رومی Mayakin: "داستان یک مجتمع طلاق، برای یک کودک، از جمله"

Anonim

بیوگرافی ستاره های سری "زندگی شیرین" و "ماشه" رومان Mayakina همیشه برای روزنامه نگاران جذاب بوده است، زیرا او به طور معروف به طرح دراماتیک شناخته شده یادآوری می شود. مرگ غم انگیز والدین، ازدواج زود هنگام ازدواج با یک زن با سه فرزند، کاهش سریع وزن و مراقبت از تئاتر، افزایش محبوبیت، طلاق، تفکرات، تفکرات بر معنای زندگی ... در فصل جدید این داستان ما پیدا شد قهرمان ما در بالی، در شرکت دختر جذاب Sofia Cofmann. و، به نظر می رسد، همه چیز کاملا طبیعی بود. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

"رومی، در حالی که مردم در قرنطینه نشسته اند، شما و دوست دختر خود را به سفر به بالی رفت." بگو چگونه این اتفاق افتاد

- این یک همبستگی شرایط است، من قصد ندارم بر روی بالی باشم. اما من تا حدودی فاجعه آمیز هستم و معتقدم که برخی از رویدادهای اساسی وجود دارد که هنوز در زندگی ما اتفاق می افتد، شما را آرزو می کنید یا نه. سال گذشته در یک برنامه حرفه ای بسیار فعال بود. من بدون تعطیلات و عملا بدون روزها کار کردم. در ماه ژانویه، من با تیراندازی به پایان رسید، که عمدتا در مسکو برگزار نشد. سونا به طور موازی پروژه اجتماعی خود را در مورد کیفیت زندگی هیپو راه اندازی کرد، تیمی از افراد متفاوتی را جمع آوری کرد، همه چیز را از ابتدا ساخت و مشغول کار بود. در طول این سال ما هر دو خسته و می خواستند زمان بیشتری را با هم صرف کنند. بنابراین، آنها یک سفر بزرگ به ماه مارس را برنامه ریزی کردند. پاندمی رسمی Coronavirus در روسیه هنوز نبود، و ما فرض نکردیم که همه چیز به سرعت تغییر کند. محاسبه شده برای بازگشت به قرنطینه. بسیار می خواستم مجتمع معبد Angkorvat را ببینم - بزرگترین معبد هندو در جهان است. ما در Siem Riep پرواز کردیم و آنگکور وات را دیدم که تعداد کمی از مردم این فرصت را داشتند تا به او فکر کنند - ما عملا در آنجا بودیم، ما معمولا تعداد زیادی از گردشگران از کشورهای مختلف را داریم. این باعث شد که تمام زیبایی و عظمت این مکان را به طور کامل تجربه کنیم. اما به دلیل کمبود مردم، ما به طور کامل متوجه جدی بودن و غیر قابل پیش بینی بودن وضعیت در جهان شد. نقطه بعدی سفر ما سنگاپور بود، من همیشه توسط این شهر با ترکیبی از دستاوردهای صنعتی و نزدیکی به طبیعت، یک دستگاه دولتی معقول جذب شد. و هنگامی که ما به سنگاپور پرواز کردیم، روسیه ممنوعیت ورود شهروندان خارجی را معرفی کرد. و از زمان سونیا، هرچند او چهار سال در مسکو زندگی می کند، پس از همه، یک خارجی، ما دیگر نمی توانستیم به عقب برگردیم. بنابراین سرنوشت دستور داد که در طول اپیدمی، ما خود را در آسیا یافتیم و تصمیم گرفتیم منتظر بمانیم تا فرصتی برای بازگشت به خانه در بالی صبر کنیم، زیرا هنوز خروج وجود داشت و حداقل مقدار آلوده به آن وجود داشت. به هر حال، در 21 مارس، اندونزی متوقف شد ویزا را متوقف کرد و ما یکی از آخرین گردشگران بود که به بستن مرزها رفتیم. در نتیجه، سفر عاشقانه ما منجر به این واقعیت شد که برای سه ماه ما در بالی زندگی می کنیم.

رومی Mayakin:

"احساس لذت بخش ترین نیست این است که متوجه شوید که نمی توانید به خانه بروید. اما بالی محل بسیار جالب است، جای تعجب نیست که جادویی نامیده می شود "

عکس: اولگا Vetrova

- و این چه چیزی است - در چنین زمان دشواری دور از کشور؟

- در واقع، این احساس لذت بخش ترین نیست - به درک اینکه شما نمی توانید به خانه بروید. این کشور دیگری، ذهنیت دیگری، سایر قوانین است. به طور طبیعی، اضطراب وجود داشت: چه مدت انزوا طول می کشد، چگونه وضعیت با Coronavirus توسعه خواهد یافت، که با کار خواهد بود. اما بالی محل بسیار جالب است و جای تعجب نیست که جادویی به نام جادویی است. اکثر زندگی و بودجه آنها، ساکنان محلی به ایمان محلی می دهند - مخلوط های بودایی و شیطانی، مراسم مذهبی را انجام می دهند، در تمرینکنندگان میانجیگری مشغول به کار هستند. به خودی خود، محل می تواند به نام تند و زننده نامیده شود. بله، و افرادی که در این جزیره ساکن هستند، در فلسفه و جهان بینی خود بسیار جالب هستند.

من از وضعیتی که من در بالی بودم سپاسگزارم، زیرا بعضی چیزها به شیوه ای متفاوت من را باز کرده اند. به تدریج، تمرکز توجه من از عوامل خارجی برای خود منتقل شده است: آنچه من باید "در نظر گرفته شود"، برای اصلاح آن، برعکس، توسعه. به طور کلی، به نظر می رسد که ما زمان عایق خود را به عنوان بازسازی بیشتر از کل جهان و هر فرد به یاد می آوریم. همه انواع عصا ها سقوط کردند، که ما داشتیم: کار، اهمیت وضعیت خارجی، اجتماعی، محیط زیست، همه ما به تنهایی با شما باقی مانده ایم. و برای اکثریت، این یک جلسه نسبتا پیچیده است، ما عادت به فریب دادن خودمان و معلوم شد که به سادگی برای برخی از اکتشاف ها آماده نیست. در سطح اقتصاد جهانی و سازمان های دولتی، از جمله چیزهای دیگر. یک شبه، به نظر می رسد که چنین سیستم های به خوبی تاسیس شده توسط یک فرد به شکست جدی ساخته شده است. در طبیعت، همه چیز به صراحت طراحی شده است: هر حیوان، هر پرنده می تواند خود را اشباع کند، و بسیاری از شهروندان که در جامعه زندگی می کنند، خود را در آستانه گرسنه یافتند. قرنطینه نشان داد که چیزی باید در خود و در سطح دولت تغییر کند. من فکر می کنم ما به جهان به طور کامل به طور کامل افراد مختلف می رویم. پس از صرف وقت زیادی صرفا با من، ما مجبور شدیم به دنبال برخی از ابزارهایی باشیم که احساس راحتی بیشتری داشته باشیم. و هنگامی که شما خود را تغییر دهید، زندگی کسانی که احاطه شده اند به طور خودکار تغییر می کنند، زیرا همه ما با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم. من می خواهم باور کنم که ما با یکدیگر راحت تر خواهیم بود، احترام بیشتری ظاهر می شود، نظر دیگری، یک دیدگاه دیگر را به دست آورید. من همچنین فکر می کنم که وضعیت فعلی ما را به عنوان بخشی از اکوسیستم زمین درک می کند، تمایل به انجام کاری برای دیگران مفید است.

"شما فقط به نظر می رسید مانند یک زن مورد علاقه نزدیک بود."

- به نظر من به نظر می رسد که هر شخص خود احترام باید زندگی کند تا مردم نزدیک و محبوب در این نزدیکی باشند. وضعیت فعلی در جهان بسیاری را مجبور به فکر کردن در مورد موضوعات مهم: چرا من این کار را انجام می دهم، من به این کار می روم، من با این مرد زندگی می کنم، در این مکان؟ مردم در حالت کاملا غیر طبیعی از انزوا بودند و با وضعیت واقعی روابط مواجه شدند. کسی صمیمیت واقعی را به دست می آورد و برخی از روابط رنج می برند. من سپاسگزارم که در این وضعیت با سونیا باشم. بسیاری از مردان یک زن زیبا را به عنوان شاخصی از موفقیت خود درک می کنند. و این مورد نیست، یک زن یک همدم است. لازم است تلاش کنیم تا به دنبال یک روح باشیم که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنید، یکدیگر را تقویت و شفا می دهند. مهم است که از یک سوال بپرسید: من با او زندگی می کنم، چون دوست دارم، یا من از آن لذت می برم که او زیبا است و خوب است که به جهان بروم؟ یا شاید من فقط از تنهایی ترسیدم؟ ما می توانیم بگوییم که تمام اقدامات در زندگی شما ما را انجام می دهیم، که به صورت جهانی دو احساس را هدایت می کند: ترس یا عشق. به نظر من، همه ما باید در برخی موارد به این واقعیت برسد که لازم است در عشق زندگی کنیم. نگران نباشید که کار معتبر را ترک کنید، اگر این کار شما نیست. بخشی از یک زن اگر دیگر عشق نباشد یا صادقانه اعتراف می کند که هرگز آن را ندیده بود، اما خود فریب بود.

رومی Mayakin:

"من همه چیز را در سونا دوست ندارم، او در من است. شما باید تعدادی از شخص زندگی واقعی را ببینید، و سعی نکنید آن را تحت مفهوم خود از یک خانواده ایده آل قرار دهید "

عکس: اولگا Vetrova

- آیا شما همیشه سعی کردید درست مثل این زندگی کنید - با توجه به عشق؟

- هیچ البته نه. خیلی در زندگی من از غریزه زنده ماندن استفاده می شود. من در دهه نود بسیار ترسناک بودم. (می خندد شاخص موفقیت، چیزهای مادی بود، اما هیچ کس آن را تجزیه و تحلیل کرد که چگونه این موفقیت به دست آمد. من اعتراف می کنم که گاهی اوقات انتخاب را بر اساس ترس انجام داد: دیگران چه می گویند؟ من اگر این نقش را بازی کنم، من را هماهنگ یا حسادت خواهم کرد، من در این لباس ظاهر خواهم شد، من این ماشین را سوار خواهم کرد؟ من به مسابقه برای وضعیت اجتماعی رفتم، Prestige، موقعیت خودم و برای همه این ها در مورد خودم فراموش کردم. لازم است سوال خود را بپرسید: چرا واقعا می خواهم؟ ما همیشه در داخل می دانیم کجا حقیقت است. این سخنران در دوران کودکی بسیار شنیدنی است و در طول زمان او همه ساکت تر و ساکت تر است، زیرا صدای بیرونی خاموش است. ما به ما می گوئیم چه نوع کار معتبر، چه چیزی باید لباس، چگونگی ارتباط با مردم، کتاب ها، چه کتاب هایی را بخوانید، و چه فیلم هایی را تماشا کنید و چه فیلم هایی را دوست دارید. یک نظر اجتماعی وجود دارد و شما می ترسید که به او برسید، به نظر می رسد در غیر این صورت، زیرا شما به طور ناگهانی موافق هستید؟ اما اکنون جهان آن را با ما انجام داد، همه چیز متوقف شد، به طوری که ما شنیدیم که در داخل. من احساس داخلی هستم: همه چیز که اتفاق می افتد خوب است. دایره نزدیک من از ارتباط من محدود به حد بود - در واقع، این دو یا سه نفر برای من مهم هستند، که به نحوی من را تغییر می دهد و من تغییر می کنم.

- و سونیا یکی از آنهاست؟

- البته، او روح بومی من است. در غیر این صورت، من به طور کلی نقطه به اشتراک گذاری با کسی که قلمرو من را نمی بینم. بعد از من، زن من بسیار افتخار می کنم و به آن اعتماد دارم. هنگامی که شما در عشق سقوط می کنید، بسیار مهم است که به چنین صمیمیت برسید. دشوار است، زیرا برای باز کردن چیزی جدید با شخص دیگری، باید چیزی قدیمی را شکست دهد. هنگامی که اولین نفری از عشق می رود، شما یک فرد را به شیوه ای دیگر، از جمله طرفهای تاریک خود باز می کنید، و مهم است که یکدیگر را درست کنید. ما گاهی اوقات تحمل می کنیم، به هر دلیلی به راحتی می توانید خود را برای اشتباهات ببخشید، اما خیلی سخت تر - دیگر. من معتقدم که بدون اعتماد نمی تواند صمیمیت واقعی باشد. در مورد من، اعتماد به نفس یکی از سخت ترین چیزهاست. پیش از این، من همیشه در صورت شکست، "Stolil Straw" یک گزینه ی اضافی را ترک کردم. اما حالا من نمی خواهم برای هر چیزی آماده باشم. ما هیچ رابطه ای ساده با سونیا نداریم، آنها دور از عاشقانه نیستند، که در رمان های زنانه توصیف شده اند. سونیا شریک من است که من را در تظاهرات مختلف می داند. ما گاهی قسم می خوریم، ما استدلال می کنیم و با هم حرکت می کنیم. این مجاورت محدودیتی ندارد و احساس خوشبختی را به ارمغان می آورد.

رومی Mayakin:

"داستان طلاق آسان نیست، از جمله یک کودک. و مهم است که او بتواند درک کند که والدین در روابط خوب باقی مانده اند "

عکس: اولگا Vetrova

- ما در مورد فلسفه صحبت می کنیم، تعجب آور نیست که فردی با شما به عنوان یک سونیا وجود دارد که حتی یک پروژه برای توسعه خود دارد.

- هنگامی که ما ملاقات کردیم، سونیا مدیران در یک شرکت بزرگ بود. در جریان روابط ما، این اتفاق افتاد که تمرکز زندگی او تغییر کرده است، او نمی خواست بیشتر در یک ساختار صرفا تجاری کار کند، مهمتر از آن بود که به نفع مردم بود. سطح شادی او، شادی از زندگی به اندازه کافی بالا است و او ابزارها و منابع را می داند

ti پروژه جدید او فقط با هدف بهبود کیفیت زندگی و حمایت از مردم در توسعه است. او رسانه ها، انجمن کارشناس و فروشگاه مفهومی را ترکیب کرد. سونیا برای تشکیل یک روانشناس، در حال حاضر این حرفه بسیار محبوب است. چنین تعدادی از اطلاعات مربوط به روانشناسی و توسعه خود به مردم می رسد که آنها نمی دانند چه باید بکنند. پلت فرم Sonina فقط برای کمک به خوانندگان حرکت می کند. او به روانکاوی پیوست - اغلب برخی از چیزهای مهم شخص خود را نمی بینند. این حتی نگرش من به حرفه را تحت تاثیر قرار داد. در حال حاضر، هنگامی که تجزیه و تحلیل شخصیت ها، من علاقه مند به ساختار روانشناختی او هستم: چرا قهرمان من می آید به طوری که انگیزه او، کجا منبع الگوهای رفتاری او است؟ مهمتر از همه، دلیل این نتیجه نیست.

- آیا شما برای مدت طولانی با سونیا هستید؟ چه جوری آشنا شدید؟

- ما در جزیره پنگان در تایلند، در شرکت از دوستان عمومی ملاقات کردیم. به دلایلی، همانطور که می بینید، بسیار با آسیا ارتباط دارد. (لبخند می زنم ظاهرا، تمام وقت او. من به یاد می آورم که سالها پیش از آنکه ما با سونیا در یک رویداد حضور داشتیم، اما پس از آن ما یکدیگر را دوست نداشتیم. چیزهای مختلف سپس ما را الهام بخش. خوب، پس از پنگان، ما به مسکو رفتیم، در جایی یک ماه و نیمی از آنها ارتباط برق نداشتیم و سپس دوباره در شرکت مشترک ملاقات کردیم. و در حال حاضر در بازی "رستاخیز" در رمان لئو نیکولایویچ تولستوی رفت. از آن زمان، یکدیگر و "احیای". (می خندد ما نمی توانیم احساسات خود را برای مدت طولانی باز کنیم، به دنبال آن بود. اما این احساس که چیزی مهم است که ما متصل بودیم، بلافاصله به وجود آمد. بنابراین، ما متوجه شدیم که ما باید به یکدیگر بپیوندیم، در چیزی برای راه اندازی طرح های قدیمی و ایده های قدیمی ما. ما برای سال سوم، اما هر سال به یکدیگر نزدیکتر می شویم، مثل اینکه روح ما را باز می کنیم، پشت لایه های محافظ پنهان شده ایم. من، در واقع، این روابط ادامه یک فرایند خاص از خود دانش بود.

- ظاهرا، تحول زودرس در اتحادیه سابق آغاز شد. شما همسر سابق لنا را ملاقات کردید، خیلی جوان بود. اوایل والدین خود را از دست داد، او به شما احساس خانواده، حمایت کرد. اما پس از آن پسر تبدیل به یک مرد ...

- گوش کن، غیرممکن است بگویم که من از این روابط رشد کردم، نوعی غرور است. من هنوز هم با لنا ارتباط برقرار می کنم، و من در مورد نیازم احساس می کنم. اما شرایط بازی تغییر کرد. هیچ رابطه شوهر و زنان وجود ندارد، اما ما به یکدیگر تبدیل نشدیم. لنا به شدت تحت تأثیر من قرار گرفت و احتمالا بر او بودم. من فقط یک راه رفتم، و او همچنین به دیگری توسعه می یابد، به طور داخلی تر، غنی تر و جالب تر می شود. من به او قدردانی می کنم، او مادر فرزند من است. این اتفاق افتاد که کودک ما را انتخاب کرد تا به این جهان برود. و این یک معجزه و شادی بزرگ است. وظیفه مشترک ما اکنون یک فرد خوب است. البته این داستان به طلاق آسان نبود، از جمله کودک. و مهم است که او بتواند درک کند که والدین در روابط خوب باقی مانده اند، به یکدیگر احترام می گذارند.

رومی Mayakin:

"ما نمی توانیم در احساساتمان برای مدت طولانی باز شویم. اما احساس که ما به چیزی مهم متصل بودیم، یک بار بودیم. "

عکس: اولگا Vetrova

- چت خود را با پسر خود چت کنید؟

- من پسر خود را از دست دادم، و هر چند هر روز ما تماس می گیریم، از تماس فیزیکی ما دست می گیرم. بنابراین برای مدت طولانی ما هرگز جدا نشده ایم. این یکی از لحظات است که او رشد می کند. بنابراین بلافاصله در هنگام ورود به مسکو سعی خواهم کرد حداکثر زمان را صرف کنم. به طور کلی، به عنوان مثال خود، من می خواهم میشا را نشان دهد که یک فرد می تواند خوشحال باشد و باید برای آن تلاش کند. من می خواهم او را به سمت های روشن جهان باز کنم.

- آیا او را به Sonya معرفی کرده اید؟

- بله، من واقعا میخواهم آنها را دوست داشته باشم. و خوشحالم که معلوم می شود. سونیا هرگز جایگاه مادر را نخواهد گرفت و ادعا نمی کند. اما من امیدوارم، در قلب میشا برای او جای خود وجود دارد، زیرا سونیا برای من بسیار مهم است. من می خواهم یک خانواده را با او ایجاد کنم تا ما در آینده والدین باشیم. اما ما به این متفکرانه، آگاهانه نزدیک می شویم، ما تعجب می کنیم که ما می توانیم به یکدیگر و کودک، که ممکن است در آینده به نظر می رسد، بدهیم. خانواده ایجاد نشده است زیرا شما در حال حاضر سی و سی و بدی دارید، اما چون این شخص شما رشد می کند، توسعه می یابد، خود و او را نیز بدانید. از آنجا که روح بومی خود را پیدا می کنید.

- این اتفاق می افتد که مردم ملاقات می کنند و با هم هم خوب هستند. اما تجربه اقامت مشترک به دلیل تفاوت در عادات خانگی، یک آزمون واقعی می شود.

- در واقع، شما هرگز خود را یک شریک کامل انتخاب کنید که صد درصد را ترتیب می دهد. من همه چیز را در سونا دوست ندارم، او در من است. شما باید یک فرد زندگی واقعی را در کنار او ببینید و سعی نکنید آن را تحت مفهوم خود از یک خانواده ایده آل قرار دهید، اختراع شده در نوجوانی. به رسمیت شناختن شریک، نقاط قوت آن و کسانی که به دلایلی به شما مناسب نیست. و مهم است که درک کنیم، و چرا برخی از تظاهرات یکی دیگر از علل منفی منفی است. به احتمال زیاد، اینها بیشترین کیفیت را در شما دارند و فقط باید حذف شوند. و هنگامی که آنها را در خود حذف می کنید، آنها را در فرد دیگری آزار می دهند. افرادی که در مسیر زندگی ما ملاقات می کنند، اساسا آینه هایی هستند که ما منعکس می کنیم. آنها چیزهای مهمی را نشان می دهند که ما باید توجه کنیم.

رومی Mayakin:

"من به مسابقه برای وضعیت اجتماعی رفتم، اعتبار، موقعیت من و برای همه این ها در مورد خودم را فراموش کرده ام"

عکس: اولگا Vetrova

"اما یک فرد، خود را تغییر می دهد، شروع به نفوذ در اطراف می کند. آیا جهان بینی فعلی شما در مورد نقش هایی که به شما ارائه می دهند، منعکس می کند؟

- جالب است که من از نقش مردان که از دیدگاه اجتماعی موفق بوده اند، ارائه می شود، که کاملا با آنها کاملا ناراضی بودند. آنها به دنبال علل شکست های خود در خارج از کشور، شرایط، محیط اطرافشان بودند. احتمالا این امر در آن زمان به طور جزئی منعکس کننده دولت درونی من بود. من خودم بیش از حد بر روی خارجی تمرکز کردم. حالا من یک دوره نسبتا کنجکاو دارم، نقش ها می آیند، که من نه تنها از یک دیدگاه حرفه ای، بلکه به عنوان یک فرد جالب است. شخصیت های کاملا متفاوت به نظر می رسد - افرادی که در جستجوی معنوی هستند، که مهارت کسب و کار خود را به دست آورده اند. اگر قبلا قهرمانان من به طور فزاینده ای روابط با زنان را درک کرده اند، آنها عاشق شدند، بیرون رفتند، آنها را تغییر دادند، زندگی را خراب کردند، به خودکشی آوردند، در حال حاضر من داستان های مربوط به جاه طلبی های مردانه، خودآزمایی را ارائه می دهم. ظاهرا، آن را در تمرکز منافع حیاتی من است.

- آیا شما احساس محبوبیت، شهرت و در ارتباط با این مسئولیت زندگی خود را احساس می کنید؟

- برعکس، زمانی که من خودم شروع به مسئولیت زندگی ام کردم، و نه به شنا کردن پایین دست، و فرصتی برای نفوذ به نظر و جهان بینی. اگر مدت زمان بیست و سی سال طول بکشد، اکثر قدرت ها به منظور کار کردن این غرفه سنگین، که من پشت سر من کشیدم، هدف قرار گرفت. و پس از آن درک کرد که زندگی من در دست من است و در عین حال فروش در حرفه شروع به وقوع می داند. در یک زمان تصمیم گرفتم تئاتر را ترک کنم اگر چه در واقع من حرفه ای را انتخاب کردم، زیرا من روی صحنه بازی کردم. زندگی پشتی نقاشی باور نکردنی، فوق العاده بود. اما واقعیت نبود که من نبودم. من شروع به احساس ناراحتی در آن کردم. این تئاتر شراب نبود. (لبخند می زند.) تئاتر آنها. موسوئوت، که در آن من خدمت کردم، مدتها قبل از تولدم شکل گرفتم، و قوانین من را دیکته نکردم. در عین حال، با توجه به اشتغال در تئاتر، امکان درآمد اضافی، مشارکت در تیراندازی وجود نداشت. بنابراین، انتخاب به نفع فیلم بود. اما رانش تئاتر باقی ماند. من یک شب خانم بازی دارم، که ما با ویکتور شیمرووف همکاری کردیم. به هر حال، اولین مدیر من در تئاتر بود. موفسون و من این عملکرد را با لذت زیادی بازی می کنم، اما در عین حال من احساس نمی کنم که من به برخی از نهاد خدمت می کنم. من خودم خدمت می کنم

ادامه مطلب