جولیا Peresild: "در حالی که شما یک فرد را دوست دارید، او را ببخشید"

Anonim

بازیگر دوست داشتنی، در حال حاضر همچنین مدیر تئاتری، رئیس بنیاد خیریه، جولیا Peresilde زمان برای حفظ و مراقبت از مادر، دختران زیادی را صرف زمان و حتی لطفا با زیبایی خود را. شاید راز در استعداد خود را به انجام همه چیز به عنوان اگر او بازی می کند زمانی که عرق در نقش ها قابل مشاهده نیست، و این بالاترین خلبان عمل، و دقیقا همان یک در همه چیز است. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

"جولیا، من قبلا شما را به مدت طولانی شناخته ام، و شما عملا تغییر نمی کنید." به نظر می رسد که حتی یک بزرگسال، بسیار مهم است که در خودم چیزی غیر قابل انعطاف داشته باشم، شما واقعا ...

- بگویم که من به هیچ وجه تغییر نمی کنم، آن را نادرست خواهد بود. البته، یک میلیون تغییر با هر یک از ما رخ می دهد، احتمالا هر ثانیه. اما من بسیار خوشحالم که من واقعا همان شخصیت یا طبیعت باقی مانده بود، به طور کلی، پایه ای که از دوران کودکی گذاشته شد. به هر حال، من از چهار سالگی به خوبی به یاد می آورم. علاوه بر این، نه یک قسمت، اما تجربیات مختلف و شادی بزرگ. و من به همه چیز نیاز دارم تا بخندم و بگویم این نمی تواند باشد.

- چه تجربیات یک کودک چهار ساله بویید؟

- من مهد کودک شما را به یاد می آورم کاملا. دوست داشتم آنجا باشم و یک روز من فراموش کرده ام که بلند شوم مامان کار کرد، مادربزرگ ها نیز، پدربزرگ خدمت کرده بودند، و پس از آن هیچ تلفن همراه نبود، و در آن زمان هنوز به خانه نبود، و هر کس فکر کرد که شخص دیگری من را به دست آورد، هیچکس نبود. و در یک ساعت صبح، همه ناگهان بیدار شدند (می خندد)، ظاهرا متوجه شدند که من هیچ کس از آنها نداشتم و به باغ رفتم. مربیان به من گفتند که من با مراقب شب باقی خواهم ماند، اکنون می فهمم که این یک زن نگهبان زن بود. (می خندد هنگامی که والدین وارد شدند، به آنها گفته شد که کودک مورد نیاز نیست، و صبح در باغ باقی خواهم ماند. بیدار شدن، من کاملا احساس کردم، برای من یک ماجراجویی بود، نه یک مشکل. من به طور کلی کسانی هستم که چیزی را برای مدت زمان بسیار طولانی برای پایان دادن به خود فرم بندی نمی کنند، که بد است. گاهی اوقات بعد از چند سال من فکر می کنم: "خدای من، چطور با آن روبرو شدم؟! چرا فکر می کنید که همه چیز درست و عالی است؟ " در مهمترین لحظات، من به ندرت وحشت زده و به ندرت با خودم صحبت می کنم که همه چیز وحشتناک است.

کلاک، آلینا آخمادلینا؛ پیراهن، arterquer؛ ؛ گوشواره، جیوه؛ ساعت، رادو

کلاک، آلینا آخمادلینا؛ پیراهن، arterquer؛ ؛ گوشواره، جیوه؛ ساعت، رادو

عکس: آلنا کبوتر

- اما من می دانم که شما می توانید به وحشت بروید، اگر یک فرد نزدیک به مدت طولانی تلفن را نمی گیرد ...

- بله، اما این متفاوت است. برای من، این یک فیلم ترسناک است. و این در یک مکان خالی رخ نمی دهد، اما از این واقعیت که با عبارت "مشترک" به طور موقت در دسترس نیست "توسط لحظات وحشتناک در زندگی من محدود شده بود.

- و کودکان در حال حاضر درک می کنند که شما نیاز به تماس با شما زمانی که آنها در جایی آمده، به عنوان مثال؟

"دختر مسن تر، همانطور که او در حال تحصیل در مدرسه است، یک تلفن وجود دارد، و او می فهمد که اگر جایی می رود، به عنوان مثال، به یک دوست دختر، شما باید حداقل Esemask بنویسید:" مامان، من خوبم. " و اگر بلافاصله به شما اطلاع ندهد که در جایی به شما اطلاع نداشته باشد، بسیار متهم است. به محض این که او به مدرسه رفت، او هوشیاری، مسئولیت و تمایل به کنترل من را به خوبی داشت. (لبخند می زند.)

"شما می گویید که دخترانم به یک مهد کودک معمولی رفتند و اکنون Ani مدرسه معمولی دارد." این کلمه را درک می کنید؟

- معمول یک مدرسه دولتی در پنج دقیقه پیاده روی از خانه است. این تعداد زیادی از ورزشکاران مانند ایگور Akinfeev بازیکن فوتبال را مطالعه کرد. و اکنون او در ورزش تخصص ندارد، هرچند هنوز بسیاری از کودکان در CSKA مشغول به کار هستند.

ژاکت، Alena Akhmadullina؛ شلوار، PE برای دختران؛ Turtleneck، Gucci؛ گوشواره، جیوه؛ ساعت، رادو

ژاکت، Alena Akhmadullina؛ شلوار، PE برای دختران؛ Turtleneck، Gucci؛ گوشواره، جیوه؛ ساعت، رادو

عکس: آلنا کبوتر

- کودکان امروز، از جمله شما، بسیاری از کلاس ها، هیچ وقت یک دقیقه زمانی که شما فقط می توانید راه رفتن، صحبت با دوست دختر خود، بدون تنفس آزاد. شما لازم نیست؟

- ما آنها را در هر چیزی شرکت نمی کنیم. و اکنون، آنی آزادی کمی دارد، زیرا ما مدرسه موسیقی را رد کردیم. این یک تصمیم مشترک بود، هرچند او کاملا از نظر یادگیری به طور کامل راه می رفت. اما سیستم دیکتاتوری بیش از حد سلطنت می کند. هر چیزی برای من چیزی نگفت، او یک مرد بسیار بیمار است، هرگز در مورد معلم بد نمی گوید، بلکه خود را در اشتباه خود متهم می کند. او با یک مهد کودک بسیار خوش شانس بود. او به سمت مراقبین باور نکردنی سقوط کرد، در حال حاضر آنها از ماشا هستند و Anyuta به آنها می پردازد و به آنها می گوید که چگونه او در مدرسه است. به طور کلی، او در فضای عشق بزرگ شد، هرچند دشوار بود. او نمی داند که دیکتاتوری چیست، این برای محیط ناراحت کننده و غیر قابل درک است. هنگامی که او دو بار به من گفت: "مامان، من می ترسم که به درس Solfeggio بروم،" من بسیار شگفت زده شدم. اما با درک وضعیت، گفتم که ما اسناد را می گیریم و از آنجا می رویم. البته، ما برای مدرسه متاسفیم، اما موسیقی را نمی توان در قدرت درگیر کرد، آن را با طبیعت کاملا نور مشخص می شود. بنابراین، در حالی که ما تصمیم گرفتیم مکث را انجام دهیم. و آنجا ... بیایید ببینیم اما Anya در معلم Muzication مشغول است. هر دو دختر با رقص باله وسواس قرار می گیرند. آنها یک زن و شوهر رقص را ملاقات کردند، دو معلم خیره کننده که در عشق به آنها افتاد و اکنون روزها رقص می کنند. انگلیسی نیز به زبان انگلیسی مشغول به کار است. ماشا تنیس را برای یک سال بازی کرده است. ارتباط معمول آنی نیز به اندازه کافی است. پس از مدرسه، آنها شام می زنند، سپس تمام کلاس ها را راه می اندازند، آنها دوست هستند. در طول نیمه شب سپس بازنویسی کنید.

- ANI دارای هر گونه وظایف خانه، به عنوان مثال، برای آوردن یک سفارش کوچک در اتاق خود را؟

- پس از آن به طور جزئی جمع آوری چیزها، اسباب بازی ها، و این است.

- آیا چیزی برای انجام کاری در خانه دارید؟

- کلمه بسیار بد "باید". اگر کسی به من گفته بود که من برخی از وظایف داشتم، احتمال این که من آن را انجام دهم صفر بود. و اگر آنها اکنون به من بگویند: "آن را بسازید"، در داخل من نوعی از موجودی شروع به مقاومت بسیار می کند. اگر من در دوران کودکی من بلند شدم، تخت را به دست آوردم، و سپس به من گفتم: "اوه، شما قبلا بستر را سوخت! وای! شما فقط به خوبی انجام می شود! " اما من تقریبا هر روز آن را انجام خواهم داد.

لباس، PE برای دختران؛ Turtleneck، Gucci؛ دستکش، Manokhi؛ گردنبند، جیوه

لباس، PE برای دختران؛ Turtleneck، Gucci؛ دستکش، Manokhi؛ گردنبند، جیوه

عکس: آلنا کبوتر

"و اگر شما نمی خواهید ظروف را بشویید، به عنوان مثال، و او انباشته خواهد شد، شما باید آن را به هر حال شستن؟"

- این اتفاق نمی افتد بنابراین، من به فرزندانم آموزش می دهم که پیش از این مورد نیاز است. آنها باید بخواهند انجام دهند. سپس آنها همیشه مستقل خواهند بود. من درک می کنم که آن را ناخوشایند زمانی که آنها را به دروغ گفتن دروغ می گویند و یا اسباب بازی پراکنده است. من به آنا توضیح می دهم که یک بار آن را توهین می کند، دلیلی برای گفتن نیست. و همیشه توجه کنید، زمانی که او را حذف می کند، ستایش کرد. ما یک سنت داریم - اگر صبح در آخر هفته فرار نکنم، Anya خودش صبحانه را آماده می کند. او می تواند تخم مرغ ها را برداشته و فرنی کوک را بپوشاند، حتی پنیر را طبخ کند، اما او هنوز هم ترسناک است. او به میز خدمت می کند، ماشا به او کمک می کند. چند بار او یک ظرف پخت داشت، اما هیچ چیز، ما از آن جان سالم به در بردیم. (خنده حضار)

- شما واقعا در خانه نگران نباشید، و کودک متولد شد، و شما بلافاصله تبدیل به یک بزرگسال شد و همه چیز را آموختید؟

"مسائل خانوادگی من من را ناراحت نکرد، اما در سن نه ده سالگی، تمام پرده های پنجره ها در خانه ما، همه پوشانده شده اند، کلاه بر روی صندلی من خودم را دوختم، من یک ماشین دوختی داشتم. و فراتر از گلهایی که من از دوران کودکی آرزو داشتم (سپس پس از آن در پنجره ها پر شده بودم)، من تماشا کردم. در دوازده سال من یک سگ - اسپانیل کوکتر دارم. و هیچ کس، علاوه بر من، نمی دانست چه چیزی را خراشیده، شستشو، برش، گوش خود را پاک کنید. البته، اگر من به خانه خسته شدم و به عنوان مثال، یک ظروف سرباز یا مسافر وحشتناک، من می توانم فریاد، نزاع، حتی.

- با کودکان و یا با مادر نیز؟

- با مامان به میزان کم، زیرا او به شما چیزی می گوید، بلافاصله پرداخت می کند. بعد از پانزده دقیقه، من شروع به احساس اینکه من اشتباه کردم، عذرخواهی می کنم، من خیلی شرمنده هستم که تبدیل شدن به آن.

ژاکت، Alena Akhmadullina؛ گوشواره، جیوه؛ ساعت، رادو

ژاکت، Alena Akhmadullina؛ گوشواره، جیوه؛ ساعت، رادو

عکس: آلنا کبوتر

- و با یکی از عزیزان خود، شما همچنین می توانید ترک، آن را، سعی کنید به اصرار بر خود را؟

"به نظر من به نظر می رسد که من در رابطه با مردان و بسیار بیمار احمق نیستم." من با سن فهمیدم - در حالی که شما یک فرد را دوست دارید، همه چیز او را ببخشید. و به محض این که احساسات ناپدید می شوند، نمی توانید کوچکترین چیزهای کوچک را ببخشید. فقط نیمه دوم باید احساس کند که چه مدت می توانید مشکل را ذخیره کنید، ببخشید چقدر کافی خواهد بود. از آنجا که عشق، متاسفانه، احساس محدود است. من در مورد والدین و کودکان صحبت نمی کنم.

- اما پس از همه، کسی تمام زندگی خود را ادامه می دهد ...

- من فکر می کنم، احتمالا شما می توانید صمیمانه در عشق با همان شخص سقوط کنید. اما من تجربه ای از عشق بسیار طولانی ندارم. احتمالا داستان های استثنایی وجود دارد. به نظر من این رابطه در رابطه مهم است، در برخی مواقع آن را بر روی پیش می برد.

- دختران شما قادر به دستکاری شما هستند؟

- مطمئن. این دو بزرگترین دستکاری هستند. همانطور که پدربزرگشان می گوید، زمانی که من برای کار می روم، "خوب، این، قدرت در حال تغییر است." (خنده حضار) وقتی که من در خانه هستم، مقامات بیشتری برای آنها وجود ندارد. و پس از آن چنین درجه بندی: اگر مادر وجود ندارد، پس از آن، قدرت پدر است، اگر نه، پس از آن پدربزرگ و مادربزرگ.

"هنگامی که من با معلم الکسی Efimovich صحبت کردم، احساس کردم که در کار سخت بود، و در زندگی - نرم. او در خانه با کودکان چیست؟

- او روحیه آنها را ندارد. آنها یک تماس دوستانه پیدا می کنند، آنها خوب هستند.

- اما طناب های دختران از آن نمی آیند؟

- تماشا کردن. اما آنها برخی از آنها هستند. به این معنا، گاهی اوقات لعنت به غیر قابل تحمل هستند. من می خواهم به آنجا بروم، من نمی خواستم آنجا باشم، نه، من نخواهم بود. آنها بیش از حد فعال هستند، زود بیدار می شوند، دیر به خواب می روند، آنها را قرار ندهید. اگر شما در خانه هستید، شما با آنها پخت و پز خواهید شد و آنچه را که اتومبیل دارند تماشا می کنید. و این فقط به نظر نمی رسد یک بار - و این همه، این یک سرگرمی کامل است - بازی با آنها. این به یک و نیم، دو ساعت پایان نخواهد یافت و اگر از طریق تلفن منحرف شود، شما همچنین می شنوید: "شما نادرست انجام می دهید! شما قوانین را برآورده نمی کنید! "، زیرا ما موافقت کردیم که ما در آخر هفته در گوشی نشسته ایم، ما با کودکان هستیم.

هیچ یک

عکس: آلنا کبوتر

"شما در دوران کودکی من وضعیتی کاملا متفاوت داشتید، اما من می دانم که شما از پدر و مادرتان خودداری نکردید."

"من چنین فرصتی برای پرسیدن نداشتم." و این یک سوال بسیار دشوار برای من است - چگونگی ترکیب تمایل به دختران به منظور شکستن، اجتناب از پیشنهاد با هدایا، آموزش به قدردانی از چیزها و توجه. اما من نمی توانم بگویم که برای آنها هدایا - مورد عادی است، زیرا ما اغلب در مورد آن صحبت می کنیم.

- آیا شما روش ها و نظرات در این با Alexey Efimovich همگرا دارید؟ شاید، به دلیل شخصیت یا سن، آنها متفاوتند؟

- به نظر من این همگرا است. البته، از یک طرف، من به عنوان یک مرد که با دخترانش صرف می شود، زمان زیادی نیست، من می خواهم آنها را از جمله خرید آنها بپردازم. زمین من - هر کجا که من هستم و در چه اشتغال، من فکر می کنم تمام وقت: "آنها آنها را به ارمغان می آورد؟" و ما اغلب پرواز می کنیم، بنابراین تمام وقت چیزی را به ارمغان می آورید. اما در عین حال، ما اغلب به حوادث بنیاد Galkonok می رویم، من می گویم چند فرزند نمی تواند آن را بپردازد. آنها از من میپرسند: "و چگونه به بچه ها برای سال نو تبریک می گوییم؟ چطور می توانیم چیزی به اشتراک بگذاریم؟ " اسباب بازی های قدیمی غیر ضروری در اطراف دروغ می گویند، من می خواهم آنها را بیرون بیاورم که آنها می گویند: "مامان، دور نزنید، باید به فرزندان دیگر بپردازید."

- آیا شما مهمانان در خانه دارید؟

- من دوست دارم مهمانان دریافت کنم، اما این پاییز تنها چند بار اتفاق افتاد. من عاشق زمانی که همکلاسی ها به دخترش می آیند، زمانی که IRA Petushkova از Pskov آمد، آنها اغلب از Pskov آمده است. و ما در شب و چت با او نشسته ایم. (خنده حضار)

- هنگامی که ثروت خوبی داشتید، ما خواسته های مواد را تغییر دادیم، بیشتر می خواهم؟

- پول نمی تواند فردی را که آنها را در سر گوشه قرار ندهد، خراب کند، اگر بخواهد بالاتر از پول باشد. به طور کلی، من یک مرد بسیار پرطرفدار در مواد نیستم، احتمالا، در این مورد خوش شانس بودم. من می دانم افرادی که پول زیادی را دوست دارند، و من متاسفانه، و یا خوشبختانه، من به آنها کاملا آرام، حتی چند بی پروا. من می توانم آنها را فراموش کنم و یا از دست بدهم و سپس آن را به یاد نمی آوریم. یا به طور ناگهانی در برخی از مکان ها و تعجب پیدا کنید که آنها در این کتاب قرار دارند. من از کسانی نیستم که بر روی الماس یا شرکت های باور نکردنی اشتباه گرفته اند. من نمی توانم وضعیت را تصور کنم وقتی که من نوعی کت خز را دوست دارم، به طوری که من آن را بدتر کردم و یا یک اسباب بازی کودک را انکار کردم. هرگز! همه زنده، سالم، کامل، آپارتمان طبیعی، می توانند به جایی بروید یا به جایی بروید، این خوب است و این کافی است.

- آیا هنوز رانندگی نمی کنید؟

- نه. از آنجا که من برای من ناراحت کننده است. کجا پارک می کنم؟ من در همه جا دیر شده ام

- آیا شما یک کلبه دارید؟

- در منطقه Kaluga، یک خانه چوبی به مدت طولانی، یک خانه چوبی است.

- و اغلب شما در آنجا اتفاق می افتد؟

- نپرس. (خنده حضار) هرگز. والدین با دختران استراحت می کنند. بیشتر من برای خدمات خود را از رانندگی در آنجا پرداخت می کنم.

لباس، Ksenia Seraya؛ گوشواره، جیوه؛ ساعت، رادو

لباس، Ksenia Seraya؛ گوشواره، جیوه؛ ساعت، رادو

عکس: آلنا کبوتر

- شما اغلب می گویند که من می خواستم زبان را یاد بگیرم، سپس یاد بگیرید که چگونه ماشین را رانندگی کنید، آموزش دیگری به دست آمده است. و خواسته ها اغلب تغییر می کنند، اما تا کنون هیچ اتفاقی نیفتاد، به نظر من ...

"بله، من هر وقت ایده ای دارم، اما شما احتمالا هرگز اجرا نمی کنید، اما به پایان نرسیده اید، زیرا وقتی مردم جالب یا یک عمل جالب را می بینم، می خواهم بلافاصله به همه چیز وصل شوم. من منتظر هستم، اما برای مدتی، صادقانه از دست رفته ام.

- و با مردم نیز؟

- کمی متفاوت است، اگر چه این اتفاق می افتد که او جذاب و سرد است. افرادی هستند که در دهه های مختلف نزدیک هستند و کسانی که سالها به طور موازی با من می آیند، حتی اگر ما برای مدت طولانی قابل مشاهده نیستیم. بدون آنها هیچ من وجود نخواهد داشت. به عنوان مثال، پاشا آکمیکین، دوست و همکلاسی من. ما چند عملکرد "متوقف کردن" را بدون آن انجام دادیم. و همه چیز خوب بود اما پاشا آمد، و به نظر می رسید به یک بسته باتری دیگر پیوست. من نمی دانم چه چیزی است. من فقط با او خوب هستم ما در این نزدیکی زندگی می کنیم، او بعد از صبح رفتیم، پس از آن ما قهوه را در کافی شاپ خریداری کردیم، و من احساس عجیبی مطلق شادی داشتم. من می دانم که او قابل اعتماد است، او چیزی از من نمی خواهد، و در معنای جهانی من چیزی از او نمی خواهم. و من می توانم همه چیز را به او بگویم، و من هم هستم، و هرگز به هیچ کس منتقل نخواهد شد.

- شما تبدیل به بنیانگذار بنیاد Galkonok شده اید. بنابراین شروع به زمان و روح بیشتری کرد. چرا به آن نیاز دارید؟

- من یکی از بنیانگذاران بنیاد شدم، زیرا ما با رهبر قبلی ما رفتیم. چنین وضعیتی وجود داشت که در آن صندوق بسته شد، یا کسی مجبور بود آن را به دستان خود بگیرد. من فکر کردم، احتمالا می توانم آن را انجام دهم. البته، مراقبت به دست آمد، مسئولیت دیگری بود، همچنین برای افرادی که در آنجا کار می کردند. اما من از آن پشیمان نیستم. به طور کلی، بدترین چیز برای من این است که همدلی را متوقف کنیم.

"شما هرگز به ظاهر اشتباه گرفته اید، اما با چنین بار کاملا، شما خیلی جوان هستید. با این حال، کاری انجام دهید، خودتان را تماشا کنید؟

- گاهی اوقات لازم است که یک تاسف کوچک را ترتیب دهیم. هنگامی که هر روز سعی می کنید در بیست و پنج ساعت از بیست و چهار ساعت کار کنید، و حتی در بسیاری از جبهه ها، در برخی موارد من می خواهم بگویم: "من نمی توانم بیشتر! نمیخوام!" و من دو روز به یکی از کلینیک های نزدیک مسکو رفتم، به طور کلی اولین بار در زندگی من تنها رفت. و در طول این دو روز کاملا بهبود یافت. من نمی توانم بگویم که من هر زن را دوست ندارم. من لوازم آرایشی خوب، لباس، اما برای من، خوشبختانه، این آرشیو نیست، آن را به جلو من نیست.

ادامه مطلب