ایلیا Averbukh: "برای اولین بار در ده سال من زندگی غیر طبیعی برای من زندگی می کنم"

Anonim

- ایلیا، شما اولین نفری نیستید که مردم را با محصولات یخ تعجب کنید. اما اکنون طرفداران شما بسیار جذاب هستند. چرا ناگهان "کارمن"؟

"ایده" کارمن "همیشه مرا دنبال کرده است، اما من دائما آن را ترک کردم. دفعاتی که تعداد زیادی از آنها وجود داشت. به عنوان یک نتیجه، بسیاری از سناریوها در هنگام آماده سازی توسعه یافتند، هر یک از آنها مرا به یک مرده به ارمغان آورد، زیرا من تجسم خود را بر روی یخ نمی بینم. اما "کارمن" هنوز به سر من خراشیده شده و همه را در آنجا کشته است. (می خندد.) این همه با قتل آغاز شد. در برخی مواقع من در رابطه قهرمانان مثلث عشق تغییری کردم و به این ترتیب موفق به ایجاد یک حجم شدم. به محض اینکه او در سر من ظاهر شد، گفتم: "همه چیز! "کارمن" را بسازید! " در ابتدا، همه از این سرمایه گذاری برخورد کردند. اسکیت بازان نیز خوشحال نیستند، زیرا همه آنها قهرمان هستند و همه آنها می خواهند سولویست باشند. اما اکنون، زمانی که بسیاری از تصاویر اضافی در نمایشگاه ظاهر شد، این مشکلات پشت سر گذاشت.

- اگر شما اجازه دهید یکی دیگر "چرا." چرا مسکو، و سوچی؟

- من فکر می کنم این یک تقابل از شرایطی است که تنها می تواند رویای باشد. هنگامی که این سوال مطرح شد که ما با میراث پس از من می توانیم انجام دهیم، پیشنهاد برای کار روزانه در کاخ یخ یخ زده دریافت کردم. من به طور کامل به این پروژه فرو ریختم، و اکنون سوچی به محل اقامت تابستانی تبدیل شد. من در حال حاضر به اتوویسم جاده را از جایی که من در سوچی به مسکو زندگی می کنم، آورده ام. کمی بیش از چهار ساعت. همه چیز را در عرض چند دقیقه به چالش کشیده بود. البته، من با سرمایه از دست نمی دهم و عملا در دو شهر زندگی نمی کنم، اما من در سوچی راحت هستم.

ایلیا Averbukh:

در ابتدا، هر کس در مورد سرمایه گذاری Averbuch شک و تردید داشت تا "کارمن" را بسازد. .

- من می خواهم بدانم که چه کاری انجام می دهید، به جز موسیقی؟

- در سوچی، من بسیاری از سرگرمی های ورزشی دارم. به عنوان مثال، با رومی Kostomarov دو بار در هفته ما نبرد تنیس. و رم همیشه برنده می شود (خنده حضار) چون در مسکو من در یک معلم مشغول به کار شدم. اما او مرا می کشد، و من فکر می کنم که در پایان فصل من آن را انجام خواهم داد. در روزهای دیگر ما مسابقات فوتبال با بچه ها داریم. به طور کلی، برای من این اولین تابستان طی ده سال گذشته است، زمانی که "دوره یخبندان" وجود ندارد. بنابراین، من حتی در سردرگمی من هستم - زمان زیادی بود که هرگز پیش از آن وجود نداشت. برای اولین بار در ده سال، من برای من غیرطبیعی زندگی می کنم، اما برای تمام عمر کاملا طبیعی است، که در آن مکان برای ارتباط، کافه ها و پیاده روی بر روی زمین وجود دارد، که احتمالا در مورد آن فکر نمی کنم.

- روز کاری شما چگونه در رفت و آمد مکرر ساخته شده است؟

- اگر هیچ موردی وجود نداشته باشد، می توانم تا ده نفر بخوابم. اما اگر اجرا می شود در حال اجرا است، پس شما باید در 9 ساعت بلند شوید. ورزش صبح قبل از ظهر، پس من به حواس من می روم و در حال حاضر در دو ساعت من به قصر یخ می روم، جایی که من قبل از شب هستم. اول، من یک دفتر دارم ثانیا، اسکیت بازان شکل به سه می آیند و شروع به رها کردن، تکرار مراحل. من بر روی یخ فرود می آید و تمرین را با آنها سپری کردم. آنها روزانه آن را انجام می دهند. نه تنها برای نمایش شب، بلکه همچنین برای خلاص شدن از شر شرایط ساحل، زیرا ممکن است مهارت را بسیار سریع از دست بدهد. در پایان نمایش، من می توانم در عرض یک ساعت کار بر روی خطاها انجام دهم با کسانی که به نحوی بد کار کرده اند. خوب، پس - شام و خواب. به شرمش، من آماده هستم تا اعتراف کنم که من هیچ نمایش محلی را ندیده ام، هرگز به پارک تفریحی نرسیده ام.

ایلیا Averbukh اعتراف می کند که او ساحل را دوست ندارد، اما در دریا با لذت پوشیده شده است. .

ایلیا Averbukh اعتراف می کند که او ساحل را دوست ندارد، اما در دریا با لذت پوشیده شده است. .

- و کلمه "ساحل" نیز صدا نمی کرد ...

- من ساحل را دوست ندارم، این همه. ده دقیقه بعد من خسته شدم دروغ، شما باید کاری انجام دهید. اگر چه دریا فوق العاده است. و ممکن است پس از فوتبال، سقوط کنید.

- آنها می گویند شما حتی در یک ماشین مسابقه دیده اید!

- یک ساختار فوق العاده وجود دارد - مسیر "فرمول 1"، و ما فرصتی برای رانندگی داده شد. من دوست ندارم در موتورها حفاری کنم، اما از سرعت و رانندگی لذت می برم. در حال حاضر بسیاری از مزاحم هستند و می گویند: خوب، خوب، آنها آنجا حل و فصل کردند. (خنده حضار)

ایلیا Averbukh:

در بازی "کارمن"، کل شخصیت های ستاره ای را شامل می شد: تاتیانا ناکا، رومی كستوماروف، ماکسیم مارینین، ماریا پتروا، مارگارتا Drobizko و دیگران. .

- تقریبا تمام همکاران شما در کل خانواده های سوچی زندگی می کنند و پسر شما کجاست؟

- در اواسط ماه اوت وارد خواهد شد، و در حال حاضر او در کریمه است. من سالها آنجا هستم یک آپارتمان وجود دارد. پسر این مکان ها را دوست دارد، او با مادر من وقت خود را صرف می کند، و قبل از آن ماه با مادربزرگ دیگر، با مادر Irina، در حومه ها، استراحت می کند. ما در حال حاضر در زمستان آمده ایم، اسکی را رانندگی می کنیم. بنابراین من نیز او را به سوچی آموزش می دهم.

- مارتین به مدت 11 سال. او چگونه رابطه ای با ورزش دارد؟

"مارتین در ورزش مشغول به کار نیست، تنها در لذت او، تنیس را بازی می کند. تاکید بر آموزش و پرورش است. او در یک مدرسه جدی مشغول به کار است. من فکر می کنم، دو سال بعد، زمان می آید زمانی که می توان آن را برای یادگیری در خارج از کشور ارسال کرد. و منافع او کاملا مدرن است. او، همانطور که در دنیای کامپیوتر می گویند، Gamer. من یک نگرش دو طرفه نسبت به این وجود دارد. از یک طرف، تمام این تبلت ها را ممنوع می کند. و از سوی دیگر، ممکن است بازی کند، زیرا میوه ممنوعه شناخته شده است، بسیار شیرین است.

- شما فکر نمی کنید که پسر می تواند به قدم های شما برسد؟

- قیمت موفقیت در ورزش بسیار بزرگ است. و من و من بلافاصله تصمیم گرفتم که در زندگی او هیچ رقصی وجود ندارد. به علاوه مارتین با یک نفرت غیر قابل توضیح در دوران کودکی به اسکیت ها درمان می شود، گریه کرد. به طور کلی، او عشق را برای اسکیت بازی ندارد، و در خانه او پاپ و سخنرانی های مامان را تجدید نمی کند.

ایلیا Averbukh:

"بازی" کارمن "همه چیز در مورد عشق و در مورد چهره های مختلف آن است، که از جمله خیانت، خیانت، حسادت ...".

- نقش اصلی در نمایش "کارمن" تاتیانا ناکا ازدواج کرد. شما نمونه ای را برای ایجاد یک خانواده جدید الهام نگذارید؟

- یک عبارت وجود دارد: هرگز نمی گویند هرگز. اما من به این موضوع فکر نمی کنم. و من حتی هیچ انگیزه ای را نمی بینم، چرا باید انجام شود. من بسیار هماهنگ و راحت هستم من معتقدم که یک زندگی کامل زندگی کامل نیاز به یک اتصال داخلی بسیار بزرگ دارد، زمان فوق العاده ای را می گیرد که احساس می کنم متاسفم که آن را صرف کنم. من کاملا صادقانه صحبت می کنم ازدواج بسیار کار است. من بهتر کار خواهم کرد که واقعا من را به عنوان یک فرد خلاق لذت می برد. اگر شما به بازی "کارمن" بازگشته اید، می توانیم بگوییم که او همه چیز در مورد عشق و در مورد اقلام مختلف است، که در میان آنها خیانت، خیانت، حسادت ... این همه بخشی از زندگی ما است، اما من نمی خواهم برای شیرجه رفتن وجود دارد به نظر می رسد که من همه چیز را می دانم و درک می کنم. و من قبلا خیلی جالب نیست ...

ادامه مطلب