Aglaya Shilovskaya: "فدایی، مانند آجر، کاملا به خانواده من وارد شد"

Anonim

Aglaya نماینده سلسله خلاق است. تقریبا هر مقاله در مورد آن با اشاره به بستگان معروف خود - پدربزرگ، بازیگر Vsevolod Shilovsky، و پاپ، مدیر و سناریو ایلیا شیلوفسکی آغاز می شود. شخصیت خلاق که خود تحقق بسیار مهم است، باید باعث تحریک داخلی شود. با این وجود، آلیاژی کاملا برگزار می شود: بدون مخالفت با خود، به طور کامل در مورد عزیزان خود پاسخ می دهد، با قدردانی از حمایت خود. نگران نباشید در هر لحظه خندیدند، نقص های آن را پنهان نمی کند. این به نظر می رسد که یک بزرگسال و نه در طول سال ها، همان وزن، معلوم شد و مصاحبه آن.

Aglaya، چقدر شما نفوذ شخص دیگری را انجام می دهید؟

Aglaya Shilovskaya: "با توجه به مردم خارجی، نه. برای من، نظر اکثریت مهم نیست. گاهی اوقات من حتی، برعکس، از یک حس تناقض،، بنابراین من همیشه در تیم احساس راحتی نمی کنم. من نفوذ تنها عزیزان شما هستم. در اینجا آنها برای من قدرت هستند. من واقعا به آنها اعتماد دارم، متوجه شدم که آنها را در "نور راست" می بینم. اگر آنها سرزنش می کنند، می دانم چرا. اگر همه در اطراف این کار را تحسین کنند، پدر می گوید که من در جایی نشان نداده ام - من او را باور خواهم کرد. "

آیا همیشه چنین درک متقابل دارید؟

Aglaya: "نه، در نوجوانی، من با پدر و مادرم جنگیدم، یک شورش واقعی را راه اندازی کردم! (می خندد.) خوب، من فقط به طور ناگهانی متوقف شدم که میخواهم هر کاری را انجام دهم، اما من می خواستم در اطراف باشگاه ها آویزان باشم، لذت بردن، راه رفتن، رهبری "شیوه زندگی بزرگسالان". اما پدر و مادر موفق به توضیح دادن به من به صلاحیت آنچه، و چهارده سال من در حال حاضر، آنچه که نامیده می شود، نقل مکان کرد. او به خارج از کشور رفت، آماده پذیرش به تئاتر و فعالانه در کاهش وزن خود بود. "

من می خوانم که تصمیم به کاهش وزن نیز تحت تاثیر پد پذیرفته شد.

Aglaya: "بله، البته. او روانشناختی به من کمک کرد. من دوست دارم خوردن، و من آن را از مواد غذایی مضر - سس، سیب زمینی سیب زمینی سرخ شده، همبرگر. اما من مجبور شدم سلیقه های خود را بشویم، به رژیم غذایی سالم بروم. پدر مانند این گفت: "لازم است که آن را لذت بخش، اما هر روز دلپذیر است." حالا سعی میکنم به این قانون بپردازم. لاغری اولین عمل بزرگسالان من و تجربه خود را به Dorubach خود را. پس از همه، اگر شخصی خود اراده خود را نشان نمی دهد، او به رژیم غذایی یا پزشکان کمک نمی کند. من بیست کیلوگرم افتادم! "

شما خود را در آن وزن دوست نداشتید؟

Aglaya: "از چهار سال من رفتم برای تبدیل شدن به یک بازیگر، من در مورد آن رویایم. پدرم، کارگردان و نمایشنامه نویس، کاملا درک شده است که نقش من مشخص نیست، بلکه یک قهرمان لری است. یک قهرمان روحانی نمی تواند یک پیچکی باشد. او گفت: "انتخاب کنید، عزیزم. یا ما به دنبال یک حرفه دیگر هستیم، یا وزن خود را از دست می دهید. " من متوجه شدم که او درست بود و، البته، من خود را با چنین شکل دوست نداشتم، این مجموعه پیچیده بود، زمانی که ما با خانواده به دریا سفر کردیم. اما من همچنین دوست دارم خوشمزه بخورم! (می خندد.) بنابراین دشوار بود. خرابی های عصبی واقعی وجود داشت. من به سر من در مورد دیوار جنگیدم و فریاد زد: "خوب، در شکل، این حرفه! به من dumplings با سس مایونز و نان سفید! " پدرم یک روانشناس عالی است. او منتظر دو ساعت شب بود، یک صفحه را با dumplings در مقابل من گذاشت و گفت: "در، خوردن. اما آیا واقعا برای تلاش های شما متاسف نیستید، شما قبلا شش کیلوگرم را رها کرده اید ... ". و من متوجه شدم که اگر اکنون دیوانه بود، من به سادگی موج می کنم. "

آیا شما یک شخص بلندپرواز هستید؟

Aglaya: "بله خوب، البته، پدر با مادر من در من سرمایه گذاری کرد: نیروها و روح و پول در آموزش و پرورش. من می خواهم آنها را به من افتخار کنند. و آنها شرط های بزرگ را بر من می سازند. "

گرفتن اسکار؟

Aglaya: "حداقل. (می خندد.) پدر معتقد است که من احمق هستم، زیرا من انگلیسی را آموزش نمی دهم. شاید این تنها نادیده گرفتن است. در عین حال، من تلفظ کامل دارم. من حتی شرم آور اعتراف می کنم که من زبان را نمی دانم. پدر معتقد است که من می توانم در هالیوود برگزار کنم. اما به نظر من این است که هزاران این آگلی وجود دارد. من حدس می زنم که عزت نفس را کم کرده ام. (می خندد.) من حداقل می توانم اینجا باشم تا بتوانم از بازیگر نقش داشته باشم. "

Aglaya Shilovskaya:

در کمدی "Nanniki" Aglaya Shilovskaya نقش Kati. قاب از فیلم.

آیا شما راضی هستید، حرفه شما از نظر حرفه شما چگونه است؟

Aglaya:

"من به طور کلی به ندرت راضی هستم. (لبخند می زند.) در حال حاضر یک عرق واقعی برای من یک "شمارش اولوف" موسیقی است، که در آن من شاهزاده خانم تارکانوف را بازی می کنم. از موسیقی لذت می برم، از موسیقی لذت می برم. اما من می خواهم خودم را از طرف دیگر نشان دهم. کمی، متاسفانه، سناریوهای خوب را ارائه دهید. من رویای پدرم کار می کنم من دیدگاه او را از این حرفه، یک مدرسه بازیگری، دیدگاه او در مورد اینکه چگونه سینما باید باشد، دوست دارم. امیدوارم او فیلم خود را با من در نقش اصلی حذف کند. اگر چه، البته، از سوی دیگر، خوب است که ما با هم کار نکرده ایم. من ده نقاشی را با شانه هایم دارم، و هیچکس نمیتواند بگوید که من توسط Blatu آنجا هستم. "

اما اعتراف: حمایت از بستگان - آیا بسیار مهم است؟

Aglaya: "من نمی توانم بدون آن را انجام دهم. به عنوان یک توپ ضربه دور - من باید تمام وقت من را فشار دهم، فشار دادن. من راز را آشکار خواهم کرد: من خیلی بسته هستم، یک فرد شک دارم. به نظر می رسد که من همه چیز را به شدت انجام خواهم داد، هیچ چیز کار نخواهد کرد. در این راستا، مشارکت در تلویزیون نمایش "بسیار" یک ماجراجویی بزرگ در بخش من بود. این نمایش به اولین بار در کانال اول رفت، او به تعداد زیادی از مردم نگاه کرد. آنچه من به مرحله نهایی رسیده ام و رتبه دوم را به دست آورده ام ... من خودم یک قهرمان را به طور جدی در نظر می گیرم. گاهی اوقات، فکر کردم دیوانه بودم تناسخ - کاملا ژانر من نیست. در موسسه تئاتر به نام Schukin، جایی که من مطالعه کردم، زمانی که ما بر روی تصاویر کار کردیم، با خیال راحت با ترم مواجه شدم. (خنده حضار) به طور کلی، من در موسسه سخت بودم. من با مدرسه شکل دادم، که از پدرم گرفتم. و او به من تحمیل نشد، من آن را گرفتم. ما همان فیلم هایی را با پاپ دوست داریم، نظر ما هماهنگ است ... اما هنوز هم این موسسه را به پایان رسانده ام، دیپلم دارم، اگرچه نه قرمز. "

شما احتمالا با معلمان بحث کردید؟

Aglaya: "البته. احمق بود! این در یک پارچه سکوت می شود و بیرون نمی رود - بهتر خواهد بود. در حال حاضر، احتمالا، من به این طریق رفتار می کنم. اما پس از آن من پانزده ساله بودم، به نظر من انقلابی بودم. من نمی فهمم چرا ما باید یاد بگیریم که افراد دیگر را ببینیم، زمانی که می توانید کسی را برای این نقش مناسب تر کنید. سپس من شروع به گرفتن یک فیلم کردم و آموختم که با مدیران بحث نکنم، شروع به عاقلانه تر کرد. بنابراین، من موفق به پایان دادن به موسسه. (می خندد.) بنابراین، مشارکت در "دقیقا در نقطه" یک ماجراجویی واقعا بزرگ برای من است. بسیاری از مردم رویای رسیدن به این پروژه هستند، و من به یوری Aksyut، که از من دعوت شده اند، سپاسگزارم. من افتخار می کنم که مقاومت کنم، از عدم اطمینان و ترس آنها غلبه کنم. متوجه شدم که رقابت در همه چیز نیست. علاوه بر این، اگر شما می توانید چند برابر در سینما، بازی "پخش" بازیابی روز بعد، شما نمی توانید هر چیزی را در اینجا تغییر دهید. این سخت و روانی بود، و از لحاظ جسمی. فرایند Grima بسیار پیچیده است، پنج ساعت و نیم ساعت برگزار می شود. پوست من نیز چنین بار را تحمل نکرد، سوزش رفت. من پرسیدم: "آیا گریه می کنید؟" گاهی اوقات این بود: من قوی ترین استرس را تجربه کردم. اولین استرهای هیجان به سادگی نمی توانستند بخورند. در ابتدا فکر کردم من دیوانه بودم، اما پس از آن با شرکت کنندگان صحبت کردم و متوجه شدم که تنها نیست. Taisiya Povaliy اذعان کرد که او خیلی نگران سخنرانی بود، که حتی شروع به خفه شدن کرد. و او، بر خلاف من، یک خواننده پاپ. من واقعا دوست داشتم چگونه Povaliy در این پروژه کار می کرد. من فقط به عنوان یک هنرمند عاشق شدم. من سوابق خود را تماشا کردم - همه چیز روشن نیست که او نگران است. با توجه به سخنرانی های من، خدا را شکر. "

آیا واکنش از قهرمانان شما وجود داشت؟

Aglaya: "من خوش شانس بودم آن دسته از افرادی که در آن من در طول سخنرانی مجددا مجددا مجددا در سالن نشسته بودند، در سالن نشسته بودند: هر دو Katie Topuria، Larisa Golubanka و Ani Lorak و Alena Sviridov نشسته بودند. بنابراین، همه آنها با چهره من صحبت کردند. (می خندد.) من ناراحت شدم که کریستینا آگویلرا مورد علاقه من نبود. با تشکر از کانال اول، من توانستم از بت من دیدن کنم و برای این تناسنجی نقطه عطفی داشته باشم. من حتی نمی خواستم تسریع کنم. "

Aglaya، آیا شما اهمیت زیادی برای ظاهر شدن دارید؟

Aglaya: "نه، فقط اگر از نقطه نظر زیبایی شناختی از تناسب اندام شکل. و از لحاظ دکوراسیون، من "دختر نیستم". من نمی دانم چگونه به رنگ، لباس تمیز آن، من را دوست ندارم ستدس. خروج نور (و من آن را به ندرت به ندرت) - تست برای من. من را به جوایز نیکیتا نیکیتا نیکیتا نیکیتا، نیکیتا سرگئیویچ Mikhalkov دعوت کرد، به طوری که من آواز خواندن، من زیبا، من زیبا، در یک لباس منحصر به فرد از طراح معروف. این رویداد برای من جالب است. کنسرت Danil Kozlovsky در صحنه جدید تئاتر Bolshoi بازدید شد. Danila - هوشمندانه، من واقعا کنسرت را دوست داشتم. به طور کلی، من دوست ندارم آویزان باشم، اگر چه بسیاری می گویند این یک اشتباه است، بنابراین من نمی خواهم. (لبخند می زند.) همانطور که برای زندگی معمول، من به راحتی و راحت لباس: برخی از شلوار، کفش باله. و چرا لباس، قبل از آن؟ "

در مورد شاهزاده چیست؟ او ملاقات خواهد کرد، و شما تحت رژه نیستید.

Aglaya: "و من یک شاهزاده دارم و من چنین شاهزاده خانم دوست ندارم! من در شبکه های اجتماعی نیستم، من خودم را انجام نمی دهم. در واقع، من مردم را نمی فهمم که صبح آنها از این واقعیت شروع می شود که از خواب بیدار می شوند، خود را در عکس های مختلف عکس می گیرند و پس از آن چه تعداد دوستی جمع آوری کرده اند. من نمی فهمم چرا غریبه ها به شدت به زندگی شخصی شما اختصاص می دهند. شاید من خیلی دوست ندارم. "

احتمالا یکی از عزیزان خوب است اگر زن او به نظر خوب باشد.

Aglaya: "مفهوم زیبایی در پاشنه و یک رنگ رزمی نیست. شما می توانید لباس های کم، بی سر و صدا و در عین حال جذاب باشید. به نظر من، یک تصویر طبیعی در حال حاضر یک روند مد است. باز هم، نظر دیگران برای من مهم نیست. نکته اصلی این است که من این را دوست دارم، چه چیزی است. در غیر این صورت، من با شخص دیگری ملاقات خواهم کرد. " (خنده حضار)

Aglaya Shilovskaya:

Aglaya Shilovskaya اولین بار در نقاشی Stanislav Govorukhin "در سبک جاز" ساخته شده است. قاب از فیلم.

آیا او نیز از محیط خلاق است؟

Aglaya:

"بله، او بازیگر نام او فدور است، او در تئاتر وختنگوف کار می کند. فدایا، مانند یک آجر، به طور کامل وارد خانواده ام شد، من در او هستم. او همچنین بازیگران والدین دارد. بنابراین ما چنین قبیله ای قدرتمند داریم. امیدوارم زمان برود، و ما فیلم های خوب خود را با هم خواهیم برد. "

آیا شما در مورد یکدیگر نگران هستید؟

Aglaya: "فدایا بسیار از من حمایت می کند. و برای من مهم است. من درک می کنم که در طول "دقیقا در نقطه" گاهی اوقات به طور ناکافی رفتار می شود. او این همه ایستاد، تخفیف در این واقعیت که من تنش داشتم. رفتار بسیار ظریفانه، تلاش کرد تا به کارهای خانگی کمک کند، زیرا من چیزی نبودم. من صبح به هوا رفتم، و خانه به نیمی از صبح آمد. من همیشه از او حمایت می کنم، الهام بخش است. من امیدوارم در تئاتر، و در فیلم او موفق خواهد شد. "

آیا شما و همسالان فدرال؟

Aglaya: "نه، او برای هفت سال سالمند است. من همیشه برای ارتباط با بزرگسالان جالب تر بودم. پدرم چهل و پنج ساله است، او یک مرد بسیار هوشمندانه است، اما می توانم بگویم که او با من گم شده است. "

از چیزهایی مانند رقابت نترسید؟ اغلب در یک جفت اتفاق می افتد، جایی که هر دو بازیگر.

Aglaya: "من می ترسم، اما من فکر می کنم که این امر می تواند ظاهر شود. امیدوارم داستان ما همچنان یک استثناء خوشحال باشد. "

آیا شما برای مدت طولانی با هم بوده اید؟

Aglaya: "بله، مدت ها پیش."

Aglaya، نوشت در مورد رمان خود را با Ivan Stubunov ...

Aglaya: "این یک اردک بود، ظاهرا برای ارتقاء فیلم که ما هر دو شلیک کردیم، مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم. ما در Wanney می خندیم او همچنین از "رومان" ما آگاه نبود.

چگونه به چنین نشریات واکنش نشان می دهید؟

Aglaya: "اگر پدربزرگ و مادربزرگ من (مادر مادر مادر)، که در مونینا زندگی می کنند، به طور معمول واکنش نشان می دهند، سپس آنها را بنویسید. (می خندد.) من عظمت را با Grandfaths تحسین می کنم. من بسیار خوشحالم که از آنها بازدید می کنم، وقت خود را صرف می کنم. ما کارت ها، خنده، خوردن، پیاده روی را بازی می کنیم. آنها به زندگی من علاقه مند هستند، تمام فیلم ها را با مشارکت من تماشا کنید. "

Aglaya، شما به طور جداگانه از والدین زندگی می کنید ...

Aglaya: "بله، از نوزده ساله."

و این چطور است؟

Aglaya: "خوب و ... جالب است. من مرد راست را پیدا کردم فدایا و من از بسیاری جهات مشابه هستند - در سبک زندگی، نگرش به صلح، خانواده. در زندگی من همه چیز وجود دارد: و مشکلات، و خیانت ها وحشتناک هستند، اما من می توانم بگویم که اکنون همه چیز برای من مناسب است. من می خواهم cams را نگه دارم و سپس آن را داشتم. خدا را شکر که نزدیک به من است با والدین من، ما هر روز تماس می گیریم، با آنها می توانم همه چیز را مطرح کنم. من خوشحالم که پدر با فدایا رابطه دوستانه دارد. ما دارای نقاط بسیاری از تماس هستیم. به عنوان مثال، علاوه بر فیلم، همه ما فوتبال را دوست داریم. به این معنا، چنین دختر پدال معمولی، یک رویا برای شوهر. من به مسابقات فدور نگاه می کنم، من بازی را درک می کنم. گاهی اوقات ما حتی استدلال می کنیم. هنگامی که من پول خوبی را بر روی واقعی، زمانی که او با PSG بازی کرد. و تصور کنید که آنها از دست دادند! این آزار دهنده بود. " (خنده حضار)

چه چیز دیگری برای شما جالب است؟

Aglaya: "من همه را در موسیقی، بدون آن، من فقط نمی توانم زندگی کنم. بیشتر ورزش های سوارکاری اسب ها موجودات ویژه هستند. پس از یک ساعت ارتباط با آنها، شما احساس می کنید مانند یک فرد کاملا متفاوت - صلح آمیز، مهربان. به طور کلی، من عاشق حیوانات هستم. با Fedya ما یک گربه به نام Schut زندگی می کند. والدین یک گربه آب نبات باقی مانده بودند، او تقریبا چهارده ساله بود، و این یک هیولا بزرگ هیولا، وزن ده کیلوگرم است. "

آیا هنوز در مورد خانواده فکر می کنید؟

Aglaya: "نه من بیست و دو ساله هستم، من هنوز یک کودک هستم. (لبخند می زند.) ما باید ابتدا چیزی ارزشمند در حرفه داشته باشیم. بسیاری از تولد و بلافاصله به کار می روند. به نظر من این اشتباه است. کودک باید هر دو توجه و مراقبت و عشق را دریافت کند. به این معنا، مادر من من را کاملا ساخت. من هیچ پرستار بچه داشتم، مادر من وقت آزادش را با من گذراند. اگر من تا به حال روبرو هستم، پس من می خواهم زمان را به فرزند اختصاص دهم، در تربیت آن شرکت کنم. "

چگونه مسائل داخلی را حل می کنید؟ قبلا، شما گفتید که فقط ظروف ساخته شده اند.

Aglaya: "و در حال حاضر همان. (می خندد) من می توانم یک دستیار آماتور را بپردازم. در اصل، می توانم آماده و گاهی اوقات لذت های آشپزی من را شگفت زده کنم. من می توانم، به عنوان مثال، پنیر کیک پخت. اما همه چیز که با خانوار همراه است، نه من، من آن را دوست ندارم. من می خواهم برای من مراقبت کنم، همانطور که برای شاهزاده خانم. (لبخند) در پدر پدر خانواده پدر آماده می شود. آنها به طور کلی به نحوی به طور صحیح توزیع شده اند: پدر مسئول پخت و پز، مادر برای تمیز کردن است. ما از فدایا چنین چیزی نداریم. ما خیلی خنده دار می خوریم: این اتفاق می افتد، من به پدر و مادر من می روم، پدر من پوره، گوشت را چاپ می کند، و من با این روباه ها به خانه می روم. و فدایا از تئاتر غذا می خورد: در اتاق ناهار خوری بسیار خوشمزه است. (خنده حضار) در این رابطه، من هدیه ای برای شوهرم نیستم. اما من مزایای دیگری دارم. "

چقدر یک فرد مادی هستید؟

Aglaya: "من احساس نمی کنم برای پول در غذا متاسفم، من دوست دارم خوشمزه بخورم. و بقیه این است که در آن آپارتمان، چه محصولاتی که من زندگی می کنم، لباس های مارکدار بر روی من یا نه - مطلقا مهم نیست. البته، برخی از رویاهای مادی وجود دارد - من می خواهم در خانه من خارج از شهر زندگی کنم. سکوت، هر کس در اطراف، تنها ما و فدایا، یک سگ و گربه ".

به این معناست که فدور "اره" نخواهد بود: کت خز من، الماس کجاست؟

Aglaya: "برعکس، من او را می کشم اگر او به من چیزی به من بدهد. فدور به من یک پیانو الکترونیک به من داد. من از لذت گریه کردم: من برای اولین بار یک ابزار برای این کیفیت دارم. من همیشه در مورد او رویایم به طور کلی، من همیشه می گویم: من به من چیزی نمی دهم، بهتر شدم استراحت کنم. من دوست دارم مسافرت کنم. "

کشور مورد علاقه شما چیست؟

Aglaya: "تایلند! فقط عاشق این کشور شد. چنین آرامش بخش: اقیانوس، شن و ماسه، طبیعت شگفت انگیز. ما چندین بار آنجا بوده ایم و فکر می کنم که ما سوار خواهیم شد تا فدایا از این واقعیت که ما در همان محل استراحت می کنیم، منفجر کنیم. سال گذشته او در مالدیو تعطیل بود. من می توانم بگویم که این یک نوع چک برای یک زن و شوهر است. این یک جزیره کوچک است که می تواند در هفت دقیقه دور شود. هنگامی که ما را نزاع کردیم، خیلی خنده دادیم، زیرا فقط جایی برای پنهان کردن ندارد - در اطراف اقیانوس. خوب، به طور کلی، ما به طور کامل صرف وقت، منتظر تعطیلات بعدی هستیم. "

ادامه مطلب