Gigineisvili Rube: "چیزی اصلی که موجب صرفه جویی در من می شود، فرزندان من است"

Anonim

Rube Hygineiskili به اندازه کافی خوش شانس بود که در یک خانواده خوب متولد شود. پدر، دیوید Higineishvili، یک دکتر شناخته شده، منجر به یکی از مقاوم در برابر Borjomi شد. مامان، ایرینا سیکاریده، یک موسیقیدان با استعداد بود. رنگ روشنفکران گرجستان در خانه خود جمع آوری شد. پس از آن، در مسکو، دایره ارتباطات شکل گرفت: در افراد با استعداد خوش شانس بود - و او به طور ارگانیک جای خود را در Famfer گرفت. تصویر جدید "راننده آرام" تنها در نگاه اول کمدی است. در مورد چگونگی حفظ "من" مهم است و به او کمک می کند، مدیر در مصاحبه ای با "اتمسفر" گفت:

- Rubo، پس از گروگان، آنها در مورد شما به عنوان یک مدیر دراماتیک جدی صحبت می کردند. حالا شما به سبک کمدی بازگشتید. آیا او به شما نزدیکتر است؟

"من درک می کنم افرادی که ژانر می توانند" گروگان های من "را شگفت زده کنند: در نگاه اول، این کار با آنچه که قبلا انجام دادم ارتباط ندارد. اما من راهم را می دانم و می دانم چرا یک تصویر دیگر در زندگی من بوجود آمد. من هرگز سعی نکردم چیزی را به نفع کسی انجام دهم. اگر شما به ساده لوح تبدیل شوید، اما موفق در آن زمان فیلم "گرما" یکی از اولین آثار من است، "من می خواستم با بیننده با احساساتم از آن تابستان مسکو به اشتراک بگذارم، در مورد خودم و دوستانم صحبت کنم. البته، مشکلات در جامعه وجود داشت، اما برای من، به عنوان فردی که از جنگ سرد و گرم از گرجستان فرار کرد، تا حدودی ممنوعیت بازتاب بود. برای من آسان تر بود که پشت این اشعه های تابستانی افسانه ای افسانه ای مسکو را ببندید. اگر ما در مورد تصویر فعلی "راننده آرام" صحبت کنیم، نمی توان آن را "بازگشت به ژانر کمدی" نامید، من به مدت هفت سال به ایجاد "گروگان ها" اختصاص داده ام - و پس از چنین استرس و تخلیه آن لازم است به چیز دیگری تغییر دهید. و سپس به سایر مسائل بازگردید که نگران آن هستید. اگر چه در "راننده آرام" موضوعاتی است که من می توانم به طور جدی فکر کنم.

- به دلایلی، در روسیه، در روسیه، اعتقاد بر این است که اگر یک مشکل موضعی در سینما تحت تاثیر قرار نگرفته باشد، هیچ کس رنج نمی برد - نمی تواند تبدیل به یک فیلم SEDEL شود.

- برای من، موقعیت نویسنده در هر تصویر مهم است، و کار همان آندره Pershin یا Jora Kryzhovnikova، کار کمدی خود را مانند "Gorky!" من با لذت نگاه می کنم من درک می کنم که او می خواهد بگوید چگونه جهان می بیند. یا، به عنوان مثال، سینمای شوروی - فیلم زیبا "Mimino" جورج نیکولایویچ دائمی. طنز زیادی وجود دارد، اما معانی دیگر نیز وجود دارد - ادراک آنها در حال حاضر وابسته به سطح آمادگی بیننده است.

جلیقه، لباس بری پیراهن و شلوار، همه - Bikkembergs

جلیقه، لباس بری پیراهن و شلوار، همه - Bikkembergs

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار عکاس: الکساندر سیدوروف

- به یاد داشته باشید لحظه زمانی که شما این ایده را برای حذف "راننده آرام"؟

- البته، این انگیزه تعریف شده است. مسکو برای من است - دوم شهر بومی، و من به من بی تفاوت نیستم که در اینجا اتفاق می افتد. من زمان مسکو را از اتحاد جماهیر شوروی یافتم. والدین من اغلب به بازدید از عمو آمدند و در خیابان نودوزانوف زندگی می کردند، در حال حاضر این Bryusov Lane است، و من این خانه را به یاد می آورم که تعداد زیادی از مهمانان جمع آوری شده است - پس از آن نیز یک روشنفکران متروپولیتن گرجستان بود. من فکر می کنم شما می دانید مانند نام هایی مانند Tengiz Abuladay یا Rubo Gabyadze، Vakhtang Kikabidze، Nani Bregvadze، Eldar Shengeli. این شادی است که من فرصتی برای ارتباط با افرادی داشتم که پس از آن زندگی فرهنگی اتحاد جماهیر شوروی را تعریف کرد. هنر آنها فراتر از هر ملیت بود. سپس خانواده من و من دوباره در یک وضعیت عجیب و غریب پناهندگان بازگشتم، فرار از وحشت جنگ ... من اینجا زندگی می کنم و تماشا می کنم: چگونه شهر توسعه می یابد. به عنوان مثال، من دوست دارم وقت خود را در پارک گورکی با فرزندان خود صرف کنم، ما دوست داریم در راه های گسترده ای در مرکز راه برویم. البته، چیزی غمگین است. من هم تغییر می کنم شما می دانید، من بسیار علاقه مند به درک: آیا من قادر خواهم بود پس از گروگان برای دوباره حذف نوار نور در مورد مسکو؟ آیا من نگران نباشم؟ برای من یک نوع آزمون بود. زمان دیگری است ... و اگر یک موضوع در پارادایم رابطه وجود داشته باشد، موضوع مطرح می شود: "چرا پست من را دوست نداشتید؟" - و شما می توانید به این دلیل نزاع، این ها در حال حاضر برخی از واقعیت های جدید است که شما باید در نظر گرفته شود. من می خواستم یکی از آنها را در تصویر من "راننده آرام" بحث کنم. با توسعه فن آوری های اینترنتی، این امر بسیار ساده تر شد تا یکی دیگر از وضعیت اجتماعی خود را به خود اختصاص دهیم تا خود را برای کسی که نیست. نشستن در سالن هتل، تکیه بر روی یک مبل زیبا، روشن شده توسط لامپ طراح، ایجاد دید رفاه. هیچ چیز اشتباهی نیست که مردم بخواهند خود را موفق تر، زیبا و شاد باشند. اما کجا ما به خط حرکت می کنیم، زمانی که خود را برای دیگران به ارمغان می آوریم، خود را از دست بدهیم؟ به نظر می رسد که مهم نیست که دروغ نگوید و آینده ی موفق خود را در یک واقعیت واقعی بسازید.

- چه چیزی به شما کمک می کند تا به خودتان بازگردید؟

- من دشواری دشواری داشتم، و دولت درونی من تا حد زیادی تحت تأثیر مراقبت از والدین من قرار گرفت، زیرا مهم نیست که چقدر سالها هستید، شما احساس حمایت خود را می کنید، شما درک می کنید که عقب قوی وجود دارد. و سپس به طور ناگهانی بلافاصله مسئولیت خود را به خود جلب کرد، و برای عزیزان. وقتی برای من سخت است، موسیقی من را نجات می دهد. و اگر شما کاملا دقیق هستید - فولکلور گرجستان، این آهنگ هایی که در دوران کودکی من در تفلیس افسانه ای صدا می زنند، جایی که من بزرگ شدم و به دهه نود بالا رفتم. سپس این شهر سبز شگفت انگیز با افراد دوستانه ناگهان به سرما و تاریک تبدیل شد. و این یک شکل از سخنرانی نیست - زمانی که گرگ و میش وارد شد، تفلیس در تاریکی غوطه ور شد، زیرا هیچ برق وجود نداشت. مردم در خیابان ها سوزاندند که همه چیز را سوزاند. و من به یاد می آورم چگونه می توان جلوی این خانه های زیبا را سیگار بکشید، زیرا ساکنان کوره های کوره شروع به نوشیدن کردند ... اما مهمترین چیزی که اکنون من را حفظ می کند و به خود باز می گردد، فرزندان من هستند. وقتی به آنها نگاه می کنم، به یاد می آورم و خودم را در همان سن به یاد می آورم. پس از همه، چیزی که من توانستم فراموش کنم (لبخند)، اما تماشای آنها - آنچه که آنها می ترسند آنها ناراحت هستند، علاقه مندی ها، به نظر می رسد که من در ماشین زمان برگشتم. من متوجه تظاهرات من یا پدر و مادرش در پلاستیک، حرکات، سلیقه آنها هستم. به عنوان مثال، وانیا توسط یک غذای واقعی رشد می کند: چقدر خوشمزه می خورد یک استیک، آبیاری آن را با آب لیمو، و در بالای سس دیگر! این نگرش نسبت به غذا برای کودکان غیر معمول است. و در گالاریوم خود را در رابطه با زنان، به وضوح شخصیت پدرم را می بینم. چنین نمی تواند تدریس شود این ژنتیک است.

Gigineisvili Rube:

"من در مورد برخی از تظاهرات شخصیت من نگران شدم - سریع، مستقیم، مستقیما. اما این ویژگی ها بخشی از شخصیت من هستند"

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار عکاس: الکساندر سیدوروف

- آیا شما فکر می کنید که ژن ها رفتار را تعیین می کنند؟

- بله، من از این متقاعد شده ام، به یاد آوردن دختر مسن تر Marusu، نینا و وانیا در سن ملایم. یادگیری غیرممکن است که چگونه چیزهایی را که آنها در سن دو یا سه سال سن نشان دادند، یاد بگیرند. به عنوان مثال، فیلم آغاز می شود Georgy Deltera "نمی سوختید!" - نه در همه کودکان، از شما می خواهم اطلاع دهید. و Georgian Crymanchuli - پیچیدگی پیچیده پیچیده، محبوب در گوریا (و من Gurian در منشاء منشاء)، و وانیا به طور ناگهانی پرش می کند و شروع به رقص می کند. من نمی توانم آن را از صفحه جدا کنم، و او از ابتدا تا انتها شروع به این فیلم می کند.

- برای شما مهم بود که کودکان ریشه های خود را بدانند؟

- برای من مهم است. و چگونه من عاشق فرانسوی و ایتالیایی، سینمای شوروی، من دوست دارم گرجستان. (لبخند می زنم) من می خواهم بچه ها فرهنگ کشور بومی را بدانند و بر این اساس، بنیاد تقویت شد و در حال حاضر صلح را برای خود باز کرده است. من معتقدم که تنها یک فرد احمق می تواند با فرهنگ فرهنگ فرهنگ دیگر کشورهای دیگر مخالفت کند. اما بدانید کجا هستید، جایی که ریشه های شما مورد نیاز است.

- آنها گرجستان می گویند؟

- تا زمانی که آنها می گویند، اما زمانی که ما به تفلیس می آیند، بلافاصله شروع به دروغ گفتن، تقلید از ملودی گفتار، و عالی است. وانیا رقص گرجستان را دوست دارد. به شما در یوتیوب نگاه می کند و تلاش می کند تا جنبش را تکرار کند. به هر حال، بسیار سرد می شود، این یک مرد پلاستیکی است. مسکو یک شهر بزرگ است و همه آنها عمدتا توسط خودشان اشغال می شوند و در آنجا مردم بالغ را با آنها ملاقات می کنند که می توانند بر روی یکدیگر ارتباط برقرار کنند. وانیا و نینا می بینند که تعداد زیادی از کودکان، بزرگسالان، افراد سالخورده در یک میز نشسته اند و ناگهان کسی آواز می خواند، یک تست زیبا می گوید - آنها در این فضای عاشق هستند، مانند اعضای کامل جامعه احساس می کنند. آنها توسط دوستان ما گرفته شده اند، و آنها در یک کافه با یکدیگر همکاری می کنند، به عنوان مثال، برخی از سوالات را مورد بحث قرار می دهند. (لبخند می زند.) نینا بزرگ fashionista، او گاهی اوقات به کارگاه به هنرمند من در لباس، و آنها را جمع می کنند. حتی اگر کودکان به طور ناگهانی لبه دوستان بزرگسالان را از دست بدهند، آنها را می شنوند.

- شرایط خانوادگی شما تغییر کرده است، شما طلاق گرفته اید. آیا شما همان زمان را با کودکان صرف می کنید؟

- بزرگسالان بزرگسالان هستند. خدا را شکر، ما ارتباط اعتماد با ما داریم و اکنون، ما به یکدیگر احترام می گذاریم. تا حدودی، حتی با او رقابت می کند، که دیگر بچه ها را خراب می کند. و در این اختلاف، البته، کودکان برنده شدند. به زودی من به Miami به بزرگترین، Marus بروید، - امیدوارم زمان خوبی را صرف کنید. من دوست دارم که برخی از چیزها مرتبط هستند.

- همان چه هستند؟

- ایجاد. حتی اگر گوشی هوشمند خریداری شود، تلاش برای دیدن اولین فیلمبرداری، ایجاد فیلم وجود دارد. ما موسیقی را با Marius به اشتراک می گذاریم، من آنچه را که او گوش می دهم را رد نمی کنم، اگرچه من علاقه مند به پاپ های آمریکایی مدرن نیستم. اما اجازه دهید حتی این موسیقی را درک نکنم، هرگز نمی توانم بگویم که بد است و به او گوش نمی دهد. در پاسخ، من موسیقی من را می فرستم این یک گفتگو است. نینا بر روی من بود. فقط این روزها کودکان فیلمبرداری شدند، من به او یک پیاده روی دادم و گفتم: "شما مدیر با مدیر خواهد بود." و او آن را با سرگرمی انجام داد، سپس آن را تماشا کرد که نتیجه بود. برای سال نو، دختر از دوربین خواسته بود، ما آن را با نادی بحث کردیم، زیرا او یک مدل کاملا حرفه ای را می خواست. اما من می بینم که نینا واقعا تعجب می کند، او چیزی را حذف می کند، از وانیا به عنوان یک هنرمند استفاده می کند. (لبخند می زند.) من خوشحالم که آنها پشت صحنه هستند. من بسیار مراقب و با دقت در مورد ایده از بین بردن فرزندان خود، و حتی زمانی که هنرمندان دیگر در دادگاه، سعی کنید آنها را راحت ترین شرایط را ایجاد کنید. تیراندازی یک فرآیند نسبتا دشوار و داستان استرس زا است. موقعیت های متفرقه مطرح می شود: این اتفاق می افتد، در مورد روشنایی شرکت می کند، و کودک احساسات منفی را به حساب او درک می کند. خدا ممنوع است، برخی از مجتمع ها بوجود می آیند. من سعی می کنم بازی کنم، آنها را جذب کنم. برای من و هنرمندان بزرگسال به عنوان کودکان. این حرفه ای عجیب و غریب زمانی است که شما در قاب ایستاده اید و سعی کنید باور کنید که چه چیزی را نشان می دهید.

پیراهن و شلوار، همه - Bikkembergs؛ ژاکت، ermenegildo zegna

پیراهن و شلوار، همه - Bikkembergs؛ ژاکت، ermenegildo zegna

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار عکاس: الکساندر سیدوروف

- آیا شما در مجموعه ای بیشتر شبیه پدر یا به عنوان یک دوست رفتار می کنید؟

- شما می دانید، من با بسیاری از مدیران فوق العاده مطالعه کردم. من خوش شانس بودم: من شخصا آنها را می شناختم - و آنها تجربه مفید خود را به اشتراک گذاشتند. من ایده های خود را ثبت کردم و به آرامی سعی کردم چیزی را در دادگاه تجسم کنم. البته، تجربه انتقال نمی یابد، هر کس باید به راه خود برسد، اما چیزهایی وجود دارد که عاطفی و انگیزه ای وجود دارد. هنگامی که ما "9 شرکت" را شلیک کردیم، Fyodor Bondarchuk یک مدیر سخت و یک دوست و سازنده، و مدیر و مدیر اوقات فراغت ما بود. این مشکل ترین سینما بود، پس از شش روز کاری من ابتدایی بود که من می خواستم در آخر هفته بخوابم، اما با اپراتور ماکسیم ویدلیلی به اتاق من رفت، در صبح به هفت صبح رفت و آن را به ساحل برد. آنها گفتند: "شما باید از روز قدردانی کنید!» و این اتحاد از خدمه فیلم سالم کار می کند زمانی که شما در حال حاضر در گردش کار دخیل هستید. برای کارگردان یک روانشناس بسیار مهم است، پیدا کردن هر رویکرد، و در عین حال هنوز هم شجاعت تصمیمات را برای مسئولیت گرفتن دارد.

- من خواندنی که شما جداول را در مجموعه قرار داده اید ...

- قطعا در این راه نیست. من یک سنت دارم: اگر شما نمیتوانید کل خدمه فیلم را جمع آوری کنید، حداقل هنرمندان، اپراتورها دعوت می کنند تا جایی را با هم بجنگند، احساسات را به اشتراک بگذارند، روز گذشته، برنامه های فردا صحبت کنند. نیکو پیروسمانی، که به طور مداوم این واقعیت را تحمل کرد، این واقعیت را تحمل کرد که معاصران او او را به عنوان یک هنرمند تشخیص نداد، از ایده و فلسفه جدول قدردانی کرد. او به یک میز نیاز داشت تا با دیگران درباره هنر صحبت کند.

و در تفلیس، جایی که ما "گروگان ها" را شلیک کردیم، سعی کردم بازیگران را جداسازی کنم تا آنها در مورد هر چیزی غیر از نقاشی ها باشند، فکر نمی کردم. ما تماشای تواریخ مستند، فیلم های آن زمان، ادبیات مناسب را بخوانیم. بازیگران فیلمبرداری شدند - بسیار جوانان بودند - و من سعی کردم گرجستان مدرن را از ملودی سخنرانی ناپدید کنم، آنها برای وارد کردن عامیانه مورد مطالعه قرار گرفتند. موضوع موظف است: اگر شما در برخی از جزئیات اشتباه را انجام دهید، مواد مستند این را ببخشید. ما باید با متن با دقت کار کنیم. ما یک ماه یا دو سال در یک خانه کشور زندگی کردیم و من هر بازیگر را تماشا کردم، رفتار، روانپزشکی را مطالعه کردم. این سپس به من به عنوان مدیر در محل کار کمک کرد. خدمه فیلم یک گروه است که در آن ابزارهای مختلف باید در هماهنگ باشند. اما همه آنها در ابتدا در جدول جمع می شوند. (خنده حضار)

- اگر یک فرد نوشیدنی نیست، مشکوک است؟

- بسته به اینکه چگونه او را رد می کند. (می خندد.) اگر به شدت، تکان دهنده: "نه، نه، نه برای چه!" - نشان دهنده اهمیت امتناع آن، مشکوک است. لازم به ذکر است: شاید او در رشته ترسناک است.

- مدیر - حرفه مردان؟

- به نظر من به نظر می رسد که عجیب و غریب در دنیای مدرن، که در آن نقش های جنسیتی مخلوط شده است، از این سوال که حرفه ای به آن تعلق دارد، بپرسید. گاهی اوقات خانم ها در زندگی بسیار قوی تر از مردان هستند، بنابراین فرض کنید که آنها با کار مدیر، خنده دار مقابله نخواهند کرد. در حال حاضر بسیاری از اپراتورهای زن با استعداد، زیبا هستند. امیدوارم، با گذشت زمان، زمانی که برخی از دگماها به پس زمینه می روند، ما همکاران بیشتری را خواهیم دید. من فقط این را می خواهم

- شما در نخستین عکس های امید Mikhalkova "محل بازی" بودید. چگونه اولین مدافعان خود را قدردانی کرد؟

- من آن را به عنوان یک رشد درونی جدی قدردانی کردم. امید یک فرد حساس است، او باید کار جالبی داشته باشد. من دوست داشتم که به عنوان اولین نمونه او یک تصویر ژانر را انتخاب کرد، اما من می خواهم یک بیانیه شخصی تر از مدیر امید Mikhalkova را ببینم. این اتفاق می افتد، شما به نوعی از فیلم نگاه می کنید و یک قاب را به یاد نمی آورید، و در اینجا من به یاد می آورم: اشعار، هنرمندان خوب بازی و روایت قوی، که معمولا به طور غیر معمول است.

"شما گفتید که شما برای آماده سازی" گروگان ها "را ترک کرده اید - این یک دوره بزرگ است که شما در یک حالت عاطفی زندگی می کنید. در چنین لحظاتی چه چیزی را پشتیبانی می کند؟

- وفاداری مطلق و برخی از چالش ها، زمانی که، به رغم شک و تردید، مشکلات، شما اقدام به دستیابی به هدف. نکته اصلی این است که ترس های خود را شکست دهید و آنها را به چیزی خلاقانه ترجمه کنید. هر گونه وضعیت استرس زا، شکست یا زیان می تواند فرد را به یک سطح جدید برداشت.

ژاکت چرم، بیککسبرگ؛ تی شرت، Giorgio Armani

ژاکت چرم، بیککسبرگ؛ تی شرت، Giorgio Armani

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار عکاس: الکساندر سیدوروف

- آیا ویژگی های شخصی وجود دارد که مانع از زندگی شما می شود، دستیابی به موفقیت؟

- در یک زمان، به تماشای من، من در مورد برخی از تظاهرات شخصیت من نگران بودم. اما اکنون می فهمم که این ویژگی ها بخشی از شخصیت من هستند و من بر روی آنها کار می کنم. من سعی می کنم به کنترل سریع من و صراحت بیش از حد، گاهی اوقات کاملا غیر ضروری است. من یک شجاعت برای برخی از اشتباهات دارم، از بخشش بخواهم. این یک فرآیند دائمی کار بر روی خودتان است.

- شما به نحوی پذیرفتید که زندگی روستایی را دوست دارید ...

- بله، من طبیعت را دوست دارم - و من دوست دارم آن را بخشی از آن احساس کنم. من آرامش در این را پیدا می کنم: کلبه، شومینه، یک کتاب جالب، غذای خوشمزه. من دوست دارم با کارکنان ارتباط برقرار کنم، که در روستاهای همسایه کار می کند، با سازندگان صحبت می کنند، خودتان را انجام دهید. تغییرات دیگر در این نقطه در مغز رخ می دهد. مدیران روز کاری عادی ندارند. تمام وقت شما زندگی را در اطراف تماشا می کنید و لحظات جالب را رفع می کنید: در اینجا چند ساله در کلیسا دعا می کند - داستان عشق خود را اختراع کنید، در اینجا شخص در ترافیک خودرو می تواند به طور عصبی از تلفن فراخوانی کند، تبدیل شده است خارج از پنجره، تلاش برای ارزیابی مقیاس های فاجعه - جایی که او دیر است؟ مغز برای یک دقیقه آرام نیست. و هنگامی که شما چیزی خاص انجام می دهید، شما چیزی را با دستان خود انجام می دهید، مکانیک دیگر روشن می شود.

- کلاس های مورد علاقه شما چیست؟

- من دوست دارم با بچه ها قرعه کشی کنم یکی نمی داند چگونه این کار را انجام دهد، زیرا من کمال گرا هستم، و من فکر می کنم که هنرمند خیلی زیاد نیست. (می خندد.) و با کودکان من درک می کنم که شما فقط باید از خود فرایند لذت ببرید. من دوست دارم طبخ کنم، آن را با لذت ببرم. من عاشق بازی در درامز، پیاده روی. من می توانم از طریق بسیاری از کیلومتر بروم و در عین حال احساس خود را آرام کنید. در اینجا دیگر: ارتباط با افرادی که خیلی بیشتر از شما می دانند!

- آیا شما عاشق سفر هستید؟ کدام کشور بیشترین تاثیر را بر شما انجام داد؟

- کشور که در آن قلب من آواز می خواند و مانند همه چیز ایتالیا است. و من بسیاری از کشف عجیب و غریب برای خودم به بالی ساخته ام. این یک تمدن کاملا متفاوت است و من اعتراف می کنم، در برآوردهای من رادیکال کمتر شده ام. در هند، دیدار با فرهنگ و فلسفه باستان، رشد معنوی را نیز به ارمغان می آورد، شما می توانید به نوعی زاویه نگاه کنید، به نظر می رسید چیزهای آشنا به نظر می رسید. و این تصورات، احساسات عجیب و غریب به نقاشی های من جریان می یابند. من دوست دارم سوال بپرسم، و در واقع، در هر یک از عکس های من خودم را مطالعه می کنم.

- اگر شما زندگی را مقایسه کنید - احتمالا، با این حال، نه با یک فیلم، بلکه با یک کتاب، پس چه کتاب؟

- Digid زندگی ادامه دارد - در تمام مشکلات و انعطاف پذیری آن، تلاش می کند تا در محدودیت ها زندگی کند و از آن لذت ببرد. و من از خدا سپاسگزارم که این واقعیت است که او است.

ادامه مطلب