تام هیتدلستون: "من همه را با مادرم مقایسه می کنم، و برای عزیزم آسان نیستم"

Anonim

چه کسی او یک خدای است، یک مرد با ظاهر مدل ایده آل، یک نجیب زاده کانونیک یا یک پسر قایقرانی او؟ بریتانیا تام هیتلدون به نظر می رسد به عنوان معروف ترین قهرمان خود، خدای اسکاندیناوی، Loki به نظر می رسد. Skhagol و Dandy، کاملا تحصیل کرده اند، با یک لبخند جذاب برف سفید و رفتارهای بی عیب و نقص، قادر به خنده در خود، Hiddleston یک تصور ناخوشایند را تولید می کند. در عین حال، او در برابر بد بودن نیست.

- به نظر می رسد که شما به نام شما نامیده می شود. شما حدس می زنید چطور؟

- Loki از شما استقبال می کند (لبخند می زند.) من استفاده می شود

- سه سال گذشته شما در صفحه نمایش به طور انحصاری در این تصویر ظاهر می شود. آیا می توان گفت که Loki شخصیت مورد علاقه شما است؟

"من فکر می کنم او بومی ترین است، اما محبوب او دشوار است برای تماس است." بله، کاملا ثبت شده است، و من دوست دارم این خدای چند بعدی را بازی کنم. اما اکنون به نظر می رسد، ما کمی خسته از یکدیگر هستیم.

- اما شما دو پروژه دیگر در جلو دارید، درست است؟

- شاید حتی یکی.

- آیا شما دشوار است به او اجازه دهید بروید؟ در غیر این صورت، چگونه می توانید این واقعیت را توضیح دهید که شما، به رسمیت شناختن خستگی خود، همچنان به ایجاد این شخصیت ادامه دهید؟

"من ... من واقعا لیکی را با بسیاری از ویژگی های خودم گرفتم، و طرف سایه من توانست خود را آشکار کند، از ویژگی های من که در زندگی او نخواهد بود. این یک نوع مانور است، فرصتی برای "مرد بد"، که باعث درد هر کسی نمی شود.

تام هیتدلستون و کریس هامسورث در فیلم

تام هیدلستون و کریس هامسورث در فیلم "Tor"

عکس: قاب از فیلم

- بسیار هوشمندانه! پس از همه، آنها در مورد شما می گویند که تربیت شما واقعا اجازه نمی دهد شما را به بازی بد. و روح می پرسد؟

- من از تربیت من افتخار می کنم، مانند همه بریتانیا. (لبخند می زند.) من، شخصیت من، اصول و دیدگاه های من را تشکیل دادم. اما بله، گاهی اوقات شما می خواهید از قوانینی که من خودم معقول را در نظر می گیرم عقب نشینی کنم.

- به عنوان مثال، از چه؟

- خب، من اجازه نمی دهم خودم را به طور عمومی یا دیر به قسم می خورم. یا نه در همه جلسات. تنبل. شورش در من گاهی اوقات سر خود را بالا می برد، و بنابراین من یک راه عالی برای عبور از خط - به شکل یک تبهکار از کمیک پیدا کردم. (لبخند می زند.)

- به من بگویید چه کسی می تواند به خاطر شیوه های بی عیب و نقص شما بگوید؟

- والدین و معلمان مامان و پدر بسیار صالحیت مسئولیت های مربوط به من را تقسیم کردند: پدر هنوز هم برای من بتور، فردی است که من بی نهایت تحسین می کنم. من فکر می کنم بسیار، اگر نه همه چیز که من دریافت می کنم، به لطف انگیزه من برگردم: من می خواهم یک پدر به من افتخار کنم.

"شما از یک خانواده امن هستید که در کالج های معروف و معتبر انگلستان تحصیل کرده اید - در Iton، کمبریج. چگونه این اتفاق افتاد که شما کاملا شبیه به "جوانان طلایی" نیستید، بلکه به شما از Cinemaship به شما یادآوری می کند؟

- و در اینجا ارزش آن را به لطف پدرم - دوباره. او پسر کارگران عادی است، اما به دلیل پایداری و قادر به ساختن خود خواهد بود. می بینید، من به سادگی نمی توانم رشد کنم خراب، خوشحالم، چون می دانستم که چه نوع کار پدر باید صعود کند. از آنجا که زمانی که مسیر بازیگر را انتخاب کردم، متوجه شدم چقدر باید انجام دهم، می دانستم که من حق ندارم اشتباه کنم، زیرا نمی توانم خانواده را بگذارم.

- شما گفتید که مادر من در تربیت ...

- بله، و اگر پدر برجسته من است، مامان منبع قدرت من است. از آنجایی که پدر تقریبا تمام وقت مشغول به کار بود، من توسط مادرم و خواهرانم احاطه شدم، و مهربانی، حساسیت آنها، قدرت عظیم من را به طور مداوم احاطه کرده است.

تام هیدلستون نیز برای نقش در فیلم شناخته شده است

تام هیدلستون نیز برای نقش در فیلم "نیمه شب در پاریس" شناخته شده است

عکس: قاب از فیلم

- در برخی از مصاحبه ها، شما ذکر کرده اید که فقط به خاطر مادرم فمینیست شدم.

- مفهوم "فمینیسم" امروز طراحی شده است و تمایل به تمامی جهش دارد، زیرا ابتدا توضیح خواهم داد که منظور من چیست، صحبت در مورد آن. من به افرادی احترام می گذارم که می دانند که چگونه به خودشان کار می کنند، که صادقانه، وفادار به خود، خانواده ای است که در مورد جامعه فکر می کنند، که سخاوتمندانه است و مهم نیست که آیا یک مرد قبل از شما یا یک زن است یا خیر. برای کاهش آنچه که نیمی از بشریت را به اصطلاح ضعیف می کند، غیرممکن نیست و آگاهی از این موضوع دقیقا به لطف زنان خانواده ما متشکرم. آنها واقعا مستقل و قوی هستند.

"هنگامی که چنین زنان در این نزدیکی هست، متوقف کردن تعجب کنید که چرا شما، با تمام محبوبیت دیوانه خانم ها، هنوز ازدواج نکرده اید."

- درست. (لبخند خجالت زده است.) اغلب لازم است که دوستان و دوستان خود را پاره کنید - همه به خاطر محافظه کاری من علیه دختران. من واقعا همه را با مادرم مقایسه می کنم، و برای معشوق من آسان نیست. اما اشتباه خواهد بود که بگویم که من ازدواج نکرده ام، زیرا من به سادگی زمان برای خانواده ندارم. و این یک مسئولیت بزرگ است. من اوقات فراغت های تفریحی نادر خود را اختصاص می دهم، و حتی گاهی اوقات چند ساعته که می توانم از بین بروم. و آنچه در مورد همسر می گویند!

- برخی از زمان های پیش، شما هنوز هم زمان عاشقانه را پیدا کردید ...

- تمایل من به کمال گرایی همه روابط من را خراب می کند. (لبخند می زند.) تنهایی در مورد من بهترین راه برای موفقیت است، و از آنجایی که من به آن هدف می گیرم، من در خودم زندگی می کنم، بدون نگاه کردن به نیمه دوم.

- اما من به یاد داشته باشید، شما به نوعی اعتراف کرده اید که بیشتر از تنهایی ترسناک است!

- من در مورد اتحادیه های عاشقانه صحبت می کنم. و احتمالا، در مورد دوستانه: تنها بستگان و وفادار ترین افراد، کسانی که به مدت طولانی به دایره نزدیک من آمده اند. آنها اجازه نمی دهند احساس تنهایی کنند. و همکاران که من احترام می گذارم، که در حال یادگیری، فراگیر هستند، مهم هستند، اما احساسات عقب، احساس قابلیت اطمینان را تشکیل نمی دهند. ترسناک زمانی که نه.

- آیا شما فرد خود به خودی هستید؟ یا همه خود را برنامه ریزی کنید؟

"من به وضوح برنامه ریزی می کنم، من آن را دوست دارم و می توانم آن را انجام دهم." اما زمانی که همه چیز به جهنم پرواز می کند - نه وحشت. متوجه شدم که وقتی برنامه ها را تغییر می دهند، شروع به عجله می کنم و تصمیم گرفتم که وقت آن رسیده که بتوانم در شرایط غیر منتظره عمل کنم. اما بله، به طور کلی، من یک برنامه مرد هستم.

- آیا برنامه ریزی شده برای ایجاد خانواده خود، اجازه دهید و نه در چشم انداز بعدی؟

- قطعا. من از سنت های خانوادگی قدردانی می کنم چون می توان مصاحبه من را درک کرد. اما آماده ازدواج برای ازدواج نیست. تا حدودی من عاشقانه هستم و به دنبال آن هستم، تنها یکی. فقط جستجوهای من هنوز بیشتر شبیه منتظر هستند.

- تو رمانتیک هستی؟

- فقط یک بدبختی نیست من هرگز این ویژگی شخصیت را درک نکردم: به نظر می رسد که بدبینی یا از تمایل به رنگ و چوب، یا از اعمال روح است. هر چه بود، من نمی توانستم با یک فرد بدبینانه ارتباط برقرار کنم. و من می توانم یک زبان مشترک با هر کسی پیدا کنم!

- گاهی اوقات شما به دنبال بسیار محکم و بسته هستید، اما بسیاری می گویند که شما فقط یک مرد پیراهن، مرد خود هستید ... Real Chameleon، مانند Loki خود.

- این همه چیز در مورد محافل بسیار نزدیکی است. اما من یک اسنو نیستم، فقط به ندرت اجازه دهید به خودم بسپاریم تا بتوانم با آنها در آغوش بگیرم. اما من می دانم چگونه می توانم در آغوش بگیرم! (لبخند می زند.) درست است، و من خودم را بسته نخواهم کرد. اغلب بریتانیا، به اصطلاح بریتانیا، اما ما به سادگی هر بار برای نشان دادن احساسات تمایل نداریم.

- به عنوان مثال، آنها را به طور کامل غیر ممکن بود زمانی که شما در فهرست ده نفر از مردان سکسی ترین سیاره گنجانده شده بود، درست بود؟

- جنسیت مردان برای من یک رمز و راز است، من بیشتر زن را درک خواهم کرد. (لبخند می زند.) خواهران من به طور مداوم از من ستایش کردند، ظاهر، صدا را ستایش کردند، و من با خودم بزرگ شدم. اما، حق کلمه، همان خواهر - بستگان که شما را دوست خواهد داشت. بنابراین وقتی جهان سکسی است، من تعجب نمی کنم - من موافق نیستم. از سوی دیگر، که من هستم، قضاوت سلیقه های دیگران را قضاوت کنم.

- شما در صحنه های نسبتا فرانک ستاره دار، بسیاری از آنها می توانند طعم های خود را بر اساس این پرسنل تشکیل دهند. هرگز از آنها پشیمان نشدند؟

- در ارائه من، هر صحنه ای از این فیلم مورد نیاز بود. آیامنظور من را می فهمی؟ جنسیت برای رابطه جنسی روی صفحه نمایش پورنوگرافی و تنها است. اما اگر ما قهرمانان را از طریق آن ببینیم، ما فرصتی برای شناختن آنها بهتر، عمیق تر داریم - پس چرا؟ عاشقانه می تواند هنر باشد.

- آیا شما احساس می کنید برای بازیگران با آنها بازی کرده اید؟

- طبیعی است، زمانی که "شیمی" بین هنرمندان که در عشق بازی می کنند وجود دارد. و من با این احساسات دلپذیر آشنا هستم. اما این تنها لحظات است، فانتزی، تظاهر است. هنگامی که مه، دوربین را متوقف می کند و دوربین را متوقف می کند، همه چیز به پایان خواهد رسید. من نمی دانم، من همیشه "روشن" در آن.

"روابط طولانی مدت خود را، به هر حال، با یک همکار Suzany Fielding در سایت آغاز شد؟

- بله درست است. ما هر دو در سری "Vallander" ستاره دار کردیم. اما، همانطور که قبلا می دانید، من بیش از حد وسواس با کار، که کامل کامل است، و از این محبوب من رنج می برند.

- در "Vallander" شما با کنت بران، مدیر Avengers بازی کردید. هموطن و همکار شما، او برای حرفه شما بسیار زیاد بود، درست بود؟

- او زندگی مرا عوض کرد. این شوک نبود، کودتایی وجود نداشت؛ به نظر می رسد که همه چیز بسیار ارگانیک رخ داد. او مرا در بازی شکسپیر در تئاتر لندن دیدم و در واقع، به والار دعوت شد. سپس ما در Chekhov Plays بازی کردیم، و سپس - سپس Loki وجود داشت. (لبخند می زند.) کار با او یک هدیه بی ارزش است: شما به کنت نگاه می کنید - و در حال مطالعه، مراقبت از تجربه خود را. او، مقدار، با من به عنوان برابر، کمک و کارگردانی شده است. من به یاد داشته باشید، من به نوعی از او پرسیدم چگونه قبل از رفتن به صحنه، نگرانی و عصبی را متوقف کنم. Brana پاسخ داد که بدون این، هیچ معنایی برای رفتن نیست. (لبخند می زند.)

- شما، مانند هر بازیگر موفق، سوار شدن به مقدار زیادی. تیراندازی به یاد ماندنی ترین کجا بود؟

- مطمئنا، در ویتنام، زمانی که ما در "کنگ" کار کردیم. قبل از او، ما در هاوایی و در استرالیا فیلمبرداری شدیم، اما در این جنگل ها، مناظر وجود دارد که قلب من را فتح کرده است. از یک دقیقه، همانطور که من فرود آمدم، و به آخرین روزم، جنگل، آسمان، اقیانوس را گرفتم، به طور کامل در همه اینها عاشق شدم. من چندین بار در هر روز دویدن را انجام دادم - نه در فرم، اما فقط به تحسین.

- به هر حال، در مورد آن. همکاران شما - به ویژه، هیو لوری، که با شما در مدیر شب کار می کرد، انرژی خود را تحسین کنید. لوری حتی شکایت کرد که شما یک تعطیلات را برای هر کسی از تیم نگذارید، با یک موتور ابدی صحبت کنید.

"به عنوان یک کار واقعی، من صبح را تضعیف می کنم و خودم را شروع می کنم، بنابراین صحبت کردن، مسابقه." (لبخند می زند.) بله، من اما این شگفت انگیز است: بسیاری از همکاران من همان توانایی کار را تا زمانی که عرق هفتم، بدون احساس مرگ و میر، و نه زمانی که زمان برای متوقف کردن.

- تیراندازی شما را خوشحال می کند؟

- این اشتیاق من است، بله اما آرام، آرامش آرام برای من این است که تا زمانی که پدر و مادر صبحانه بخورند، روزنامه را بخوانید، روزنامه را بخوانید، در پنجره تماشا کنید. با آنها، من احساس می کنم کوچک، و بسیار آرامش بخش است.

- چه چیزی می تواند بازیگران جوان را که در حال حاضر راه خلاقانه خود را شروع می کنند، رویای شکوه را شروع کنید؟

- من می خواهم آنها را از Cynics هشدار بدهم. بیا در اطراف آنها می رود، آنها را باور نکنید، به آنها گوش ندهید. آنها تمایل دارند تمام رویاها و آرزوهای عاشقانه را نابود کنند. ثابت کنید که آنها اشتباه هستند و از آنها پشیمان می شوند، زیرا چنین افرادی تخیل ندارند. ماندن گرسنه، جوان، احمقانه. اما اول از همه، باقی بماند. این مهم است، زیرا در آن لحظه زمانی که شما به نظر می رسید که شما فقط به دست آوردید و همه شناخته شده است، جهان شما را بیرون می کشد و تعجب می کند.

ادامه مطلب