درس های زندگی Alla Dukhovova

Anonim

او یکی از گورو رقص شناخته شده است. تعداد کمی از مردم در مورد تیم مشهور Todes شنیدند، که Alla بیش از سی سال زندگی را داد. البته، این دیگر فقط کار نمی کند، تئاتر رقص به یک خانواده واقعی تبدیل شده است. شوهر Alla، آنتون، در Todes توسط مدیر فنی کار می کند، پسر جوان کنستانتین رقص. شاید نوه نوه صمیمی سلسله را ادامه دهد؟ همه اینها در مصاحبه ای با "اتمسفر" مجله است.

درباره حرفه

رقص - تمام زندگی من شما نمیتوانید به چیزی متفاوت بگویید اما اگر نه رقصنده، من احتمالا به یک معمار تبدیل شدم، یک طراح، حتی در حال حاضر من به نوعی "ساخت دیوانه وار." من دائما میخواهم همه چیز را بازسازی کنم، بهبود و ایجاد زیبایی در تمام تظاهرات خود را.

هنگامی که ما تئاتر رقص Todes خود را ساختیم، من به طور فعال در این فرآیند شرکت کردم. در اصل، من دست خود را به همه چیزهایی که در تیم ما اتفاق می افتد، اعمال می کنم - از رقص به کار با ایجاد موسیقی برای اجرای و توسعه و لباس های دوخت.

الزامات حرفه ای من و همدردی های شخصی در محل کار من به راحتی به اشتراک می گذارم. همه چیز ساده است: من به سالن رفتم - ما کار می کنیم. من هیچ تلاشی برای کسی ندارم، من همه چیز را به صورت عینی دارم. اول از همه، من به تیم ما احترام می گذارم، احترام به افرادی که به طور کامل به این پرونده داده می شوند.

ما یک کار دشوار داریم، تعداد زیادی از استودیوها، ما حتی به کتاب رکوردهای گینس تبدیل شده ایم، به عنوان بزرگترین شبکه مدارس رقص، اما برای من قطعا یک دلیل برای متوقف کردن نیست. این به خودی خود پایان نبود، این اتفاق افتاد که بسیار محترم، خوب بود. وظیفه اصلی در حال حاضر برای پر کردن تئاتر رپرتویور است.

در مورد خودم

من عاشق دختران لاغر، به خوبی راه. من به آنها نگاه می کنم و فکر می کنم: "چه نوع زیبایی، من می خواهم یکسان باشد."

"زن قوی" در درک من یک زن عاقل است. اگر این کیفیت اتفاق می افتد - مهمترین چیز.

محل قدرت من جنگل است که ما رشد کردیم، و در مسکو این یک پارک سووروف است. هر روز حدود یک ساعت طول می کشد بر روی آن، یک درخت وجود دارد، که من آغوش می گیرم. اگر من از این مسیر عبور نکنم، خیلی خوب احساس نمی کنم.

برای من، تعطیلات کامل - زمان صرف شده با خانواده، راه رفتن در جنگل و سفر. سفرها به طور کامل من را تغییر می دهند، مثل اینکه راه اندازی مجدد رخ می دهد. من عاشق مکان های جدید هستم، چیزی خیره کننده ای برای دیدار با هر گوشه ای از دنیای ما وجود دارد، همه چیز را با دستان خود لمس کنید.

خطاهای زندگی من، و خیلی زیاد بود. من می خواهم زمان بیشتری را به مادرم و پدرم پرداخت کنم، که قبلا با من نیست. آنها به زودی به اندازه کافی رفته اند، و اکنون متاسفم که در حالی که آنها زنده بودند، ما از آن قدردانی نکردیم. هر کس پوشیده بود، امور خود را انجام داد، اما لازم بود توجه بیشتری به آنها داشته باشیم. متأسفانه، شما آن را فقط زمانی که دیگر وجود ندارد، درک کنید.

چیزی که من قطعا نمی توانم ببخشم - این خیانت است. این همه را می گوید

در مورد عشق

عشق یک چیز زیبا است در مدرسه، من عاشق پسران در هر کلاس، در حال تغییر در تغییر، آن را از کلاس خارج شد یا نه. کلاس در دهم من شروع به دیدار با یک پسر، او حتی با من ازدواج کرد. این همه بی گناه بود، به طوری که نور بچه، نوع و گرم پلاتونیک بود.

من، هر چند در عشق، من هرگز برای یک رابطه وقت نداشتم، اما احساس عشق من را الهام می دهد و باعث می شود که حرکت کند.

مهم است که انسان درک آنچه عاشقانه برای یک زن است. به خصوص در ارائه هدیه. خوب است زمانی که یک مرد یک ذره از روح خود را قرار داده است، به این مورد با داستان راه رفتن، آماده سازی، اختراع، شما حتی می توانید بگویید، به این کارگردانی نزدیک شده است. من همچنین سعی می کنم پسرانم را بالا ببرم، زیرا مهم نیست که آنها تظاهرات هزینه های آن، درک ارزشمند و آگاهی از روند آماده سازی و روح سرمایه گذاری در آن را تحقیر کرده اند.

من می توانم به طور کامل آرام ببخش، صبر من شایسته است. در اين لحظه - فعلا. در یک نقطه خاص من به طور کامل به یک فرد از زندگی اعتصاب می کنم. برای همیشه. مهم نیست که آیا عشق یا کار است. من می توانم فرصتی بدهم، شانس زیادی وجود دارد، اما چیزی چیزی را تکان می دهد، و این است. این نقطه بازگشت نیست.

درباره خانواده

هیچ اولویتی برای من وجود ندارد: خانواده یک خانواده است و کار یک کار است. رقص زندگی من است، خانه من قلعه من است.

برای فرزندان من، من و مادرم و دوست و مشاور. در هر صورت، من سعی می کنم همه اینها را ترکیب کنم. من همیشه اعتماد ندارم، من به درستی در یک لحظه یا یک لحظه دیگر در تربیت فرزندانم عمل می کنم. گاهی اوقات من حتی فکر می کنم که ارزش آن را به ارائه یک یا چند توصیه.

من سعی می کنم از آرمان های خود حمایت کنم، می توانم هشدار بدهم، اما هرگز چیزی را به طور قطعی ممنوع نکرده ام. شاید نادرست بود و لازم بود آنها را یک بار متوقف کنیم، اما من این کار را انجام نمی دهم. من آنها را دوست دارم و می خواهم آنها را خوشحال کنند.

نوه داستان جداگانه ای است. من عاشق او هستم دو پسر وجود دارد و در اینجا دختر کوچک ما ظاهر شد. البته، او توجه بیشتری نسبت به پسران بالغ می کند. من نمی توانم بگویم که پسران کمتر دوست داشتنی هستند، اما من برای او عشق معنی دار تر دارم.

ادامه مطلب