ناتالیا Merkulova و Alexey Chupov: "ما دیگر جوان نیستیم"

Anonim

سال گذشته، فیلم آنها "مردی که هر کس را شگفت زده کرد" در تمام لب ها بود و در بسیاری از جشنواره های فیلم، از جمله ونیز، مشخص شد، جایی که خواننده نقش اصلی زنان ناتالیا کادریشوا جایزه ای را به عنوان بهترین بازیگر زن جایزه دریافت کرد. به کارگردانی ناتالیا Merkulov و الکسی چوپوف - یک زن و شوهر از پیروزی. آنها اتحادیه خود را با همکاری متقابل سودمند دو مخالف در نظر می گیرند. و در غیر این صورت، اگر ناتالیا از همسر سابق الکسی دریافت کرد، "دستورالعمل استفاده از شوهرش" را دریافت کرد؟ در مورد این همه و بسیاری از چیزهای دیگر - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- آلکسی، ناتالیا، آیا جزئیات جلسه اول را به یاد می آورید؟

الکسی: سیزده سال پیش بود. آن روز Plushenko برنده بازی های المپیک شد. من، ملاقات، تماشای نهایی اسکیت بازی، و در اینجا دوستان من به نام من، پیشنهاد برای دیدن، من را متوقف کرد.

ناتالیا: و من فقط با این افراد بودم و جلسه سناریو را از بین بردم. و این فوریه 17 بود - یک دوست تولد، که فقط رانندگی کرد.

- به نظر می رسد، دوستان کوپید ها بودند ...

الکسی: نه، آنها چیزی شبیه به آن نداشتند.

ناتالیا: و آشنایی ما هیچ چیز خوبی را در آینده به دست نیاورده است: نوعی از انسان با یک بطری آبجو در صندلی عقب کنار من قرار گرفت، من زوج های الکل را نفس می کشم و به معنای واقعی کلمه یک داستان عاطفی در مورد Pleushenko را خفه می کنم. من فکر کردم که این نوعی از تروپاتور-الکل است، و البته، یک رد شدید را احساس می کند، اما خود را کمی متقاعد کرد تا به محل برسد و به سرعت آن را رها کند.

الکسی: من اولین تصور را دارم که دختر بسیار نزدیک است، اما زیبا است. یک طبقه عالی همیشه علاقه مند بود. به خصوص اگر من یک خانم بدون ماهواره دیدم، او به طور خودکار من را جذب کرد. من فقط یک دوره پس از stroymatic بودم - من فقط طلاق گرفتم، و همه زنان مرا جذب کردند. و ناتاشا ویژه بود، بلافاصله قابل مشاهده بود - هوشمند، و چنین در مسکو این به طور تصادفی شما ملاقات نخواهید کرد. نه شهر

- ناتالیا، همانطور که من آن را درک می کنم، شما در وضعیت مشابهی بودید - همچنین پس از طلاق ...

ناتالیا: بله، و بدون عجله دوباره ازدواج کنید. من پس از آن یک رمان با یک مرد متاهل داشتم.

ناتالیا Merkulova و Alexey Chupov:

"آشنایی ما هر چیزی را خوب وعده داده بود"

عکس: نورا جین

- نقاشی های رایج شما در مورد مشکلات همگرایی نزدیک با افراد دیگر می گویند ... من مشکوک هستم، و برای شما آسان نیست.

ناتالیا: بله، من برای مدت زمان طولانی به مردم احتیاج دارم، و سپس من نیز به مدت طولانی از آنها دور می شوم. بنابراین، در مجموعه، جایی که تیم چرخانده شده است، برای من آسان نیست. هنگامی که کسی از Kinobroup تغییر می کند، این تراژدی مناسب برای من است. به طور طبیعی، در زندگی شخصی همان وضعیت.

الکسی: ناتاشا یک درونی سنتی است، و من، همانطور که او مرا طبقه بندی کرد، یک Extroide Extroid است. این یک فرد باز است، مچ دست به خود را به خود جلب می کند. به این ترتیب، زمانی که من متوجه نمی شوم، من چاشنی می کنم و همه چیز را برای جلب توجه می کنم. (لبخند می زند.) من قصد نداشتم تنها یک جلسه زودگذر با ناتاشا را محدود کنم. من دوستانم را متقاعد کردم که او را فقط برای جشن تولد دعوت کنم. در ابتدا آنها تحت بهانه مقاومت کردند، که به سختی این دختر را می دانستند، اما من متقاعد شدم.

ناتالیا: من از یک جشن دیگر آنجا آمدم و در حال حاضر کمی گرم بود.

الکسی: در بعضی موارد، ناتاشا در سراسر میز خندید و برگ جعفری را از لب های من برداشت. من از این به عنوان علامت خاصی از توجه قدردانی کردم. من خیلی مرتب شده ام: من اعتقاد دارم که من نمی توانم کسی را دوست داشته باشم.

ناتالیا: در واقع، من فقط نشان دادم که او از دهانش چمن داشت. برای این جدول، یکی دیگر از جوانان تمرکز بر روی این جدول، و در پایان جشنواره، او، که در ماشین بود، پیشنهاد کرد که من را به خانه آورد. من علیه من نبودم، و سپس لشا گفت که او در اطراف زندگی می کند و بیش از حد در ماشین نشسته است.

الکسی: بنابراین، اجازه نمی داد مراقبت.

ناتالیا: در آن زمان، من در رابطه من با مردان متاهل کاملا اشتباه گرفتم، نمی دانستم کجا همه آنها را انجام دهم، بنابراین تصمیم گرفتم که آنها را شروع کنم. اما لشا من را از دست نداد، به طور مداوم از همه انواع دعوت نامه ها از من سپاسگزارم، و من قبلا برای ایمنی من دست و پا گیر کرده ام. من تصمیم گرفتم که شما می توانید حداقل قهوه را با یک فرد بنوشید، به خصوص از آنجایی که ما در نزدیکی Bridge Metro Kuznetsky کار کردیم. ما موافقت کردیم که در مجتمع خرید ملاقات کنیم، اما من یک تلفن را تخلیه کردم، شانس رفتن به صفر، به طور ناگهانی من لاشا را دیدم که به طور مستقیم به طور مستقیم در یکی از مغازه ها یافتم. این من را تحت تأثیر قرار داد. با این حال، به عنوان یک مکالمه دیگر. مثل گیج کننده بود.

الکسی: ناتاشا استدلال می کند که پس از آن من عاشق شدم.

ناتالیا: شما می دانید، همانطور که اتفاق می افتد: اطراف شما، یک گروه از کولی ها از خواب بیدار خواهد شد، آن را ناپدید می شود، و بعد شما نمی توانید به یک معنا، به عنوان آن را چنین نارضایتی - من به تمام پول به من داد. در اینجا در مورد من اتفاق افتاد. من نشستم، من در مورد هر چیزی اشتباه فکر نمی کردم - اما فضای اطراف تغییر یافت. لشا، به شیوه ای خاص خود، متوجه شد که من رژ لب قرمز نیستم، هنوز چیزی را از بین بردم، و سپس به کار رفتم. من همچنین به فکر امور من رفتم، اما فقط در خیابان بیرون رفتم، متوجه شدم که کیسه و کت خز در آن کافه باقی مانده است.

ناتالیا Merkulova و Alexey Chupov:

"من به دنبال یک زن شریک، افراد دوست داشتنی نیستم. اجازه دهید بسیاری از آنها با من موافق باشند، اما برای من زیبایی اولیه، من نمی خواهم"

عکس: نورا جین

- آلکسی، از آن زمان شما آموخته اید که با تعارف همسر من صحبت کنید؟

الکسی: ناتاشا چنین فردی است که همه کلمات خوب، به او مطرح شده است، لازم است که غیر قابل قبول باشد. او به نوبه خود، به معنای قرار دادن در داخل عبارات نگاه می کند. اگر جایی گیر افتاده - شما اشتباه درک خواهید شد. و او نیز از شگفتی ها متنفر است.

- لازم به ذکر است که شما باید "Sandboxes" کاملا متفاوت داشته باشید: الکسی، شما در پایتخت متولد شدید، در یک خانواده موفق، کاملا ثروتمند، در مدرسه در مدرسه در سفارت، و شما، ناتالیا زندگی کردید حومه ای از ایرکوتسک، نزدیک تاگا ...

ناتالیا: بله، در روستای ادوگون، در یک خانه چوبی، به معنای واقعی کلمه در جنگل، و با امکانات رفاه در خیابان به هر آب و هوا. امروز من حتی نمی توانم تصور کنم، همانطور که در منهای چهل و چهل ما از این دستشویی بازدید کردیم. و من به یاد دارم، حتی رنج نمی برد. و در Irkutsk خود، من زمانی که من رفتم برای ورود به دانشگاه در دانشکده روزنامه نگاری.

- چه چیزی در ابتدا موقعیت های مختلف شروع می کنید، هرگز مانع از آن نیستید؟

ناتالیا: من در 26 سالگی به مسکو رسیدم و تا آن زمان، خوشبختانه، خوشبختانه، منشا روستایی من را خجالت زده بودم. از آنجا که در Irkutsk، جایی که من خبرنگار، ارائه دهنده تلویزیون، سردبیر اصلی کانال بود، من مرا عذاب دادم. گاهی اوقات من حتی کمی کمی تزریق کردم: من گفتم که نه از روستا، بلکه از شهر کوچکی از تونون، که در کنار ما بود. من حتی اولین شوهرم دروغ گفتم که من شهری هستم. سپس او مجبور شد به سرزمین اصلی خود منجر شود و البته شوکه شد.

الکسی: ما وقتی که والدین نقش مهمی ایفا می کنند و در حال حاضر افراد با گذشته، بزرگسالان، مستقل، ما را ملاقات نکردیم و ما برخی از حقایق بیوگرافی را اشتباه نگیریم. من سی و سه ساله شدم، من قبلا پدرم بودم، بنابراین هر کسی تمایل به هماهنگی اقدامات من نداشت و از شورا درخواست کرد.

- شما تا به حال برخی از تابو با چه کسی شما نمی خواستید در یک رابطه قرار دهید؟

ناتالیا: بر اساس این واقعیت که من ازدواج شاد داشتم، برخی از تجربیات دردناک ازدواج من نداشتم. من خودم را نابود کردم که اتحادیه من خودش را به مسکو برود. شوهر به طور قطعی در برابر حرکت بود، اما به نحوی دیگر من نمی توانستم - خودآزمایی بسیار مهم بود. در سن بیست و پنج سالگی، مدیر خبری، من خودم را افسرده کردم، زیرا من چشم انداز بیشتری را در Irkutsk نمی بینم. من حیاتی بودم که حرکت کنم البته، پس از زحمت، من نگران بودم، من نگران بودم که من چنین شخص ارزشمندی را برآورده نکنم ... اما این افکار خود را به دست آورد، در غیر این صورت، در چنین خلق و خوی در پایتخت زنده نخواهد ماند.

الکسی: به هر حال، من نیز یک ازدواج طولانی به طور کامل مرفه داشتم، اما به برخی از لحظه ها. سپس کمی به دست آوردم، اما به عنوان یک پیرر اغلب به سفرهای تجاری رفتم و در خانه نبودم. این شرایط، به احتمال زیاد، علت فروپاشی رابطه بود. قبل از ازدواج دوم، از همسر سابق خواسته بودم که یک یادداشت داشته باشم، جایی که آن را بر روی اقلام توضیح داده، به دلیل آنچه که همه ما ناراحت شد. و او این لیست دقیق را به من داد.

ناتالیا: من خیلی سپاسگزارم تصور کنید، شوهر را با دستورالعمل دریافت کنید!

ناتالیا Merkulova و Alexey Chupov:

"من خودم ازدواجم را نابود کردم، به مسکو رفتم. شوهر به طور قطعی علیه حرکت بود، اما خود تحقق پارامونت بود"

عکس: نورا جین

- چه مواردی اصلی بود؟

الکسی: این واقعیت که خیانت بد است. ناتالیا: اولین نکته اول درک همسایه بود: شما باید فردی را که زیر یک سقف زندگی می کنید بشنوید.

- دوره لباسی به یکدیگر دشوار بود؟

الکسی: ناتاشا شخصیت قدرتمند دارد، مثل مادرم، و سپس من به من عادت نکردم.

ناتالیا: لشا به طرز ماهرانه ای به من اجازه می دهد تا به چشم ها بپیوندید که فقط پنج سال بعد از خواب بیدار شدم. فقط زمانی که او یک بحران برای پیدا کردن خود را در این جهان داشت و من با چهره ای روبرو شدم که با مردی که ما خیلی شروع به کار کرده بود، مواجه شدم. واضح بود که لازم بود کاری انجام دهیم. روابط ما پروژه های مشترک را نجات داد. درست است، سناریوها در لسا در ابتدا موفق نشد و ما به فقر افتادیم. من خودم را سرزنش می کردم که یکی از عزیزان را دوست داشتم با یک دفتر پولی خوب، شک داشتم که آیا او به او نیاز داشت ... اما بعدا وضعیت به نظر می رسید، پول به نظر می رسید، و در حال حاضر نویسندگان و شوهرم و شوهرم و من زیبا هستند گران.

الکسی: من می توانم در مورد خودم بگویم که من به دنبال یک شریک زن، افراد دوست داشتنی نیستم. زیبایی برای من اولیه است اجازه دهید بسیاری از آنها با من موافق باشند، اما من قطع نخواهم شد. و علاوه بر این، مورد علاقه شما باید جالب باشد. برای من، شادی خانوادگی زمانی است که شما با یک زن دیدنی و جذاب هستید و با او خسته نمی شوید.

- در یکی از مصاحبه ها، شما واقعا با اطمینان پذیرفته اید که حرفه ها از همسر من یاد می گیرند. ناتاشا - بانوی و جوانتر از شما ... واقعا؟

الکسی : و در مورد چه چیزی در زمینه سینما ناتاشا - معلم اصلی من! این یک ACE طبیعی منحصر به فرد در یک سینمای خوب است. و پس از آن، شما حتی تصور نمی کنید که چگونه همسر من یک فرد آزاد از من است. این کیفیت نیز یک نمونه برای من است.

- شما اسکریپت ها را با هم بنویسید، بیرون بروید ... به ما در مورد "غذاهای خلاق" به ما بگویید، به طور معمول اتفاق می افتد؟

الکسی: از آنجا که من "جغد"، و ناتاشا - "لارو"، من نوشتن متن در شب، ارسال آن به ناتاشا و رفتن به رختخواب. او صبح می شود، خواندن، تنظیمات خود را، و شام، زمانی که من از خواب بیدار می شود، همه ما هماهنگ، ما اغلب اغلب بحث می کنیم. اما قبل از آن، زمانی که ما راه برویم، یک فرآیند آماده سازی وجود دارد، این ایده را مورد بحث قرار می دهیم، ما علامت را می گیریم.

ناتالیا: پایه متن دقیقا آلکسی است - این صفحه اصلی ما است. و در مجموعه، من قبلا یک فرمان دارم.

- مدیران زنان با استعداد خیلی زیاد نیستند و می گویند، آنها یک شخصیت مرد دارند ...

الکسی: ناتاشا دقیقا یک شخصیت مرد است. او همیشه تلاش می کند همه چیز را کنترل کند و همه چیز را به عنوان او درک کند.

ناتالیا: آیا این ویژگی های زنان نیست؟

- آیا کارگران دارید؟

ناتالیا: بله، خانواده نیست لشا می تواند سی و هفت بار درخواست زباله، اما منجر به نتیجه نخواهد شد.

الکسی: من یک رفیق پراکنده پراکنده دارم، من چیزهای زیادی را در این زمینه فراموش کرده ام، من یک پشتیبانی قابل اعتماد نیستم. اما من نظم را تحسین می کنم و به شدت از او پیروی می کنم. اگر ناتاشا چیزی را نابود کند - حذف شود.

- کنجکاو، قضاوت در مورد مردم و هنر آیا شما هماهنگ هستید؟

الکسی: ناتاشا طعم نازک تر دارد، بنابراین همیشه نه.

ناتالیا: من فکر می کنم که توسط و بزرگ هماهنگ - ما به یک جهت نگاه می کنیم. چیز دیگری این است که حقیقت راه های مختلفی دارد. اما هر دو به طور مداوم شعله های آتش را می گیرند، هرچند لاشا و سقوط سقوط.

الکسی: به منظور من به رسمیت شناختن، دشمن اشتباه در مقابل من است، من یک زن دارم. (لبخند می زند.) به طور کلی، متوجه شدم که ناتاشا به معنای واقعی کلمه یک چشم سوم دارد. او می تواند چنین ظرافت هایی را احساس کند که کمی در دسترس هستند. و در عین حال او سخاوتمندانه است. این کشف من بود. در ابتدا، من حتی در مورد او مشکوک نیستم.

ناتالیا: و من حدس زدم که لشا قادر به مراقبت بود. در اینجا من به شکل های بزرگ فکر می کنم، من نمی توانم هر چیز کوچک را تحمل کنم، با اسناد آشفته، پرسشنامه ها را پر کنید، پرداخت ها را درک کنید، کلمه عبور را به یاد داشته باشید، و همیشه در این سؤالات به من کمک می کند، بدون هیچ گونه نگرانی. (لبخند می زند.)

- در همکاری، آیا شما برخی از عادت های دیگر را اتخاذ کردید؟

الکسی: شگفت انگیز است، اما ناتاشا موفق به انجام غذا در صبح، مانند بسیاری از زنان مسکو که ترجیح می دهند یک سیگار بر روی معده خالی و یک لیوان آب. و لازم است که خودتان را مجبور کنید و این حالت را وارد کنید. هیچ نگرش مثبت برای روز در معده خالی وجود ندارد.

ناتالیا: بله، من بالاخره آموختم صبحانه. پیش از این، من ده دقیقه قبل از خروج از تخت خارج شدم و به سختی توانستم جمع آوری کنم. و کمتر به من، این است که صبح آن را مفید است برای خوردن محکم که من در حال حاضر انجام می دهم: من یک ساعت قبل از خدمت از خانه، من آشپزی زیبا، و سپس ما به میز نشسته، و هر کس می خورد، به کامپیوتر شما خیره شده است، و بین ما نشسته مورد علاقه ما این است که گربه بریتانیایی فانی است. (لبخند می زند.) و نوعی وزوز وجود دارد! به نظر می رسد که ما در حال حاضر با هم کار می کنیم و حداقل می توانیم صبحانه ها را از بین ببریم، اما نه، ما این کار را با هم انجام می دهیم.

ناتالیا Merkulova و Alexey Chupov:

"من تقریبا به هیچ وجه با مرد دلربا ندیدم که همه آنها خیلی شاد بودند. ما پروژه های مشترک را نجات دادیم"

عکس: نورا جین

- ناتاشا، شما گفتید که شگفتی را دوست ندارید و چگونه به پیشنهاد دست ها و قلب ها پاسخ دادید، که الکسی پنج سال پیش در صحنه "Kinotava" انجام دادید؟

الکسی: اوه، این ناتاشا هنوز نمی تواند من را ببخشد. (لبخند می زند.) او واقعا آن را دوست نداشت. شما می بینید، من در مقابل سوچی در جشنواره فیلم در کن بودم و در آنجا در ساحل دیدم که در برخی از رویدادها یک مرد یک پیشنهاد به دوست دخترش را دیدم. از طرف به نظر بسیار عاشقانه نگاه کرد.

- ناتالیا، آیا شما هر چیزی را ترجیح دادید؟

ناتالیا: نه، من او را به صراحت به او دادم تا درک کنم که ازدواج رسمی بسیار واقع نیست. عروسی با لباس سفید در زندگی من در حال حاضر بود. و من تعدادی از تعصب داشتم که طراحی رابطه می تواند همه چیز را خراب کند. مراسم اهدای جایزه در مرحله ای برای من با یک کابوس طبیعی تبدیل شده است. از یک طرف، لذت جایزه ارائه شده برای تصویر ما "مکان های صمیمی"، و از سوی دیگر - به طور ناگهانی لشا در یک زانو و با یک حلقه. بدون شک، من خجالت زده بودم، اما به عادت مدیر برتر راه حل های فوری کمک کرد: "بله" - هیچ جایی برای رفتن وجود نداشت. اما هنوز هم، در رابطه با من، این یک ترفند وحشی بود. (خنده حضار)

- شما نه تنها در زندگی خانوادگی، بلکه در حرفه ای نیز خوش شانس هستید. فیلم "مردی که همه را شگفت زده کرد" در جشنواره در ونیز اشاره شد. این چیست؟ بر روی فرش قرمز از اصلاحات فیلم بین المللی معتبر بروید؟

ناتالیا: ما وقت نداشتیم تا از این اشتیاق لذت ببریم، زیرا روبان به طور فوری به پایان رسید و به سختی مدیریت می شود. ونیز با فضای خود از پیروزی، لباس شب، شامپاین، عکاسان من با برخی از عکسها به یاد می آورم، همانطور که در رویا. و ما حتی این موفقیت را نجات دادیم و بلافاصله شروع به کار بعدی کردیم - سریال تلویزیونی "مرکز تماس".

- آیا جایی برای ازدواج شما وجود دارد؟

ناتالیا: من اقتصادی هستم - من کلبه را ساختم! تقریبا در اینترنت. من مخالفم، همانطور که در دوران شوروی، بالاتر از روح از استادان ایستاده است. هنگام ورود به شبکه، مواد را سفارش دادم، با سازندگان در حالت آنلاین ارتباط برقرار کردم ... آنها هر فاز کار را عکس می گیرند و به ایمیل ارسال می شوند. معلوم شد که روند سازماندهی تیراندازی و ساخت خانه بسیار مشابه است. در حال حاضر این خانه چوبی سیبری چوبی زیر Chekhov بهترین مکان برای استراحت برای ما است. من حتی مولکرت را در اتاق زیر شیروانی قرار دادم - کره را در اوقات فراغت بنویسم. انتزاع، مناظر، برخی از کلاژ ها ... عمدتا این موارد داخلی، سودآور برای خدمت است. من عملی هستم - فقط کاری انجام نمی دهم (لبخند می زند.)

الکسی: این خانه محل اصلی برای استراحت است. اما ما همچنین دوست داریم در دریا سوار شویم. ماهانه در تایلند صرف شده است. بنابراین از لحاظ اخلاقی و جسمی برای سال، که در آب نشسته بود، قربانی کرد و به افق نگاه کرد. این یک راه اندازی مجدد بود!

ادامه مطلب