بلانا

Anonim

بلانا 34784_1

جین تخت خواب خورشید را در سایه نقل مکان کرد و دوباره تعجب کرد.

با این وجود، زمانی که افراد ناآشنا در میان خود به طور فعال در شبکه های اجتماعی ارتباط برقرار می کنند، چیزی عجیب و غریب وجود دارد. این که آیا آنها ارتباط کافی در زندگی ندارند یا شما احساسات جدیدی را می خواهید - روشن نیست.

در اینجا عکس های من را دیروز گذاشتم - خوب، به طور معمول، دریا، خورشید، ساحل، او در لباس شنا است ... و یک فرد نا آشنا در نظرات نوشت: "ایتالیا به شما می گوید. من به ندرت به مردم خوب می گویم، اما شما می خواهید. "

و این عبارت از نیم روز از سرش نمی رود.

"من به ندرت مردم خوب صحبت می کنم ..." چرا؟ چرا مردم خوب نیست؟ پس از همه، جهان بسیار زیبا است و زندگی بسیار زیبا است ... و من می خواهم از شادی فریاد بزنم و با تمام این شادی ها به اشتراک بگذارم ...

به دست آمده، به هر حال، خوشبختی، شخص خود، شنا می کند تا کنون که تنها سر قابل مشاهده است ...

Zhanna به شوهرش نگاه کرد که به افق رفته بود، و دوباره به اتاق نشیمن رفت.

آنها یک هفته پیش در ماسایت آمدند. شهر کوچک ایتالیایی، با توجه به استانداردهای ما - روستا. تمام لذت های جنوب - Mozzarella، پیتزا نولم، مارسالا شیرین در شب. و دریا، گرم، ملایم، سبز، مانند چشم های Sashkin ...

این سفر عروسی آنها بود. به طور خاص یک مکان متروکه، بدون گردشگران را انتخاب کرد، اما حدس بزنید. روس ها و در اینجا، به ندرت، اما ملاقات، بیشتر، همان زوج ها به عنوان خودشان. ساشا خندید و گفت که در حال حاضر بدون گردشگران روسی و چینی در زمین هیچ جایگاهی وجود نخواهد داشت.

و او هنوز هم بود نکته اصلی این بود که ساشا در این نزدیکی هست. هنگامی که آنها در اطراف دریا در شب ها رفتند، ایتالیایی ها، شوهرش را خجالت نمی کشند، به او گفتند: "بلا دانا!" و لبخند زد

ساشا به اشتراک گذاشته شده است.

- آنها نمی بینند که شما تنها نیستید؟

- SASH، اما آنها هیچ چیز اشتباهی نیست ... این فقط یک تعریف است ...

- و به تعارفات خود نیاز دارید؟

- البته که نه!

شوهر حسادت کرد، سریع تر بود، و جین یک مکالمه به موضوع دیگری ترجمه کرد، خوشحال شد که او حسادت کرد. یعنی، دوست دارد و همچنین خوب بود.

زانا دوباره به دریا نگاه کرد. نکته، رئیس سابق ساشا، نزدیک بود، شخص دیگری کنار او رفت.

همچنین لازم است، همچنین شنا، جین فکر کرد، که بد شنا کرد و از آب می ترسد. لازم است غلبه بر ترس و از ساشا بپرسم، اجازه دهید او را آموزش دهد. و آنها با هم دور می شوند ...

Zhanna کمی بیشتر. شوهر متورم شد، به عنوان ساحل پرش کرد، پر سر و صدا، شاد، برنزه، تعداد انگشت شماری از آب خود را ریخت. پشت سر او، یک دختر نازک از آب با یک شکل دقیق خارج شد.

"اینجا، برای دیدار، زو،" شوهر دست خود را به سوی دختر تکان داد. - شناور به عنوان مرد دوزیستان.

زویا خندید، نزدیکتر شد.

- چرا شما شنا نمی کنید؟

جین وقت نداشت تا پاسخ دهد که چگونه ساشا دوباره جوک زد:

- و او یک جک دارد!

- مثل این؟ - چشم های زایا گرد شده است.

جین لبخند زد، "به او گوش ندهید." - من بد شنا هستم بنابراین من فکر می کنم لازم است یاد بگیرم.

کلمه برای کلمه، ملاقات کرد. معلوم شد، زو فقط دیروز آمد و به جاذبه اصلی این مکان ها افزایش یافت - یک شخصیت بزرگ مسیح. موافقم فردا صبح.

در شب، جین با یک تبلت بر روی بالکن نشسته بود.

ساشا سعی کرد تا چند هفته بدون اینترنت خود زندگی کند، "ساشا شبکه های اجتماعی را دوست نداشت و زمانی که زانا در آنها آویزان شد، دوست نداشت.

جین به شوهرش نگاه کرد، "زیبا، شما هنوز هم می خواستید فوتبال را ببینید." - اما اگر فوتبال وجود نداشته باشد، بیایید پیاده روی کنیم، البته!

ساشا قبلا در تلویزیون تنظیم شده است "فوتبال وجود دارد." "اما من فقط نمی فهمم که شما در آنجا ارتباط برقرار می کنید." من نزدیک هستم

- بله، من می خواستم عکس ها را به دوستان خود ارسال کنم. خیلی خوب اینجا ...

ساشا دیگر او را شنید. در طول مسابقات آن بی فایده بود - او بیمار بیمار، صمیمانه، پر سر و صدا. ژانا قرص را باز کرد. من می خواستم چیزی را دوباره به او نگویم. اما گزارش جدیدی وجود نداشت و جین تصمیم گرفت. او در پاسخ نوشت، اگر چه در برابر تمام قوانین او بود - برای صحبت با مردان ناآشنا، حتی تقریبا.

"چرا شما به ندرت به مردم خوب می گویند؟"

سرگئی بلافاصله پاسخ داد: "از آنجا که، به عنوان یک قاعده، آنها سزاوار آن نیستند."

ژانا می خواست بنویسند که درست نیست که بسیاری از افراد خوب وجود داشته باشد، و شما باید کلمات خوب را بگوئید، اما به جای آن، به نحوی به نحوی کودکانه بسیار پرطرفدار است:

- و در اینجا Bella Donna نامیده می شود ...

- و شما بلا دانا هستید و تو زیبا هستی

جین فقط در مورد نوشت: "من ازدواج کرده ام."

- شوهر شما خوش شانس، بلا دانا ...

از این شب، زندگی زانا به نصف تقسیم شد. صبح و بعد از ظهر، آنها و شوهرش و به آنها چسبیده بودند، راه رفتن، شنا، آویزان، میوه ها و پنیر ها بودند. در شبها، او به دنبال هر فرصتی در هتل بود، بدون ایجاد خشم شوهرش، با سرگئی، که جالب بود، جالب بود، عقل، ظریف و به نظر می رسد پرشور در مورد او. در ابتدا، جین فقط فریب خورده بود، و پس از آن او احساس کرد که او دارای کلمات پر سر و صدا از سرگئی بود. ساشا نفی زیادی نکرد، و نه توانایی صحبت کردن به صحبت کردن. البته، جین او را دوست داشت - و تنها او، اما مکاتبات با سرگئی، حساسیت و ترس خود را، که ازدواج نکرده بود، به او داد. کلمات، اشعار که او به او نوشت، موسیقی او فرستاده شد، به طور مداوم در سر صدا. شخصی سازی شده توسط این، جین متوجه نشد که چگونه ساشا با همسرش بیشتر و بیشتر احتمال دارد که به مدت طولانی شناور شود و به نحوی از بین برود. بازگشت به درمان، با چشم های درخشان.

جین فکر کرد: "هنوز شنا کردن - چنین آدرنالین،" به دنبال آنها بود. - شاید شما باید یاد بگیرید. "

اما تنبلی که تقریبا همه را به دریا اضافه می کند، به جوآن رفتم. من نمی خواستم به شنا بروم. من می خواستم در سایه ساحل دروغ بگویم و در مورد خودم تکرار کنم که سرگئی صبح نوشت.

"در این عکس شما مانند ونوس Botticelli نگاه می کنید. شما هنوز موهای فوق العاده ای دارید ... "

من می خواستم بلافاصله سرگئی را بنویسم. با او تماس بگیرید

Zhanna به اطراف نگاه کرد - شناگران قابل مشاهده نیستند، احتمالا، احتمالا خداوند به اندازه کافی راه می رود. شما می توانید وقت خود را برای رفتن به هتل به صرفه جویی در Wi Fay داشته باشید.

او به اتاق پرواز کرد و به طور ناگهانی صداها را شنید. پیچ خورده، تبدیل به درب - دزد، لازم است تماس با نگهبان. اما من وقت نداشتم بیرون بیایم - یاد گرفتم.

- خب، خدا را شکر، حداقل یک بار مانند مردم، در غیر این صورت هر کس در دریا، مانند Ruse از هر، Zoe است.

- و من حتی آن را در دریا دوست داشتم، غیر معمول، - و این ساشا است.

جین بی سر و صدا اتاق را ترک کرد.

در اینجا شما و ونوس با پایین Bella. در حالی که او در اینترنت فریب خورده است، ساشا در یک بزرگسال سرگرم کننده است. ساشا، شوهر عزیزش ...

جین به توالت هتل رفت، سرش را به کاشی سرد برساند.

شسته.

فکر.

قرص باز شده نوشته شده: "شما می دانید، احتمالا درست است. مردم به نظر نمی آیند. "

من کمی فکر کردم

باشه. برای اولین بار ببخشید فقط اجازه دهید آن را در حال حاضر اگر چه کلمه در مورد شبکه اجتماعی بگویید.

او چیزی برای پاسخ دادن دارد.

ادامه مطلب