ورا Voronkov: "برای من، تقسیم همیشه مشکل است"

Anonim

آنها می گویند که چگونه کشتی تماس می گیرد، بنابراین او بادبان می کند. نام او، و همچنین امید، عشق و خوش بینی بی پایان به Voronkov در زندگی وفادار است. یک سال پیش، او یک دوره دشواری را تجربه کرد و حتی فکر کرد که به این حرفه خداحافظی شود. اما متوجه شدم که من قادر به زندگی بدون او نبودم. کار همیشه یک اولویت بوده است. در حالی که بازیگر دارای دو فرزند است و او هرگز از عشق و توجه به مردان تجربه نکرد. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- ایمان، شما یک خوش بینانه ناپایدار هستید. به نظر می رسد که آنها حتی در طول سال ها حتی در این زمینه تغییر نمی کنند ...

- من قبلا، متاسفانه، تصحیح خوش بینانه، اما من به راحتی پس از یک دقیقه از نافرمانی بازگردانده ام. افسوس، ما نه به عنوان پدر و مادر ما. من اخیرا آخرین عمه را ترک کردم، که یک ماه قبل از نود و نود بشریت به دخترش گفت: "Katya، چیزی دیگر من را ترک کرد." و مادرم هنوز خیلی از زندگی است، هرچند او نود و چهار ساله است.

- و در دوران کودکی یا جوانان، زمانی که همه چیز به نظر می رسد بسیار تیز است، شما دچار ناامیدی غیر قابل تحمل، شدید تهاجمی، تجربیات؟

- به طور کلی، نه. من دوران کودکی عالی داشتم، هرچند ما با مادرم در نزدیکی مسکو، در بیبین زندگی کردیم، جایی که زندگی بسیار بی رحمانه ای وجود داشت. من 9 سال را شروع کردم. در تیم ما یک فضای کاملا ویژه وجود داشت. ما در چهار روز آنجا آمدیم و در 10 روز بعد از ظهر به سمت چپ رفتیم. و خیلی زود متوجه شدم که تئاتر در زندگی من باقی خواهد ماند. ما یک مدیر فوق العاده جولیا Vasilyevna، همسر مدیر باشگاه "Zarya Communism" داشتیم. او یک تیم محبوب موفق را ایجاد کرد، ما در مسکو انجام دادیم، علیرغم این واقعیت که آنها شصت کیلومتر از پایتخت بودند. یولیا Vasilyevna چهار فرزند داشت، اما به محض اینکه آنها با شوهرش شکست خورده بودند، خیلی سریع خوردند و او را برای کوبان ترک کرد. این اولین آشنایی من با تئاتر از داخل بود. او همه شخصیت ها را در ما تشکیل داد. بنابراین همه چیز که در دوران کودکی به من افتاد، از یک طرف، به خوش بینی من کمک کرد، و از سوی دیگر، متوجه شدم که یک داستان خلاقانه می تواند ناعادلانه باشد.

- و مامان سختی را نشان داد؟

"نه، من همیشه نسبت به مادرم قدیم بوده ام، علیرغم این واقعیت که او در چهل و یک متولد شده است. من زود زخمی شدم، تصمیمات خودم. در نه سال اول او به شرکت در این تیم رفت، به طور تصادفی دیدار سخنرانی خود را، و خود را به مدرسه دیگری ترجمه کرد، هر کس که رقصیدید تحصیل کرد. مامان واقعا می خواست کودک، به طوری، به طور طبیعی، من را در همه چیز پاتاکول، به طور چشمگیری آزار دهنده با نگرانی خود را، به عنوان مثال، آنچه آمد به من از DC ملاقات کرد. و من در حال حاضر رمان ها را داشتم، و ما چنین رفتیم: من با پسر من پیش رفتم (من در کلاس چهارم تحصیل کردم، او در هشتم بود)، و پشت مادر با دوستش بود. و او آرام نبود، فقط رفت و زمانی که من پانزده ساله بودم. بنابراین، در هجده سال، من به خانه رفتم اما حتی پس از ازدواج من و تولد پسر مادر با نگرانی او آمد. زمانی که یک فرد تمام مقصد خود را در یک کودک می بیند، غیر طبیعی است. اما او هنوز معتقد است که زندگی او موفق شده است، هرچند نه کار محبوب او یا خانواده. من فکر می کنم این ایمان به زندگی موفقیت آمیز زندگی و قدرت خود را می دهد. و این شادی است. و او و من. از آنجا که مدت زیادی طول می کشد تا کودک باقی بماند - شادی.

ورا Voronkov:

"من همیشه در رابطه با مادرم مسن تر بوده ام، علیرغم این واقعیت که او در چهل و یک سال متولد شد"

عکس: ولادیمیر Myshkin

- و شما پدر را نمی شناسید؟

- نه، من هرگز دیده ام و به هیچ وجه مهم نیست، من هیچ آسیبی نداشتم، و نه برخی از منافع خاص.

- آیا شما در پسران و مدرسه موفق بوده اید؟

- من آنجا بودم "اصلی یکی"، اما در عین حال او با دوستداران دوست داشت. پسران در مقابل من قرار گرفتند، فقط می گویند، و من به طور کامل به من علاقه مند به من با دختران. اما با همکلاسی ها، من تنها دوست بودم، من همیشه بچه ها را دوست داشتم، در حالی که جوان بود. (خنده حضار)

- چگونه از رقص به تئاتر تبدیل شد؟

- ما چهارده ساله بودیم وقتی جولیا Vasilyevna "سمت چپ". اما در پایان کار او، او عملکرد های کراوات را با ما با تعصب در درام قرار می دهد. این یک نفر دیده شد که از مسکو آمده است، که پس از آن یک استودیوی تئاتر را با ما سازماندهی کرد. هنگامی که در عملکرد در مسکو، کسی نزدیک شد و به من گفت که لازم است وارد موسسه تئاتر شود. متوجه شدم که من مجبور شدم، و بی نهایت.

- چه سالی بود و این زمان چه کاری انجام داد؟

- من برای سال چهارم وارد شدم پس از اولین شکست، من به تکنیک چاپ رفتم، دوست داشتم گروهم را در فیلم ها رانندگی کنم. ما از درس رها کردیم و تقریبا تمام فیلم های متحرک را در سینمای پراگ تماشا کردیم، مدرسه فنی ما نزدیک بود. ما فقط سه پسر را در این دوره آموخته ایم، و در نتیجه، یکی از تولید کنندگان، کاملا معروف، دوم - اپراتور، سوم خواننده شد. همه آنها معتقدند که این من تحت تاثیر سرنوشت خود، که بسیار خنده دار است، اما خوب است. به طور کلی، من مدرسه فنی را انداختم و در تئاتر کار کردم. Mosschu تمیز کننده است. سرگئی Yursky، پس از دیدن من، پرسید: "آیا می خواهید انجام دهید؟ خوب، چیزی بخوانید. " پس از گوش دادن، او گفت: "برای شما دشوار خواهد بود، اما شما باید سعی کنید." من ظاهر غیر قابل درک یا یهودی یا ارمنی یا ایتالیایی دارم. او خودش را گذراند و همه چیز را درک کرد. در واقع، ناسازگاری محتوای داخلی و ظاهر من به دنبال من است.

- تا چه مدت به عنوان یک پاک کننده کار کرده اید؟

- نیمی از سال، چون من در حال حاضر و سالهای من سالهای دوست دخترم النا ولادییمرووا را دیدم، او در آن لحظه مدیر یک صحنه کوچک بود. من خودم را به عنوان تمیز کننده ثابت کردم (لبخند)، و او را به او دعوت کرد. بنابراین من یک صحنه کوچک و دستیار مدیر آتش نشانی شدم. صحنه کوچکی از تئاتر Mossovet در آن سال ها یک مکان فوق العاده محبوب بود. بهترین مسیرها بر روی عملکرد قرار گرفتند: Kama Ginkas، Gari Chernyakhovsky، Alexey Kazantsev ... بسیاری از تخت در دختر کارخانه در صحنه وجود دارد. و ما، کار می کنیم و وارد "در هنرمندان"، در شب به این تخت ها صعود کرد، ابتدا برنامه های خود را به یکدیگر بخوانید، و سپس خوابید. این یک زمان شگفت انگیز بود. این واقعیت که من به طوفان تئاتر تئاتر را طوفان دادم تا مدت کوتاهی مجددا مجددا باقی بمانم، تا زمانی که با عملکرد "مخاطب" در تئاتر ملل با Inna Mikhailovna Churikova آشنا شدم و نمی دانستم که او نیز برای سال چهارم وارد شده است . و او یک صحنه ملکه برای من است. Inna Mikhailovna یک سرنوشت منحصر به فرد است، اما او خوش شانس بود، زیرا او Gleb Anatolyevich Panfilov را ملاقات کرد، که آنها نه تنها همسران، بلکه رفقا نیز بودند. او کاملا موز است، اما هنوز هم ناشناخته است که کسی به کسی می دهد، از زمان شروع تمرینات عملکرد، برای آنها دو سال از لذت بردن از آنها لذت می برند. و من درک می کنم، به هر حال، چرا من ازدواج نکرده ام. (خنده حضار)

ورا Voronkov:

"این واقعیت که شوهران من تغییر کرده است، می گوید این جزء اصلی زندگی من نیست. اگر چه، مثل هر کس دیگری، من عاشق شدم و ناامید شدم"

عکس: ناتالیا Zykov

- و چرا؟!

- نه در من، ظاهرا، ذهن ذهن، توانایی ایجاد یک توهم در یک مرد که او همیشه اصلی ترین چیز است، و شما دانش هستید.

- اما شما ازدواج کرده اید و چندین بار ...

- بله، من بازدید کردم، رسما دو بار، واقعی - چهار. آیا خیلی زیاد است؟ من خیلی کنجکاو هستم

- شوهر اول دانش آموزان همکار شما Konstantin Chepurin است؟

"بله، اما او دانشجویان دیگر نبود، ما در اولین فیلم ما در پایان موسسه ستاره دار کردیم." من یک کت و شلوار را دیدم، یادگیری در حال حاضر در سال سوم. من نمایش خود را از خودترین استاد کارگاه زرشک و کوزاک تماشا کردم. و او بازی کرد، به طوری که در شکست من به او نزدیک به او بود. او، به طور معمول، خواندن یک کتاب، گفت: متشکرم. کستیا بسیار خجالتی بود، پسر را از اوندی خواند. دوران کودکی من آنجا را گذراند، و بعد از آن هر تابستان به خانه خانواده ام رسیدم. خانه های ما در کنار درب ایستاده بودند. اما ما این را نمی دانستیم. و سپس، در حال حاضر در مجموعه، رمان آغاز شد. من از موسسه فارغ التحصیل شدم و با شوهر و همسرش به MCAT آمدیم.

- چند سال طول کشید؟

- هشت ظاهرا این رقم من است. ما چهار سال قبل از ظهور وانیا و تا آنجا که بعد از آن زندگی کردیم، با هم زندگی کردیم.

- چرا شما شکسته شد؟

- همانطور که ما در طلاق نوشتیم: "رابطه خسته شده است." هنگامی که یک فرد مسئولیت را نمی پذیرد سخت است. درست است، او در مورد آن هشدار داد، صادقانه بود. درست زمانی که کودک ظاهر شد، همه چیز در معرض بود. روشن شد که لازم است که همه چیز را به او بکشید، در استعداد خود و یا خودت شرکت کنید. من همیشه اعتقاد داشتم که کستیا من است. او بازی کرد و آهنگ ها را نوشت و نقاشی کرد. اما با این حال، من نیز خیلی زیاد می خواستم.

- اما پس از آن شما بیش از یک بار ازدواج کرده اید ...

- به منظور به طور معمول، من به حالت عشق نیاز دارم. و ازدواج بیشتر لذت بخش است. (لبخند می زند.) اما این واقعیت که شوهران من تغییر کرده اند، می گوید این جزء اصلی زندگی من نیست. اگر چه، مثل هر کس دیگری، من عاشق شدم و ناامید شدم. هر گونه وفاداری برای خلاقیت مفید است. فانی اردان می گوید زمانی که ما خوشحال هستیم یا رنج می بریم، ما زندگی می کنیم، و بقیه زمان Cardiogram ما یک خط مستقیم است. اما تمام زندگی من وابسته به جستجو برای مردان نیست، بلکه کار می کند.

ورا Voronkov:

"هر گونه وفاداری برای خلاقیت خوب است"

عکس: ناتالیا Zykov

- آیا تا به حال من را برای مردان نگه دارید؟

- هرگز! بنابراین، من تنها هستم اما برای من جداسازی همیشه یک مشکل است. من هرگز نمی توانم باور کنم که همه چیز تمام شده است، از طریق انگشتان شما عبور می کند و به شن و ماسه جذب می شود. من سعی می کنم خودم را متقاعد کنم که همه چیز می تواند مورد تجدید نظر قرار گیرد، و این یک چیز کاملا بی فایده است. ما باید به موقع برویم، اما نمی دانم چطور.

- تولد کودکان، مانند عشق یک مرد، همچنین انگیزه خلاقانه برای شما بود یا فقط برای مدت زمان طولانی تمرکز کرده اید؟

- من بازیگر هستم، همیشه در همه چیز غوطه ور می شود. و به نقش مادران، نیز دو بار در سال و نیم. (لبخند می زند.) هر بار که سعی کردم کامل باشم، به خصوص با مشکا، که در چهل و سه سال متولد شد. اما در یک هفته او کار کرد، همانند ونیا.

- چه کاری انجام می دهد؟

- او یک مهندس صدا است. او از Vgik فارغ التحصیل شد. این عمدتا تصمیم ما با استخوان بود. ما نمی خواستیم او را به یک بازیگر تبدیل کنیم، اگر چه در برخی از دوره های چنین افکار بازدید شده بودند. مهندس صدا هنوز یک حرفه مرد است. با گذشت زمان، او ادامه داد، در حال حاضر در نصب دوبله مشغول به کار است.

- من می دانم که ماشا در یک مدرسه فرانسوی تحصیل می کند. چرا؟ آیا زبان را دوست دارید، خودت را می شناسید؟

- من واقعا برای دختر آموزش اروپایی می خواستم. فرانسوی ها بیشتر قابل دسترسی هستند: و در قیمت، و برای سطوح بیشتر یادگیری. آموزش عالی در فرانسه رایگان است. من زبان را نمی دانم من شروع به یادگیری از ماشا کردم، اما او به سرعت به من افتاد، و من نیز رها شدم.

- شما تقریبا همیشه، به جز چند سال گذشته، ازدواج کرد. و حالا شما دوره ای از روابط عاشقانه طولانی دارید. آیا خیلی دوست دارید؟

- بله، حالا اولین آزادی دارم ظاهرا، وضعیت عروس در حال حاضر خود را در سن من خسته کرده است. (می خندد.) من به ثبات علاقه مند نیستم، من مهم هستم که عشق را دوست داشته باشم.

- شما خیلی جوانتر از سال های خود هستید. رابطه شما با سن امروز چیست، اعداد را به فکر یا ناراحت نکنید؟

- اعداد را نه، اما مردم. من همیشه جوانتر نگاه کردم و به همان شیوه احساس کردم. وقتی پنجاه ساله شدم، خیلی زیاد با کلمات فراخوانی کردم: "اوه، شما نمی ترسید، این یک شخصیت وحشتناک نیست!" و من نمی فهمم که چه اتفاقی افتاده است. سپس پس از آن فوق العاده بود، و سپس رویدادهای غم انگیز در زندگی شخصی خود همزمان با حوادث حرفه ای بود. سال گذشته پای من را شکست. در ابتدای بازی "درامز در شب" در تئاتر ما سقوط کرد. در عرض وقفه، فکر کرد که اگر B شکستگی بود، من قوی ترین درد را احساس کردم و ادامه دادم. به طور کلی، سه ساعت و نیم ساعت بر روی آن پرید. ما آموختیم: اگر درگذشت، من باید بازی کنم این همیشه به نظر من بود که موقعیت من در تئاتر به طور ناخودآگاه بود، اما من مجبور بودم مطمئن شوم که ضروری نیست. سپس حتی سعی کردم با این حرفه پایان یابد. من فقط فکر کردم که من می توانم بدون او، اما معلوم شد که نه، و من نمی خواهم.

- آیا فرمولاسیون دوم شما را معرفی کرد؟

- ده دقیقه. غیر ممکن بود متفاوت بود. پس از همه، تئاتر تولید است. اما تغییر ارزش گذاری شده است. پس می خواستم به انحصار خودم اعتقاد داشته باشم ... اکنون حرفه ای بودن مزیت را در نظر نمی گیرد. و ما هنوز غول ها را گرفتیم. خوشبختانه، شخص دیگری باقی ماند من خوش شانس بودم که با Inna Mikhailovna Churikova ملاقات کنم. برای او، حرفه یک وزارت، انتخاب شده است. مانند او هنوز به این خدایان اعتقاد دارد، و من هم همینطور. اما همه اینها تقریبا رفته اند، همچنین مد روز نیست، نه معتبر. مشکل Chekhov سه خواهر: "ما می دانیم بسیاری از بیش از حد." برای هر کسی که اکنون لازم نیست و بهتر است فراموش کنیم که چه چیزی می دانستم، پس از آن آسان تر خواهد شد - بازی بدتر. اما من نمی توانم آن را بپردازم، من خیلی تدریس شدم.

ورا Voronkov:

"من به عنوان یک ستاره به معنای کامل کلمه تبدیل نشدم، زیرا من جاه طلبانه نبودم و نه بیهوده بود. و احتمالا، بیش از نیاز، شایسته"

عکس: ناتالیا Zykov

- شما نه تنها در تئاتر ما بازی می کنید. پوشکین، اما همچنین با موفقیت در کنار. یکی از مارگارت تاچر ارزش در "مخاطب" است!

- بله، من سعی می کنم نشستن هنوز. این فقط به بازی "Utopia" در تئاتر ملل معرفی شد. و تاچر عشق من است من در مورد او همه چیز را می توان یافت، و به طور کامل آن را مجذوب. او یک زن مطلق است که تمام جهان را تحت فشار قرار داد. من چهار ساعت و نیم ساعت خوابیدم، همیشه لوکس به نظر می رسید. او او را بسیار دوست داشت و هر راه را حمایت کرد، او با کشور خود، وزارتخانه وسواس شد. تاچر می تواند بگوید: "آقایان، من در مدرسه دخترانه تحصیل کردم، بنابراین اکنون بیرون بروید و عذرخواهی کنید." اما او هر دو می تواند با یک کیسه مبارزه کند و نوشیدنی. هنگامی که Premiere بیرون آمد، آنها شروع به گفتن کردند: "چه نوع تسهیلی خیلی غیرممکن است؟!" - اما مترجم بازی یوری Goligorsky چندین مصاحبه از بانوی آهن ساخته شده بود و گفت که او واقعا می تواند به راحتی یک لیوان ویسکی را از بین ببرد و در عین حال مست نیست.

- شما کار بسیار خوبی در بهترین نقاشی های مدیران با یک حرف بزرگ - در "RAI" از Andrei Konchalovsky، در "عاشق" والری Todorovsky. شما می توانید Fanny Ardan ما باشید. اگر چه همه چیز امکان پذیر است ...

- من به معنای کامل کلمه به یک ستاره تبدیل نشد، زیرا من بلندپروازانه نبودم و بیهوده نبودم. و احتمالا، بیش از نیاز، مناسب، برای استفاده از حرکت هایی که زندگی به شما ارائه می دهد. من نمی توانم

"شما همیشه گفتید که مهمترین چیز این است که یک زن باقی بماند و گرفتار نشوید." در درک شما، منظور از آن چیست؟

- این زمانی است که مشکلات عمودی غالب نیست، و افقی، زمانی که شروع به نگرانی می کند، چه چیزی شما را صدمه دیده بود، خریداری کرد، آنچه را که در خانه دارید، قرار دهید. ممکن است به عقب برگردد - این بدان معنی است که شروع به توجه به همراهی، موفقیت خارجی کنید. بله، من به دنبال یک دریا، خورشید، موزه ها، گشت و گذار هستم. اما من به دنبال مغازه ها نیستم و برای غذا من به ایتالیا نمی روم.

- اما شما در یک آپارتمان زیبا و بزرگ زندگی می کنید. و، همانطور که می بینم، شما همگی یکسان نیستید، که در آن هتل ها برای متوقف کردن تعطیلات ...

- برای آپارتمان به لطف پاپ ماشین (سرگئی پتریکوف - مدیر و تولید کننده "کوارتت و". - تقریبا. Auth.). و هتل در تعطیلات برای من هنوز از روح مراقبت می کند. اگر من در یک مکان بد زندگی کنم، نگرانم، اما اگر من انتخاب کنم - یک کت خز یا عملکرد بازی، من یک عملکرد را انتخاب خواهم کرد. هر یک از عملکرد من "شماره شماره 50" در مرکز Vysotsky از استخوان ها به من در منفی هفتاد و چهار هزار می رسد، زیرا من آن را به هزینه خودم بازی می کنم، اما من ادامه خواهم داد. تعطیلات خوب من خودم را دو بار در سال به خودم اجازه می دهم، قدرت را به کار می برد. اما من اسکی را به Kurszavel نمی روم، اما در Val Torens - دامنه های بهتر وجود دارد، اگرچه چنین پاتو وجود ندارد، و از آن لذت می برم. هر زندگی مرفه یک Ponte برای من است. من این همه چنین طولانی مدت (خنده) نیستم، اما انتخاب همیشه به نفع لذت بردن از روح است.

ادامه مطلب