Zaitsev Sisters: "خانه دار کردن بدون بیش از حد هزینه"

Anonim

Duet Music Duet "Sisters Zaitsev" (نه از باشگاه کمدی، بلکه واقعی) در دهه 90 بسیار محبوب بود. آهنگ "خواهر" - حدود دو دوقلوها که از راه دور جدا شده بودند، "اشک از طبیعت حساس را ایجاد کردند. سپس تاتیانا از تولید کننده و نیک وکلوکانفسکی با تولید کننده و بازرگانان ازدواج کرد و خوانندگان قرارداد بلندمدت را در آمریکا امضا کردند. اما نوستالژی تبدیل شد تا بسیار قوی باشد که در چند سال تصمیم به بازگشت و حتی یک خانه در حومه ها خریداری کرد. خانه دار بدون بیش از حد هزینه نکرد.

Tatyana Zaitseva: "من معتقدم که سرنوشت یک فرد از پیش تعیین شده است. و خداوند خداوند تعیین می کند که چه کسی در این نور زندگی می کند، در آن مکان ها. نام مستعار شوهر من در آمریکا متولد شد، اما او ریشه های روسیه دارد. او از خانواده نجیب است و پدرخوانده او از جنس رومانوف بود. اجداد نیک از روسیه در جنگ داخلی مهاجرت کردند، اما وقتی که سیستم تغییر خواهد کرد، آنها می خواستند به اینجا بازگردند. شوهر چنین فرصتی را معرفی کرد. هنگامی که من پانزده سال پیش ملاقات کردم، من یک آپارتمان در مرکز شهر داشتم، در Tverskaya (عشق اولوف تا به حال در این خانه زندگی کرده بود). اما ما می خواستیم یک خانه را در خارج از شهر خریداری کنیم. یک روز نیک یک روزنامه را با اعلام فروش فروش ... قلعه در روستای به نام نیکولولو-Uryupino به ارمغان آورد. در حالی که آنها دریافت، من احساس می کنم قهرمانان "Blizzard" Pushkin's: فوریه در ماه، برف مجازات، هیچ چیز نمی تواند دیده شود. ناگهان متوجه شدیم نور سوسو زدن پیش رویم. معلوم شد، یک لامپ در کلیسای محلی سوزانده شد. سوار شد، شروع به پرسیدند که چگونه به قلعه ما برود. یکی از مردم محلی داوطلبانه برای انجام ما. و چه چیزی را می بینیم؟ پیشنهاد شده توسط زانو، بدون قلعه، ارزش یک جعبه - پایه. اما آنچه در اطراف طبیعت، جنگل، رودخانه است! پیاده روی ما به تاریخ روستا گفت. معلوم شد که کلیسا در نزدیکی نام نیکلاس است. و نام شوهرم به شیوه روسی نیکولای است. در خانواده خود، به اصطلاح همه مردان. یک افسانه با این ارتباط است. به احتمال زیاد، کسی از اجداد در یک رویا نیکولای رم ظاهر شد و من غلبه کردم که تمام پسران باید نیکلاس را بپوشند، در غیر این صورت آنها می میرند. و در واقع: یک کودک میخائیل نامیده شد، و او در سن زایمان فوت کرد. من ایستادم، و من فقط سرماخوردگی بودم. این یک تصادف دیگر معلوم شد: شاهزادگان Golitsyn در اینجا دفن شدند. و ژئور گلیتسین دوست نزدیک نیک بود، آنها در آمریکا تحصیل کردند. "

عکس: سرگئی Kozlovsky.

عکس: سرگئی Kozlovsky.

النا Zaitseva: "به هر حال، حتی خود جغرافیایی این شرایط را نمی دانست. او به نام مستعار گفت که جایی در حومه ها، اقامت تابستانی شاهزادگان Golitsyn بود. در آنجا آنها دفن شده اند اما من نمی توانستم محل دقیق تماس بگیرم. "

تاتیانا: "به طور کلی، ما تصمیم گرفتیم این" قلعه "را بخریم. سپس به طور پیش فرض، زمان های دشوار بود، اما ظاهرا، برای شوهرم پول آن را در دسترس بود. ساخت خانه به مدت پنج سال کشیده شد. معلوم شد که نیک ما را با یک تور دو هفته ای در لاس وگاس برگزار کرد. و مخاطبان برای ما خیلی خوب بود که ما قرارداد ده ساله را ارائه دادیم. ما نمی توانیم به طور مداوم در ساخت و ساز شرکت کنیم. نیک استخدام معمار، تیپ. موضوع رفت اما معمار گرجستان بود، و هنگامی که بعد از مدتی به این هدف رسیدیم، آنها را دیدند ... یک قلعه واقعی گرجستان. "

النا: "میلیون ورودی ها و خروجی ها، برخی از پنجره های تاریک باریک، همه سنگین و بزرگ - این گزینه ما نبود. برای ماه، ما همه چیز را بازسازی کردیم. هیچ کس قبلا استخدام نکرده است. در هلند، از بالاترین دانشکده طراحان فارغ التحصیل شدم. (همسر دوم النا، اتو، - هلندی. در این کشور او چندین سال زندگی کرد، اما پس از آن همسران از بین رفتند. - توجه داشته باشید.) بنابراین کل طراحی مورد دست من است. همانطور که می بینید، علیرغم این واقعیت که خارج از "قلعه" باقی مانده است، در داخل مسکن به نظر می رسد کاملا مدرن است. "

آیا شما با خواهر و شوهر خود زندگی می کنید؟

النا: "من در مسکو زندگی می کنم، و گاهی اوقات به زحمت می رسم. در طبقه سوم اتاق من وجود دارد. پیش از این، خانه چوبی من در این نزدیکی هست. اما، افسوس، او سوزاند. کسی از بندگان با سهل انگاری یک سیگار سوزانده را ترک کرد. دیوانه این تاسف است که بسیاری از چیزها به ارث برده از والدینشان درگذشت. به طور کلی، من نمی توانم بدون مسکو زندگی کنم، من ریتم شهر بزرگ را دوست دارم، من عاشق آزادی هستم. "

تاتیانا: "و متوجه شدم که آزادی واقعی تنها می تواند در طبیعت باشد. شما می توانید موسیقی را وارد کنید، برای شروع نوزده سگ (آنها واقعا با ما زندگی می کنند) - و هیچ کس این کلمات را نمی گوید. بله، من، علاوه بر سگ هایم و سنجاب من، و من کسی را نمی بینم. آرامش کامل "

النا: "او با شوهرش بازی می کند. در یکی از اتاق ها بی سر و صدا می شود، و او به دنبال او است. "

تاتیانا: "ما از یک پیاده روی استفاده کردیم، ما با نیک صحبت کردیم. و سپس به نحوی خسته شدم در حال حاضر، اگر من در طبقه پایین، و شوهر به طبقه بالا در دفتر، با یکدیگر تماس بگیرید به تلفن همراه. "

لنا، آیا شما در طراحی خانه اختلاف نظر دارید؟

النا: "من یک فرد بسیار آرام و طراح هستم که به خواسته های صاحبان گوش می دهد. پس از همه، آنها اینجا زندگی می کنند. "

تاتیانا: "به جای پسران باریک که معمار گرجستان را ساختند، ما پنجره های بزرگ را دادیم. آنها یکصد و دوازده! اگرچه ما پرده ها داریم، ما آنها را بستیم. این مد لنا را از هلند آورد. چنین سبک ای وجود دارد. من به یاد می آورم زمانی که من برای اولین بار از خواهر من بازدید کردم، دو چیز به من زد: زیبایی غیر معمول از لاله ها و پنجره های بزرگ. لنا گفت: "نزدیک - این بدان معنی است که جهان را ببیند."

النا: "علاوه بر این، شما کجا نگاه کنید - نه بر روی زباله، بلکه در یک جنگل فوق العاده است."

تاتیانا: "زنگ های نور نیز بصری تر از قلمرو را گسترش می دهند. در اتاق نشیمن، رنگ گرم تر تصویر زمینه، اما در ترکیب با سنگ به نظر می رسد زیبا است. در اتاق نشیمن من یک گلخانه ای دارم، یک باغ زمستانی. ماهیگیری من شروع به تمرین نکردم. هنگامی که ما در فلوریدا زندگی می کردیم، بسیاری از مردم گیاهان خشک را در گلدان ها انداختند. و من آنها را انتخاب کردم و به اطراف نگاه کردم. من کتاب های زیادی در رشد گل دارم، اما من آنها را نمی خوانم. گل های خود را نشان می دهند چه چیزی و چگونه با آنها انجام می شود. "

تاتیانا، چرا شما نیاز به یک خانه بزرگ با نام مستعار دارید؟

تاتیانا : "او نه تنها برای ما است. در اینجا اغلب لنا و پسر من الکسی هستند. علاوه بر این، ما مهمانان را از سراسر جهان می پذیریم، ستارگان هالیوود متوقف شده اند: مایکل داگلاس، چاک نوریس، استفن سیگال. اتاق خواب مهمان کل طبقه سوم را اشغال می کند.

به من بگویید چه چیزی را در چه طبقه ای دارید.

تاتیانا: "در اولین - آشپزخانه، مکان مورد علاقه من. من آشپزی را دوست دارم گاهی اوقات من سس هایی را که برای چند ساعت جوش داده ام، باید آنها را دنبال کنید، به طور مداوم نوعی چمن را مخلوط کنید. در اینجا من یک تلویزیون کوچک دارم تا خسته نباش. و شاید به نظر برسد که هیچ صندلی راحت وجود ندارد، اما زمانی که من در شب برای این صندلی نشسته ام، می توانم به راحتی بر روی آن بخوابم. "

النا: "ما برای این صندلی مبارزه می کنیم، که مخالف تلویزیون است. فقط چاک نوریس، مهمان افتخار، ما می توانیم بدون مبارزه آن را بدهیم. (می خندد.) آشپزخانه - و مکان مورد علاقه من در خانه. او، به هر حال، در حال حاضر دوازده سال است. احتمالا این اولین از مبلمان است که در خانه ما ظاهر شد. در آن روزها، هیچ سالن بین المللی خوب در روسیه وجود نداشت، بنابراین همه چیز را از ایتالیا، امریکا، هلند آوردیم. وضعیت در سبک کلاسیک طراحی شده است، و کلاسیک مد را ترک نمی کند. چیزی (به عنوان مثال، یک میز بزرگ شیشه ای در اتاق نشیمن) ما به منظور سفارش دادیم. برای این جدول ما خیلی طولانی شدیم - یعنی ما تصور کردیم که چگونه باید نگاه کنیم، من به دنبال همه جا بودم، اما آنها آن را پیدا نکردند. "

تاتیانا: "شوهر من به دلایلی دوست دارد همه چیز عظیم، بزرگ است. شما صندلی را در دفتر خود خواهید دید! مبلمان بلوط زیبا، با دوام است، اما بارگذاری می شود. و، به نظر من، این همه مناسب برای خانه نیست، که در آن پنجره های بزرگ و دیوارها زیر سنگی به پایان رسیده اند. خواهر من و من سعی کردم ریه ها، طرح های ظریف را پیدا کنم. این مبل فقط در اتاق نشیمن بزرگ است - بیست نفر بر روی آن قرار دارند (مهمانان ما چک شده اند). اما به دلیل پوست نور، به طور جدی به نظر نمی رسد. من تقریبا هرگز در اتاق نشیمن اتفاق نمی افتد. من می دانم که اگر شما در این مبل دنج هستید، پس من با او ایستادم. "

اتاق خواب النا عکس: سرگئی Kozlovsky.

اتاق خواب النا عکس: سرگئی Kozlovsky.

ظاهرا، شما یک خانه بسیار استقبال دارید ...

تاتیانا: "درسته! هنگامی که مهمانان در خانه هستند، ما گاهی اوقات کباب کردن بر روی واندا را سرخ می کنیم. این زمستان یک درخت کریسمس را پوشانده بود، شامل موسیقی بود. به ما در مورد روباه "دیسکو" از سراسر شهرستان جمع آوری شده است. و ماهیگیران نیز در مقابل خانه ما نشسته اند - آنها می گویند که ماهی به خوبی گرفتار شده است. "

شما احتمالا، ستاره های این روستا.

النا: "ما سعی می کنیم راحتی در خانه ایجاد کنیم، هرگز بدون غذا به اینجا نرویم. پخت و پز، پارک، پخت و پز، مهمانان - در اینجا یک جنبش ثابت است. و همسایگان گاهی اوقات به یک میان وعده می آیند. اما در "محیط زیست" آسان نیست. "

تاتیانا : "هنگامی که ما در اینجا حل و فصل کردیم، دوئت" خواهران زیتف "شنیده شد. نیک بلافاصله شروع به شرکت در زندگی عمومی، محوطه سازی روستا، بازگرداندن جاده ها، اما به دلایلی، نه این همه مهربان درک شده بود. آنها در سگ های ما شلیک کردند، به ما فریاد زدند. یک واحد نظامی در نزدیکی وجود دارد. پدر ما یک مرد نظامی بود و ما با لنا فکر کردیم که آنها به خودشان رفتند و با چنین نگرشی منفی ملاقات کردند ... "

و چرا؟

تاتیانا: "من فکر می کنم نقش حسادت ابتدایی نقش داشته باشد. به دلایلی، ما افراد موفق در روسیه را دوست نداریم. برخی از مشارکت مسکن ما هنوز به ما سلام نمی کنند. من با ساکنان روستایی ارتباط برقرار می کنم. من احساس راحتی با آنها، خوب و ساده است. من احساس می کنم یک تانیا روستای ejaka. من همیشه مایل به نجات هستم، آنها از خودگروه ها، دیسک ها میپرسند. "

ادامه یک تور از خانه؟

تاتیانا: "آره. در طبقه دوم اتاق های خواب وجود دارد - ما با نیک و لنا. در طراحی این اتاق ها می توانید حدس بزنید که خواهر و خواهر ما چقدر است. اتاق خواب لنا در رنگ های آرام و سرد پایدار است و بر خلاف آن، همه چیز روشن است - زرد، نارنجی، قرمز. در نزدیکی اتاق بالکن است، در اینجا من یوگا را انجام می دهم، در اینجا من نماز هستم. این پناهگاه من است. شگفت آور: در خانه ما چند درب وجود دارد، آنها عملا بسته نیستند، اما به دلایلی هیچ کس نمی تواند من را در این اتاق پیدا کند. یکی دیگر از مکان های مورد علاقه یک حمام سبز است، من بیشتر احتمال دارد آنجا باشم تا از حمام خودم باشم. طبقه سوم مهمان است. یک واندا وجود دارد، و نام مستعار یک جکوزی را گرم می کند تا در زمستان امکان پذیر باشد، حمام را مصرف کنید، به جنگل برفی نگاه کنید. آیا این یک معجزه نیست؟ در طبقه چهارم یک دفتر، دفتر شوهر و یک اتاق است که ما پدر و مادر را نامگذاری کردیم. در امتداد پله های شیب دار صعود نکنید، بنابراین اگر شوهر در دفتر نشسته باشد، نیم روز است. در طبقه همکف - سالن که در آن ما در ورزش، سونا، سولاریوم مشغول به کار هستیم. ما همچنین لباس های کنسرت را ذخیره می کنیم. "

و اتاق اصلی مرموز چیست؟

النا: "او در عقب نشینی است. در آن ما تمام مبلمان را جمع آوری کرده ایم، والدین ما را ترک می کنیم. یک تلویزیون قدیمی وجود دارد - این کار تا کنون کار می کند! گلدان چینی باستان از مادربزرگ باقی مانده است. این چهره های پرسلن را ببینید؟ آنها از گالری درسدن هستند. پس از جنگ، گالری غارت شد و برخی از نمایشگاه ها در مجموعه های خصوصی بود. "

تاتیانا: "مامان، مانند ما، سگ ها را دوست داشت. و زندگی با پدر در آلمان، مجسمه های سگ ها را خریداری کرد. افسوس، بسیار سوزانده شده در آتش سوزی، و بخشی از خانه دار شکست خورد. در اینجا ما حتی این گلدان را پوشش می دهیم ... و دو سطل از پرسلن، به اشتباه به زباله پرتاب می شود. مامان هر شکل را در روزنامه پیچیده کرده و به سطل بسته شده است. می گوید: "تانیا، ماشین را بگیر." ما هر روز صبح یک دستگاه زباله داشتیم، و فکر کردم که مادر من به خاطرش بود ... پس این تاسف بود! اما به جای پرسلن، ما بسیاری از سگ های زنده داریم. سرنوشت هر یک از حیوانات خانگی ما بسیار سنگین است. ما پناه گرفتیم، بیرون رفتیم آنها در محوطه های گرم، خوشحال، دوست داشتنی و ما را از مزاحمان نگه می دارند. "

شما نقاشی های زیادی را با نام هنرمندان معروف امضا کرده اید. آیا تولید مثل است؟

النا: "آنها یک شوهر تانن را بنویسند. خواهر اشتیاق دارد - گل ها، و او نقاشی دارد. همسر دوم من، اتو، با صدای بلند در دوش خواند. و جعلی من آن را به یاد می آورم دیوانه مزاحم. اما مامان من گفت: "به او جرات نکنید. بنابراین یک فرد احساسات را بیان می کند - همه چیز که در قلب انباشته شده است. او باید آنها را بچرخاند و آب شسته شده است. " نیک احساسات خود را بر روی پارچه می کشد. "

تاتیانا: "او در سبک پیکاسو یا سالوادور دالی می نویسد. و شوخی می گوید همان. من به او می گویم: با نام خود کار کنید. به نظر من، شوهر بسیار با استعداد است. "

حمام اصلی عکس: سرگئی Kozlovsky.

حمام اصلی عکس: سرگئی Kozlovsky.

من شگفت زده نخواهم شد اگر من می شنوم که این زیبا Iquibans کسی را از شما انجام داد ...

النا: "نه! من آنها را از سیچل آوردم. (می خندد.) این یک گل نوآورانه است که با یک راه حل خاص درمان می شود. آنها جالب هستند، مناسب به داخل داخلی، اما نه منحصر به فرد. "

لنا، شما یک طراح این خانه را دوست دارید؟ بیشتر از شما افتخار میکنید؟

النا: "من نمی توانم بگویم که من احساس افتخار می کنم. من فقط این خانه را دوست دارم، من راحت و دلپذیر به من هستم. "

تاتیانا: "من به شما یک داستان می گویم. من اغلب آن را دارم: اول من کاری انجام می دهم، و سپس فکر می کنم. پاییز گذشته، تصمیم گرفتم تا سالن را در زرد روشن، رنگ برگ ها را دوباره رنگ کنم. من این زمان را دوست دارم - پاییز طلایی، آن را با خاطرات دلپذیر من متصل می شود ... خوب، دیوار را نقاشی کردم، به جز شوهرم، بدون مشاوره. حتی لنا نمی گوید. و هنگامی که خواهر وارد خانه من شد، پس از آستانه مسدود شد. و سپس گفت: "خدایا! - و دست خود را به قلب قرار دهید. "بله، همانطور که ممکن بود کلاسیک را خیلی خراب کرد!" و در یک بار باقی مانده بود. "

لنا، شما احتمالا ناراحت شدید؟

النا: "بسیار. من دیدم که پولس شکسته شد، سبک تقریبا شکسته بود. این دیوار زرد روشن واضح فقط همه چیز را کشت. تمام گل ها، تمام تصاویر تغذیه شده اند.

تاتیانا: "دو هفته ما لنا را متقاعد کردیم، قسم می خوریم که او چیزی را درک نمی کرد، او طعم نداشت، و از خودشان آگاه بودند، آنها چیزی وحشتناک داشتند. سپس کارشناسی ارشد را استخدام کرد. دوازده سطل رنگی به این رنگ زرد رفته اند. و هنگامی که من لنا را دعوت کردم و متوجه شدم که همه چیز به محافل خود بازگشته است، "این بزرگترین پیروزی او بود!"

ادامه مطلب