جولیا پارچوتا: "به تازگی، من اشک، افسوس، پدیده کاملا مکرر"

Anonim

آنها می گویند شما نمی خواهید به یک خواننده تبدیل نشوید، آیا با دیپلم قرمز فارغ التحصیل شدید؟

- من احتمالا خیلی زیاد بود: ابتدا باید یک حرفه ای را به دست آورید و سپس در خلاقیت شرکت کنید. در حال حاضر به لطف اینترنت شما می توانید به سرعت به دست آوردن استقلال مالی، اما پس از آن احساس ثبات، لازم بود آموزش عملی و به راحتی قابل اجرا بود. من نمی توانم بگویم که جهت فلسفی بیشتر از امکان پذیر است، پس از دوره دوم من برنامه ریزی کردم که به دانشکده روزنامه نگاری ترجمه شود - این برای من قابل قبول و مناسب ترین در آن زمان بود.

چرا به کار حرفه ای کار نمی کرد؟

- موسیقی در زندگی من از دوران کودکی حضور داشت. من از یک مدرسه موسیقی در کلاس ویولن فارغ التحصیل شدم. در تمام کالج های مدرسه و دانشگاه ها شرکت کرد. به محض این که شانس معرفی شد تا قدرت خود را بر روی یک مرحله بزرگ امتحان کند، امتحانات را پیش از برنامه گذراندم و به ریخته گری "کارخانه ستاره" برادران Meladze پرواز کرد.

شما برای مدتی در آمریکا زندگی کردید چه اتفاقی افتاد، چه کاری انجام دادی؟ موسیقی چه چیزی برای اقامت خود در ایالات متحده آمریکا آموخته است؟

- من در گروه یین یانگ کار کردم و برای نیویورک برای آماده شدن برای پذیرش به موسسه تئاتر و سینما لی استراسبرگ در دانشکده عمل آماده شدم. برای انجام این کار، لازم بود سطح زبان انگلیسی را افزایش دهیم، اما متأسفانه این اتفاق افتاد که مجبور شدم آمریکا را ترک کنم، حتی اسناد را به دانشگاه نپردازم. با این وجود، من یک کلیپ را در ایالات متحده گرفتم، چندین آهنگ را ضبط کردم، درس های معلم آواز دانشگاهی، خواننده اپرا میخائیل Kalinovsky و معلم، Soundprod Dana Dana Dana، که سلیمین دیون در یک زمان مشغول به کار بود، درس گرفت. من احساس می کنم که تجربه عالی بود. پس از همه، من دانش مهم جدیدی را دریافت کردم و متوجه شدم که ضبط آهنگ در آمریکا تضمین کیفیت بالا، نتیجه فوق العاده ای یا موفقیت دیوانه نیست، بنابراین هیچ منطقی فکر نمی کند که حرکت به ایالات متحده سریع و سریعتر باشد سرگیجه را در یک معدن بردارید.

جولیا پارچوتا:

"زندگی ما هر مرحله را تغییر می دهد"

و چرا، به هر حال، از تیم "یین یانگ" در شنا آزاد رفت؟

- ما شروع به به ندرت این آهنگ ها را به ندرت منتشر کردیم، به سختی بیش از یک بار در سال، ما تلاش کردیم تا یک زبان مشترک را با یکدیگر پیدا کنیم و غیر قابل تحمل بود که در انتظار آینده ای شاد باشیم. و من تصمیم گرفتم که تیم را ترک کنم

آمریکا چگونه زندگی شما را تغییر داد؟

- زندگی ما هر مرحله را تغییر می دهد. آمریکا برداشت های خوبی را ترک کرد - من با افراد جالب آشنا شدم، بعضی از آنها هنوز هم ارتباط برقرار می کنم. برای مدتی به نیویورک بروید و پس از آن زندگی کنید، خوب بود - من این را با گرما به یاد می آورم. خوب است که بسیاری از رویدادهای منفی از حافظه در طول زمان پاک شوند. گاهی اوقات من از دست رفته آشنا در ایالات متحده، و در نهایت در نهایت پرواز به بازدید.

شما فکر می کنید که شروع خود را در کسب و کار موسیقی تبدیل شده است در پروژه "Star Factory-7" شرکت کرده است؟

- من برای مدت طولانی فکر کردم اما، پس از تجزیه و تحلیل زندگی خود، متوجه شدم که در آینده من از دوران کودکی زیاد بود - من در باله من، ویولن، آواز، تحصیل در یک مدرسه هنری مشغول به کار شدم، که طعم را در من به ارمغان آورد، به بوکس تایلندی رفتم انضباط توسعه یافته، او از مدرسه با مدال نقره فارغ التحصیل شد، سختگیرانه یادگیری، مشغول به کار در آواز بود و در دادگاه ها بازی کرد. بنابراین، مشارکت در "کارخانه ستاره" به یک گام منطقی تبدیل شد، تنها به دست آوردن شجاعت و رسیدن به ریخته گری شد. در حال حاضر در آن لحظه، اجازه دهید این آگاه نیست، من برای شروع یک حرفه ای بزرگ خلاق آماده بودم.

چه مشارکت در زندگی خلاق شما Konstantin و والری Meladze بازی کرد؟

- شاید از دوران کودکی دوباره شروع شود. من آهنگ های بیتلز، مامان شامل موسیقی کلاسیک، و با او - Walery Meladze آهنگ ها بود. بنابراین او توجه من را به کار خود جلب کرد - او ترکیبات بسیار، عاقل، ملودیک را انجام داد. Meladze یک حرفه ای شگفت انگیز است که با احساس و قلب آواز می خواند. قبل از آن، صادقانه، من خودم را بر روی یک "کارخانه ستاره" دیده ام، اما زمانی که من اعلام کرد که اعلام این پروژه تحت رهبری برادران ملاتز، متوجه شدم که شما باید بروید.

جولیا پارچوتا:

"بیش از ده سال گذشت، اما هنوز هم دشوار است باور داشته باشید که این همه این اتفاق برای من افتاد. در طول سالها این تجربه را پذیرفتم و متوجه شدم که نمی توانم گذشته را تغییر دهم. "

چه لحظه ای از زندگی شما بیشترین مرگبار بود - "چگونه به یاد داشته باشید، بنابراین گله"؟

- نه "قتل عام"، خدا را شکر، من زنده ماندن، اما لحظات آسیب دیده از خشونت خانگی در روابط با یک مرد جوان سابق. بیش از ده سال گذشت، اما هنوز هم دشوار است که این همه این اتفاق برای من افتاد. در طول سالها من این تجربه را پذیرفتم و متوجه شدم که نمی توانم گذشته را تغییر دهم، اما می توانم از افرادی که با مشکلات مشابه مواجه هستند حمایت کنم، نشان می دهد که در مثال آنها نشان می دهد که ممکن است از روابط آسیب دیده جلوگیری شود. با این حال، بهتر است، البته، بهتر است که در مورد تجربه شخصی خشونت در هر شکل بدانید.

پس از بازگشت از امریکا، تصمیم گرفتید سعی کنید در فیلم ها عمل کنید. چرا؟ آیا چیزی را در آنجا درک کردید؟

"من نمی توانم دقیقا به یاد داشته باشم زمانی که تصمیم گرفتم شروع به بازی کردن به فیلم ها کنم." برای من، حوزه بازیگری همیشه در این نزدیکی هست - من با او از مدرسه و موسسه دستگیر شدم. و من فکر می کنم، از اولین کلیپ ها متوجه شدم که همه چیز با فیلم همراه بود. بنابراین، من تصمیم گرفتم به تحصیل در آمریکا بروم، اما همانطور که گفتم، هیچ چیز در آنجا اتفاق نیفتاد، و من وارد مدرسه درام هرماکوف در مسکو شدم.

چگونه شما موفق به دریافت نقش مهمی در Melodraman از "عشق"، و سپس در نقاشی "Bartender"، که در آن شما با Stanovy، Okhlobystin، Gogunsky کار کردید؟

- من به ریخته گری دعوت شدم، و من، آن را با همه گذشت، بیرون رفتم و در مورد او فراموش کردم، همانطور که اغلب انجام می دادم. اما من انتخاب شدم، و در حال حاضر به پایان دادن به مدرسه درام، من شروع به ستاره در "اسرار چهار شاهزاده خانم". به زودی من از ریخته گری "Polumation for Love" دعوت شدم - یک تصویر جذاب، که در آن مدیر به من کارت-بلانچ را داد: من می توانم بر روی نقش کار کنم و خودم را بسازم، برخی از آزادی ها احساس می کردند. این یک وزوز بود. و من در فیلم "Barman" بلافاصله پس از پایان پروژه "یکی در یک" را دریافت کردم - من در نمایش تلویزیونی متوجه شدم و پیشنهاد می کنم که در تیراندازی شرکت کنم.

جولیا پارچوتا:

"من نمی توانم دقیقا به یاد داشته باشم زمانی که تصمیم گرفتم شروع به بازی کردن به فیلم ها کنم. برای من، حوزه بازیگری همیشه در این نزدیکی هست - من با او از مدرسه و موسسه دستگیر شدم. "

چه احساساتی از کار با همکاران بازیگران؟

- کار با چنین بازیگران درخشان، به عنوان مثال، به عنوان ایستاده و Okhlobystin، خوشبختی و تجربه عالی است.

و چه کسی شما را بیشتر دوست داری؟

- دشوار است به قدردانی و ایجاد سلسله مراتب. اول، عشق همیشه متفاوت است. من فقط یاد می گیرم که خودم را دوست داشته باشم، احترام، درک، پشیمانی، پیدا کردن زمان، قدرت. پیش از این، مهم نیست که چقدر سعی کردم در دستور کار شخصی زندگی کنم، همیشه موفق نشد. حتی در حال حاضر اغلب غیر ممکن است که انجام آنچه من می خواهم. و من درک می کنم که در راه به عشق کل خودم، در حالی که در ابتدا ایستاده ام.

امروز برای شما امروز: موسیقی، فیلم، تلویزیون؟ یا چیز دیگری؟

- این همه ارتباط برقرار شده است. البته، اول از همه افکار من به طور صحیح موسیقی را که من این سال را انجام دادم، به درستی ارائه شده است. در حال حاضر من می خواهم آهنگ ها برای پیدا کردن شنونده خود، چرا که در جریان بی نهایت محتوا، متاسفانه، شما می توانید از دست رفته. من فیلم ها را تحسین می کنم، به تلویزیون احترام می گذارم، اما، با این حال، نه همه. من یک تلویزیون دارم، به او نگاه می کنم و با آنچه که در کانال ارائه شده است آشنا می شود. من خوشحالم که برنامه ها جالب تر می شوند و حتی به آرامی، اما توسعه می یابند.

آهنگ جدید "گوش دادن" شما تقریبا در مقابل قرنطینه ثبت شده است. چگونه زمان در آن زمان دشوار کار کرد: ضبط، مخلوط کردن، پوشش دادن و غیره؟

- آهنگ "گوش دادن" ما واقعا در آخرین لحظه در مقابل قرنطینه ثبت شده است، و من بسیار خوشحالم. من نمی توانم بگویم که او به راحتی به من داده شد، اما ارزش آن بود - از طریق مشکلات خلاقانه و موانع عبور کرد، احساس می کنید که شما اجازه دهید بروید. و در مورد خودسوزی ما مجبور بودیم یکی از آهنگ های جدید را کاهش دهیم. تیم و من او را برای هر ویرایش فرستادم، و یک بار بیست روز به ماشین فرار کرد تا صدا را حفظ کند، در سیستم صوتی خانه و در هدفون، آکوستیک کاملا متفاوت است. این یک تجربه بسیار جالب بود!

آخرین بار که گریه کردی کی بود؟

- امروز. اما من، خوشبختانه، توانستم این روند را متوقف کنم، و این عذاب بلندمدت را ادامه نداد. به تازگی، اشک، افسوس، پدیده کاملا مکرر. اما بیایید در مورد آن صحبت نکنیم.

آخرین بار دروغ بود؟

- این واقعیت که من احساس خوبی دارم و سرگرم کننده هستم، و در واقع هیچ.

آیا شما جوک را دوست دارید؟

- جوک ها - یک ماهواره ثابت از جلسات ما با دوستان، مکالمات مکالمه و مکالمات تلفنی. به نظر می رسد که طنز یکی از مهمترین جنبه های خود از ارتباطات طبقاتی است.

و هنگامی که شما به شما شوخی می کنید؟

- من خودم شوخی می کنم و من عاشق زمانی که من نیاز به شوخی به من، اما بدون خشم. اگر احساس ناکافی باشم، بلافاصله آن را متوقف می کنم. من دوست ندارم زمانی که یک فرد در حال تلاش برای عدم اطمینان و نارضایتی خود با زندگی مردم نزدیک است. من یک فرد بسیار حساس هستم و بلافاصله آن را درک می کنم.

ادامه مطلب