Tracakan از جهنم

Anonim

مسیرهای ما به طور تصادفی عبور کردند - در مورد چنین جلسات آنها می گویند: این سرنوشت است. و من شیطان من را به دوستانم به انستولوژیست ها در فراوانی سوسک های خانگی، که قبل از بازرسی محتویات زغالسنگ من، بیرون آمدند!

"اما چنین جانور وجود ندارد،" من پرسیدم، با این حال، واقعا واقعا شمارش شانس نیست، به طوری که آنها با این سوسک ها به عنوان بستگان جنگیدند، در غیر این صورت برای کشتن آنها به من اجازه نمی دهد احساس ناخوشایند از squeamishness؟ "

- چگونگی، مانند، - صدای شیرین به من پاسخ داد، خوشبختانه، دلپذیر، و آن را در گوشه دور، جایی که یک جعبه لعاب نشده بود، به آن اشاره کرد. در اینجا آنها، محل تولد، اولین دشمنان سوسک ها هستند.

- من نگاه نمی کنم! - من فریاد زدم، مظنون نیست که تعجب در انتظار من در یک دقیقه است.

من تکرار می کنم، او منزجر کننده بود. تمام بدن او زره سیاه را پوشانده بود، روی صورت ما بزرگ شده بودیم، به صورت بزرگ، ترسناک به گلدان های ضربه ای و سبیل ... خدا، سبیل بود! طول آنها بیش از اندازه خود تاراکان بود که تقریبا با کف دست من بود. در یک کلمه، این سوسک بود، این سوسک است.

هنگامی که یک انتومولوژیست ناز توانست من را به این احساس هدایت کند، یک داستان طولانی و سرگرم کننده در مورد خصومت خون آشنایی جدید و موجودات قرمز را شنیدم. بله، بله، شگفت زده نشوید: این Vendetta خون بود، و حتی علاوه بر این، گونه های زن. تنها یکی از آنها می تواند یک قلمرو خاص را در این مورد، آشپزخانه من زنده نگه دارد. حتی پس از خستگی کشته شد، من متوجه شدم: سوسک های ماداگاسکار - شانس های بی نظیری وجود دارد. - او کل "سوسک" شما را می خورد، "مردم من را متقاعد کردند، زندگی این سوسک های گرمسیری را به ارمغان آورد،" او تمام مصالح ساختمانی را هدر می دهد، شما مشکلی نخواهید داشت.

- و او؟ - از این فکر که چنین هیولا در آشپزخانه شکار می کند، می خواستم گریه کنم.

- آی تی؟ بنابراین او گرمسیری است، او به حرارت نیاز دارد. "شما چند ماه زندگی می کنید، سوسک ها را به ارمغان می آورد و سپس به آرامی خودم می میرند."

- و او نیست ... زن نیست؟ نه یک زن باردار؟

- مجرم! ما به نظر شما، یک پسر سوسک از یک دختر قادر به تشخیص نیست!

- ... آنها در روابط بین المللی خود نیستند؟ و پس چگونه جهش ها تقسیم می شوند ...

- طلاق ندهید، طلاق ندهید. بله، از شما نترسید، بگذار دست.

شرمنده بود که می ترسد، مانند یک دختر بزرگسال، و دستم را تمدید کردم. سوسک بر روی کف دست گرفت. من به دقت انگشتم را قبل از پشتش لمس کردم و ... گریه گنجینه اتاق را تکان داد. از من، قسم می خورم، لمس مناقصه از سوسک به طور ناگهانی در یک مکان پرید و به شدت به سر می برد، در همان لحظه ای که به طبقه پرواز می کرد، و من در متر بودم.

- او سقوط نکرد؟ - احساس تاسف، انزجار را بازسازی کرد، برای مرگ یک سوسک بی گناه در هر چیزی.

- بله، نه مرده، در حال مرگ نیست، "من را اطمینان دادم. "به یاد داشته باشید: او هنوز در حال اجرا است، او بسیار پاها دارد.

"همسایگان می آیند، آنها دست کشیدن از چنگال را شنیده اند،" من فکر کردم او نگران، با دقت از بین بردن جعبه با سوسک - همه موجودی خدا! - به کیسه من به همکاران، که، نه سرد، آنها را مجبور، یک مهمان فقیر با پرش ماداگاسکار و نفوذ به از دست دادن پالس، سوسک خود را دوست داشت، و کشتی من آن را به خانه - نه ...

"فکر می کنم،" آنها آنها را تحریک می کنند، "شما تا کنون از خواب بیدار می شوید، و شما در آشپزخانه خود را از خواب بیدار می شوید، سوسک سیاه و سفید، قرمز را تعقیب می کند ...

Tracakan از جهنم 38106_1

من متصل شدم - نه بیرون رفتن من فورا نام او را به دست آوردم تا او بعد از همه، پس از همه، بعضی از نوع سوسک و جوجه من فیلیپ را به من بسپارم. در همین حال، در خیابان سرد بود، و اجازه دهید یک سوسک در غذاهای سرد به معنای نابود کردن آن باشد. من شروع به ترک کار زود به مدت زمان برای خرید سیب های تازه فیلیپ. پر کردن از ترس و انزجار، من، سعی نکنید که سوسک را مختل نکنید، من قطعات قدیمی میوه را ساختم و موارد جدید را قرار دادم. در یک ثانیه، فیلیپ به شدت سبیل را در جهت درمان قرار داد و پس از آن سبیل دوم، پس از آن سوسک خود را به سیب فرستاده شد. Filippe قطرات آب سیب را به عنوان Gourmet واقعی فرو برد. هنگامی که او فرار کرد من جعبه را گرفتم و ... اوه وحشت او زندگی می کند! دیدار از سرد! فیلیپ در صندلی نشسته بود و در یک صندلی نشسته بود و سبیل را در جهات مختلف آسیب دید.

- چگونه شما، عفونت، درب را نقل مکان کرد!

و سپس در خیابان Stewmed، و باتری ها در یک کویل کامل کار می کردند، وقت آن بود که یک شکار بزرگ را اعلام کنیم. من درب را باز کردم فیلیپ روز TSY به خانه می آمد، در جعبه، و سپس ناپدید شد. سه ماه پس از آن من سوسک ها را نداشتم ... حالا مو قرمز توسط قلمرو فتح شده - فیلیپ من کجاست؟ شاید، معاملات زمستان روسیه را انتقال نداد و آنچه که خوب به همسایگان رفت ... آیا آنها مرد فقیر را نمی کشید؟ و به تازگی، برخی از همکاران که هنوز سهام فیلی را فراموش نکرده اند، پرسیدند که آیا آنها نمیتوانند همان را دریافت کنند، سوسک ها برطرف می شوند. من هم فکر می کنم که دیگر "حیوان خانگی داخلی" را شروع کنم. چی؟ اجازه دهید یک سوسک بزرگ به نظر می رسد با صدای بلند در آشپزخانه از بی سر و صدا sching صبحانه.

ادامه مطلب