میخائیل Bashkatov: "من با مشکل با طنز مقابله کردم"

Anonim

محبوبیت به Mikhail Bashkatov در سال 2009، پس از خروج از نمایش طرح "شما به جوان تر!"، و مشارکت در انتقال "عقاب و روسنگ" و نقش در سری تلویزیون "آشپزخانه" در نهایت وضعیت ستاره پشت سر گذاشت به او. MK Boulevard با بازیگر ملاقات کرد و یک خانواده بزرگ، حس شوخ طبعی و حمل و نقل عمومی را مورد بحث قرار داد.

میخائیل، احتمالا، حالا شما قبلا می دانید که تمایل زیادی به سکوت می کند؟ و این را دارید؟

مطمئن! در اینجا اخیرا ما در تامسک، دقیق تر، در روستای دور از شهر، تقریبا در جنگل بود. این خانه پدر و مادر همسر من است، جایی که ما خوشحال هستیم که بازدید کنیم. گوشی را به شدت جلب می کند، و اگر شما هنوز به نحوی به نحوی تماس بگیرید، من به اینترنت تلفن همراه شما اهمیت نمی دهم. بنابراین، هیچ شبکه اجتماعی، اخبار و دیگر "فریبندگی ها"، اطلاعات کامل سم زدایی.

میخائیل Bashkatov و Aslan Bizhoev

میخائیل Bashkatov و Aslan Bizhoev

عکس: قاب از T / W "به جوانان!"

آیا همیشه می خواستید خنده دار باشید؟

من نمی خواستم مسخره باشم، اما فکر کردم خیلی مضحک بود، من همه چیز را انجام دادم و صمیمانه به آن خندیدم. جایی در درجه دوم، من آموختم که گورباچف ​​را تقلید کنم، به عنوان من نیز، به عنوان من نیز، مانند اولین رئیس جمهور ما، دو برابر خنده دار بود. سپس در کلاس سوم، من شروع به تقلید از معلم ما، ما "عشق" متقابل با او داشتیم. من خودم را همان عینک گرفتم و همکلاسی ها را خندیدم، آن را نشان دادم. آنچه او گفت: "خب، بیا، به تخته سیاه بروید، ما با هم می خندیم." بنابراین من نمی ترسم خنده دار باشم من برای این تلاش نکردم، فقط به آنچه که من به نظر می رسید خنده دار خندیدم.

وقتی شروع به بازی در Kvn کردید؟

این یک داستان بسیار غم انگیز است. در درجه دهم، ما تصمیم گرفتیم در کلاس KVN - دهم در برابر کلاس های یازدهم بازی کنیم. این یک رویداد جدی بود. کل مدرسه را جمع کرد و من چندین معلم را از دست دادم. در واقع، معلمان من را دوست داشتند، به ویژه معلم روسی و ادبیات - من شعر را در تمام مسابقات ادبیات مدرسه و شهری خواندم. اما پس از این تقلید، او به من بسیار متهم شد، او حتی آماده بود تا ارزیابی های من را کاهش دهد. ما تنها در پایان کلاس یازدهم افزایش یافتیم. سپس من به تیم KVN رفتم، در حال حاضر دانشجوی دانشگاه هستم. به هر حال، در سال 1998، برنده لیگ برتر Kvn تیم از تامسک "کودکان از ستوان Schmidt" بود، و البته، آنها برای همه ما قهرمانان واقعی، بت ها بود.

میخائیل Bashkatov

میخائیل Bashkatov

عکس: instagram.com/bashkatovmisha.

آیا از محبوبیت خود در زندگی روزمره استفاده می کنید؟

حداکثر که من می توانم - این بوی با فروشندگان در فروشگاه ها است. آنها من را تشخیص می دهند و بلافاصله شروع به فریاد زدند، خوب، من آن را بازی می کنم. در این، شاید، همه چیز. این یک بار بود که من اجازه دادم بازرس DPS اجازه بدهم.

و از حمل و نقل عمومی استفاده کنید؟

گاهی. این اتفاق می افتد که من از مترو استفاده می کنم اگر شما نیاز به صرفه جویی در وقت، اما بسیار نادر است. هنگامی که شما سه کودک کوچک دارید، سپس در ماشین همه چیز بسیار راحت تر است. در صبح آنها باید در باغ، مدرسه، در شب، انتخاب شوند، بنابراین ماشین باید در دست باشد. من در نزدیکی کار زندگی می کنم، این وضعیت را ساده می کند. شما می توانید پیاده روی کنید، اما من با ماشین رانندگی می کنم، زیرا در هر لحظه ممکن است نیاز به رفتن به جایی داشته باشید، مانند مثال، امروز. همسر وقت خود را برای گرفتن پسر به کلاس های آماده سازی در مدرسه ندارد، بنابراین من آن را انجام خواهم داد.

آیا مکان های مورد علاقه خود را در مسکو دارید؟

ما VDNU را با تمام خانواده تحسین می کنیم، برای مدت طولانی در آنجا زندگی می کردند. مهد کودک مورد علاقه ما، که در پارک واقع شده است، جایی که همه سه فرزند ما می روند و می روند. در تابستان ما در اینجا دوچرخه سواری می کنیم. من همچنین منطقه باغ گیاه شناسی را دوست دارم. خوب، اکنون ما در Novoslobodskaya، در نزدیکی زندگی می کنیم - باغ فوق العاده "Hermitage"، نماینده پارک. از آنجایی که ما یک خانواده بزرگ هستیم، انتخاب ما Patricks نیست، اما چیزی آرام تر، پارک ها با مسیرهای دوچرخه و زمین های بازی کودکان است.

اعتراف، و نوستالژی بومی تامسک؟

نه، من از این احساس محروم هستم. در حال حاضر، هنگامی که ما در بستگان استراحت می کنیم، البته، نوع برف برف دست نخورده نمی تواند اما لطفا چشم. این جذابیت این مکان ها قطعا است. بله، و هیچ وقت به نوستالژیک وجود ندارد، ما هر ساله به مدت سه هفته به آنجا می رویم، کافی است. و سپس ما خوشحال خواهیم شد که به مسکو بازگردیم.

میخائیل Bashkatov

میخائیل Bashkatov

عکس: instagram.com/bashkatovmisha.

چگونه می توان مردم را در خیابان به رسمیت شناخت؟ Panibrate وجود دارد؟

بله، این است. خوب، اولا، زیرا یکی از قهرمانان من یک مخزن از "شما جوانان است"، و به دلایلی، بسیاری معتقدند که این تصویر که خود و بومی خود را تبدیل کرده است، از من جدا شده است، من می توانم بیرون بروم خیابان و به راحتی بر روی شانه پات، سلام، و غیره، شخص معمولا خود را درک می کند که او به طور کامل به طور کامل رفتار نمی کند، و یا من به او می دهم آن را به درک در یک فرم مودبانه. شرایط مناقشه تقریبا هرگز اتفاق نمی افتد. به طور کلی، زمانی که مردم من را می شناسند، لبخند می زنند و من در پاسخ به لبخند می زنم.

چقدر شما در زندگی واقعی از قهرمانان ما در سینما متفاوت است؟

بستگی دارد گاهی اوقات به نظر می رسد که در زندگی من خیلی سرد هستم (لبخند)، که در فیلم خوب خواهد بود. و گاهی اوقات به من گفته شده است که بر روی صفحه نمایش من شاد، و در زندگی من خسته کننده و لاکونیک وجود دارد. این یک چیز است - نمایندگی از مردم که آنها را در مورد من در هنگام دیدن من در صفحه نمایش و یا خواندن مصاحبه، و چیز دیگری یک زندگی مشترک است. اما در چیزی که قهرمانان من، البته، شبیه به من هستند، و من بر آنها هستم.

اگر قهرمان خود را در سری و فیلم "آشپزخانه" به یاد داشته باشید، چیزی مشترک است

شما؟

بله، خوش بینی! من سعی می کنم هرگز قلب را از دست بدهم، من و قهرمان من را ترک می کند. اما در "آشپزخانه" دنیس - نوعی نابرابری، من هنوز یک شخص متفکر دارم. (خنده حضار) درست است، من نمی دانم چگونه به خوبی در پیانو بازی کنم، مثل او!

چگونه با شرایط ناخوشایند در زندگی روبرو می شوید؟

گاهی اوقات من مقابله نمی کنم و بنابراین با کمک طنز. به منظور حل برخی از مشکلات، ابتدا باید به آن بخندید. سپس او متوقف می شود چیزی وحشتناک و غیر قابل تحمل است. بعد می توانید فکر کنید که چگونه با آن مقابله کنید.

تئاتر و فیلم برای شما چیست؟ جالب تر است؟

به سختی میشه گفت. هنگامی که من برای مدت طولانی تئاتر نداشتم، به همسر من گفتم که من این روند را از دست دادم، در تمرینات روزانه، در کار بر روی همان مواد، که روز از روز به روز دوباره بروید، عمیق تر می شود. و هنگامی که برای مدت زمان طولانی فیلمبرداری وجود ندارد، می گویم که من می خواهم دوباره یک پلت فرم را بازی کنم، فضای خاصی وجود دارد، حرکت می کند، تعداد زیادی از مردم. من فرآیند خود و در تئاتر را دوست دارم، و در سینما، آنها کاملا متفاوت هستند، اما من از آن لذت می برم و از سوی دیگر. تئاتر یک احساس خاص است، لحظه ای از ایجاد این موضوع، که از آن

در نتیجه، باید چیزی باشد. من چنین عملکرد هایی را که در آن چندین سال بازی می کنم، دارم، و در این زمان علاقه شما به آنها می توانم، و سپس دوباره بازگشت. و در آنها شما دوباره می توانید چیزی را دوست داشته باشید، پیدا کردن چیزی جدید با مخاطب.

آیا شما فیلم ها را با مشارکت خود بررسی می کنید؟

نه برای چی؟ من بعضی از خطاها را به یاد می آورم، آنها به وضوح در حافظه به عنوان زخم بر روی بدن هستند. اما شما نمی خواهید این فیلم ها را تجدید نظر کنید. شاید به این دلیل که هر بازیگر نقش های آینده را زندگی می کند. شاید بعد از آنکه من نقش نداشته باشم، شروع به تجدید نظر خواهم کرد و به یاد داشته باشید که من جوان، با استعداد و پر جنب و جوش بودم. (می خندد.) در حال حاضر این میل به وجود نمی آید. یک مثبت

بسیار جدید، سرد، چیزی که من می خواهم ببینم وجود دارد!

اگر به طور همزمان به دو پیشنهاد بسیار جالب بروید - تئاتر یا فیلم را بازی کنید - چه چیزی را انتخاب می کنید؟ تصور کنید رویای کار: تیم عالی، سناریو عالی، فوق العاده تصویر بند انگشتی. چه کار میکنی؟

سوال سخت. بله، دوستان من را ببخشید، اما من احتمالا یک فیلم را انتخاب می کنم. من توضیح خواهم داد چرا. در حال حاضر من فکر نمی کنم که من فیلم را به دست آوردم که من در تئاتر به دست آوردم. تعداد کمی از مردم در مورد موفقیت های تئاتری من می دانند، هرچند من نقش های جالب و جدی و جدی دارم. بر خلاف فیلم ها در آنجا من چنین کاری نداشتم.

پس چه نقش هایی در تئاتر می بینید؟

من نقش مهمی در بازی کارگردان جوان با استعداد ایگور نوادروف "عشق در یک لیوان آب" در بازی لیوودمیلا پتروسکوایا بازی می کنم. این بسیار جالب و کار بیشتر است. من هنوز نقش من را در بازی برجسته کردم "زمانی که فردا" تئاتر هزاره آینده خواهد بود. این کمدی غیر عادی در بازی Luigio Lunari "سه در یک نوسان" است که توسط ولادیمیر Ustyugov کارگردانی شده است. این یک محصول بسیار عمیق است - علیرغم سهولت ژانر، در واقع موضوعات پیچیده و ابدی را افزایش می دهد. قهرمان من یک مرد نظامی است که به دنبال آن نیست، دقیقا همان چیزی را که دوست دارد، می بیند، او ناراضی است که چگونه زندگی خود را توسعه داده است، و وینیت در این سرنوشت، خدا.

یک نظر وجود دارد که با هر عملکرد جدید، قهرمان به روش جدیدی باز می شود، اینطور است؟

بله حتما. به طور کلی، عملکرد چنین چیزی است که شبیه به یک گل است که نشان داده شده است، یا گناه، که مسن تر است، غنی تر طعم او است. تنها پس از 20-30 تولید، ما تا زمانی که ما در این مواد شنا می کنیم انتخاب شده ایم و برای ما و مخاطب شروع به کار خواهیم کرد. یک پتانسیل بزرگ وجود دارد. او اکنون به اندازه کافی خوب است و در آینده حتی بهتر خواهد بود، من صمیمانه آن را باور دارم.

ادامه مطلب