ناتالیا Senchukova و ویکتور ریبین: خوشحال، اما بدون نور

Anonim

ناتالیا Senchukov

ویکتور ریبین

اولین جلسه شما؟

در 2 اکتبر 1990 در المپیک در "آهنگ صدا".

ویکتور لباس پوشید؟ و شما؟

این ژاکت با دستورات، شلوار، پاناما و کفش های خزنده بود که توسط اسکاچ کشیده شد. و بر روی من - لباس از طلسم با درخشش.

تاریخ اول شما؟

من نمی دانم آیا ممکن است آن را یک تاریخ نامیدم. Vitya من را با یک دوست دختر در تیراندازی کلیپ به حمام دعوت کرد. اما همه چیز شکست خورده است - اپراتور دوربین را در استخر غرق کرد.

اولین کسی که در عشق اعتراف کرد؟

به نحوی آن را در همان زمان، دو ماه پس از اولین جلسه اتفاق افتاد.

اولین هدیه ای که شما ویکتور را انجام دادید؟

خوک Piggy Bank.

اولین هدیه او؟

زنجیره ای و عطر شانل شماره 5.

چه چیزی باعث می شود شوهر بیشتر در شما؟

احتمالا صبر

و چه چیزی در آن ارزش دارد؟

اول از همه، حس شوخ طبعی، سخاوت در تمام تظاهرات آن.

درس ویکتور مورد علاقه؟

استراحت بر روی رودخانه: شنا کردن قایق، در قایق.

و شما؟

من می توانم در باغ برای ساعت ها بنشینم و بخوانم.

اشغال ناخوشایند او؟

آماده شدن و بلند شدن

و شما؟

من هم به زودی مطرح نمی کنم.

عادت به آن زمانی که آنها شروع به زندگی با یکدیگر کردند؟

سیگار رو ترک کردم.

عادت که از آن شوهر رد شد؟

به نظر من، من امتناع نکردم برعکس، ناگهان شروع به سیگار کرد.

چه نوع از چیز ویکتور را خوشحال می کنید؟

او یک پیراهن قدیمی با یک آستین نازک دارد.

نام مستعار خانه شما؟

من از او گذشتم و او سنایا است. اما اغلب ما به نام یکدیگر تماس می گیریم.

اولین جلسه شما؟

1990، مجتمع ورزشی المپیک، پشت صحنه.

ناتاشا لباس پوشید؟ و شما؟

در یک کت و شلوار کنسرت از برخی از طلسم. و من در لباس های خنده دار من بودم، که در آن او در "Dune" صحبت کرد.

تاریخ اول شما؟

در حمام. این ویدیو را تیراندازی کرد، که من ناتاشا را دعوت کردم. من نمی توانم کار کنم: اپراتور مست شد و دوربین را به استخر انداخت.

اولین کسی که در عشق اعتراف کرد؟

یادم نمی آید.

هدیه اول شما ناتاشا را انجام دادید؟

من ترکیه خود را بر روی طناب درمان کردم.

اولین هدیه او؟

او به من یک رب شکلاتی از بلغارستان آورد - سپس در روسیه کسری بود. کل بانک

چه ارزش همسر شما را بیشتر ارزش می دهد؟

من فکر می کنم یک مرد نباید بداند که نه به شعار. من نمی دانم و نمی خواهم بدانم.

شما در آن ارزش دارید؟

ناتاشا من یک تصویر جمعی دارم و از آن بسیار قدردانی می کنم.

درس مورد علاقه ناتاشا؟

در حال حاضر - نشستن در هوای تازه و خواندن کتاب.

و شما؟

با یک کودک ارتباط برقرار کنید این شادی واقعی است. پسر شما سیزده سالگی، و من به او دانشم را می دهم: چگونه خودم را در خیابان محافظت کنم، محل من را در جامعه پیدا کنم.

اشغال ناخوشایند او؟

او خود را انجام نمی دهد کاری انجام دهید که او دوست ندارد.

و شما؟

صبح شارژ کنید من شروع به پیکربندی خود را در این شاهکار.

عادت به آن زمانی که آنها شروع به زندگی با یکدیگر کردند؟

من چیزی را رد نکردم این تنها پس از آن، بیست سال بعد، سیگار کشیدن را پرتاب کرد.

عادت که همسر آن را رد کرد؟

ناتاشا نوزده ساله بود که ما ملاقات کردیم و به کاج، او صرفا نمادین سیگار کشیدیم. اما من گفتم که آن را به من مناسب نیست، و او انداخت.

چه نوع ناتاشا را با لذت می برید؟

او کل کابینه ای از چیزهایی است که خودش می خواهد پرتاب کند، اما تا زمانی که بتواند قلب را پاره کند.

نام مستعار خانه شما؟

من همسر سنایا هستم، و چگونه او را به من می فرستد، به یاد نمی آورم. به نحوی خوب

تفسیر روانشناس خانواده

ویکتور و ناتالیا بیست ساله. از یک طرف، یک شاخص خوب است. از سوی دیگر - مرز، زمانی که همسران در حال حاضر به نظر می رسد به یکدیگر، که مانند یک ارگان زنده زندگی می کنند. خوشبختانه به نظر می رسد، اما بدون نور خاص و علاقه به نیمه دوم شما، چند حالت معمول است. ازدواج در ناتالیا نگه می دارد شخصیت آسان آن، توانایی تنظیم شوهر بدون از دست دادن فردیت خود - این شاید کلید راز قدرت این خانواده است. شاید هر دو در مورد تازه کردن احساسات تا حدودی - به عنوان مثال، برای رفتن به همراه در یک سفر عاشقانه.

ادامه مطلب