از دام ها متولد خواهد شد." بوی ضعیف پشم. من علاقه مند به خالق موزه هستم: از کجا عشق به فرهنگ عشایری از کجا بود؟

"برای اولین بار در مغولستان، من در سال 2002 دریافت کردم،" او به یاد می آورد. - اعلام کرد دوچرخه سواری از Baikal به چین. و هنگامی که ما از طریق قلمرو مغولستان رانندگی کردیم، من به سادگی توسط زیبایی هایش شوکه شدم، فرهنگی که ما را نمی دانیم. و من می خواستم به آنجا برگردم

جغرافیای معلم مدرسه ی جوان نه تنها "مغولستان" بدرفتاری کرد، بلکه دانشجوی او را نیز "آلوده" کرد. آنها شروع به سوار شدن در سفر کردند، زبان، سنت ها، باورهای مردم عشایری را کار می کنند. و، البته، ایده موزه ظاهر شد - بنابراین من می خواستم که بسیاری از مردم که ممکن است آموخته و دوست داشتم این کشور.

"با تشکر از مدیر مدرسه روم Alekseevich Reuel، که به نمایشگاه های ما در قلمرو خود اجازه داد، و همچنین به ما کمک می کند تا تصمیم به خانواده، مسائل سازمانی،" کنستانتین Kucun می گوید. - ما روز تولد موزه را در 12 ژانویه 2004 در نظر می گیریم، زمانی که ما اولین نمایشگاه ما را پاک کردیم - این یورت قدیمی مغولستان قدیمی است. شما نیاز به امضای سه وزیر روسی داشتید تا این کمک های بشردوستانه مردم مغولستان روسی (بله، من شوخی نمی کنم، بنابراین من بودم!) در مرز از دست رفته بود.

به تدریج، مجموعه ای رشد کرده است، در حال حاضر 11 اشیاء بزرگ وجود دارد - خانه های سنتی مردم عشایری. جغرافیا متنوع است: از کسانی که از پوست چادر از بیابان های بیابان های مردم شمال دور، خز گوزن مردم مردانه گره ها را می پوشند. من فکر می کنم که اینجا، شاید سعی کنید عظیمی را مطرح کنید.

- Nomads همیشه یکدیگر را درک می کنند، به نظر می رسد راهنمای به نظر من افکار من را بخواند. - حتی با وجود فاصله های بزرگ که آنها را به اشتراک می گذارد، در زندگی روزمره، آداب و رسوم، نگرش نسبت به زندگی آنها مشترک است. به عنوان مثال، مهمان یک هدیه است. همانطور که ضرب المثل مغولستان می گوید: "صاحب صاحب، که خانه اش اسب مهمان است." و، به هر حال، تقریبا در همه جا - از قزاقستان به مغولستان و لیبی - با احترام زیادی به پژوهش در مورد شیوع برجسته مورخ مورخ ما، Lion Gumilyov، و موفقیت ایده های خود را به زندگی به طور موفقیت آمیز، اشاره می کند.

* * *

برخی از دستیاران مدیر به طور مداوم به چادر می آید. بچه های بسیار جوان گزارش می دهند که آنها از مدرسه آمده اند و آماده هستند تا اسب ها را تمیز کنند. موزه آنها دو است: چه نوع عشایر و بدون اسب! سپس راهنمای مایا می آید - لباس های واقعی ملی را پنهان می کند تا سفر بعدی را انجام دهد.

مدیر می گوید: "ارزشمندترین چیز در موزه ما مردم است." - من کارکنان خیره کننده دارم! تمام اعضاء اعزامی افرادی هستند که پرشور، روشن و غیر معمول هستند. به عنوان مثال، Sasha Terekhin یک مورخ، یک قاتل، محقق فرهنگ بومی شمال روسیه است. این بخش فعال در ایجاد مدارس عشایری برای کودکان پرورش دهندگان گوزن شمالی است. و چگونه او آواز خواندن مردم از شمال را می خواند - شنیدن! Volodya Chushchenov - مسافر و هنرمند، او اولین معبد بودایی را در مسکو طراحی کرد. ولدیا فرهنگ دایر را مطالعه می کند. او در سپاه کادت آموزش می دهد و کتاب "سه کلمه در مورد لومولوسوف و دریا" را می نویسد. Maya Galeeva - شرکت کنندگان در مناطق سختگیرانه این سیاره شرکت می کنند. او به بررسی آیین های سنتی و اعتقادات مردم عشایری می پردازد و حتی از زن مردم توطاتان ("مردم اولنی") در مغولستان شمالی دریافت می کند. و او همچنین مترجم و شاعر - مجموعه ای از اشعار او اخیرا منتشر شد.

به هر حال، راهنمای موزه بیشترین موقعیت افتخار است. برای تبدیل شدن به آنها، ابتدا باید از طریق "جنگنده جوان" - به عنوان یک داوطلب کار کنید، سپس به Expedition بروید (اگر خودتان را با یک فرد ارزشمند و پرشور نشان دهید) و در پایان آزمون فعلی - بیا و یک پروژه کسب و کار موزه خود را بنویسید. به گفته مدیر، چندین ایده منحصر به فرد منتظر تجسم هستند.

ما یورت را ترک می کنیم کنستانتین Kucunin با مشتاقانه در مورد بودیسم صحبت می کند (حتی یک معبد کوچک بودایی در قلمرو موزه) و شامانیسا وجود دارد. در مورد اینکه چگونه دو یا سه و حتی پنج ادیان به صورت ارگانیک در برخی از مردم عشایری در هم آمیخته اند. در مورد اینکه چگونه عشایر سالمندان احترام می گذارند، به عنوان بچه ها دوست دارند. به یاد می آورد که استپ ها آسان است برای دیدار با چوپان با مدرک نامزدی یا دکترا. پس از همه، در شرق، یک فرد یاد می گیرد که جای خود را در زندگی پیدا کند. و به کالاهای مدرن تمدن بسیار محدود هستند: تنها چیزی که واقعا و غیر قابل پیش بینی زندگی را بهبود می بخشد استفاده می شود.

در خیابان به سرسخت و سرد، و در yurt گرم و شاد.

در خیابان به سرسخت و سرد، و در yurt گرم و شاد.

* * *

من مدت ها نیاز به ترک داشتم، و من واقعا وقت نداشتم که حتی دکوراسیون یک یورت را در نظر بگیرم. من می خواهم به اینجا همراه با دوستان برای لذت بردن از داستان های مسافران با تجربه، آهنگ ها، آیات و چای مغولی غیر معمول لذت ببرید.

- عشایر چه چیزی را به شما آموزش می دهد؟ - من علاقه مند به کنستانتین در حال حاضر در دروازه.

مدیر موزه به طرز معتقد به آرامش بیشتر شد. " - همانطور که یک Chukchi به من گفت، زمانی که من ناراحت شدم: "تصور کنید، Purga آغاز شد. پنج روز از Yarangi نمی تواند بیرون برود. نشستن، فکر کن. " من آموختم که متوقف شود، به زندگی نگاه کن. من می توانم بگویم، من به عنوان یک فرد یک فرهنگ عشایری را تشکیل می دهم - و نه تنها من، بلکه کارمندانم.

ادامه مطلب