لاریسا Verbicky: "من خاطرات را دوست ندارم"

Anonim

آنتون چخوف استدلال کرد که در یک فرد، همه چیز باید خوب باشد: هر دو صورت، و لباس و روح و افکار. این همان چیزی است که لاریسا وربیان غیرممکن است، که تصور شخصیت بسیار هماهنگ را می دهد. صدای او "کریستال" نامیده می شود - اولین لاریسا به عنوان یک سخنران کار کرد، پس از آن بیش از بیست و پنج سال برنامه "صبح بخیر" را در کانال اول رهبری کرد. در حال حاضر او به ایجاد یک تصویر از افراد دیگر کمک می کند، که معاون رئيس جمهور لیگ از سازندگان حرفه ای لیگ، کنسرت ها را رهبری می کند، در فعالیت های عمومی شرکت می کند. و او همچنین دارای یک خانواده فوق العاده است: یک شوهر، دو فرزند - به طور کلی، چیزی برای یادگیری از این زن عاقل و زیبا وجود دارد.

1. درباره کار

به طوری که صبح خوب بود، شما باید زندگی، مردم، کار خود را دوست داشته باشید. صرف نظر از آنچه که شما باید بخوابید، صبح زود بیدار شوید یا نیاز به یک تنش بسیار بزرگ دارد. فقط باید بدانید که به آن نیاز دارد.

پشت آستانه دنیای تلویزیونی، بسیاری از مشکلات بسیار دشوار است. هر هوای جدید آن چیزی را که قبلا بود دوست ندارد. افرادی که با آنها صحبت می کنند، موضوعات، معیارها چقدر است که شما به زمانی که در آن زندگی می کنید مطابقت دارد.

من دوست دارم که من در نقطه ای ایستاده ام: من یک سخنران بودم، یک میزبان تلویزیون، روزنامه نگار، شرکت در نمایش های تلویزیونی مختلف، در حال حاضر تبدیل به یک تصویرگر شد. این کار من به همه چیزهایی که من از تمام وقت آموخته ام، apotheosis است. هنگامی که شما دلپذیر هستید، یک فرد موفق بسیار ساده تر است، شما احساس سبک دارید، می دانید چگونه ارتباط برقرار کنید.

برای من، همیشه مهم بود که فقط به رفاه خانواده صعود نکنیم. خوب است که در خانه شما را دوست داشته باشید و منتظر شما هستید، با توجه به نظر شما آنها در نظر گرفته شده است، اما بسیار مهم است که در حرفه اجرا شود، برای رسیدن به چیزی، لذت بردن از شادی از موفقیت حرفه ای.

2. درباره من

من خاطرات را دوست ندارم این تعداد زیادی از کسانی است که پیش از نشانه های جدید را نمی بینند. من حتی در خانه هیچ عکس از گذشته وجود ندارد، فقط تصاویر کودکان. عکس یادآوری می شود که به عنوان زمان به عنوان یک دسته بندی وجود دارد. جای تعجب نیست که آنها می گویند: جوانان یک رویا زندگی می کنند و قدیمی ها - خاطرات.

من عاشق سفر، پرواز با هواپیما. حتی اگر جایی بد بد آب، خورشید همیشه بیش از ابرها است. اگرچه من عاشق و باران هستم

البته، من تغییر می کنم. من تحمل بیشتری کردم، اما آموختم که "نه" بگویم. Maximalism جوانان برخی از اشکال دیپلماتیک را که بسیار راحت تر و درست در موقعیت های مختلف، گاهی اوقات دشوار است، به دست آورد.

احتمالا من از آن دسته از افرادی هستم که برای آنها شیشه همیشه نیمه کامل است. در لحظات دشوار، من بسیج می کنم، متوجه شدم که خیلی بستگی به من دارد. هر گونه مشکل به یک راه حل جدید، توسعه و فرصتی جدید می دهد. اگر چه ابتدا از آنچه ریتم فرو ریخت، ناخوشایند و ناراحت کننده است.

چه می خواهم تغییر کنم؟ من نمی دانم ... من من را دوست دارم شاید، بدبختی بیش از حد گاهی اوقات نتواند. اما من شروع به پیدا کردن توضیح، توجیه شرایط، مردم. آنچه که نامیده می شود، من سعی می کنم "وضعیت را آزاد کنم"، ببخشید یا از زندگی من ببخشید، کسانی که باعث درد می شوند. من می توانم این کار را انجام دهم.

لاریسا Verbickskaya و شوهرش به مدت 32 سال

لاریسا Verbickskaya و شوهرش به مدت 32 سال

عکس: instagram.com/larisa_verbitskaya.

3. درباره خانواده

نزدیکترین فرد شوهر من است من دوست دارم با آنها می توانم اسرار، بازتاب های من، فقط یک قطعه زندگی ام را به اشتراک بگذارم. و من لازم نیست که برای همه باز شود، به نظر می رسد که چنین براق مقرون به صرفه باشد.

شما باید همه را دوست داشته باشید: خودم و کسانی که نزدیک هستند. چگونه می توانم فرزندانم را بیشتر دوست داشته باشم؟ این حتی به نظر انسان نیست. اگر یک کودک کوچک داشته باشید، او در شب نمی خوابد - شما باید بلند شوید، خوراک، غرق، مراقبت، و صبح اجرا کنید تا کار کنید، این نیز یک قربانی خاص است. یا حاوی یک خانه است. شوهرم و من هرگز مسئله تقسیم وظایف را نداشتم. چه کسی در خانه است، صاحب آن.

تصویر خانوادگی نیز یک علم بزرگ است. سالهاست که زنان شوروی یک لباس زنانه به عنوان لباس خانه بودند. شما می توانید بگویید این یک ویژگی عصر است. حتی در آن زمان من از او متنفر بودم و مادرم را متقاعد کرد تا از این شیء کمد لباس خلاص شود. در برخی موارد، من فقط خودم شروع به خرید تکالیف زیبای او کردم.

ما با ساشا سی سی دو ساله هستیم. من فکر می کنم بسیار جالب است! گاهی اوقات ما فقط ساکت هستیم، و سپس ناگهان او را با صدای بلند می گوید که من فقط در مورد آن فکر کردم. چنین یک اتصال عاطفی عمیق است. برای من مهم است که در روابط باقی بماند، گرما. پس از همه، آن را بسیار آسان برای از بین بردن.

4. درباره عشق و شادی

هنگامی که شما در عشق می آیم، شما کاملا خوشحال هستید. پسر من از من پرسید: عشق چیست؟ من گفتم که وقتی او می آید، شما قطعا آن را درک خواهید کرد. هنگامی که شما این احساس را احساس می کنید، فقط پرواز می کنید.

من چند رویای روی حیله و تزویر داشتم که به یاد می آورم. یکی از آنها در آستانه دیدار با شوهرم، نیمه من بود. من بیش از زمین پرواز کردم و پس از آن اتفاق افتاد که چه اتفاقی افتاد. زندگی به قبل و بعد از دیدار با او تقسیم شد.

هنگامی که یک فرد دارای شور و شوق عاطفی، صداقت، توانایی شادی از داخل، شما سن خود را متوجه نمی شوید. زیبا بودن در جوانان خیلی طبیعی است. و در سال های بالغ جذاب باقی می ماند - بسیاری از کارها. من چند دوست دارم که سرنوشت خود را ملاقات کرده اند، افرادی که قبلا بیش از چهل بوده اند. بنابراین شکل بینی، اندازه سینه یا مقدار کمر همیشه تعیین نمی شود.

شادی در شادی و شادی که شما به ندرت تجربه می کنید. این لحظات کوتاه، اطلاعاتی هستند، بنابراین به سرعت منتقل می شوند. و پس از آن، پس از زمان، شما درک می کنید که خوشبختی بود. شوهرم گاهی می گوید: دوباره همه چیز، زمانی که ما زندگی می کنیم؟! من جواب می دهم: این زندگی است

ادامه مطلب