Anastasia chevazhevskaya: "من آرام هستم که همه چیز به دست آورده است"

Anonim

کافه، جایی که ما موافقت کردیم که ملاقات کنیم، ارتعاشات من از معروف به روروک مخصوص بچه ها رول می شود. "راحت ترین راه حرکت. کمک می کند تا از ترافیک جلوگیری شود. تلاش كردن. " به طرز شگفت انگیزی به دنبال ستایش خود، مودبانه رد می شود. با این حال، البته، Nastya هنوز کاملا جوان است، اگر چه در او بیست و شش سال پشت شانه های جدی Barkund. دو آموزش عالی، مدرسه فارغ التحصیل، سه زبان خارجی. سخنرانی با گروه محبوب لوس دختر، که در دور واجد شرایط در یوروویژن شرکت کرد، پروژه "STS Lights Superstar"، "Voice"، فعالیت های آموزشی ... علاوه بر این، او در حال حاضر مادر - دخترش داشا دو و نیم سال است قدیمی و هنوز هم شروع می شود.

Nastya، مخاطبان شما را بعد از پروژه "صدای" که در آن شرکت کرده اید یاد گرفت. و چگونه موسیقی در زندگی شما ظاهر شد؟

Anastasia Chevazhevskaya: "یک داستان بسیار جالب وجود دارد ... من خیلی کوچک بودم. مادر من و من به خیابان راه می رفت، راه می رفت، و ما یک کشیش را ملاقات کردیم. او پرسید: "شما چه می خواهید انجام دهید؟" به دلایلی، من پاسخ دادم: "آواز". او قول داد که او دعا کند که رویای من اجرا شود. بنابراین من فکر می کنم، این واقعیت را در آینده من تحت تاثیر قرار داده است؟ (لبخند می زند.) اما، همانطور که می بینید، من می خوانم. به طور کلی، عمه من در موسیقی قرار گرفته است. او هیچ آموزش حرفه ای ندارد، اما در Choir Sokolov آواز خواند. او شایعه موسیقی فوق العاده ای دارد، او حتی صداها را نیز نمی داند، نه دانستن نوت بوک. این اولین کسی است که استعداد را در من دید. در سه سال و نیم او دو آهنگ مورد علاقه خود را "گوری، گوری، ستاره من" و "Katyusha" به من آموخت. ما آنها را در حالی که روی حیاط خانه کشور ما نشسته ایم، خواندیم. در پنج سال و نیم، من به مدرسه موسیقی وارد شدم. و مجموعه قبلا تکمیل شده است، ما دیر تلاش کرده ایم. اما من به من گوش دادم، شایعه را بررسی کرد. و آنها گفتند: "ما آفتاب را می گیریم" - من همه چیز را در دوران کودکی من خواندم: خورشید. (لبخند می زند.) مدرسه، من به پایان رسید و به مدرسه موسیقی وارد شدم. "

به این ترتیب، شما از آن بچه هایی نیستید که والدین از زیر چوب موسیقی را می سازند؟

آناستازیا: "من می خواستم آواز بخوانم، اما یادگیری گاما و Solfeggio را دوست نداشتم. (لبخند). اما خدا را شکر که همه این من را ترک کرد. و در یک کالج موسیقی، من به عنوان یک معلم شیب دار گرفتار شدم که فقط با این آیتم عاشق شدم. اگر چه من و خواننده، اما من خودم و نظریه پرداز موسیقی را نیز در نظر می گیرم. پس از فارغ التحصیلی از کالج، موسسه هنر معاصر و مطالعات تحصیلات تکمیلی بود - من به طور کامل در حرفه ای که انجام می دهم آموزش داده ام. "

شنیدن قهرمان ما خیلی زود، در سه سال گذشته شروع شد. عکس: آرشیو شخصی Anastasia Chevazhevskaya.

شنیدن قهرمان ما خیلی زود، در سه سال گذشته شروع شد. عکس: آرشیو شخصی Anastasia Chevazhevskaya.

آیا شما قبلا زبان شناسی بوده اید - فرودگاه فرودگاه را تهیه کنید؟

آناستازیا:

"بسیاری از کودکان به زور مجبور به یادگیری موسیقی، آواز خواندن، از ستاره های آنها رشد می کنند. در مورد من، همه چیز مخالف بود. مادر همیشه به شدت به زندگی نگاه کرد و گفت: "نستیا، هر کس می خواهد هنرمندان تبدیل شود، اما همه همه چیز را نمی کنند. شما نیاز به آموزش دوم دارید. " خوب، چون من یک شایعه و زبان خوب دارم، آسان است، در دانشکده زبان شناسی متوقف شده است. من معتقدم که مدت زمان بیهوده صرف وقت نیست، زیرا، ترک خارج از کشور، من می توانم به زبان انگلیسی آزادانه ارتباط برقرار کنم. او خود را ایتالیایی و اسپانیایی آموخت. "

و چرا مامان به طرز چشمگیری به نظر شما تبدیل به یک خواننده شد؟

آناستازیا: "در اینجا هیچ شنیده ای ندارد و دوست ندارد آواز بخواند. و موسیقی موسیقی را دوست ندارد. هنگامی که ما در ماشین می رویم، می پرسد: "Nastya، رادیو را خاموش، خسته". اما اکنون او به موفقیت های من بسیار خوشحال است. "

چگونه گروه Los Girl LOS اتفاق افتاد؟ شما هنوز هم دختران بسیار جوان بودید، و در حال حاضر در چنین کنسرت های شیب دار انجام شد، آواز خواندن با لارو فابیان ...

آناستازیا: "برای لارا فابیان، ما صدای خود را به آهنگ" آقای رئیس جمهور "ضبط کردیم، او را در" موج جدید "اجرا کرد. و برای این کار Maxim Fadeev را دعوت کرد. او گفت: "Nastya، من مطمئن هستم که تنها شما، گروهی گروه LOS، می توانید آن را انجام دهید!" بنابراین این همکاری اتفاق افتاده است. و گروه بسیار خنده دار بود. همه ما در کالج موسیقی و در دوره های مختلف مطالعه کردیم. من مسن تر هستم، گرچه سن جوانتر از همه بود. من فقط از مدرسه فارغ التحصیل شدم. در حال حاضر من به بچه هایی نگاه می کنم که خوانندگان را در بچه ها آموزش می دهند: آنها سیزده ساله هستند، اینها دختران را تشکیل می دهند که با صدای شکل گرفته اند - و آنها در کلاس هفتم هستند! وحشتناک است، به نظر می رسد که آنها نیمی از هدف را از دست دادند. در این سال من از مدرسه فارغ التحصیل شدم. و هنگامی که آنها به پایان رسید، آنها خواهد شد ... برای هفده! وقت آن رسیده است که ازدواج کنیم. " (خنده حضار)

Nastya Chevazzhevskaya و الکساندر پانایوتوف بسیاری از سالها آشنا هستند. هنگامی که آنها در پروژه Jazzparking شرکت کردند. عکس: آرشیو شخصی Anastasia Chevazhevskaya.

Nastya Chevazzhevskaya و الکساندر پانایوتوف بسیاری از سالها آشنا هستند. هنگامی که آنها در پروژه Jazzparking شرکت کردند. عکس: آرشیو شخصی Anastasia Chevazhevskaya.

شما خیلی زود هستید

آناستازیا:

"بله، و من پشیمان نیستم. برعکس، من بسیار خوشحالم که خیلی وقت و خیلی پیش رو است! بنابراین، کوه های evgeny با ما مطالعه کردند. او فعالیت های کنسرت را با همۀ "آهنگ روسی" امید بابکینا آغاز کرد. و ژنیا ویکتوریا را از سوسک به ستون فقراتش نامید. سپس متوجه شدم که یک صدای کافی نبود، من را دعوت کرد. یک زمان سرگرم کننده بود: ما در سراسر روسیه رول کردیم، ما یک سوپرا داشتیم. هزینه های ما را برای پنج صد روبل به یاد می آورم - وای! اما سپس ژنیا متوجه شد که او می خواهد آهنگ های دیگر را برآورده کند و ما نیاز به صدای سوم داشتیم. ما در مورد Nastya Spiridonov به یاد می آوریم ... هنگامی که آنها به رکورد گوش دادند، متوجه شدند که ما با هم صدای بسیار سرد هستیم! بنابراین ما به یک گروه تبدیل شد. سپس برنامه "زندگی زیبا"، من واقعا دوست داشتیم میخائیل Shvydkoy، اغلب در هوا دعوت شده است. فکر می کنم، بنابراین ما صحبت خواهیم کرد، اما این برنامه مدت زمان زیادی را برای زندگی آماده کرد. سپس تصمیم گرفتیم دستمان را در پروژه "STS Lights Superstar" امتحان کنیم. ما از لحاظ اخلاقی آماده شدیم که پروژه های متعددی وجود دارد و ما به نهایت نمی رسیدیم، اما فقط می خواستیم به خود توجه کنیم. چه باید بگویم؟ ما بلافاصله پس از دور اول "ادغام کردیم". حالا این سوابق را اصلاح می کنم و صادقانه، من نمی فهمم که چه. برخی از نوع مزخرف ها را تحت فشار قرار دادند: ما گروهی نیستیم، به یکدیگر نمی آیند. آنها سعی کردند ما را تحت برخی از فرمت قرار دهند. اما، به نظر من، در نادیده گرفتن و برجسته ما بود. ما خودمان را به عنوان یک گروه برای Gourmets موسیقی قرار دادیم، جاز را انجام دادیم. فولاد برندگان مسابقه، که "مانور جاز" را انجام داد. دختران LOS برای شش سال وجود داشت. سپس پروژه "صدای" آغاز شد و ما با Nastya Spiridonova رفتیم. ویکا نمی رفت، او تنها فرزند متولد شد. "

و شما باردار بودید ...

Anastasia: "بله، در یک زمان عالی. شاید، بخشی از این به خاطر این، من در یک اتر زنده مجاز نبودم. این یک مسئولیت بزرگ است، شما هرگز نمی دانید چه چیزی. خطرناک بود که مرا ترک کنی (لبخند می زند.) اما جولیا Tereshchenko - رقیب من - همچنین بسیار ارزشمند انجام داد، بنابراین من در معرض خطر نیستم. "

چگونه همه چیز را رویایید؟ این غیرممکن است که عصبی باشد، و در اینجا مسابقات چنین استرس است.

آناستازیا: "تا آن زمان من قبلا از طریق ریخته گری به دنبالش بودم، به خصوص نگران نبودم. هنرمندان چنین شغلی دارند. (لبخند می زند.) به خصوص از آنجا که حاملگی من به راحتی ادامه داد. من فقط پرواز کردم، خستگی، بیماری ها را احساس نمی کردم. فقط در هوا سوم احساس می کرد که برای من آواز خواندن، صدای "شناور" بود، و من نمی توانم آنها را مدیریت کنم. "

Nastya، یک نظر وجود دارد که کانال اول به سادگی نمی رود ...

آناستازیا: "من هم فکر کردم. اما "صدای" یک پروژه واقعا صادقانه است. ما زندگی واقعی را داریم و برندگان صادقانه هستند به هر حال، یکی از دوست من، همسر تولید کننده مشهور، همه چیز شگفت زده شد: "Nastya، شما چیزی دارید - واقعا یک پخش زنده واقعی؟!" فقط "صدای" یکی دیگر از ... پروژه ذهنی است. شما می توانید از گوش دادن کور لذت ببرید، و پس از آن خیلی خوب نیست که خودتان را به عنوان یک فرد نشان دهید. شرکت کنندگان هستند که شروع به فریب دادن برخی از فتنه ها و یا برعکس، سعی کنید به "جارو"، پور عسل. ناخوشایند و همچنین می تواند بر نظر مربی تاثیر بگذارد. "

Anastasia chevazhevskaya:

"بعضی ها من جعلی، ناامید هستند. و دوستان نزدیک، برعکس، می گویند که من خیلی خوب هستم، به راحتی مردم را ببخش. " عکس: آرشیو شخصی Anastasia Chevazhevskaya.

پیشنهاد برای تبدیل شدن به برنامه پیشرو "صدای. کودکان "شما را شگفت زده کردند؟

آناستازیا:

"من شوکه شدم اولا، من برای برنامه "گزارش از قفل کردن" ارائه دادم: برای برقراری ارتباط با مربیان، شرکت کنندگان، از نظر آنها درباره رقابت بپرسید. به عنوان بخشی از این تاریخچه تاریخچه، تصمیم گرفتم مصاحبه یوری Aksyuti را مصاحبه کنم. پس از صحبت کردن، او گفت: "Nastya، من یک ایده دارم. شاید او به شما غیر معمول نشان می دهد ... من می خواهم شما را در نقش دیمیتری نقیف Copping امتحان کنید. " من گیج شدم: "یوری ویکتورتوویچ، اما من هرگز هیچ برنامه ای را رهبری نکردم." او گفت که من عضو پروژه "VOICE" هستم، من می دانم غذاهای از داخل، من می توانم با کودکان صحبت کنم - به طور کلی، او معتقد است که باید آزمایش شود. "منتظر تماس باشید." هفته، دوم، سوم - هیچ چیز. من نمی توانم آن را تحمل کنم، من یک پیام نوشتم: "یوری ویکتورتوویچ، شاید من هنوز باید کار کنم؟ یک معلم برای سخنرانی بگیرید. " او: "نه، هیچ چیز نیازی نیست، من تماس می گیرم." چهار روز قبل از تیراندازی باقی مانده است. من فکر می کنم: "خب، همه چیز ظاهرا، این خیلی زیبا است که یک افسانه برای تبدیل شدن به یک فک است." و در اینجا تماس های Nastya، مدیر از پذیرش Yuri Viktorovich، از من می پرسد که به Ostankino بروید. قلب کوچک من پرش نکرد! من اکنون آزمایش خواهم شد؟! و همانطور که گفته شد، پرستار بچه یک روز است، شما باید یک دختر را در جایی قرار دهید ... به طور کلی، در دو ساعت، من در پذیرش در یوری ویکتورتوویچ نشسته بودم در سردرگمی وحشتناک. او بیرون آمد، می گوید: "Nastya، من متاسفم که برای مدت طولانی. ما در مورد نامزدی خود با کنستانتین ارنست موافقت کردیم. چهار روز شما اولین شلیک دارید، آماده باشید. "

بدون هیچ گونه آزمایش؟

آناستازیا: "بله! من فقط به صندلی میخرم یوری ویکتورتوویچ گفت: "نگران نباش، من احساس خوبی دارم و به ندرت اشتباه می کنم. همه چیز درست می شود. " البته، من در اشتیاق ماندم، اما در عین حال متوجه شدم که چه نوع مسئولیت های غول پیکر چیست. "

چگونه به عنوان یک سرب احساس کردید؟

Anastasia: "البته، من برای اولین بار اشتباه کردم. برخی از ظرافت هایی وجود داشت که من فقط نمی دانستم. به عنوان مثال، من از یک شرکت کننده پرسیدم: "شما احتمالا می خواهید برنده شوید و به" یوروویژن "کودکان بروید؟ من پس از آن مجازات شدم: ما نباید پروژه های دیگر را ذکر کنیم. سپس به نوعی Soufleiler در طول اتر مستقیم آویزان شد. یک متن در مورد حامی مالی وجود داشت. خوب است که روز قبل از اینکه ما یک "اجرا" انجام دهیم، Dima Nagiyev اشتباه نبود، متن در کلمات خود گفت. و سپس - نوبت من. من ایستاده ام و نمی دانم چه باید بکنم. پاشا ما در گوش - ویرایشگر پاره شده است: "Nastya، چه اتفاقی افتاد؟ متن خود را صحبت کنید "! و من نمی توانم در کل کشور اعلام کنم که سوفلر را پوشش می دهد. (می خندد.) یک دوم تقسیم شده بود، اما آنها به نظر من ابدیت کردند. "

در سن مدرسه، Anastasia Chevazhevskaya قبلا با کنسرت انجام شده است. عکس: آرشیو شخصی Anastasia Chevazhevskaya.

در سن مدرسه، Anastasia Chevazhevskaya قبلا با کنسرت انجام شده است. عکس: آرشیو شخصی Anastasia Chevazhevskaya.

دیمیتری به تصور یک مرد بسیار وحشیانه می دهد. چگونه ارتباط برقرار کردید؟

آناستازیا:

"او در واقع وحشیانه است، اما در عین حال بسیار سرد است. و من به شدت از او سپاسگزارم. دیما من و حرفه ای و انسان را پشتیبانی می کند. هنگامی که این پروژه به پایان رسید، از مشارکت تشکر کرد. خوب بود که او از تلاش های من، کار من قدردانی کرد. "

به طور طبیعی، هیچ رقابتی بین سخنرانی پیشرو وجود ندارد؟

Anastasia: "نه، البته. تنها چیزی که قبل از من اغلب پرسید: چگونه می توانم در سایت ناتالیا Vodyanova احساس کنم؟ من پاسخ دادم که من در محل میزبان میزبان دیمیتری نقیف بودم. ناتاشا بود، پس من، شاید شخص دیگری. من می خواهم این پروژه را رهبری کنم. خیلی ناراحت شدم که همه چیز به پایان رسید. "

Nastya، و رابطه شما با مدیر Yaroslav Chevazhevsky مدیر؟

آناستازیا: "یاریک برادر من است. ما یک پدر داریم، اما مادران مختلف. و تفاوت در سن بیست سال. پس از "صدای" شروع به نوشتن کرد، این پدر من است و او در حرفه من کمک می کند. خیلی خنده دار بود Yarik بسیار با استعداد است. او یکی از بهترین مدیران تبلیغاتی گران قیمت است. او چندین فیلم را که توسط جوایز جشنواره های فیلم مشخص شده است، دارد. او "کوک"، "پایان مبارک" را برداشت، "مامان عزیز". از دوران کودکی، از او پرسیدم که من را در یک بازرگانی از بین ببرم، اما او گفت: "نستیا، شواازوهفسکی باید راه خود را بسازد!"

و هرگز به چیزی کمک نکرد؟

آناستازیا: "نه او تردید در صحت انتخاب من تردید دارد. او گفت: "همه بخواند." اما پس از "صدای" نگرش او تغییر کرده است. و حتی در صفحه خود در فیس بوک، او نوشت که او به چنین "خواهر شیب دار" افتخار می کند. این بسیار دلپذیر است زیرا او هرگز کسی را ستایش نمی کند. اما من آرام می شوم که همه چیز به دست آمده است. به تازگی، Yarik گاهی اوقات من را به تولید صدا، اما نام من به نظر نمی رسد در هر نقطه. این برای من نیست، اما درآمد. "

بیایید درباره دخترت صحبت کنیم. داشا در "صدای" "همراه با شما" شرکت کرد. آیا او یک دختر موسیقی است؟

آناستازیا: "داشا دو و نیم سال، تا زمانی که او به خوبی صحبت می کند، فقط عبارات فردی. اما او احساس خوبی از ریتم دارد، او دوست دارد به آواز خواندن، رقص. شمشیر بر روی پیانو، خود را شامل سینت سایزر من، میکروفون را می گیرد - ما Muzitsia داریم. من اخیرا یک آزمایش انجام دادم معلوم شد، داشا احساس هماهنگی را تغییر می دهد، یادداشت را تغییر می دهد و به تونا تبدیل می شود! به این ترتیب، او با شنیدن درست است. من فکر می کنم آن را به هر دوره در حال توسعه موسیقی. البته، البته، من نیز با آن کار خواهم کرد. اگر چه معمولا کودکان والدین را به عنوان معلمان درک نمی کنند. رشته های رشته ای. "

آیا شما یک مادر سختگیرانه هستید؟

آناستازیا: "بله من می خواهم فرزندم را با معقول، مطیع، مودبانه با مردم، با مردم، احساس تطبیق داشته باشد. در طول تدریس، من بسیاری از کودکان خراب شده را تماشا کردم. در هشت یا نه سال، آن را در حال حاضر به وضوح بالا بردن. بنابراین، البته، داشا دارای محدودیت هایی است، تابو، اما من توضیح می دهم که چرا شما نمی توانید چیزهای خاصی را انجام دهید. اگر کنترل نشود، کل خانه را از بین می برد. (خنده حضار) فقط در یک مکان دختر فعال ما یک مجموعه ورزشی در خانه داریم، بنابراین داشا دائما صعود می کند. میمون کوچولو، همانطور که من آن را می نامم. به گفته مادرم، من در سن او خیلی آرام تر بودم. من تلاش می کنم برای دیدار با خواسته های خود: اگر داش بخواهد قرعه کشی کند، اجازه دهید او را بکشید، اجرا کنید - اجازه دهید آن را اجرا کنید. ما یک تماس خوب داریم، امیدوارم بیشتر باشد. اولین فرزند من، همه در یک نوآوری. "

در حال حاضر داشا دو و نیم ساله، او موسیقی، مانند مادرش است. عکس: آرشیو شخصی Anastasia Chevazhevskaya.

در حال حاضر داشا دو و نیم ساله، او موسیقی، مانند مادرش است. عکس: آرشیو شخصی Anastasia Chevazhevskaya.

شگفت انگیز ترین در برقراری ارتباط با دختر من چیست؟

آناستازیا:

"شکل گیری آگاهی مانند" یک کانولون کوچک "است که تنها می تواند بخورد و بخوابد، به یک مرد آگاه تبدیل می شود. داشا بسیار خنده دار و تمیز است. به تازگی، ما یک دوست مادر دوست داشتیم، و او همه او را نشان داد - جایی که اسباب بازی هایش دروغ می گویند، جایی که کارد و چنگال، جایی که حوله. همه چیز می داند. "

Nastya، در مورد شوهرش در مصاحبه ای که نمی گوئید ...

Anastasia: "بله، این یک موضوع بسته است. من فقط می توانم بگویم که همه چیز در زندگی شخصی من خوب است. "

برای خلاقیت بیشتر مفید است: عشق یا هماهنگی ناراضی در روابط؟

آناستازیا: "این همه به قدرت احساسات بستگی دارد. هر گونه احساسات قوی انگیزه می دهد. من تا به حال به طوری که من نوشت آهنگ های سرد و در یک محیط مثبت، و در غم و اندوه. اگر چه دولت های افسردگی برای من نابود می شوند. معمولا، اگر من به برخی از این داستان ها برسم، خودم به خودم اضافه می کنم: "خوب، لازم است، جایی که شما ذکر شد!"

با ورود محبوبیت، چیزی تغییر کرد؟ آیا شما برای درمان شما متفاوت بوده اید؟

آناستازیا: "خب، من خودم را تغییر ندادم،" ستاره "را نمی گرفتم. البته، من از آنچه که برای من مناسب است برای گرفتن یک عکس، من از آنچه که برای من مناسب است، پرسیده است، اما اول از همه برای من کار و مسئولیت عظیم بود. کسی من را غیر واقعی و ناامید می کند. "او من را خشمگین می کند!" - من آن را در نظرات خوانده ام. اما دوستان من، برعکس، بر این باورند که من خیلی خوب هستم: "Nastya، شما یک سندرم عالی دارید." من کمال گرا هستم، باید همه چیز را در بالاترین سطح داشته باشم. "

به نظر من، اکنون وقت آن است که در مورد کاستی های خود بگویید.

Anastasia: "من اغلب چیزی از نیمی از آن را پرتاب می کنم، من یک میلیون دلایل را پیدا نمی کنم تا آن را تمام نکنم. در حال حاضر من "آویزان" چند آهنگ و من نیاز به "سحر و جادو پندو". معایب من چیست؟ من حتی نمی دانم. (می خندد.) من غیرقانونی هستم! من از اواخر متنفر هستم، اما ... من رفتم، من به راحتی مردم را ببخش. این همیشه خوب نیست، زیرا بسیاری از آنها چنین صفتی شخصیتی را برای ضعف و "بر روی گردن قرار می دهند".

شما هنوز سی و سی را ندارید و در زندگی من به شدت به دست آورده اید. چه کاری باید انجام دهید؟

Anastasia: "اگر به شما نگاه کنید، واقعا خیلی کار کردم! اما در داخل، من هیچ احساسی ندارم که هیچ جایی برای توسعه وجود ندارد. من می خواهم به فیلم، تئاتر بازی کنم. پس از همه، من در Gitis تحصیل کردم، اما مجبور شدم مطالعاتم را به دلیل بارداری ترک کنم. من فکر می کنم آنجا

برگشت".

ادامه مطلب