آندره بیلیو: "آنچه من فقط در زندگی ام غذا خوردم ..."

Anonim

Andrei Bilzhio یک هنرمند روسی، عضو اتحادیه هنرمندان روسیه و اتحادیه طراحان روسیه، آکادمیک آکادمی طراحی گرافیک، یک عضو افتخاری آکادمی هنر روسیه، یکی از بنیانگذاران رستوران است باشگاه پتروویچ، نویسنده مفهوم رستوران ها، یک کتاب جدید نوشت و آن را به دادگاه خوانندگان معرفی کرد. "کتاب آشپزی پتروویچ" روشن شد، اشباع شده، اشباع شده، داشتن بسیاری از عکس های نویسنده، کارتون های عجیب و غریب با نظرات و حتی دستور العمل ... زیرا کتاب معلوم شد در مورد غذا و نه تنها.

- Andrei Georgievich، شما یک کتاب "خوشمزه" جدید نوشتید، نقاشی های جالبی را به آن نقاشی کردید، و هدف هنوز دنبال آن چیست؟

- هیچ هدف بزرگ دنبال نشد و هرگز کسی را دنبال نکرد، اما من یک گل گذاشتم - برای لذت بردن. من فقط می خواستم آنچه را که دوستش دارم به اشتراک بگذارم. من با یک فرمول آمد. اگر به شما جالب توجه است، حتی حداقل یک نفر جالب خواهد بود و از آنجایی که ما یک کشور بزرگ داریم، برخی از هزاران نفر دیگر نیز جالب هستند. من یک راز بزرگ را باز نمی کنم، اگر می گویم امروز برای کتاب ها پول بسیار کمی پرداخت می شود، بنابراین، این نوشته ها غیرممکن است، اما اگر شما از آنها لذت ببرید و آنها را با دیگران به اشتراک بگذارید، یک سود اخلاقی عظیم وجود خواهد داشت . بنابراین من به طور مداوم کتاب ها را می نویسم، یک کتاب اختصاص داده شده به مادر من، دیگر - پدر، کتاب بعدی اختصاص داده شده به همسر من، سپس یکی دیگر - پسر. نوه مورد علاقه او از او یک کتاب کامل را اختصاص داده است. شما می بینید، من سالها را می بینم و می نویسم، و این چنین ظریف و نویسنده است، همانطور که به نظر من، راهی برای تشکر از افرادی که دوست دارند. این ممکن است یک هدف باشد

- مواد غذایی برای شما چیست؟

- برای من، غذا یک فلسفه کل است. لازم است که غنی و گران نیست، اما خوشمزه و زیبا، برای من، مهم است که از آن غذای غذاها، من دوست ندارم از صفحات یکبار مصرف بخورم، من دوست ندارم زمانی که یک بطری پلاستیکی روی میز وجود دارد . اطمینان حاصل کنید که سرریز را به یک شیشه یا کریستال تبدیل کنید، این یک جذابیت ویژه نوشیدنی را می دهد. در طول وعده های غذایی، نه تنها معده باید وجود داشته باشد، بلکه چشم و سر نیز وجود دارد. شما باید به دقت دنبال آنچه که می خورید دنبال کنید.

- شما خیلی جالب در مورد هر ظرف، به عنوان مثال، کل اختصاص به کباب.

- به شاعرانه در مورد کباب گفت، چرا که کباب اشتیاق مردم ما است. من یک نسخه دارم، چرا دقیقا کباب غذای اصلی طبیعت بود و چرا شهروندان شوروی به جنگل با ودکا و کباب ها، و سپس به روستاهای کوچک، و سپس به بزرگ، گله کردند.

هنگامی که بیشترین زندگی در جمعی بود، و هیچ پولی برای رستوران وجود نداشت، تنها راه راه رفتن با دوستان پیاده روی و Maevki بود. البته، با کباب. Skewers در شرایط خانگی آماده ساده تر است. و سپس سنت شوروی آتش، گیتار، آهنگ، و از نسل به نسل است. وقتی که من در جوانانم با یک حزب زمین شناسی، جایی که او توسط کارگران ذکر شد، به آسیای مرکزی آمد و در اطراف شهر آلما آتا رفت، پس از هر صد متر، کباب ها را از بره های ملایم فروختند. "Wand" هزینه 25 kopecks، من روبل را گرفتم. نان، نمک، پیاز، سرکه روی میز ایستاده بود. از آن به بعد، من چیزی شبیه به آن نداشتم، و من نمی خواهم.

آندره بیلیو:

آندره بیلیو به خوانندگان دادگاه "کتاب آشپزی پتروویچ" ارائه داد.

ناتالیا Mushchinkina

- علاوه بر نوشتن، شما COOF باشگاه "Petrovich"، چگونه شما موفق به تغییر از کسب و کار به خلاقیت؟

- من فقط یک تاجر نیستم، اما یک مدیر هنری باشگاه. باشگاه افرادی است که می توانند به طور حرفه ای فکر کنند. و من واقعا می دانم که چگونه باید تغییر دهید، زیرا قبل از آن، پانزده سال به عنوان یک روانپزشک کار کرد. سپس بازسازی شد و احساس ظاهر شد که زمان آزادی می آید، شما می توانید چیز دیگری را امتحان کنید، و لازم نیست که یک روانپزشک تمام زندگی باشد. من پزشکی را ترک کردم و ده سال در تلویزیون کار کردم، این برنامه رهبری شد، من کارتون را ساختم. سپس او در رادیو کار کرد. در همان زمان در بسیاری از موارد مشغول به کار: نقاشی، گرافیک و کتاب های تصویری. اینها همه شاخه های یک درخت هستند که خلاقیت نامیده می شود، اما من نمی خواهم یک کسب و کار را انجام دهم، زیرا قدرت زیادی را صرف می کند. من یک مرد خلاق هستم، حتی کلمه "خلاقیت" برای کلمه "فریزر" تغییر خواهد کرد. حالا از من بخواهم که چیزی بخورم - من خواهم آمد. هنگامی که شما خیلی دیر یا زود آن را آشکار خواهد کرد. من شور را اختراع کردم

- شما واقعا یک تفکر با استعداد هستید، Dumplings به نام "تیمور و تیمش" و شاه ماهی تحت پوشش خز "رمز و راز دو اقیانوس" چیزی است. و شما غذاهای یا دستور العمل را اختراع کردید؟

- ظرف آشپز ما می آید، اما نام من. من حتی قصد دارم یک کتاب جداگانه در مورد منو ایجاد کنم، جایی که نام و دستور العمل های اصلی وجود دارد، زیرا شما باید نظرات خود را در مورد هر نام بنویسید، از جوانان در حال حاضر تعداد کمی از مردم این داستان را می دانند تا بدانند که معنای یخ نام کرم "بستنی لنین" است. من، به هر حال، در این یخچال و فریزر در Murmansk بود و یک کشور خیره کننده را دیدم: در این شرکت کابین یک پیانو وجود دارد که در آن بهترین پیانیست های کشور ما بازی کرده اند، حتی Svyatoslav ریشتر کارهای موسیقی خود را در آنجا انجام داد و هر سومین ملوان را انجام داد می دانست که چگونه پیانو را بازی کند کل تیم یخبندان منحصر به فرد بود، بنابراین اگر شما در شهر Murmansk هستید، مطمئنا از یخچال استفاده خواهید کرد.

- شما بارها و بارها در مصاحبه های مختلف گفتید که دوست دارید سفر کنید و غذاهای مختلفی را امتحان کنید، و غذای غیر معمول از خوردن چیست؟

- آه، آنچه من فقط غذا خوردم Zhukov، سوسک ها غذا خوردند، البته من یک مرد ضعیف هستم و سعی می کنم از همه انواع چیزهای وحشتناک جلوگیری کنم، حتی یک بار یک گیاهخواری بود، زیرا نمی توانستم حیوانات بخورم، من برای من متاسفم. هنگامی که، به عنوان مثال، آنها ظرف را به ارمغان آوردند و گفتند که گوشت بود، پس برای من این مفهوم انتزاعی بود. اما زمانی که در کشورهای مختلف، لازم بود یک ظرف را امتحان کنید، متشکل از مغز، قلب، زبان، پس از آن برای من، استرس روانشناختی وحشتناک بود، من نمی توانستم بر این مانع غلبه کنم. از غیر معمول ترین غذاهای مختلف تحت تاثیر قرار گرفته است. به طور کلی، من بسیاری از چیزها را در قرن من سعی کردم، شما همچنین می توانید کل کتاب در مورد آن را نیز بنویسید.

آندره بیلیو:

Andrei Bilzho به رسمیت شناخته شده است: "من با پنیر ها عاشق شراب خشک هستم."

- و غذای مورد علاقه ترین؟

- من فرنی و پنیر گندم سیاه را دوست دارم. برای من مهم است که پنیر های مختلف همیشه بر روی میز قرار بگیرند، با پنیر به نوشیدن شراب خشک می شود. این چیزی است که من می توانم تمام وقت بخورم. از آنجایی که آن را بیست و پنج کیلوگرم از دست داده است، آن را متوقف کرد بسیاری، من در حال حاضر خوردن، فقط سعی کنید. من علاقه مند به دنبال یک طعم جدید، "برداشتن" هر ظرف به عنوان یک طعم. بهتر خواهد بود 20 ظروف مختلف را از سالت Olivier "از PUZ" امتحان کنید. اسپاگتی بسیار دوست دارد. او همچنین گوگول، به هر حال، او را دوست داشت اسپاگتی و تمام دوستان خود را درمان کرد، که آنها توسط او مجرم شناخته شده بود و گفت: "Kolya، دوباره، شما ماکارونی صحبت نکردید." اما هنوز، بیشتر، بیشتر از همه در جهان، فرنی گندم سیاه را دوست دارم، من آن را سه بار در هفته می خورم و می توانم آن را کاملا متفاوت بخوانم: با قارچ، با پنیر، با تخم مرغ، با چمن معطر؛ من آن را یک فرنی گندم سیاه با پرکننده می نامم.

- و چطور چیزی در مورد شما دارید؟ سقوط؟

- من یک نگرش دشوار به پست دارم من خودم چند بار از دست دادم، اما متوجه شدم که در واقع این خیلی رد غذا نبود، بلکه یک داستان معنوی بزرگ بود. در طول پست، شما می توانید چنین محصولات لاغر خوشمزه را که حتی می توانید وزن خود را افزایش دهید، بخورید. او به نوعی در یک صومعه تحت Voronezh بود و در یک وعده غذایی با راهبان، جایی که آنها تغذیه می کردند، به طوری که انگشتان دست به دست می آید. او یک بار در یک انتقال در یک انتقال در تلویزیون شرکت کرد و گفت که چگونه من صحبت می کنم: زمانی که پست به پایان می رسد، من خودم را یک لیوان ودکا، تمیز کردن تخم مرغ عید پاک و نشستن بر روی پنجره، نگاه کردن به پنجره و عجله . من خیلی اشتها آور و رنگارنگ گفته ام که پدر Gergen، یک نوع و یک عمو زیبا، که به عنوان یک آشپزخانه در اسقفان ما کار می کند، با مشکل شنیدن داستان های من در مورد غذا، از من پرسید، زیرا پس از این داستان من واقعا می خواستم بخورم . اما او و پست، به طوری که نه غذا خوردن.

- احتمالا غذاهای ملی و نگرش های ملی ما نسبت به غذا به طور کامل غیر قابل درک برای خارجی ها هستند، آنها به طور متفاوتی می خورند و همیشه معتادات ما را درک نمی کنند.

- جایی با شما موافقم من چنین داستان داشتم به هر حال، من قول دادم که یک رویا را در یک روزنامه نگار آمریکایی که در مورد غذا نوشتم، رویا کنم. من به او گفتم که هش فقط صبح غذا می خورد. صبح بارانی بارانی مسکو، او را به مدت هشت ساعت و با خوشحالی گزارش داد که او قبلا در جای خود قرار دارد. من unshaven unshaven و عصبانی هستم و در باران، همه چیز را در جهان بیمار، به او رفت. ما هش را سفارش دادیم من به او گفتم که برای کامل بودن احساس او مجبور بود گرمی از صد ودکا را بخورد. انتقام من از صبح هومز بود. آمریکایی شروع به مقاومت کرد، بگو که او نوشیدنی نمی کند که آن را بسیار مضر است، اما من توانستم او را متقاعد کنم، به شدت به او گفتم که اگر او نوشید، به این معنی است که او یک روزنامه نگار واقعی نیست و هرگز چیزی درباره روسیه نگویید . من به آن فنجان سه صد ودکا را ریختم و دو ظروف از یک سرصفحه ضخیم را از دست دادم، او چیزی درباره کلسترول، در مورد کبد گفت، اما با من بی فایده بود که با من بحث شود. در ساعت نه صبح، من یک آمریکایی مست را به یک تریللیبوس دانلود کردم، و خودم به کار رفتم. من یادآوری می کنم که من خودم ودکا نوشم. روز بعد، او به من زنگ زد و به صدای مشتاق، چیزی صبح بارانی، زمانی که هش گرم خورد و ودکا سرد را به او می خورد، یکی از بهترین ها در زندگی او بود. من می ترسم که او بعدا می نویسد که هر روز ودکا را در صبح بخورد، اما همه چیز به اطراف رفت، تصور آشپزخانه ما او را مطلوب ترین.

ادامه مطلب