ما در اینترنت ملاقات کردیم: داستان های زوج های واقعی

Anonim

دوستیابی در اینترنت معمولا تردید دارد، اما برای برخی از آنها یک رستگاری واقعی است. شبکه های اجتماعی و خدمات ویژه کمک به تغییر دادن یا بسیار شلوغ مردم برای پیدا کردن روح خود را. او با زوج هایی که به صورت آنلاین ملاقات می کردند صحبت کرد و متوجه شد که چنین روابطی همیشه بی فایده نیست.

OLGA B.

"ما در اینترنت آشنا شدیم، اما نه در سایت ها. من فقط در پارامترهای جستجو تاریخ تولد من تا یک سال خسته شدم، با چشمان بسته، لیستی از مردم روشن و به طور تصادفی تکان خوردم. فرض بر این بود که ما به سادگی در شب در شب، و هیچ کس این را به یاد نمی آورید. اما ما همچنان به برقراری ارتباط ادامه دادیم. 4 ماه بعد، تماس از شماره ناشناخته. معلوم شد او. من فراموش کرده ام که من تلفنم را به او دادم سپس ما به یک سطح جدید منتقل شدیم. من شروع کردم به درک اینکه این ارتباطات آنلاین هر روز برای من مهم تر است.

در روز تولد ما، من او را تبریک می گویم. و در پایان پیام من اعتراف به احساسات، نه شمارش بر روی متقابل. اما ... 6 سال تماس، پیام ها و نامه ها. مشکلات پول و شدت والدین من. ما نمیتوانیم ملاقات کنیم پس از ارتش، او به خانه برگشت، گذرنامه خود را برای جایگزینی برای 20 سال به تصویب رساند و بدون گذرنامه، به من آمد. 36 ساعت در راه، پیوند و هنوز هم 4. من بر روی پلت فرم ایستاده ام و سعی می کنم دستم را بچرخانم. من اتاق حمل و نقل را می دانم، اما از حساب خارج شده ام. او از قطار بیرون می آید، ما در جمعیت از دست می دهیم. اما پیراهن قرمز در میان کت های خاکستری ایستاده است، من از محل خارج می شوم و به سمت او حرکت می کنم.

او به مدت 3 روز وارد شد. فقط سه آگاهی که این شخص واقعی است و من می توانم او را لمس کنم، دیوانه شدم. ما به طور مداوم آغوش گرفتیم، 6 سال را گرفتیم. ما در اطراف کل شهر رفتیم. آنها همه را نداشتند - نمی خواستند زمان را از دست بدهند. و سپس او را ترک کرد. دوباره مکاتبات، تماس های ویدئویی و تماس ها. او یک ماه و نیم برگشت کرد. با دو کوله پشتی، چمدان و اسکیت. و دیگر نمی رود. "

برنامه های رایگان برای دوستیابی آنلاین وجود دارد

برنامه های رایگان برای دوستیابی آنلاین وجود دارد

امینا C-P.

"داستان ما یک سری شانس است. من یک پرسشنامه را در برنامه برای دوستیابی از خستگی ایجاد کردم، یک مرد به دنبال تمایل نبود. پرونده مات به Dany رسیده است. من به این فریبنده واکنش نشان دادم خوب، یکی از صدها ماتک و این است. Danya نوشت من، ما شروع به برقراری ارتباط بدون توقف. بلافاصله متوجه شدم که این روح من است. من در مورد رابطه فکر نکردم: اول، این نوع نوع من نیست، دوم، او در یک شهر دیگر زندگی می کند، اما برای من مهم است که یکی از عزیزان را ببینم. او از Nizhny Novgorod است، و نه از مسکو، موقعیت جغرافیایی جعلی نیست که بر روی آشنا نباشد. ثبت نام برای سرگرمی

دو هفته ارتباطات پیوسته، دانی به من مراجعه کرد. صادقانه، من شخصا ترسناک و رنده شده هستم: من حتی کمی در مسکو با آنها به تاریخ رفتم. اما پس از آن من فکر کردم: "این سرنوشت است." من تصمیم گرفتم اگر بلیط کریسمس ارزان تر از 1500 روبل باشد، من می روم. بنابراین این اتفاق افتاد. من بلیط ها را انداختم - او نمیتوانست باور کند. او اعتراف کرد که حتی در پلتفرم ایستاده است، فکر می کرد که شوخی بود. به محض اینکه آنها ملاقات کردند - آنها بلافاصله بوسیدند. محدودیت بود، اما در چند ساعت ناپدید شد. به طور کلی، در شانس شاد، ما شروع به ملاقات کردیم، شش ماه گذشت. حالا ما در مسکو زندگی می کنیم. "

آنا ش.

"ما در یک دوره دشواری برای من ملاقات کردیم - پس از آن هر روز در بیمارستان صرف شد، جایی که مادربزرگم دروغ می گفتم. به حداقل نحوه منحرف، من در سایت دوستیابی ثبت نام کردم. من چیزی جدی ندیدم، من فقط می خواستم با کسی صحبت کنم. من روسلان را بازی کردم در ابتدا، همه چیز خوب بود: ما منافع مشترک داشتیم، او به طرز مضحک شوخی کرد و از من حمایت کرد. دو هفته بعد ما ملاقات کردیم. انتظارات من کاملا توجیه شد. مودب، همه چیز نیز شوخی خوب است، به راحتی از گفتگو پشتیبانی می کند. اما بعد از مدتی، ارتباطات ما به فاز عجیب و غریب منتقل شده است - به نظر می رسد که این یک رابطه نیست، اما ناگهان شکایات و الزامات وجود دارد: با سابق ارتباط برقرار نکنید، به سرعت پیام ها را پاسخ دهید، همیشه وقتی تماس بگیرید، تلفن را همیشه وارد کنید . من یک فرد بسیار دوست داشتنی هستم، بنابراین رفتار قدرت من را تکان داد.

رابطه ما شروع به بدتر شدن کرد. او شروع به ناپدید شدن کرد: دو روز نوشت، و سپس پنج. در نهایت، ارتباطات متوقف شد. یک ماه بعد، روسلان ظاهر شد، اما متوجه شدم که چنین روابطی برای من مناسب نیست. این پسر لیستی از دوستیابی بی فایده در شبکه را دوباره پر کرده است. "

سوتلانا

"هنگامی که او برای اولین بار با یک پیشنهاد برای دیدار با من نوشت، من رد شدم. من فکر کردم که دوستیابی در اینترنت به نوعی مشکوک است. او با درک واکنش نشان داد، اما از Instagram من خواسته بود و به من مشترک شده است. من آن را معنی نکردم و به طور کلی در مورد او فراموش کردم.

پس از حدود یک هفته، او به یکی از داستان های من پاسخ داد. ما از ارتباطات خلاص شده ایم. روز X، او پیشنهاد کرد که ملاقات کنم. من توافق کردم، اما عصبی هستم چند ساعت قبل از جلسه شروع به باد کردن خود کرد: "شاید ارزشش را نداشته باشد؟ آیا شما هرگز نمی دانید که چگونه رفتار خواهد کرد. من چیزی درباره او نمی دانم. " با این حال، با روح جمع شده بود و رفت.

او از ورودی بیرون آمد، ماشینش در یک متر از من ایستاده بود. متاسف. دست از هیجان تکان می دهد. ما در مورد همه چیز صحبت می کنیم و هیچ چیز، من درک می کنم که چیزی برای ترس وجود ندارد - او یک مرد جوان خریداری شده است. همه چیز کاملا رفت. ما عاشق گوش ها هستیم.

در 13 سپتامبر، رابطه ما دقیقا یک سال خواهد بود. حالا ما با هم زندگی می کنیم و برنامه های زیادی برای آینده داریم. اگر آن را برای اینترنت نبود، ما به سختی می توانستیم آشنا شویم. "

اغلب رمان های تحریک در روابط واقعی پایان می یابد

اغلب رمان های تحریک در روابط واقعی پایان می یابد

جولیا ک.

"ما در ماه دسامبر سال گذشته با میشا ملاقات کردیم. در پرسشنامه او نوشت که او در کافه ها و رستوران ها به خوبی شناخته شده است. من نیز به این موضوع علاقه مند هستم، تصمیم گرفتم از او چند سوال بپرسم. من بر این رابطه حساب نکردم، فقط می خواستم بپرسم. پس از ملاقات ما در کافه و صحبت کردیم. او تمام شب تمام شب را تماشا کرد. من نمی فهمم، آیا من نوعی زباله را می گویم، چه. من پرسیدم: "چرا شما به من نگاه می کنید؟" او گفت که رنگ ژاکت من بسیار مناسب برای چشم است. و همچنان به من نگاه کرد. من خیلی راحت نبودم سپس معلوم شد که او، مثل من، هیچ ارتباطی نداشت، همانطور که به زودی به ایالات متحده حرکت کرد. آشنایی در شبکه فقط سرگرمی برای او بود. پرسشنامه او را به طور کلی خواهر ایجاد کرد.

معلوم شد که ما خیلی مشترک هستیم. ما شروع به راه رفتن بیشتر کردیم. دو هفته بعد بلیط را به سفر مشترک ما برد و به ایتالیا پرواز کرد. پرواز در تعطیلات، دانستن یکدیگر فقط چند هفته! در حال حاضر او هنوز به آمریکا نقل مکان کرد. من هنوز نمی توانم به او بیاورم، زیرا سفارت بسته است، هواپیماها به ندرت پرواز می کنند. اما ما خوب هستیم امیدوارم زمانی که دانشگاه را به پایان برسانم و زمانی که سفارت باز می شود، من به آمریکا خواهم رفت، و ما با خوشحالی در آنجا زندگی خواهیم کرد. "

ادامه مطلب