Evelina Bledans: "بدون سیلیکون، جالب تر صحبت کردن"

Anonim

"Evelina، طرح کارتون" زامبازیا "، که در آن شما پرنده شایعات را منتشر کردید، در آفریقا گسترش یافت. آیا شما خودتان در این قاره بوده اید؟

- بله، در کنیا و او می تواند تمام زیبایی ها و فریبندگی را ببیند. من به یاد داشته باشید که چگونه ما از فرودگاه به پارک ملی رانندگی کردیم. خیلی دور است و در راه، ما به شدت می خواستیم بخوریم. ما شروع به متقاعد کردن راننده کردیم تا نزدیک کافه را متوقف کنیم. اگر چه ما به ما در مسکو هشدار دادیم که بهتر بود این کار را انجام نداد، اما از گرسنگی مردیم. ماشین متوقف شد اما زمانی که ما دیدیم که آنها چه چیزی را فروختند و رنگ های مختلف مگس ها و سوسک ها بر روی آن نشسته اند، این است که بلافاصله شکسته شد. ما فقط به نوشیدن آب بطری نرسیدیم، که به طور خاص برای ما آماده شد و در جلسات ماشین قرار داشت. نکته بعدی سفر ما یک هتل در داخل پارک ملی بود. من هرگز فراموش نخواهم کرد که چگونه سپیده دم را تحسین می کنم. ما پنجره را نگاه می کنیم، و حیوانات به آب می روند، و بنابراین متفاوت است که روح را از بین می برد: شاخ و گوسفند، زرافه ها و هیپوس ها. این یک نمایش خیره کننده است. اما سوسک ها ... شما به اتاق می روید، و جمعیت وزوز و گزش شکسته شده است. در شب شما زیر سایبان خوابید، و به نظر می رسد که فیل ها پرواز می کنند در حال تلاش برای خزیدن به شبکه هستند. هنگامی که شما به توالت وارد می شوید، سینک از این خوش تیپ حرکت می کند. برای این آزمایش، ما تنها یک روز تحت تأثیر قرار گرفتیم، پس از آن آنها برای مکان های متمدن در ساحل، جایی که چنین مقادیر سوسک وجود نداشت، رفتند.

- و در رودخانه زامبزی، معروف به آبشار ویکتوریا، بود؟

- نه متاسفانه. ما سوار کوه Kilimanjaro - زیبایی، به عنوان در تصویر. و هنگامی که توسط ماشین سوار شد، آنها یک خانواده کامل فیل ها را دیدند، اما من فیلتر کمی را دوست داشتم. جایی در فاصله به یوزپلنگ، خانواده Lviv رفت. چند بار ماشین ما در گل گرفتار شد و مجبور شد آن را فشار دهد. به طور کلی، یک ماجراجویی زیبا و بسیار جالب معلوم شد.

- هنگامی که شما در یک کارتون کار می کردید، سفر آفریقایی خود را به یاد می آورید؟

- نه. (می خندد.) چون قهرمان من یک پرنده پر زرق و برق است که بیشترین زمان را در سالن زیبایی صرف می کند. همراه با دوست دختر، آنها به طور مداوم رنگ را با کمک سطل با رنگ تغییر دادند: "من امروز براق هستم، و من قرمز هستم." و در مورد قهرمان من، زندگی او شباهت های شدید کلان شهر بود. اما صحنه هایی که می توانستم دقیقا با آفریقا ببینم بسیار زیبا، چشمگیر و روشن هستند.

- در حرفه شما، این دومین تجربه ابراز کارتون است. چگونه این پیشنهاد را انجام دادید؟

- پذیرفته شده با لذت بزرگ و من بسیار خوشحال خواهم شد اگر من به طور منظم صدا را دعوت کردم. من آن را دوست داشتم این یک تجربه کاملا متفاوت است که در آن شما می توانید در اطراف، صدمه دیده و آزمایش کنید. من امیدوارم که دفعه بعد من نقش بزرگتر را به دست خواهم آورد، به طوری که شما می توانید زندگی کامل از برخی قورباغه ها، سگ ها یا زنان جغانی زندگی کنید. (خنده حضار)

- پرنده پر زرق و برق شما صد درصد رول روبل کریستی از "یکی برای همه"؟

"پرندگان به طوری که او فکر می کند و باعث می شود مسیحی، که آنها به سرعت ادغام با یکدیگر ... دیروز من فقط با Anya Ardova عکسبرداری کردم، که در کارتون دوست دختر من پرنده ی آنجی بود. و در اینجا بر روی مجموعه "یکی برای همه"، متوجه شدم که به جای آن، خطاهای مشخصی از قهرمان کشیده شده در کریس ظاهر شد. از آنجا که پرنده بسیار روشن است، و او رنگ های یک دختر پر زرق و برق را اضافه کرد.

- در طول کار بر روی صدا، لب های خود را چسبیده اید؟

- نه. (می خندد.) از آنجا که بدون سیلیکون، شما می توانید بیشتر و جالب تر صحبت کنید. و از آنجایی که من می دانم، در چه موقعیتی باید لب ها را به عنوان یک شخصیت از "یکی برای همه" صحبت کنید، می توانید آن را بدون پوشش انجام دهید.

- هنگامی که شما تصویر یک پرستار را دنبال کردید. در حال حاضر شما در همه جا با مسیحی تشکیل شده است. برای مثال هرگز "این تصویر را در فروشگاه ذخیره نکنید؟

آیا شما در کت و شلوار آمده اید و از تخفیف در گوجه فرنگی خواسته شد؟ (خنده حضار) صادقانه، نه. اگر چه عملا در هر عملکرد من عبارت را وارد می کنم: "II، اعصاب من." در زمینه هر نقش و همیشه موجب طوفان تشویق می شود.

- شوهر پشیمان نیست که اندازه سینه شما مانند قهرمان "یکی برای همه" نیست؟

- فکر میکنم نه. من نمی توانم تصور کنم که چگونه می توانید با چنین اندازه پستان زندگی کنید. و به خوبی، من به دوست دخترتان آنا Semenovich و Anfisa چک، بسیار دلسوزی هستم، زیرا واقعا بسیار سخت است. هنگامی که من و Ane Ardova پس از آخرین روز از "قفسه سینه" آزاد شده اند، ما در حال تجربه امداد و شادی بی سابقه ای هستیم، زیرا زمین یک کیلوگرم شش وزن است.

قاب از کارتون

قاب از کارتون "Zambezia".

- بسیاری از بزرگسالان به کارتون ها نگاه نمی کنند، با توجه به سرگرمی های کودکان خود. کارتون دوست داری؟

- بسیار! مورد علاقه من "دره"، در مورد یک جعبه ربات است. این یک فیلم بسیار لمس است، شما واقعا نگران و همدردی با شخصیتی است که حتی نمی تواند آن را تحریک کند. و از ما - من "ماشا و خرس" را دوست دارم. البته، من با خوشحالی نگاه می کنم و "دوره های یخ" و ماداگاسکار. من فکر می کنم در مجموعه خانه من "Zambezia" ظاهر خواهد شد. این داستان Kaya Sokolnka نمی تواند بی تفاوت را ترک کند. ماجراهای هیجان انگیز، پروازهای سرگیجه، موقعیت های خنده دار، که در آن غرق در راه به زامبازیا می افتد، جایی که پرندگان در زیر بینی های شکارچیان زندگی می کنند. و همه ساکنان از یک گروه ویژه طوفان محافظت می کنند. و هنگامی که شهر خوشحال تلاش می کند از بین ببرد، کای ترسناک به نبرد وارد می شود. من کل کارتون را نمی بینم، اما می توانم بگویم که هر کس دلیلی برای خود و خنده پیدا خواهد کرد و گریه می کند. و مهمتر از همه، نتیجه گیری کنید. این خیلی مهمه.

- شما یک مادر جوان هستید، و روشن است که زمان همیشه گم شده است. اما هنوز هم: زمانی که آخرین بار در یک فیلم بودید؟

- من خیلی شرمنده - مدتها پیش. با توجه به اینکه قبلا سعی کردم از تمام نخستین ها بازدید کنم، هر دو ما و خارجی. در حالی که باردار بود و من هیچ کاری نکردم، پس من یک فیلم را از دست ندیدم. و تولد - نه یک نخستین بار بازدید کرد. در حال حاضر فیلم اصلی من SEM است، که هر روز مناسب تر است، من را با کاهش جدید و دستاوردهای کوچک خود را خوشحال می کند.

- تابستان نتوانسته است بماند؟

- این سال من برای اولین بار برای شهر زندگی می کردم. و برای من همه چیز جدید و زیبا وجود دارد. در حالی که آب و هوای خوبی بود، ما سعی کردیم هر روز در فضای باز صرف کنیم، در چمن قرار گرفتیم و با یک تخت از توت فرنگی خوردیم. بنابراین ما یک کشور واقعی داشتیم. و در کشورهای گرم، ما هنوز توصیه نمی کنیم که ترک کنیم، و ما در خورشید در منطقه مسکو خود شادی می کنیم.

- پسر ارشد نیکولای به شما در تعطیلات آمد؟

- او اکنون به ما نیست او امتحانات داشت، سپس آماده سازی - به طور کلی، بسیاری از موارد که به او اجازه نمیدهد به مسکو برود. با پدرش، او در اسرائیل است و ما را تنها بر روی کامپیوتر می بیند.

- آیا اکنون تیراندازی می کنید؟

- من یک دعوت نامه از Anchka Ardova را پذیرفتم. او در ماه ژوئن موافقت کرد، تاریخ را به دست آورد، و سپس متوجه شد که من می ترسم که این سینه سنگین را بپوشم. اما اکنون بیرون آمد، زیرا در حال حاضر زمان است، بیننده شخصیت های ما را برای مدت زمان بسیار طولانی نمی بیند. من یک Grimvagen جداگانه ای دارم که در آن Semyon زندگی می کند. پشت سر او به نظر می رسد پس از مادربزرگ در حالی که من به قاب اجرا می شود. اینطور است که ما زندگی می کنیم.

- آیا شما تغذیه با شیر مادر دارید؟

- مطمئن. به همین دلیل است که هفت نفر با من و می رود: لبنیات همیشه باید در این نزدیکی باشد. (خنده حضار)

- این بسیار سخت است - در قفسه سینه با شیر نیز برای پوشیدن یک بوجود آمده است.

- آره. اما این بار برای پاشنه ها بسیار سخت است. به عنوان مثال، دیروز ما در تنیس بازی کردیم، در این کلاه گیس پاشنه بلند. بسیاری از دوبلها انجام دادند - این آسان نبود. من خودم را تسکین می دهم این واقعیت است که این یک نوع تناسب اندام است که در حال حاضر کاملا به طور کلی در زندگی من اتفاق می افتد.

- حالا چطور استراحت کنی؟

- خواب. SEMA من عملا به عنوان یک بزرگسالان رفتار می کنم: تمام روز پیاده روی می کند، و در شب، تقریبا هفت ساعت خواب می شود. البته، می پرسد و بخورید اما من آن را تحت قفسه سینه قرار دادم، او می خورد، و من خواب خواهم داشت. بنابراین همه چیز خوب است.

- شما چه فکر می کنید، آیا شما در Premiere "Zambezia" را انتخاب می کنید؟

- من دوست دارم بروم، فقط اگر Semyon می رود.

ادامه مطلب