Agatha Minting: "من نمی خواهم فقط همسر من از پاولیل باشم".

Anonim

بازیگر Agatha Mutzing تعادل مرجع بالتیک مرجع است، زمانی که نیازی به نگرانی و نیشگون گرفتن در تعویض وجود ندارد، و تنها بالاترین حکمت برای پذیرش آنچه سرنوشت می فرستد، وجود دارد. و سپس هدایای جامد خواهد بود. به عنوان مثال، یک شوهر دوست داشتنی، بازیگر Pavel Prilum، دو کودک و کاسه کامل خانه. در واقع، چگونه سواحل را در این فراوانی ترک نکنیم و در عین حال برنامه های بلندپروازانه ای برای آینده بسازیم، و گفتگو ما وجود داشت.

"آگاتا، زمانی که شما فقط با Paulil ملاقات کردید، او گفت که او شما را متوقف خواهد کرد - یک موشک پرواز، و در خانه با بچه ها خورد." به نظر می رسد، گفت: و انجام داد.

- بله، و من به این شرایط خوشحالم. واقعیت این است که من نمی توانم به نام یک عاشقانه، رویای ازدواج کنم. در مسکو، من به شغلی آمدم تا دوست دخترم را بسازم و اعلام کنم، که قبلا سی سی من قطعا تحت تاج نیست، اما من تنها پس از سی و پنج فرزند، و سپس یک کودک را لعنت می کنم. آنها اکنون در شوک هستند: من بیست و هشتم هستم، و من هم همینطور همسر و مادر دو فرزند هستم. لذت بردن از همه برنامه های من. (لبخند می زند.)

- به نظر می رسد که هر کس قبلا تاریخ رمان خدمات خود را در مجموعه سریال تلویزیونی "مدرسه بسته" شناخته شده است ...

- این یک حماسه کاملا بود. در ابتدا، پاشا من را نادیده گرفت، سپس او شروع به جابجایی گوه ها کرد، به شکلات ها داد. در ابتدا، او تصور می کند شخصیت بسیار اعتماد به نفس، و تنها زمان زیادی را درک می کنم که چگونه فرد بسته تمایل به برقراری ارتباط نیست.

Agatha Minting:

رومی پاول Proiolevny و Agatha Mutzing در مجموعه مجموعه تلویزیونی "مدرسه بسته" شروع شد

- از بخش او در نگاه اول عشق بود؟

- کاملا درست است او را از مرد جوان من دور کرد. پس از آنکه ممکن بود به خانه از Serednikov سوار شوید. ما برای مدت طولانی در راه بودیم، و در جاده ها علاقه مند به اینکه آیا من واقعا دوست پسر من را دوست دارم. من به تأیید پاسخ دادم اما جفت های بیشتر از عمل، دانه ای از شک و تردید را در من گذاشتند. او مداوم بود، مراقب بود، و من به وضوح در او یک مرد واقعی احساس، که، رک و پوست کنده، کمی در روزهای ما بود - برخی از freaks افتخار. من نمی خواهم به شدت در مورد سرگرمی های سابق خود صحبت کنم، اما این مرد بر روی یک پس زمینه تکمیلی از دست داد، و من خودم را در مورد آنچه که من خوابیدم و با فکر او بیدار شدم، گرفتم. دو ماه پس از آشنایی، واضح بود که او عملا مغز و روح من را دستگیر کرد. اگر چه، عدالت باید بگویم، باید بگویم که من به اندازه کافی افزایش یافته است، با یک انتخاب کشیده شده است. اما یکی از شبها به طور تصادفی بر روی اینترنت در عبارت جانی دپ، که اگر شما عاشق اولین، من را دوست ندارم دوم. و برای من همه چیز روشن شد: من تصمیم گرفتم. و پاشا، خسته از شک و تردید من، ترس بود، آیا من به طور جدی رابطه ما را درک می کنم. من سوالات را چک کردم: "آیا دقیقا به آن نیاز دارید؟"

- چگونه او پیشنهاد کرد؟

- خود به خودی ما در حال حاضر برای یک ماه زندگی کرده ایم و برای من مناسب است تا مطالعات خود را سوار، آپارتمان نزدیک به Vgika را برداشتم. با چنین زمانی طولانی که من یک بار با توپ تزئین شده بود، رول های مورد علاقه ما را در رستوران ژاپنی در پیش بینی قهرمان خود از پاریس، با فیلمبرداری از بازی از کانال اول، جایی که او با گاوها مبارزه کرد، دستور داد. به نظر می رسد که پاشا می خواست تعجب کند و یک حلقه را در فرانسه خریداری کند. شاید او قصد داشت آن را در یک فضای دیگر، در یک رستوران، اما زمانی که او را خوشحال کرد، پوستر "خوش آمدید به خانه!"، من فقط به تعویق افتاد. (لبخند می زند.) بسیار لمس شد، پاشا یک سخنرانی پیش از آماده را بخواند ... در واقع، پیشنهاد دست و قلب ها به همین ترتیب حتی قبل از آن صحبت شد. به معنای واقعی کلمه در تاریخ اول، پاشا گفت: "بیایید ازدواج کنیم." من این کلمات را با طنز گرفتم، او را به هیچ وجه نمی دانست. اما معلوم شد، در اصل مطمئن بود و شوخی نکرد. (لبخند می زند.)

- همه چیز به سرعت اتفاق می افتد ...

- و به همین ترتیب لازم است! من ماهی را در نشانه ای از زودیاک ماهی می گیرم، و ما چنین ماهیتی داریم که اگر شما با ما کنار بیایید، ما به اقیانوس شناور خواهیم شد. ما باید گرم تر شود. (لبخند می زند.)، اما، در اصل، ما از برخی از استراتژی ها دور شدیم - بر روی تولدت عمل کردیم. ما با موج احساسات پوشیده بودیم. حتی به ثبت نام رسمی ازدواج، آن را به راحتی واکنش داد، موافقت کرد که اگر چیزی اشتباه رفت - آنها تقسیم شدند. سه هفته پس از انتقال حلقه در مسکو امضا کرد. هر دو در سیاه بودند. (لبخند.) به نظر من، یک لباس سفید لاک و سفید شبیه به پشم شکر، این نوعی از بقایای، و اتومبیل هایی با روبان ها و تدی ها در هود است - در حال حاضر قرن گذشته. نه به ذکر تاماتو ما یک رویداد آرام داشتیم، بدون هیچ پمپ. حتی والدین نامیده نمی شدند. آنها تعطیلات را به دست آمبولانس گذاشتند. علاوه بر این، پاشا به من هدیه داد - پس از اداره رجیستری معمول، خسته کننده به تلویزیون Ostankino TV Bashne، که در آن عروسی واقعی در حال حاضر تحت ابر، تحت صداهای کل ارکستر برگزار شد. من به یاد می آورم، وقتی که حلقه ها را عوض کردیم، شکست خوردم ...

Agatha Minting:

در سری "تلاش"، همسران نیز نقش اصلی را انجام دادند. تیراندازی در ریگا، در بازیگران میهن برگزار شد

- هنگامی که من در ابتدای رابطه به شما نگاه کردم، شما به یک زن و شوهر از "بانوی جوان و Hooligan" یاد گرفتید ...

- اشتباه می کنی. من یک فرزند بودم، من توسط شرکت ها تحت تاثیر قرار گرفتم، نوجوان با یک پر سر و صدا در زبان رفت و بانوی جوان کیسینو برای من دشوار است. و پاشا فقط به نظر می رسد Hooligan، به هر حال. او به خاطر سنت درست در فرمت کلاسیک خود ایستاده است. پس از ما در یک زن و شوهر متحد، او شروع به فعالانه به طور فعالانه انتقاد از رفتار من، غیر قابل قبول، به نظر او. دوستی من با طبقه مردانه او به طور قطعی دوست نداشت. او به او اعتقاد نداشت. بنابراین، آغوش چشمگیر من با دوستان از ایستگاه از پیش تنظیم ریشه. (لبخند می زنم و پاشا به سادگی موسیقی را خاموش کرد، من را از "طبقه رقص" گرفتم و با کلمات "چه کاری انجام می دهی؟!" خانه را گرفت اما من همیشه خیلی سرگرم کننده هستم اما پاشا به سرعت روشن کرد که اخلاق احمقانه و اروپایی من در روسیه زنده نخواهد ماند. (خنده حضار)

- همسر، همانطور که من آن را درک می کنم، گرم و حسادت ...

- همینه که هست. او Scorpion به این ترتیب رفتار می کند. گاهی اوقات ما مبارزه می کنیم، ظروف را ضرب و شتم می کنیم. اما پس از آن طوفان کاهش می یابد. پاشا را دوست دارد وقتی که من در خانه انجام می دهم، مزرعه را انجام می دهم. صحنه های صمیمی من روی صفحه نمایش نیز دشوار است. برهنه ممنوع شد اما من فکر می کنم همه چیز بستگی به مقیاس مدیر و ضرورت واقعی دارد. بدن بازیگر همان ابزار است. من به این معنا آرام هستم و پاشا به هنرپیشه ها حسادت نمی کند. من می دانم که چگونه به خانواده وابسته است. هر سفر برای او سخت است - بسیار وابسته به ارتباط با ما است. امروز، او قبلا به پایان رسیده است، و او بلافاصله بلیط را برای ورود به خانه به زودی تغییر داد. من، برعکس، یک سفر تجاری به عنوان یک سفر نوعی درک می شود، جایی که می توانم در سکوت آرام باشم، خواندن، با افکار من باشم. شوهرم متهم است که من به چنین مجموعه هایی تلاش می کنم.

- اما من می دانم که شما یک قانون گاهی اوقات تعطیلات را برای دو ...

- باید انجام شود. برای کریسمس ما به بارسلونا پرواز کردیم. بنابراین، به عنوان یک قاعده، پس از برخی از حوادث، ما در آپارتمان مسکو ما باقی می ماند، اما صبح شما شروع به دست زدن به نوزادان ما. (لبخند می زند.)

Agatha Minting:

قاب از فیلم "ازدواج مدنی"، که در آن آگاتا فیلمبرداری شده بود، در حال حاضر باردار بود

- قضاوت بر اساس اقدامات، بخور دادن - یک شوهر فوق العاده و پدر. او یک آپارتمان را در مسکو خریداری کرد، جایی که همه چیز توسط دستان خود جدا شد، در حال حاضر از ابتدا به مدت سه سال، خانه ای را در حومه ها، در جنگل و رودخانه ساخته شده است، بدون شکستن برای ارائه یک خانواده، و تمام وقت آزاد خود را صرف می کند با کودکان ...

- من متوجه شدم که چقدر خوش شانس بودم و با پیدا کردن خانواده، پاشا برخی از چهره های جدید را باز کرد. پیش از این، او حتی نمی توانست ناخن را نمره، اما در حال حاضر رعد و برق جمع آوری مبلمان، او به مشکل می رسد. او در ساخت و ساز شسته نشد، اما رویای مشترک ما را اجرا کرد، یک لانه عمومی را در طبیعت افزایش داد. در حال حاضر ما همه را با هم در کنار هم قرار می دهیم - در شرکت یک دره بزرگ سگ، Staffordshire Terrier، و Savelin گربه بریتانیا. چنین مجموعه ای کامل تایپ کرده است. مادر من با پاشا خوشحال است. هنگامی که به ما می آید، گاهی اوقات اشتباه می کند و او را ادیک می نامد - نام پدرم. ادعا می کند که آنها شبیه به عرض جغرافیایی روح هستند. هنگامی که پدر خواسته بود تا برخی از چیزهای دیگر را خریداری کند، او آن را در یک مقدار سه گانه به ارمغان آورد. و پاشا همان است. من متوجه شدم که روز دیگر، او را با دو فرزند ترک می کند، من، برگشتم، متوجه شدم که او همچنین موفق به حذف خانه شد. داستان!

- و این احساس کرد که زندگی دور از کلانشهر تنگ شد ...

- بله، من یک بار دیگر به پایتخت نمی روم. من یک دنج در خانه دارم، در گوشه ای از باغ من چند درخت کریسمس را کاشتم، جونزر، یک تااد مصنوعی برای زیبایی گذاشتم. در باغ، سه گوجه فرنگی در من وجود دارد. من قصد دارم گلخانه دیگری بسازم. هنوز طراحی چشم انداز اولیه در مورد طراحی منظر وجود دارد. به طور کلی، من خوشحالم که با زمین آشنا شدم، از بوی چمن، گل ها لذت ببرم، گوش دادن به آواز پرندگان. من هر تابستان در ریگا در روستای، در یک خانه چوبی استراحت می کنم. من واقعا از دست دادن این مکان - Taurkalne، در مرز با لیتوانی، جایی که پدر آخرین روز خود را صرف، محو شدن از سیروز کبد ... او الکلی بود، مشکلات خود را ریخت. متأسفانه، هر فرد از دوران اتحاد جماهیر شوروی چیزی است که با روان درمانی صحبت می کند.

- در مورد غم و اندوه ایستادگی نکنید در خانواده شما "زن و شوهر طلایی" رشد خواهد کرد - یک پسر و یک دختر. مطمئنا تحصیلات شما همچنان توجه زیادی به ...

- شما می دانید، و من در برابر دوران کودکی در کودکان هستم. آنها باید از آنها لذت ببرند تا از آنها لذت ببرند و سپس مطالعات خود را انجام دهند. من الان بسیاری از ادبیات روان شناختی مختلف را می خوانم، که تئوری من را تایید می کند که آموزش باید در شادی باشد. کودک را بیش از سن زودرس بارگیری نکنید. من متاسفم برای launderkind. آنها قربانیان غرور والدین هستند.

Pavlails Inil و Agatha Minkiing دو فرزند

Pavlails Inil و Agatha Minkiing دو فرزند

عکس: Instagram.com

- بچه های شما تا کنون ترسناک هستند ...

- دقیقا. دختر من میا یک ساله است و او طلا است! با سوء ظن به یک غریبه اشاره می کند، اما خویشاوندان را دوست دارد، هرچند ممکن است گاهی اوقات برادرت را بشنود. او ناز است، می داند که چه می خواهد، می داند چگونه دستکاری شود. در حال حاضر آموخته به "اپل"، "عروسک"، "فرنی" می گویند. Timothy برای همان چهار سال، و او هنوز ثروت است! رفتن به مهد کودک در حالی که ما در مسکو زندگی کردیم، او از آکادمی موسیقی ایگور سرد بازدید کرد، اما او او را دوست نداشت، و در حال حاضر او به طور انحصاری برای مشاهده ساعتهای دور کارتون عمل می کند. حتی فوتبال هرگز امتناع می کند، اگر چه در پاپ ما ستاره خود را از این ورزش می بینیم. (لبخند می زند.) او بیشتر به رقص می رود. شاید، از سپتامبر ما آن را به Todes، که در کنار روستای ما است.

- علاقه به رقص از مادرش؟ شما در رقص قطب مشغول بودید

- از سال نو به آنجا نرفت، اما رقص بر روی پیلون من را دستگیر کرد. من جنبش را به شدت به یاد نمی آورم، و در اینجا این مورد نیاز نیست - آکروباتیک جامد، کاملا شکل را می کشند. همانطور که ما در خارج از شهر زندگی می کنیم، نه چندان دور از شورشی اسکی، من قصد دارم دامنه های زمستانی را فتح کنم، و همچنین شنا در استخر، که نیز نزدیک است.

- و اشتیاق برای سوزنکاری گذشت؟

- من تا زمانی که باردار بودم گره خورده ام. و امروز او بر سر خود به کار خود افتاد - در عملکرد جدید کارآفرینی ما "ماجراجویان اجتناب ناپذیر". برای کل سال، ما گردشگران داریم. من با شوهرم بازی می کنم، با الکساندر Mokhov، الکساندر Nosik، Raisa Ivanovna Ryazanova. همچنین، در انتشار خلبان نمایش تئاتر Comedi ستاره دار شده است. برای اولین بار من یک پروژه مشابه دارم: من بسیاری از نقش های مختلف وجود دارد. همچنین، Cavencers پروژه Skatchy "Bladers" را از بین می برد، جایی که من شرکت می کنم، زیرا من خودم یک وبلاگ نویس فعال هستم. در تابستان، این سری در تولید سری برای NTV "Alive" راه اندازی می شود، و در حال حاضر من در نمایشگاه لباس تاریخی "TOBOL" برای کانال اول حرکت می کنم، من Nemka Brigitt را بازی می کنم.

نگه داشتن یک آگات شگفت انگیز به قطب رقص کمک می کند

نگه داشتن یک آگات شگفت انگیز به قطب رقص کمک می کند

عکس: Instagram.com

- شما هنوز کامل کامل نیست ...

- من در مورد او خواب نمی بینم در حال حاضر در اوج محبوبیت سری. نگاه کنید، هر کس طرفداران "بازی های ترانس"، "شرلوک هولمز"، "پاپ یانگ"، "پیتزا دوقلو" شد. من و من هرگز در مورد همکاری با برخی از کارگردان خاص فکر نمی کردم. به نظر من عجیب و غریب، فارغ التحصیل از موسسه، به چرخیدن برنامه هایی برای گرفتن Mikhalkov. این نسل دیگری است. واضح است که من با Zvyagintsev کار نمی کنم، اما هنوز هم باید بر همتایان خود تمرکز داشته باشم و ائتلاف تازه خود را ایجاد کنم. من به طور کلی دوست ندارم چیزهای جیر جیر، اما اقلام جدید، برخی از آوانگارد، چیزهای انقلابی. و این ژانر مهم نیست.

- اما بخور دادن در کلیپ در پروژه های با کیفیت بالا اشغال شده است ...

- پاشا یک بازیگر شگفت آور آزار و اذیت است. و من خوشحالم که موفقیتم. همسر باید با شوهرش باشد با یک مرد ضعیف تر، من راه رفتن ندارم. اما در عین حال من نمی خواهم فقط همسر من پاولیل باشم، مهم است که من یک بازیگر خودمختار باشم.

- شما در ریگا متولد شدید، در خانواده متصدی و آشپز. آیا استعداد آشپزی از مادر گذشت؟

- در دوران کودکی، من به مدرسه و خواهرم رفتم، و ما به سرعت شاهکارهای مواد غذایی مادرم را جذب کردیم، نه تلاش برای مطالعه کوک. در وجیکا، من قبلا به "Dashyar" تغذیه کردم و بر روی دیپلم قرمز مطالعه کردم. درست است، در حال حاضر من آماده ام آن را به نظر نمی رسد بد نیست. پاشا تصویب می کند، می گوید بهتر از یک رستوران است. اما من خیلی برای غذا، مانند پاکیزگی و نظم نیستم. در اینجا من یک معشوقه نسبتا پزشك هستم.

پسر ارشد پسر Timosh چهار سال

پسر ارشد پسر Timosh چهار سال

عکس: Instagram.com

- با خواهر من، آیا شما بهترین دوست دختر هستید؟

- قطعا. سانتا فقط یک سال بزرگتر از من است، و ما آب را از بین نمی بریم. بنابراین، من تقریبا خارج از کلاس اول به آنجا رفتم تا خواهر را با هم در دومین قرار دهم و در یک میز نشسته ام و در یک میز نشسته ام. در حال حاضر سانتا با مادر ما زندگی می کند و با دختر هشت ساله خود آماندا در ریگا، توسط مدیر در کازینو کار می کند. من در ایستگاه گاز کار می کردم و برای مدت طولانی خندیدم وقتی که من در یک روزنامه خواندم که خواهر من مشغول کسب و کار نفت است. (لبخند می زند.)

- من خواندنی که شما خیلی ضعیف زندگی کرده اید و در مدرسه ای که توسط "بی خانمان" دزدیدید، به همین دلیل به لباس های مشابه رفتید. اما تو زیبایی هستی آیا جنس مخالف این را متوجه شد؟

- به من اعتماد کن، من در جذابیت خاصی متفاوت نیستم. پس از همه، شما را در طول سال ها، با درمان مناسب برای خودتان، با آرایش برنده، متفکرانه دریافت کنید. من به یاد داشته باشید، دوازده سال من عاشق یک پسر در مدرسه افتادم. افسوس، ناامید شده، و آن را به شدت ناامید کرد. در نوجوانی، من شروع به مراقبت از من کردم، به طور خلاصه با کسی ملاقات کردم، اما همسالان به نظر من احمق بودند، و علاوه بر این، من از سوی دیگر متمرکز شدم - برنامه ریزی شده برای رفتن به میلان و کسب درآمد. من نمونه ای از یک دوست قبل از چشمانم داشتم، که در مدل خدمت کرده بود. من به شدت نازک بودم، چهل و چهار کیلوگرم وزن داشتم و به این نتیجه رسیدیم که ما باید این سرمایه را بپذیریم.

- این یک تجربه فوق العاده بود: شما تمام اروپا را به عنوان یک مدل سفر کردید. و به زبان انگلیسی با لهجه به سختی قابل توجه ...

- من عاشق زبان انگلیسی هستم! با این حال، من در دنیای قدیم متولد شدم و ذهنیت فردی جهان را دارم. بنابراین، من تا کنون خیلی بیگانه هستم، در میان افرادی که یک قطعه زمین را تقسیم می کنند، یک فید وجود دارد ... و دوره مدل به طور باور نکردنی سخت شده است. من به بقای مستقل آموختم، گزیده ای، توانایی از دست دادن. دوستی وجود ندارد هر دختر پدیوم شما را برای یک قرارداد سودآور خیانت می کند. خوب است که همه این را در شانزده سال آموختم. قبل از آن، او اعتماد کرد، پر از توهمات بود، و سپس متوقف شد به مردم بستگی داشت و شروع به امید تنها برای خود.

یک سال پیش در خانواده متولد دخترم Miya

یک سال پیش در خانواده متولد دخترم Miya

عکس: Instagram.com

- اغلب کسانی که نیاز خود را تحمل کرده اند، دریافت مزایای مالی، تبدیل به قطارهای وحشتناک می شوند. شما یک دختر شیک هستید آیا می توانید خود را به یک Shopaholic تماس بگیرید؟

- من معتقدم که پول باید دقیقا باشد تا این موضوع نگران نباشد. من همه چیز را نیاز دارم خرید من به خلق و خوی می روم من می توانم بلافاصله ده دامن را بخرم، و من فقط می توانم دو. و اساسا من به کمد لباس کودکان پیکربندی شده ام. اگر چه پاشا خود را داوطلب برای پوشیدن Timosh. و او خود را لباس خود را، به عنوان غیر واقعی است به او لطفا لطفا. علاوه بر این، آیتم های اخیرا داخلی، مانند ظروف ظریف، آنها شروع به علاقه به من بسیار بیشتر. و من فقط در "سال های مدل" بودم. می توانستند سه هزار دلار دریافت کنند تا همه چیز را بر روی یک کیسه قرار دهند. واضح است که امروز من هرگز چنین عمل دیوانه را انجام نخواهم داد. و سپس به طور مستقیم برای مارک های معروف تعقیب شد. بنابراین، زمانی که من همه چیز را در وگکا مد روز داشتم، بچه ها قدردانی شدند. (لبخند می زند.) ترکیب کار با مطالعات امکان پذیر نبود، و این بار به من به اقتصاد سخت تبدیل شد. من آموزش عالی دوم را دریافت کردم. دیپلم دانشگاه لتونی در تخصص "چینی Synologic" من قبلا داشتم. در این موسسه، من به شورای صلیب رفتم، پاپ نیکی، یک تاجر موفق، که من را متقاعد کرد که چین امروز مالیات را متقاعد کرد. من به دقت مورد بررسی قرار گرفتم، یک فرهنگ آسیایی را پیدا کردم. شاید این دانش روزی برای من مناسب باشد. (لبخند می زند.)

- شما خود را در زمینه شبکه های اجتماعی یافتید - "روزهای آخر هفته" به تعداد زیادی از کاربران نگاه می کند. نیمه دوم شما را تایید می کند؟

"پاشا دوست من را دوست دارد، او حتی به من یک لپ تاپ بسیار خوب دوربین داد. و او اولین بیننده من است. من از ارزیابی های او الهام گرفته ام، و کسانی که خلاقیت من را تماشا می کنند. بنابراین، روز تولد عمدتا یک میلیون نمایش را جمع آوری کرد. در اصل، محتوا را محاسبه نمی کنم، اما من آنچه را که به صورت خود به خود در اینجا و در حال حاضر حذف می شود ارسال می کنم. با اکراهی که بعضی از طرفداران من را به طور انحصاری در وبلاگ می دانند، و کار من در فیلم ها حتی نگاه نمی کند. برخی از تولیدکنندگان ظاهر شدند، متوجه شدند که نمی توانند از خلاقیت های من دور شوند. (لبخند می زند.) من حتی برای جایزه "Bladers مورد علاقه" نامزد شدم، و تنها شور و شوق را اضافه کرد.

- شما همه چیز را به جز اسکار دارید.

- و من قطعا آن را دریافت خواهم کرد. من حتی یک سخنرانی را آماده کردم و اختراع کردم، که در آن لباس در مراسم قرار می گیرد، با چه مدل مو. (خنده حضار)

ادامه مطلب