آلیس Saltykov: "مامان کلاهبرداری که من نمی خواهم ازدواج کنم"

Anonim

- آلیس، چرا شما به پیتون نیاز دارید؟

- من این حیوانات را دوست دارم من یک معلم جغرافیایی داشتم که هفت گربه را در خانه داشت. او آنها را به مدرسه آورد. آنها خیلی زیبا، زیبا، دوستانه بودند، در اطراف ما خزنده بودند. از آن به بعد من آنها را دوست داشتم.

- معمولا دختران سگ های کوچک دارند ...

- من نمی توانم آنها را تحمل کنم! وقتی می بینم، می خواهم آنها را به پیتون معرفی کنم. (خنده حضار)

- و تغذیه پایتون، به نظر می رسد، موش ها؟

- بله، اما نه زنده، البته. یخ زده فروخته می شود

- تعداد کمی از جنسیت های ضعیف در جهان وجود دارد، رویای یک مار خانگی. و چه چیز دیگری اینطور نیست؟

- احتمالا هر فرد از طرف دیگر متفاوت است. من فکر نکردم ... همانطور که برای زندگی، من یک زندگی ساده دارم، اگر شما در نظر نگرفتید، یک استودیو، تور. من، مثل همه، دوست دارم وقت خود را با دوستانم صرف کنم، آویزان باشم. تنها چیزی که مادرم مرا سرزنش می کند که نمی خواهم ازدواج کنم. (خنده حضار)

- در حال حاضر در 25 سال چند نفر می خواهند ازدواج کنند.

- من، احتمالا، حتی در 40 سال نخواهد آمد.

- چند سال شما روسیه را ترک کرده اید؟

- پانزده

- مامان به نظر شما در مورد تحصیل در خارج از کشور علاقه مند بود؟

- مطمئن. ما در این مورد با هم فکر کردیم. معلوم شد که چند سال پیش ما به اسکی رفتیم. و من یک پسر، فرانسوی را دیدم. و پدرش گرجستان بود و روسی صحبت کرد. خانواده های ما دوست شدند، و ما حتی به آنها مراجعه کردیم به پاریس. این پسر به ما در مورد مدرسه در Cote d'Azur گفت، که در محل بسیار زیبا است و آموزش عالی در آن است. و پس از داستان های او، ما این ایده رفتن به آنجا رانده شد. به معنای واقعی کلمه برای دو سال، ما برای حرکت آمادهیم. من شروع به کار دائما به زبانها کردم، اسناد را فرستادم، به امتحانات رفتم. به طور طبیعی، من می خواستم یاد بگیرم، اما ترسناک بود.

- در مورد دوستان، عشق؟

- خیلی سخت بود. من یک سال با یک مرد جوان ملاقات کردم، و من صدمه دیده بودم که او را پرتاب کنم. در ابتدا به طور مداوم فریاد زدم، چون مادرم را از دست دادم، دوستانم. و هنوز هم مانع زبان بسیار ناراحت شد. پس از همه، من عملا به زبان انگلیسی یا فرانسوی صحبت نکردم. البته، مدرسه آموزش داده شده و "پنج" به زبان انگلیسی داشت، اما نمی توانست صحبت کند. به همین دلیل، من کمی دوست داشتم، به علاوه بسیار خجالتی بودم. شما می دانید، من امتحانات را شکست دادم، زیرا پاسخ من را نمی دانستم، اما چون این سوال را درک نکردم. اما بعد از یک سال من اقتباس شدم و دیگر نمی خواستم بازگشت کنم.

ایرینا و آلیس سلتیکوف در ارائه کلیپ. عکس: www.saltykova.ru.

ایرینا و آلیس سلتیکوف در ارائه کلیپ. عکس: www.saltykova.ru.

- آیا می توانید بگویید که در لندن به شما تبدیل شده است؟

- لندن چنین شهر بینایی است که او نه غریبه ها و نه غریبه ها دارد. اما خانه، دوستان، آشنایان، کار من وجود دارد. و در مسکو من به نحوی تبدیل شدم. من اخیرا آمد - دیگر قبول نمی شود. اگر چه هنوز انگلیسی نیست. در ابتدا من در فرانسه زندگی کردم، سپس در سوئیس و تنها پس از آن به انگلستان نقل مکان کرد.

- آیا به خاطر نادیده گرفتن زبان به موقعیت های خنده دار رسیدید؟

- میلیون بار! من یک دوست، یک پسر از استرالیا دارم، بنابراین او هنوز یک مورد را به یاد می آورد. من فقط به مدرسه آمدم، و او از من پرسید: "آلیس، چه مدت؟" به آن پاسخ دادم: "بله" (می خندد.) بسیاری از خنده دار به دلیل تفاوت بین زبان انگلیسی، که آمریکایی ها و بریتانیایی ها اتفاق افتاده است. این اتفاق افتاد که در سوئیس بیشتر آمریکایی ها و دانش آموزان و معلمان وجود داشت. بنابراین، من انگلیسی آمریکایی را تسلط دادم. و هنگامی که من به لندن رسیدم، متوجه شدم که بین کلمات تفاوت زیادی وجود دارد. به عنوان مثال، کلمه عامیانه "fag" به زبان انگلیسی به معنای "سیگار"، و در آمریکا - "همجنسگرا" است. یا "شلوار" - آمریکایی "شلوار" است، اما به زبان انگلیسی - "شورت". و اگر شما می گویید "شما شلوار کثیف دارید"، سپس در انگلستان فکر می کنید که شما به شورت نگاه می کنید! (خنده حضار)

- چرا به سوئیس رفتید تا یاد بگیرد؟

- این اتفاق افتاد که مدرسه فرانسه من ورشکسته شد. به طرز وحشیانه ای، مدیر روسی در آنجا ظاهر شد، و پس از شش ماه مدرسه بسته شد. من به سوئیس نقل مکان کردم، به عنوان من نیاز به پایان دادن به آخرین کلاس و انتشار. اما من نمی توانم بگویم که ژنو یک شهر است که من خیلی خوب و دوست دارم. او بسیار زیبا، آرام، صلح آمیز است. اما من آن را تسلط نیافتم، من هیچ وقت نداشتم.

- در روسیه، بسیاری از آنها به تحصیل در اروپا می روند، اما این لذت گران است. فقط مادر به شما کمک کرد؟

- بله مامان. و چقدر گران است؟ من فکر نمی کنم خیلی گران تر از مسکو باشد. ما در یک برنامه پرداخت اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفتیم. اما ما برای برخی از خدمات سوئیت پرداخت نکردیم. در یک خوابگاه زندگی می کرد: یک اتاق کوچک، توالت بر روی زمین، و غیره ما علاقه مند به آموزش و پرورش و نه زندگی بود.

- پدر به شما کمک کرد؟

- نه.

- چرا در ارائه کلیپ شما در روسیه نبود؟

"چون هیچ کس او را دعوت کرد." من با او ارتباط برقرار نمی کنم، او شخص دیگری است. چرا توهم روابط را ایجاد می کنید؟

- هنگامی که شما در موسسه تحصیل کردید، آیا مجبور شدید کار کنید؟

- کمترین. من بلافاصله آموزش را در دو دانشگاه دریافت کردم. این اتفاق افتاد که پس از اولین دوره در تابستان، خسته شدم. هیچ کاری انجام نبود، من نمی خواستم به مسکو بروم، بنابراین تصمیم گرفتم که به موسسه دوم به بخش آواز وارد شود.

- و چگونه همه رفتند؟

- به سختی! موسسات کاملا متفاوتی از شهر بودند. و لندن یک Megalopolis بزرگ است، احتمالا بیش از مسکو است. و بنابراین من مجبور شدم هر روز بگم. به طور طبیعی، برخی از اقلام به پایان رسید. اساسا بر اساس نظریه موسیقی که من می دانستم، همانطور که در یک مدرسه موسیقی در روسیه تحصیل کردم. اساسا، من در اولین تحصیلات عالی تمرکز کردم.

- "هنر دراماتیک"؟

- آره. این "درام" نامیده می شود، اما شما می توانید و به همین ترتیب ترجمه کنید.

- مامان انتخاب حرفه ای شما را تحت تاثیر قرار داد؟

- من با او با افکار من به اشتراک گذاشتم. اما در مدرسه راهنمایی آخر هفتم جمعه در هفته داشتم. من می خواستم در معماری یاد بگیرم، و قانونی، به عنوان یک زبان شناسان تبدیل شوم، زیرا دوست داشتم در زبان ها شرکت کنم. وقتی مامان در مورد زبان شناسان شنیده می شود، او پرسید: "و چه کسی کار خواهد کرد؟" من در مورد معلم در موسسه فکر کردم و به نحوی نگاه کردم. (خنده حضار)

- اغلب با مامان ببینید؟

- در حال حاضر کمتر، اما از طریق تلفن ما به طور مداوم، در اسکایپ ارتباط برقرار می کنیم. مادر من و من خیلی نزدیک هستم و پیش از این، در مدرسه، در پایین ترین فرصت به او به مسکو پرواز کرد. این موسسه در حال حاضر کمتر سفر کرد، و هنگامی که آن را شروع به کار - او تقریبا در خانه به ظاهر متوقف شد. برای یک یا دو روز، حداکثر.

- چگونه اتفاق افتاد که شما حرفه ای درگیر موسیقی هستید؟

- به طور تصادفی! من تولید کننده را دیدم و در استودیوی صوتی به او آمدم. من به عنوان یک مرد بزرگ با ستاره های جهان به من ارائه شد. من از ترس تکان دادم و او می گوید: "برخی از آهنگ های خود را قرار دهید." قرار دادم. "حالا هر چیزی را بخواب" من دیگر به یاد نمی آورم که او آواز خواند، اولین چیزی که به نظر من رسید، به نظر من، خانم گاگا Akapel است. او گفت که او تماس می گیرد. و به معنای واقعی کلمه در سه روز او به من تلفن می گوید: "روز دوشنبه به استودیو می آیند، شروع به کار می کنند."

- آیا به شادی خود اعتقاد دارید؟

- نه! من به سقف پریدم، در اطراف آپارتمان عجله کردم، به اشتراک گذاشته شد. برای من شوک بود ما در حال حاضر تقریبا یک سال و نیم کار می کنیم. در اینجا یک روند بسیار طولانی است. غیر ممکن است از یک شب خارج شود، که از خاک در شاهزاده نامیده می شود.

- پس شما یک خواننده انگلیسی یا روسی هستید؟

- برای من، روسیه ارزش اولویتی ندارد، زیرا من نقطه بازگشت را نمی بینم. من در لندن زندگی می کنم و می خواهم اینجا کار کنم. چرا یک آهنگ در مسکو ارائه کرد؟ مامان دعوت شد من فکر می کنم او واقعا می خواست نشان دهد که چگونه بزرگ شدم و آنچه انجام می دهم.

- حزب مسکو چگونه شما را پذیرفت؟

- سرگرم کننده بود من، با این حال، من هیچ کس را نمی دانستم، اما همه چیز را دوست داشتم مثل همه. مردم رقصند برای اولین بار، همه چیز خوب پیش رفت. به طور طبیعی، من به روسیه خواهم آمد، زیرا نمی خواهم سرزمین من، ریشه هایم را فراموش کنم. اما تمام زندگی من در انگلستان است.

- شهروندی شما چیست؟

- روسی. پس از یک سال و نیم، ممکن است اسناد را برای دریافت پاسپورت انگلیسی ارسال کنید.

- آیا مسکن خود را در آنجا دارید؟

- آره. ما پول را به موقع سرمایه گذاری کردیم (می خندد.) اما این شایستگی من نیست. فقط مال من! در طول بحران، او یک آپارتمان را خریدم.

- آیا می توانید تصور کنید که تمام این سالها با مادر زندگی می کنند؟

- "چه اتفاقی می افتد؟" (خنده حضار) البته، فکر کردم. من دوست دارم به تنهایی باشم تا هیچ کس به من تلفن بزند تا کار من را بدون دخالت انجام دهد. من جامعه را دوست ندارم به عنوان مثال، من هرگز نمی توانم با هم اتاقی زندگی کنم. احتمالا، من نمی خواهم ازدواج کنم (می خندد.) من شک دارم که من با یک مرد پیاده روی می کنم ... اگر با مادرم زندگی کنم؟ ما چنین شخصیت های مشابهی داریم، ما بلند نمیشویم.

- چگونه در خوابگاه زندگی می کنید؟

- من مجبور شدم تحمل کنم من به مطالعه رسیدم. من نیاز به جمع آوری خیلی، دوباره مطالعه کردم که هیچ وقت برای احزاب وجود نداشت.

- حالا شما همه چیز را که میخواهید اجازه دهید؟

- نه. من یک shopaholic نیستم، دوست ندارم خرید کنم، من به چیزهای لوکس نیاز ندارم. من از ماشین کوچکم لذت می برم و مطمئن هستم که هیچ کس آن را خراشیده و سرقت نمی کند. لوکس، دکوراسیون، کتهای خز من نیستم من نمی توانم بگویم که من خودم را رد می کنم - نه. من فقط به آن نیاز ندارم البته، من تا به حال به طور مالی ارائه نمی شود، اما من به اندازه کافی برای غذای خوشمزه - و این به اندازه کافی است.

ادامه مطلب