سرگئی Garmash: "پسر - محل بیمار من"

Anonim

مشارکت Sergey Harmash - یک علامت با کیفیت طولانی مدت برای فیلم. امروز او حق انتخاب را دارد، و به عنوان یک قاعده، فشار سنج داخلی شکست نمی خورد. در یک طرح شخصی بسیار مشکل تر است: این اتفاق افتاد که اشتباهات را در مردم انجام داد، همیشه ممکن بود دوستی را حفظ کنید و درک متقابل را با فرزندان پیدا کنید، گاهی اوقات آنها خود را برای بی اختیاری فرو ریختند ... با این حال، به طور خلاصه به طور خلاصه. سرگئی و در حال حاضر به طور فعال حذف می شوند - نخست وزیر انتظار دارد هشت نقاشی، جوان ترین پسر او تنها یازده ساله است و همچنین باید به نقش جدید مورد استفاده قرار گیرد - شش ماه پیش، بازیگر، نوه متولد شد.

- شجاعت، قضاوت توسط فیلمنامه، شما فقط از سال به سال افزایش می یابد. به عنوان یک قانون، همکاران خود را پس از پنجاه سال، و حتی قبل از آن، سعی کنید سرعت را کاهش دهید، به طوری که لباس و احساس پیشنهاد به نظر نمی رسد ...

- من به هیچ وجه کار نمی کنم تا هموچکپ را انجام دهم. من زمان و استراحت را پیدا می کنم من به ترفندهای کوچک می روم: به عنوان مثال، من به جایی در جلسات خلاق، در تور، تیراندازی و برنامه ریزی می کنم که روزها را در ابتدا اضافه می کنم و در نهایت روح را کمی حرکت می دهم. بسته شدن در اتاق، تلفن همراه خود را خاموش کنید. چه نوع گناه، ما، هنرمندان که برداشته می شوند و در تئاتر در مسکو و در سنت پترزبورگ کار می کنند، بسیار مناسب هستند. و این یک ضربه محکم و ناگهانی است، در برخی از تبدیل به یک مسابقه به خستگی زمانی که صورتحساب ها در سر گوشه قرار می گیرند. و من دوست دارم خیلی آرام باشم در این سال، ما قطعا با همسر و پسر Wannei در جایی در دریا می رویم. بله، زمانیکه کارهای زیادی وجود دارد، زمان زیادی وجود دارد، و خستگی، همانطور که در هر فعالیت، انباشته می شود، اما من در KOSS نیستم! و کلمه "Satity" برای من به نظر می رسد عجیب و غریب است. من هنوز هیچ چیز را احساس نمی کنم

- اتفاق نمی افتد که شما برخی از نقش را رها کنید، و سپس آن را دیدم که بیهوده؟

- نه. من یک داستان نسبتا جدی با Pavel Lunkin داشتم، زمانی که من فیلم "جزیره" را رد کردم، چون این نقش را دوست نداشتم، به نظر می رسید کمی نادرست بود. و به طور کلی من نمی خواستم یک کشیش بازی کنم و این همه، من Pavlu Semenovich را بیان کردم. و او گفت که ما نمی توانیم با هم خوب باشیم که خون را از آن نوشیدنی، اما من آن را نمی خواهم. اما زمانی که من "جزیره" را در نخست وزیر دیدم، من به Lungin رفتم و گفتم: "شما تمام شک و تردید من را به یکی کشته شدید!" و بلافاصله اضافه کرد که خدا کمک کرد، زیرا به عنوان کشیش Mamonov بازی کرد، هرگز بازی نکردم. خوب، من یک فشار سنج نیستم که هرگز اشتباه نیست.

- شاید احساس حرفه ای شما با نظر مدیر منطبق نیست؟

- ما به طور کلی هدف خودمان نیستیم. در حال حاضر هیچ مانعی برای دیدن خود را بر روی صفحه نمایش وجود ندارد - کودکان شروع به فیلم برداری از پستان، آنها ویدئو در دست خود را، آنها به آن استفاده می شود. و هنگامی که خودم را بر روی نمونه ها به اولین فیلم دیدم، یک شوک واقعی را تجربه کردم. به یاد داشته باشید که ما با Sasha Feklistov سیگار می کشیدیم، و او گفت: "Garmash، من هرگز فیلم را در سینما نمی برم، و - من کاملا صمیمانه گفتم که من هم، چون من روی صفحه نمایش نرفتم ، نه صدای من من مجبور شدم به مدت طولانی به این کار بپردازم.

سرگئی Garmash:

تصویر معلم الکسی "Edge"، که در آن بازیگر نقش اصلی را به دست آورد، چهار جایزه طلایی عقاب دریافت کرد

قاب از فیلم "لبه"

- آیا منتظر نقاشی های خود هستید؟ اغلب بازیگران می گویند نه، از آنجا که فیلم در حال حاضر زندگی خود را زندگی می کند، و آنها چیزی جدید ...

- منتظر نتیجه هستم من به طور کلی مواد را در سایت تماشا نمی کنم، من به مانیتور نمی آیند. این، اگر شما می خواهید، تکنیک من. من شروع به اقدام بدون مانیتور کردم، اما آن را به محافظه کاری تری نمیکند، نه، من می توانم ببینم که کارگردان و اپراتور به من نشان می دهد که من باید چنین مسیری را در فریم بگذارم. اما پس از آن، به عنوان بازی، من در هر مورد بررسی نمی کنم. شما باید همه چیز را در سایت احساس کنید، و اگر موفق نشدید، همیشه حق انجام دوبلی وجود دارد. و هنگامی که من تصویر را تمام کردم، شما واقعا بر روی چیز دیگری زندگی می کنید، اما هنوز در انتظار نتیجه است. و گاهی اوقات شما می دانید که چگونه انتظار داشته باشید ... ظاهر "استاد و مارگاریتا" من انتظار می رود چهارده سال، و به دنبال، دوباره، من متقاعد شدم که آثار وجود دارد که حتی نیاز به تلاش برای لمس وجود دارد.

- و "Matilda" شما انتظار دارید که چه احساسی دارید؟ سر و صدای زیادی در اطراف این فیلم.

"من در مورد سیاست صحبت نمی کنم، اما من فقط چنین ابهام، جهل را شگفت زده کردم." نیکلاس دوم و معشوقه او Matilda Kshesinskaya آزار و اذیت است، آنها می گویند بدخواهان. خوب، اگر چه این یک واقعیت تاریخی شناخته شده است. و سپس چگونه با کاترین بزرگ باشد؟ به این ترتیب، نیکلاس لمس نمی کند، او مقدس است، و کاترین می تواند؟ و او، به هر حال، یکی از جدی ترین مدیران کشور ما، که واقعا برای روسیه بسیار زیاد بود: در امور نظامی، و اقتصادی و در زمینه آموزش و پرورش و در فرهنگ. اگر موارد مفید این زن و نیکولای دوم را در مقیاس قرار دهید، من می ترسم که خیلی زیاد باشد. علاوه بر این، هیچ کس تصویر را دیده است: نه من و نه کسانی که می خواهند آن را ممنوع کنند. ما و خیلی زیاد می خواهم ممنوعیت: نفت غیر واقعی، نان جعلی، گوجه فرنگی جعلی.

- چگونه شما احساس موفقیت می کنید؟ آنها به این معنی دریافت کردند و بیشترین شادی را دریافت کردند؟

- در زمان های مختلف به روش های مختلف. هنگامی که بال های خود را شروع به رشد می کنند، باید وقت خود را برای کشتن آنها در زمان داشته باشید. من به یاد می آورم چگونه پس از اولین فیلم "Armavir" در رستوران در خانه سینما توسط Zinovy ​​Gerdt و Evgeny Evstigneev بازدید شده است. و هر دو توسط انگشتان دست نشان داده شده اند (و من در تصویر بازی نکردم حتی یک نقش مهم نیست)، و سپس هنوز هم مناسب و به من کلمات خوب بگویید. فقط نبود که بلند شویم یا بعد از "باغ گیلاس" در نیویورک آل پاچینو گالینا Borisovna Wolchek، Marina Neelov را بوسید، و من دستم را تکان دادم و گفتم: "براوو، لپچین." این نیز سقوط در نقطه پنجم بود، زیرا احساس تحسین نادرست نداشتم.

- برای شما، پول هرگز در سر گوشه قرار نگرفت و در ابتدای حرفه ای؟

- بعد از این موسسه خیلی کار کردم و چیزی جز اتاق در خوابگاه تئاتر نداشتم. همه من الان هستم: آپارتمان، خانه خارج از شهر، من خودم را به دست آورده ام. اما من هرگز یک هدف برای پولی نداشتم. فقط اول، دختر متولد شد، پس زمان آمد، زمانی که پیش از این لازم بود که به والدین کمک کند. بنابراین، برخی از تعهدات به من، البته، لایحه. من چندین بار بازی نکردم و گاهی اوقات می دانستم که من اسکریپت را دوست نداشتم، اما من باید خانواده را تغذیه کنم، و این وسوسه نیست، بلکه یک واقعیت بود. من چنین وسوسه ای نداشتم، من نیز داشتم، چون من خیلی از جمله در خارج از کشور، با یک فیلم و در آن زمان با تئاتر رفتم. من باور نخواهم کرد، برای اولین بار که من در آن زمان رفتم، من رفتم وقتی که آنا و من ازدواج کردم برای اولین بار، همسر من و من به کروز اودسا-سوخومی در کشتی تاجیکستان رفتم، و دومین بار با برادرش - در مونته نگرو. همسر در حال تولد بود، در خانه بود، و من فقط یک پنجره را تشکیل دادم. اما من مدتها انتخاب شده است که کجا عمل کنم. زندگی یک چیز طولانی نیست که خودتان را مجبور به کار کنید و لذت ندهید.

سرگئی Garmash:

در سینما، هارماس اغلب مردان وحشیانه ای را بازی می کنند. در سریال تلویزیونی "مورکا" - یک دزد در قانون

قاب از سری تلویزیون "Murka"

- در اتحاد جماهیر شوروی، شلوار جین، ضبط نوار، ژاکت چرمی، که صاحب شما تبدیل به شادی، لذت، احساس شادی ...

- مطمئن! من به یاد داشته باشید که چگونه در پایان خدمات ارتش، من اولین شلوار جین Wrangler خود را از طریق آشنایان خریدم. یا، حتی در سال های دانشجویی خود، مادر در Kherson پوست را خریداری کرد و من در استودیوی ژاکت او دوخته شدم. و همچنین، از طریق آشنایان در مسکو، موفق به دریافت کفش های ورزشی Adidas Crazy می شود. و این همه شادی بزرگ بود. و هنگامی که ما به سیاتل در بازی در 90 سال به سیاتل به سیاتل در بازی های خوب رفتیم، پس از یک شرکت خاص، من سفارش پول از روزانه خود را، اولین ضبط ویدئو دستور داد. و این نیز یک رویداد بود.

- آیا احساس تعطیلات در مورد نخستین نمایش در تئاتر یا فیلم ها، برخی از جلسات زیبا را به یاد می آورید؟ در حال حاضر هیچ چیز وجود ندارد. ولادیمیر ایوانویچ Khotinenko به نوعی گفت: "همه ما شلوغ را مسدود کردیم" ...

- نه، همه ما همه را مسدود کردیم، به نظر من، مجبور نیستم، اما ایمیل و تلفن های همراه. پیش از این، به منظور چت با Volodyin Khotinenko، نیاز به تماس با تلفن معمولی، کسی حتی از دستگاه، برای پیدا کردن زمان و ملاقات به صحبت کردن. و در حال حاضر، حتی در مورد کار آینده، ما می توانیم تماس بگیرید، و همان Khotinenko خواهد گفت: "Garmash، اسکریپت به شما، شما را به دقت آن را بخوانید." این همه است بنابراین، به نظر می رسد که جشن های ما، جمع آوری در آشپزخانه، که قبلا فوق العاده سرگرم کننده بود، خسته کننده شد، تغییر کرد. ثانیا، Raututes ظاهر شد. Pushkin در نامه ای به یک دوست نوشت: "و در حال حاضر ما مد جدید در مسکو - از آن لذت ببرید. شما می روید، به پاهای خود می روید، عذرخواهی می کنید، در اینجا یک مکالمه و جایگزینی است. " به طور کلی، من یک نظریه با نام شرطی "یک فشار دادن" دارم. در اواسط دهه هشتاد، برای تماس، لازم بود که به صورت اتوماتیک پیدا شود و به او متوقف شود، دستگاه می تواند یک صف را داشته باشد، علاوه بر این، یک اتاق دو نفره (سکه دو طرفه) باید در جیبش دروغ بگوید و در دیگری، یک نوت بوک. و لازم بود از طریق آن. در حال حاضر همه اینها در "یک فشار دادن" انجام می شود. و مایکروویو، کامپیوتر، و تلفن همراه و ماشین لباسشویی نیز. و قبل از آن لازم بود چیزهایی را در آن دانلود کنید، آب را بریزید، سپس حتی در بهترین ماشین، تخلیه کنید. و برای تغییر کانال های تلویزیون، لازم بود که الاغ، و در حال حاضر تلویزیون، و نوار ضبط نوار - دوباره یک کلیک. و با تمام وقت، به اندازه کافی عجیب و غریب، زمان و آزادی بزرگتر نمی شود.

- آیا شما چیزی جدی پشیمان می کنید؟

- با عرض پوزش، به نظر من، شما می توانید در مورد قانون بد. شما واقعا می توانید از دست دادن چیزی نزدیک، عزیز، از جمله به معنای واقعی کلمه. چند سال پیش، من ناگهان یک سگ را از دست دادم ... اما من ناراحت شدم، به عنوان مثال، تصویر با یک سناریوی بسیار خوب راه اندازی شد، و شما آنجا را نداشتید، - نه، هزینه های خالی زمان.

سرگئی Garmash:

در "خاکستر" - محقق وزارت امور داخلی

قاب از سری "Sidel"

- شما دوره ای داشتید زمانی که به طور معمول نمیتوانید وجود داشته باشید، زیرا آنها به خاطر چیزی بسیار رنج می برند؟

"شما می دانید، شما می توانید نه تنها رنج می برید زیرا شما عزیزان خود را از دست می دهید، دوستان." گاهی اوقات ما شروع به انجام این کار به دلیل این واقعیت است که فردا شما باید به دندانپزشک بروید، و این داستان طولانی خواهد بود. من واقعا دوست دارم فدور Mikhailovich Dostoevsky و من به او اعتقاد دارم، و او می گوید که مرد روسی بدون رنج یک فرد نیست. و گاهی اوقات این اتفاق نمی افتد مضر نیست، زیرا شما یک زبان مشترک با دختر من، با همسر من با والدین پیدا نمی کنید. اما من هرگز در زندگی من نگفته ام: "من یک روحیه افسردگی دارم"، چون می دانستم تعداد قابل توجهی از افرادی که به این دولت وحشتناک آمده اند، دیدم که آنها از آنجا انتخاب شدند. من می توانم بگویم که من خلق و خوی بیکار، بد و بی نظیر دارم. مهمترین چیز این نیست که رنج ها یا تجربیات خود را دوست داشته باشید. گاهی اوقات یک فرد خیلی عذاب می شود: "من نمی توانم خودم را در زندگی پیدا کنم"، و زمانی که یک روانشناس شروع به مقابله با وضعیت خود می کند، معلوم می شود که او مشکل خود را به اندازه ای که در آن احساس راحتی می کند را دوست دارد. خود فریب بزرگ در این روشن است. من چنین نتیجه ای را انجام می دهم، زیرا روانشناسی بخشی از حرفه من است. بنابراین من با شما صحبت می کنم، اما من به شما نگاه می کنم (لبخند می زنم)، همانطور که به شما گوش می دهید، نگاه کنید. علاوه بر این، این به طور خودکار اتفاق می افتد، زیرا این اولین دوره استودیو MCAT است.

- پس شما در افراد کمی فریب خورده اید؟

- نه، چرا، چه کسی در مردم فریب خورده بود؟

- اما شاید شما به طور مستقیم احساس می کنید؟

- شهود یک "عمه" است که من خیلی دوست دارم و در حالت بازی هستم. من به طور مداوم او را با یک چهره حیله گری، لبخند می زنم، او همیشه به من دو پاسخ یا حتی، همانطور که در برنامه "که می خواهد به میلیونر تبدیل شود"، چهار. و گاهی اوقات به نظر می رسد که پس از انتخاب آن، به نظر می رسد: "اینجا، من به شما گفتم! شما باید بیشتر به من اعتماد کنید. " و در برخی موارد به او می گویم: "شما می بینید، من به شما اعتماد کردم، و چه؟"، و او پاسخ می دهد: "و من این هستم - امروز من می توانم اعتماد، و فردا - نه." بنابراین من فکر می کنم پنجاه و پنجاه بازدید.

- شما به نحوی گفتید که نه تنها برنده ها در زندگی بسیار مهم هستند، بلکه زیان نیز نیز زیان هستند. شما این را با رسید به موسسه تئاتر منتقل کردید. و بعدا هنوز اتفاق افتاد؟

- مطمئنا، اما بگذارید بگوییم چنین فاجعه آمیز نیست، اگر ما در مورد این حرفه صحبت کنیم. من وارد تئاتر "معاصر" با مونولوگ Mitya Karamazov. و او، من احتمالا یک معروف به دست آوردم، چون من به گروه رفتم. و پس از مدتی، والری فوکین به تئاتر آمد تا "Karamazov" را به من داد و نقش منا را به من داد. و من شادی با اعتماد به نفس وحشی داشتم که موفق خواهم شد. بسیاری از عملکرد را ستایش کردند، و من نیز، اما من به خودم اعتراف کردم که هنوز بازی می کنم که چه چیزی فوکین می خواست، نمی توانست. شاید من عاشق این مونولوگ شدم، و زمانی که لازم بود آن را حتی عمیق تر، آن را انجام نداد. یا: من واقعا "غم و اندوه از ذهن" و نقش آن در آن را دوست دارم، اما هنوز هم با تئاتر ارتباط برقرار کرده و با این اندیشه هایی که Rimas Tinas به پایان رسید، ارتباط برقرار می کنند. و من واقعا دوست دارم با او کار کنم. من در اختلافات خانوادگی خیلی زیاد از دست می دهم، می توانم سخت، فریاد، قطعی باشم، اما زمان لازم است، و من درک می کنم که اشتباه است. نکته اصلی در حرفه، و در روابط - لنز خود را از دست ندهید. و این بسیار آسان است، کافی است فقط آن را پاک نکنید.

دختر داریا پدر بزرگ سرگئی را نگرفت

دختر داریا پدر بزرگ سرگئی را نگرفت

facebook.com/dasha.garmash

- احساس حسادت شما آشنا؟

- همه چیز به این سوال پاسخ خواهد داد، و من یک استثنا نیستم که یک حسادت سیاه و سفید و سفید اتفاق می افتد. و من به وضوح به یاد می آورم که گاهی اوقات من آن را در دوران کودکی و جوانان تجربه کردم. به عنوان یک کودک، یک اسباب بازی بود، در جوانان خود - لباس مد روز، صفحات. این طبیعی است. من هم اکنون می توانم در داخل، خود را حسادت کنم، آن را مانند فیزیولوژی، ما فقط دوست نداریم آن را پذیرفت. اما، خدا را شکر، حسادت و حسادت کور هرگز جذب نمی شد، به طوری که من یا شخص دیگری ناراحتی را تجربه کرده ام. فقط روز دیگر من یک سناریوی بسیار خوب را خواندم، و من در این تصویر نقش داشتم. اما این نقش کاملا ساده است، نه یکی که از آن در داخل آن جذب می شود و هنوز دیگری وجود دارد. و من گفتم: "یک سناریوی خوب، اما من می خواهم این نقش را در اینجا بازی کنم"؛ و آنها به من می گویند: "متاسفم، او قبلا بازی می کند ..."؛ و این بازیگر رفیق من است، که من به شدت شلیک کردم. خوب، من به آنها گفتم: "در یک ساعت خوب، به شیوه ای خوب!"، SE WA.

- شما رفیق را ذکر کردید آیا شما مواردی را که دوستی به دلیل چیزی فرو ریختید دارید؟

- بود، اما برای زندگی بسیاری از زمان. بسیاری از مردم بودند که دوست بودند، پس از آن آنها نزاع نداشتند، اما به سادگی از یکدیگر تحریف شدند. اغلب دوره همکاری، پذیرش، فیلمبرداری و دوستی را تصویب کرد، که در آن شروع شد، ناپدید شد.

- به تازگی، اخیرا شنیده شده است: "بهتر است که با دوستان کار نکنید، پول قرض ندهید و نه قرض گرفتن، نه برای ورود به روابط تجاری.

- این یک مزخرف کامل است. هنگامی که من یک منطقه کشور را که خانه ساخته شده بود خریدم، اگر شما دوستان نزدیک من و رفقا من نیستید که به من اعتماد نکردید، من به سادگی آن را دارم، زیرا مقدار زیادی پول برای یک ماه طول کشید. و هنگامی که من می توانم، سپس همیشه پول دریافت کنید. چه چیزی با دوستان کار نمی کند؟ اگر دوست شما یک مدیر، و شما بازیگر، پس از آن با تمام داغ ترین، دوستی لحظه ای از وابستگی وجود دارد، اما هرگز به من آسیب نمی رساند. آنها می گویند: "هیچ دوستی وجود ندارد، اما این کاملا نیست. اگر کسی من را ساخت تا یک لیست را تهیه کند، Volodya Biryukov اولین، دوست من، مدیر اصلی تئاتر عروسک ها در Penza خواهد بود. ما با هم از پانزده سال سن، با درآمد به مدرسه تئاتری، جایی که آنها در دانشکده عروسکی تحصیل کرده اند. فقط او در این راستا بیشتر رفت و موفقیت جدی به دست آورد، یکی از بهترین دایرکتوری های تئاتر عروسکی در روسیه شد. دوستان و دوستان بیشتری وجود دارد که می توانند از شورا بپرسند و برای من مهم خواهد بود. خیلی سریع، به طور غیر منتظره، فیلم "عاشق" ما را با اولگ Yankovsky سوار کرد. چگونه برای من مهم بود که از اولگ ایوانویچ تماس بگیرم و در مورد شک و تردیدم بگویم! من می توانم آنها را دور از همه به اشتراک بگذارم، ترس از اینکه آنها می خندند یا تعجب می کنند که چگونه خودم را درک نمی کنم. اما او می تواند چیزی را بگوید.

- آیا تا به حال دوست با یک زن بوده اید؟ نه در Chekhov "در حال حاضر یا دیگر"، اما درست مثل آن؟

- من Galina Borisovna Wolchek را در نظر می گیرم نه تنها با کارگردان هنری، مربی، مدیر ارشد، اما، البته، و دوست من می توانم اعتماد کنم. و این به این دلیل است که او یک زن است، من تمام زندگی ام را در تئاتر "معاصر" زندگی می کنم. او مانند یک مادر بود. نه تنها این من را به عنوان یک هنرمند، و همچنین یک فرد آوردم. و آن را به روش های مختلف، از جمله سخت، اما همیشه منصفانه بود. من نمی خواهم بگویم که من یک فرد درگیر هستم، اما بی نظیر، و به شدت خسته کننده با یک مرد سبک تر از یک زن است. به خصوص اگر شما آن را دوست دارید، شما به او احترام می گذارید. بنابراین، البته، یک پلاس بزرگ این است که گالینا Borisovna Lada.

- شما در حال حاضر زمان زیادی را اختصاص دهید تئاتر نه تنها به عنوان یک بازیگر ...

- من به Galina Borisovna کمک می کنم، من با جوانان کار می کنم. هنگامی که من به تئاتر آمدم و هنوز هیچ چیز را بازی نکردم، گالینا Mikhailovna Sokolovah من را به برخی از سلول ها کشیدند، و من با او دوستی خود را ساخته ام، که همیشه در خلقت خود شرکت کرده است، و در نهایت شروع به ساختن آنها کرد. هنگامی که Galina Mikhailovna درگذشت، برای مدت طولانی، ابتکار تمام رویدادهای داخلی و خانوادگی به من، اما کابینبران، سرگرم کننده، سرگرم کننده، سرگرم کننده - بسیاری از جوانان، و من مدت طولانی آن را تحویل داده ام، اگر چه من همچنان به سازماندهی همه چیز. و من Galina Borisovna را با مدیران که در شهرهای مختلف ملاقات می کنند معرفی خواهم کرد. بله، من زمان زیادی را به تئاتر می دهم. و چه کسی دیگر می دهد؟ من فقط یک خانواده، تئاتر و فیلم در زندگی دارم.

- خب، من می توانم زمان بیشتری را برای خانواده ترک کنم. پسر شما وانا یازده ساله است. آیا شما با او ارتباط برقرار می کنید، صحبت می کنید؟

"پسر محل بیمار من است، زیرا من نمی توانم او را به اندازه ای که دوست دارم به او بدهم." اما با این وجود، من هنوز قدرتی را بر روی تربیت خود پیدا می کنم. ما دوست داریم به فکر کردن، شوخی، تینکر، از طریق دوچرخه سوار شویم و به حمام برویم. Vanya با خوشحالی با من سریال مستند آمریکایی "Cosmos" به نظر می رسد و همچنین به بازی های مختلف هیئت مدیره بازی می کند.

تفاوت بین دختر ارشد داشا و جوانترین پسر وانیا - هجده

تفاوت بین دختر ارشد داشا و جوانترین پسر وانیا - هجده

عکس: آرشیو شخصی سرگئی هارماس

- آیا او در حال حاضر برای شما؟

- بله ما دوست هستیم. من به طور قطعی آن را به هر محافل به راه رفتن نمی رسانم. او، مانند همه کودکان، از یک اسکیت، روروک مخصوص بچه ها استفاده می کند و در کرافت بازی می کند. من یک بار برای شنا، پس از آن - در فوتبال رفتم، و او یک دانشجوی سوم در کلاس عملکرد تحصیلی است. به علاوه، او اکنون دو زبان دارد - انگلیسی و آلمانی با تدریس. بنابراین، اگر شما چیز دیگری اضافه کنید، یک بار بسیار بزرگ وجود خواهد داشت. اما آنچه من به طور قطعی نیاز دارم، بنابراین خواندن آن است. پدرم نیز در این زمینه سفتی را نشان داد. و از شش سال، وانیا به طور آگاهانه به نقاشی های شوروی نگاه می کند. او سینمای مدرن را می داند، اما یک بار در هفته، فیلم های شوروی برای او واجب است. من اخیرا گفتم: "وانیا، شما" آزادی "را تماشا خواهید کرد. یک قاب از گرافیک کامپیوتری در این فیلم وجود ندارد، هیچ جلوه های خاصی وجود ندارد، واقعی است. " و هنگامی که او آن را دید، خیره شد، گفت: "پدر، نمی تواند باشد." بسیار تحت تاثیر "Ballad در مورد یک سرباز". من او را به او و روبان های خنده دار نشان می دهم، او همه لئونید گایای را دیدم. و اولین فیلم، که او خود را در سن پنج ساله متصل کرد، "پرواز راه راه" بود. و من نصب ندارم به طوری که وانیا همواره تبدیل به یک هنرمند یا فیلمبردار شد. من فقط فیلم های زیادی را به من دادم، فوق العاده غنی است، بسیار مفید است. اما اگر شما به طور جدی درک کنید، من خودم خیلی بازسازی شده ام! من چیزهای خیره کننده را کشف می کنم. به تازگی، در سریال های بالا آمریکایی که بر روی سطح بسیار هنری ساخته شده اند، قلاب شده اند. و ما یک فیلم مستند فوق العاده داریم، بنابراین چیزی برای تماشا وجود دارد.

- چه چیزی را تحت آموزش درک می کنید؟

- آموزش و پرورش عشق، درک متقابل، توانایی شنیدن، و نه تنها قوانین خاص، مرزها، ممنوعیت، اگر چه آنها در ونیا هستند. به عنوان مثال، تا جمعه، آن را به کامپیوتر مناسب نیست. و روز جمعه برای او نشسته است، فقط یک تکلیف را انجام می دهد.

- و دختر شما زمان کافی داده اید؟

- هنگامی که دختر من متولد شد، من فیلمبرداری شدم، احتمالا حتی بیشتر از حال حاضر. اما داشا دوران کودکی کاملا متفاوت داشت، زیرا مادر و پدرم جوانتر بودند و او به دو سال و نیم ساله زندگی می کردند. و سپس کلاس تا هشتم تابستان به پدربزرگ با مادربزرگش رفت. او حتی با توجه من بیشتر مورد توجه قرار گرفت. و به طور کلی، تفاوت بین کودکان در هجده سال بسیار بزرگ است که نگرش نسبت به وانا متفاوت است. پس از همه، او تبدیل به یک بزرگسال و کمی دقیق تر است. سپس به نظر می رسید که همه چیز، بدهی تکمیل شد: خانواده است، یک کودک وجود دارد، و شما خودتان هنوز هم جوان هستید، و شما بسیاری از دوستان، سرگرمی های مختلف ... و هنگامی که یک کودک کوچک در هجده سال به نظر می رسد، قطعا یک ترخیص کوچک است. و من احساس حسادت داشا و خودم، عجیب و غریب، چون من احتمالا به او اعتراض نکردم، همانطور که من به WAN می روم. من اکنون این را درک می کنم. اما خدا را شکر که آن را به چیزی درگیری تبدیل نمی شود.

- شما نیم سال پیش پدربزرگ من شد. آیا احساسات جدید تجربه کرده اند؟

- من هنوز در این نقش به اندازه کافی احساس نمی کنم، زیرا نوه به دنیا آمد، زمانی که من دوره ای پیچیده و شلوغ داشتم. اما من آشنایی و دوستی با او رو به جلو و حتی بسیار نزدیک است. این قطعا یک مرحله جدید است، او منتظر من است، و من احساس می کنم که خوشحال و مفید خواهد بود.

- ما در مورد همه اعضای خانواده تان صحبت کردیم، به جز همسر من. Inna Timofeyev نیز یک بازیگر "معاصر" است، اما شما در یک برنامه حرفه ای به جلو بروید. آیا تا به حال اصطکاک در این زمینه، حسادت حرفه ای دارید؟

- همسر من و همسر من تئاتر در یک سال آمد. اما رمان او با سینما اتفاق نیفتاد، او فقط چند بار بازی کرد. فیلم و تاریخ تئاتری من متفاوت بود. چنین حرفه ای ما است. من خوشحالم که این کار هرگز بین ماست. و من می خواهم بگویم که نیمی از شایستگی من در فیلم و تئاتر، من کاملا به طور جدی به همسر من، به عنوان همیشه به عنوان آن را همیشه بوده است و من طبیعی، فرهنگی و انسانی من است. و اگر چنین چیزی وجود نداشت، این من نبود.

ادامه مطلب