Svetlana Svetlynaya پس از ضربه مغزی: "به عنوان سر باقی مانده در شانه، من نمی دانم"

Anonim

Svetlana Svetlynaya تبدیل به یک قربانی تصادف شد. این بازیگر به مصاحبه با یکی از کانال های تلویزیونی در حیاط خانه اش داد. با این حال، سه پایه، که توسط Sofit برگزار شد، ضعیف بود و به سمت هنرمند 80 ساله افتاد. زانو و پشت آسیب دیده بودند. در حال حاضر بازیگر تقریبا تمام وقت مجبور به صرف در خانه، عبور از دوره درمان است. او درباره رفاه او و آخرین اخبار از زندگی در یک مکالمه منحصر به فرد گفت.

- Svetlana Afanasyevna، میلیون ها طرفداران نگران هستند: وضعیت سلامت شما چگونه است؟

- همه چیز بسیار جدی است در روز رأی گیری، 1 ژوئیه بود. من فقط در حال حاضر به من آمدم، زمانی که قصد داشتم به طرح بروم. به طور ناگهانی تماس با تلفن: "Svetlana Afanasyevna، ما وارد شدیم." آنها گفتند که تلویزیون هایی که مایل به مصاحبه با عقاب و Dvorzhazov بودند - او در خانه بود، ما در یک بازی با او کار کردیم. من به آنها گفتم که این کار را انجام نمی دهند: من 18 ساله نیستم و مصاحبه ای می دهم، باید در فرم باشم، باید در مورد نحوه لباس فکر کنم. آنها خواسته بودند که در آپارتمان قرار بگیرند، من موافق نیستم. در خیابان حذف شده است. و هنگامی که همه این اتفاق افتاد، به طور کلی آگاهی را از دست دادم. سر، زانو، شانه، دنده ها و ستون فقرات رنج می برد. و مهمتر از همه، Televisers فرار کرد. آنها فرار کردند و من با نیروها جمع شدند و خودم را "آمبولانس" ایجاد کردم. من فکر کردم که پس از همه من نمی توانستم راه بروم، نگران بودم که حتی نمی توانم صحبت کنم. اما حالا احساس کمی بهتر می کنم. احتمالا به این دلیل که من در حال حاضر تنها نیستم، اما با گربه فیل، که من ارائه شده است. او بر من است و تمام مشکلات من بسیار خوب است. و من درک می کنم که او احساس می کند که من بهبودی دارم. من سه پلی کلینیک در منطقه دارم، و پزشکان بسیار خوب وجود دارد، با من رفتار می کنند. وقتی به رختخواب میروم، فکر می کنم: واقعا برای من اتفاق افتاد؟ شاید این یک رویا است، و فردا بیدار می شوم؟

- تشخیص پزشکان پس از حادثه چیست؟

- من یک ضربه مغزی داشتم چگونه سر در شانه ها باقی مانده است؟ نمی دانم. صادقانه! من یک مرد مؤمن هستم و بعد از آن چه زمانی اتفاق افتاد، به معبد رفتم. من هنوز در خانه دعا می کنم اما به منظور این کار، شما باید به اعتماد به نفس خود بسیار صادق باشید. و دعا عیسی به بازگرداندن حافظه کمک می کند - من همچنین حافظه را بدتر کرده ام. اما من کلمات را به یاد می آورم، اکنون بهتر شده است. به طور کلی، در سن من یک شخص کاملا متفاوت دارم، من اهداف دیگری را در زندگی ام، معنای دیگری و شادی دیگران دارم. به نظر می رسد که من هنوز نیاز به زمان دارم - و من از کمک خدا و مردم خوب بهبود خواهم داشت. بنابراین من به دعاهای، گربه و مردم خوب کمک می کنم. اما آنها کمتر و کمتر، حتی با من هستند.

- و چه کسی به تازگی آمد؟

- هنرمندان، خوانندگان، حتی دیما بیلان من داشتم. غیر منتظره بود دوست من به من تلفن کرد که یک فیل گربه را به من داد، و گفت که او می آید، اما نه تنها، بلکه با دیما بیلان. من به نوعی دیما را در کنسرت ملاقات کردم، جایی که من "آیکون سبک" را به دست آوردم. من دو بار به آن داده شدم من شعرهای آنجا را بخوانم، و دیما بیلان را دنبال کردم و آهنگ هایش را خواندم. من واقعا دوست دارم که چگونه کار می کند. او یک مزاحمت داشت که من نیز تماشا کردم: آیا آن مست بود، آیا خود را نگاه کرد، اما من خیلی نگران بودم! به طور کلی، مردم به من احترام می گذارند، اما اگر خلاقیت خود را - بسیاری از حسادت و بسیاری از بدبختی ها. این من از موضع فردی که 80 ساله است صحبت می کنم.

Svetlana Svetlynaya:

Svetlana Svetlynaya: "من شروع به یک نوار ناخوشایند در زندگی من"

instagram.com/svetlanasvetlichnaya

- قبل از این حادثه، هیچ مشکلی بهداشتی نداشتید؟

- متوجه شدم که تقریبا تمام زنان کمی بذر هستند. و آن را در جایی در 65 سال آغاز شد. سپس متوجه شدم که پاشنه ها باید در حال ترک باشند، در مورد موهای پیاز - حتی به یاد نمی آورند. به این ترتیب، من شروع به نگاه کردن به یک کفش مناسب کردم. من همچنین شروع به رفتن به کلینیک کردم و تزریق کردم در زانو من، زیرا در طول زندگی من زخمی شد - و بیش از یک بار. بنابراین وقتی این ضربه را به زانو گرفتم، درد وحشتناک ترین بود. اما زانوی من خوب است - من اجازه ندادم. من قبلا سعی کردم یک هفته بعد بیرون بروم. و حالا من راه می روم مازی کمک می کند. و همچنین، اگر کبودی و کبودی های تیره داشته باشید، می توانید از Magnesia تاریک استفاده کنید - این دستور غذا را در یک بیمارستان نظامی پیشنهاد کرد. من به نحوی روش ناموفق انجام دادم، و من یک کبودی بزرگ سیاه و سفید، رنگ، مانند کت من داشتم. دکتر چندین بار تمبر را به من داد، و سیاه و سفید در روز سوم ناپدید شد. و بنابراین من این دستور العمل را به یاد می آورم.

- به این ترتیب، شما به آرامی راه را بازگردانید ...

- بله، اما به طور کلی، من چنین نوار ناخوشایند را در زندگی ام آغاز کردم. به عنوان مثال، من یک داستان حدود یک ماه پیش داشتم - پول ناپدید شد. من فقط همه را به خانه دعوت می کنم و هرگز فکر نمی کنم که بتوانم چیزی را انتخاب کنم. و کیف پول بر روی میز دروغ بود. و هنگامی که من به پول نیاز داشتم، فکر کردم: "و کیف پول من کجاست؟" من احتمالا از یک ماه به حساب می آید. و سپس حدس زد که من بدون پول من را ترک کرد. و هرگز فکر نمی کنید که این افراد بتوانند پول بگیرند. و در خانه من جیوه پراکنده بود. من حتی می دانم که چه کسی آن را انجام داد - یک مرد بسیار نزدیک زن. شما می بینید که جهان تبدیل شده است؟ بسیاری از مردم وانمود می کنند که دوست دارند، و سپس شما می توانید مرسوم. و آنها آن را افرادی که به آپارتمان من نیاز داشتند، آنها می خواهند که من را در اسرع وقت آزاد کنند. اما امروز کمک به جایی که آنها صبر نکردند. فقط بانک همچنین به من یک بازنشستگی به من داد، ظاهرا خود را ترک کرد. اما امروز مرد آمد، گفت: "Svetlana Afanasyevna، همه بازپرداخت!"

- آیا هنوز بازنشستگی دارید؟

- هنگامی که ما شروع به آزاد شدن از خانه پس از عایق خود، من برای پول به بانک رفتم. و من تماشا می کنم: دوباره میزان بازنشستگی دو برابر کمتر است. خوب، هزاران نفر از بیست فاقد. به طور کلی، اعتماد به نفس غیرممکن است که به همه اعتماد کنم. اکنون ممکن است در مورد آن فکر کنم و سبک ارتباطات را تغییر دهم ...

ادامه مطلب