هلن آینه: "من یک خسته کننده واقعی و بورژوازی هستم"

Anonim

1. درباره زنان

نقش یک زن در جاسوسی همیشه دست کم گرفته شده است. این غیرمنصفانه است. آی تی

جهان دقیقا ما را ندارد!

دو تعاریف که من فقط از قهرمانانم متنفرم، و به طور کلی شخصیت های زن - "قوی" و "شجاع". آنها واقعا من را آزار می دهند، به عنوان یک زن بازداشت می شوند. چرا شما در مورد آنها به عنوان کودکان سه ساله صحبت می کنید؟

من مطمئن هستم که هر زن مدرن فمینیست است، حتی اگر این کلمه و مفهوم را انکار کند. آیا شما از کسانی که چهل سال پیش زندگی کرده اند از شما می پرسند: آیا این جهان است که می خواهید باشد؟ " هیچ کدام به مثبت پاسخ نمی دهند.

من بخشی از این نسل از زنان بود که بر خلاف خانواده های غیر تبلیغاتی مالی تحصیل کرده بودند. و این نسل دیواره Snobism و تبعیض از مردان مسن را شکست.

2. درباره من

من فکر نمی کنم که اگر شما خوب کار کنید، به خوبی در اطراف شما کار خواهید کرد. همه چیز به طور کامل تصادفی و هرج و مرج است. گاهی اوقات بد با افراد بسیار خوب اتفاق می افتد و گاهی اوقات مخالف است. اما حداقل ساختن چیزی زیبا، شما وقت خود را صرف نمی کنید، اما خودتان را به چیزهای ارزشمند اختصاص دهید.

من غم و اندوه و شوک از این واقعیت است که مفهوم شایستگی از جامعه ما ناپدید می شود. درگیری ها به فیلم ها و در تلویزیون تشدید می شوند، مردم در اینترنت و در واقعیت بی رحم هستند. به نظر می رسد که همه چیز همیشه عصبانی است.

هیچ راه خوبی برای کشتن زمان شما وجود ندارد قتل - و یک قتل وجود دارد.

درک و کنترل ترس های داخلی ما یکی از مهمترین وظایف زندگی ما است.

صبر خوب، اما کیفیت اختیاری است. هیچ چیز اشتباه نیست که گاهی اوقات کمی بی ضرر باشد و کمی خیلی مودب نباشد، گاهی اوقات من هستم.

در واقع، من یک مرد کلاسیک نیستم. من ضعیف هستم من دوست دارم به مردم بگویم چه باید بکنم

ازدواج رسمی تنها می تواند تنها با مزایای اقتصادی توجیه شود. من هرگز به دنبال ازدواج نیستم، اما به طور کلی خوشحالم که این کار را کرد.

احتمالا، مانند همه بریتانیا، من یک راننده واقعی و رمپ بورژوایی هستم. اما من سعی می کنم با آن مبارزه کنم.

من با بینی من خوشحال نیستم، من زانوهایم را دوست ندارم، از مچ پا متنفرم، مطمئن نیستم در مورد باسن، ما پاهایم را دوست نداریم. این خیلی چانه شما نیست، و پیشانی من، به نظر من صدمه دیده است. اما به طور کلی، من می توانم با آن زندگی کنم.

3. درباره کار

من هرگز در زندگی پس از بازی یا فیلمبرداری با تسکین و با کلمات صحبت نکردم: "خدا را شکر، امروز جمعه!" اما آخر هفته نصب شده است، حتی اگر یک برنامه فوق العاده داشته باشید. فراموش نکنید در مورد آن.

من هرگز ستاره ای نبودم که در ریخته گری شرکت می کند. همه به خاطر من بزرگ هستم

تا به حال، من از ترس از صحنه به شدت رنج می برم. نه هر شب، همانطور که قبلا، اما در بعضی موارد، زمانی که آن را انتظار نداشت. و شما فقط باید با این ترس روبرو شوید - به رغم او، کار کنید، با وجود او کار کنید، او را بر روی خودتان بشویید.

4. درباره روح جوانان

هنگامی که شما جوان هستید، شما تعجب نمی کنید که همه این مردان قدیمی با عقل خود را تضعیف می کنند. جوان بودن، شما می خواهید چیزهای بنیادی را انجام دهید. و خدا را شکر، کسانی هستند که بیرون می آیند و آنها را می سازند - جهان را تغییر دهید، آینده ما را بسازید.

اوه، این لحظه وحشتناک، زمانی که شما درک می کنید که شما دیگر جوانترین ویژگی در اتاق نیستید. این بسیار وحشتناک است - تنها لحظه ای که متوجه می شوید که شما قدیمی ترین هستید.

این خیلی سخت است که شما جوان هستید، - دیدن افراد مسن تر و درک اینکه آنها در جای شما بودند. عجیب و غریب، شما فقط نمی توانید تصور کنید که به طور کامل، درست است؟ شما نمی توانید پذیرفتن زمانی که یونا، که امروز شصت سال گذشته یک بار شانزده ساله بود. و آنها می توانند، آنها خود را با SPREFREE JUNN ها به یاد می آورند.

تا کنون، روحیه کولی ماجراجویی زنده است. من نمی توانم به یاد داشته باشم زمانی که آخرین بار در یک تخت خواب بیش از سه تا چهار ماه در یک ردیف خوابیدم. من سبزیجات را کاشتم، اما شما هرگز میوه ها را گسترش ندهید. من گل های سریع دارم، اما جوانه ها را دیده ام. من به طور مداوم در سراسر جهان حرکت می کنم.

Agnia lisitsyn

ادامه مطلب