هوش هیجانی و تحریک پذیری - هر ارتباطی بین آنها

Anonim

هوش هیجانی بالا به این معنا نیست که فرد گاهی اوقات احساس هشدار دهنده یا افسردگی را احساس نمی کند. در حقیقت، می تواند بیشتر آسیب پذیر باشد تا اضطراب را لرزاند، زیرا شخصا احساسات ناخوشایند را درک می کند. اغلب این آسان نیست، زیرا این توانایی ها می تواند باعث نگرانی موقت شود. علاوه بر این، تنظیم عاطفی و خودآگاهی به فردی اجازه می دهد که صادقانه در رابطه بین فردی گره خورده باشد، اما زمانی که پیوستگی قابل توجهی شکسته می شود، می تواند منجر به افسردگی شود. ما امروز روانشناسی را ترجمه می کنیم، که ارتباط بین EI و تحریک پذیری را توضیح می دهد.

هوش هیجانی پیشرفت می کند

فردی با هوش هیجانی بالا معمولا به آرامی احساسات ناخوشایندی را نگران می کند که می توانند نگرانی کوتاه مدت، اما شدید را ایجاد کنند. به عنوان مثال، فرض کنید که Sally توسط یک همکار با مهارت های پیشرفته در منطقه که در آن صالح احساس صلاحیت نیست، ترسناک است. در این نشست، همکار اعلام کرد که از مهارت های خود برای پیدا کردن یک زبان مشترک با یک مشتری مهم برای شرکت استفاده می کند. سالی احساس حسادت را به موفقیت همکاران و ناامنی در قدرت خود می اندازد. با این حال، از آنجا که Sally از احساسات خود آگاه است، از جمله کسانی که دردناک به عنوان حسادت و ناامنی، قادر به تولید مولد با آنها است. او تصمیم می گیرد تا به یک همکار تبدیل شود و از منابع، آموزش ایدز و نظرات شخصی در مورد نحوه توسعه تجربه مورد نظر بخواهد. همکار مسطح شده و آماده کمک است. سالی شروع به کار می کند، پر از قدرت و انگیزه است. آگاهی از احساسات ناخوشایند به او اجازه می دهد تا کاری را با آنها انجام دهد.

یک تیم باشید، نه دشمنان به یکدیگر

یک تیم باشید، نه دشمنان به یکدیگر

عکس: unsplash.com

به طور متناوب فرض کنید که سالی دارای سطح پایین هوش هیجانی است. از احساسات دردناک حذف شده است که عزت نفس خود را تهدید می کند. با استفاده از پیش بینی ها، آن را ناخودآگاه از احساسات خود را تهدید می کند. به جای تحقق احساسات شما، سالی بر آنها عمل می کند. در طول این نشست، او به شدت این اطلاعات را تحریف می کند، متهم به همکار در وفاداری ناکافی به تیم می شود. خارج از جلسه سالی مخفیانه، تیم را در برابر همکار بی گناه ترکیب می کند. این نه تنها ناعادلانه است، بلکه برای تیم و سازمان نیز مخرب است. در حقیقت، آنها همه چیز را از دست می دهند، از جمله سالی، که حرفه ای رشد نمی کنند.

از دیگران فکر کنید، فراموش نکنید درباره خودتان

بسیار مهم است که به احساسات دیگران تنظیم شود، اما همچنین می تواند نگرانی کوتاه مدت را ایجاد کند. به عنوان مثال، رون، فرد با هوش هیجانی بالا را انتخاب کنید. رون مانند یک همکار شرارت احساس می کند. احساس منفی، رون بلافاصله نگران بود. رون پرسید آیا او چیزی را انجام داد تا دوست خود را در محل کار کند. یک مرد با هوش هیجانی بالا اغلب دارای سطح بالایی از خودآگاهی است، بنابراین آن را به راحتی رفلکس است. رون فکر می کند در مورد اشتباهات احتمالی، اشتباهات یا سوء تفاهم، رون در مورد تعاملات گذشته فکر می کند. این خودآموزی ناخوشایند است، اما مهم است. رون بلافاصله می داند که همکارش کار سخت افزاری سخت را انجام می دهد که به نظر می رسد نادیده گرفته می شود.

رون اخیرا از تعطیلات طولانی بازگشت. اگر چه رون درک می کند که او هیچ کاری اشتباه انجام نداده است، او می خواهد همکارش را بهتر کند، به طوری که او به او می آید و می گوید: "من متوجه شدم که شما واقعا خیلی کار می کنید و بهترین کار را برای تیم انجام می دهید. من فقط می خواهم شما را بدانم که از اخلاق کاری شما قدردانی می کنم و آن را تحسین می کنم. " همکار شگفت زده شده است، اما به راحتی پشتیبانی رون را قبول می کند. او رون را می پذیرد و می گوید که اکنون طلاق گرفته است. از آنجا که رون به احساسات خود پیکربندی شده است، احساس درد عاطفی همکاران را احساس می کند و همدردی را نشان می دهد. "من با شما همدردی می کنم، این واقعا یک دوره مطلق است. شما باید بسیار نگران باشید. چگونه می توانم به شما کمک کنم؟" توانایی رون برای تنظیم وضعیت عاطفی فرد دیگری، همراه با توانایی او در نگاه کردن به خودش، به او کمک کرد تا بداند چگونه وضعیت تنش را اصلاح کرده و به یک دوست در کار کمک کند. هر دو طرف به جلو حرکت می کنند، اعتماد بیشتر و حمایت از هر یک را دارند دیگر، که می تواند به محیط کار موفق و سازنده تر منجر شود.

حمایت دیگران با حفظ تعادل خوب در جهان

حمایت دیگران با حفظ تعادل خوب در جهان

عکس: unsplash.com

نتیجه ارزش دارد

خودآگاهی نیز یک توانایی مهم انسان با هوش هیجانی بالا است. اگر چه تمایل به تجزیه و تحلیل خود گاهی ناراحتی می کند و می تواند باعث اضطراب شود، نتیجه آن ارزش دارد. به عنوان مثال، فرض کنید لیزا با فردی که به سازمان او تعلق ندارد، تماس گرفت و او را دعوت کرد تا بر روی آن کار کند. بعدا، همان روز با لیزا، رئیس این مرد با لیزا همراه است، که به دلیل این واقعیت است که لیزا سعی کرد کارمند خود را حذف کند. او احساس می کند که او احترام نمی گذارد و اعتقاد خود را اعلام می کند که لیزا خود را غیر حرفه ای هدایت می کند. به جای دفاع و خجالت کشیدن از اتهامات یا نجات قربانی به علت همدردی و اجتناب از مسئولیت، لیزا احساس وحشتناک می کند. او می داند که این شخص احساس می کند. شاید او احساس می کند که اگر نقش ها در مکان ها تغییر کرده باشد، احساس می کند که لیزا اشتباه خود را در قضاوت به رسمیت می شناسد و عذرخواهی می کند. او مسئولیت کامل قانون را بر عهده دارد. با این حال، وجدان، توبه قوی و توانایی تشخیص اشتباه آنها، احتمال ابتلا به لیزا را به دست می دهد، توسعه و جلوگیری از خطاهای مشابه در آینده است. رشد شخصی هر دو از خود آگاهی و درک مشکل متولد می شود.

بسیاری از ویژگی های هوش هیجانی بالا نیز به ایجاد روابط عمیق و قابل توجه کمک می کنند. نزدیکی معمولا با درک احساسات شخص دیگری به دست می آید. خودآگاهی یک فرد را فرصتی می دهد تا مسئول باشد و صمیمانه خطا در روابط را تشخیص دهد. این به این معنی است که او معمولا دو بار اشتباه دردناک را مرتکب نمی شود.

توانایی تنظیم به حالت احساس شخص دیگری اجازه می دهد تا فردی آگاه، توجه، متفکر و مهربان باشد. رابطه عمیق و نزدیک با عزیزان ایجاد کرد. یک فرد با هوش هیجانی بالا، صادقانه به دیگر نزدیک گره خورده است. با این وجود، اگر ضمیمه به طور ناگهانی شکسته شود، یک فرد از دست دادن عمیق و جامع تحمل می کند. مانند بلوط، که ریشه آن قطع شده است، از دست دادن دردناک است.

از سوی دیگر، فردی که دارای سطح پایین هوش هیجانی است، به طور ناگهانی ارتباط برقرار می کند. از آنجایی که او می تواند کمتر همدلی باشد، حداقل خود آگاهانه و از احساسات که آن را تهدید می کند یا اعتماد به نفس او را تهدید می کند، می تواند کمتر متصل شود. سبک سبک های کم عمق اجازه می دهد تا یک فرد به سرعت و بدون شوک های داخلی برای جلوگیری از فرش و یا امتناع از شریک به خاطر شریک دیگری. بنابراین، ممکن است مهم باشد که انتخابی را نشان دهیم و در یک شریک با هوش هیجانی بالا سرمایه گذاری کنیم.

ادامه مطلب